موضوع: "تفکرات فرهنگی"

یک روز پسر 3 ساله‌ی من درس عجیبی بهم داد!

یک روز پسر 3 ساله‌ی من درس عجیبی بهم داد!
با مداد شمعی نصف مبل کرم‌رنگ نشیمن رو سیاه کرده بود.
وقتی متوجه شدم صداش کردم و با تظاهر به ناراحتی گفتم:
“عزیزم من اینجا چیزهای ناراحت‌کننده‌ای می‌بینم. به نظرت باید چکار کنم؟”
خیلی خونسرد سری تکون داد و گفت:
“خب پاکش کن. اگه پاک نمیشه چشماتو ببند!”
به همین سادگی!
تمام فلسفه‌ی آرامش رو در همین جمله‌ی کوتاه به من مادرِ پرادعا و مثلاً تحصیل‌کرده یادآوری کرد!
و من به فکرِ تمام مشکلاتی که با این قاعده‌ی ساده می‌شد باهاش مواجه شد ولی به بدترین شکل باهاشون کلنجار رفته بودم افتادم!
و از اون روز قانون زندگی من این شده:
“پاکش کن، اگه پاک نمیشه چشماتو ببند”

می‌گوید: الآن تلویزیون، جای پدر و مادر را گرفته یا نه؟

می‌گویم: این قدر به تلویزیون، بدبین نباش. یک عالمه حرف‌ها و کارهای خوب را همین تلویزیون، یاد بچّه‌های ما داده است که ما نمی‌توانستیم یادشان بدهیم.
می‌گوید: قبول دارم.
می‌گویم: پس چرا این قدر از تلویزیون بد می‌گویی؟
می‌گوید: تلویزیون برای چند کودک برنامه می‌گذارد؟
می‌‌گویم: خیلی. چند میلیون.
می‌گوید: شخصیت و شرایط این بچّه‌ها با هم تفاوتی ندارد؟
می‌گویم: چرا. خیلی هم متفاوت است.
می‌گوید: آیا برای هر قشری از بچّه‌ها، برنامۀ‌ خاصّی دارد یا برای همه یکی است؟
می‌گویم: خب معلوم است که یکی است. اصلاً‌ مگر می‌شود برای هر بچّه‌ای یک برنامه گذاشت؟
می‌گوید: به نظر تو برای تربیت کردن بچّه‌ نباید شرایط او را در نظر گرفت؟
می‌گویم: چرا.
می‌گوید: یک سؤال دیگر.
می‌گویم: بپرس.
می‌گوید: آموزه‌های تربیتی تلویزیون، تا چه اندازه با آنچه باید باشد، تطابق دارد؟
می‌گویم: برخی از آنها کاملاً مطابق است و برخی هم تا اندازه‌ای؛‌ امّا برخی هم متضاد است.
می‌گوید: فرزند تو، قدرت جدا کردن اینها را از هم دارد؟
می‌گویم: نه.‌ همه را در هم می‌بیند و پیام‌ها را در هم می‌گیرد.
می‌گوید: تو می‌توانی خوب‌ها و بدهای تلویزیون را از هم جدا کنی و جدا شده‌اش را به فرزندت بدهی؟!
می‌گویم: معلوم است که نمی‌توانم. گاهی یک برنامه، اوّلش خوب است و آخرش بد است و میانه‌اش هم خوب و بد. من که نمی‌توانم دائم تلویزیون را روشن و خاموش کنم. اصلاً خبر ندارم که چه اتّفاقی بناست در برنامه بیفتد که بخواهم کاری انجام دهم.
می‌گوید: همۀ‌ این حرف‌ها را بگذار کنار و به من بگو: تلویزیون، هر چه‌قدر هم که برنامۀ‌ آموزنده داشته باشد،‌ آیا می‌تواند جای والدین را بگیرد؟
می‌گویم: بدون تردید، جای آنها را نمی‌گیرد.
می‌گوید: الآن تلویزیون، جای پدر و مادر را گرفته یا نه؟
می‌گویم: گرفته.

دانشمند داریم تا دانشمند!

 دانشمند یعنی عالم. کسی که جاهل و نادان نباشد، دانشمند است. عالم چون می داند قدر می یابد و اگر به علم خویش عمل نکند، نکوهش و مؤاخذه می شود. و به حکم عقل سزاوار هم هست که مؤاخذه شود؛ چه از جانب پروردگار و چه از طرف مردم. دانشمند، مسئولیت را می شناسد.

 رهبر انقلاب اگر در حکم تنفیذ آقایان روحانی و احمدی نژاد و خاتمی از تعبیر دانشمند استفاده کردند، در پیام تسلیت شهید تهرانی مقدم به عنوان «سردار عالیقدر ، دانشمند برجسته و پارسای بی ادعا » یاد کردند. پارسایی است که به این دانشمندی هویت و شرافت می بخشد.

چند حدیث شریف را درباره دو طیف عالمان و دانشمندان مرور کنیم:

 رسول اکرم (ص): العلماء مصابیح الارض، و خلفاء الانبیاء، و ورتنی و ورثه الانبیاء. علما چراغهای زمین و جانشینان پیامبران و وارثان من و پیامبران هستند.

امام محمد باقر علیه السلام : عالم ینفع بعلمه، افضل من سبعین الف عابد. دانشمندی که از علمش بهره ببرند، برتر از هفتاد هزار عابد است.

امام هادی علیه السلام : اگر بعد از غیبت قائم ما ، نبود وجود علمایی که مردم را به سوی او فرا می خوانند و به وجود او رهنمون می شوند و با حجتهای الهی از دین او دفاع می کنند و بندگان ناتوان خدا را از دام ابلیس و پیروان او می رهانند، بی گمان همه ی مردم از دین خدا بر می گشتند.

 پیامبر اعظم (ص) : همانا اهل دوزخ هر آینه از بوی دانشمند بی عمل در آزار هستند.

 پیامبراکرم (ص): اَلا اِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرارُ الْعُلَماءِ وَ اِنَّ خَیْرَ الخَیْرِ خیارُ الْعُلَماءِ. بدانید که بدترین بدها، علماى بدند و بهترین خوبان علماى خوبند.

 پیامبر اکرم(ص): اى ابوذر؛ در روز قيامت گروهى از بهشتيان بر گروهى از جهنّميان اشراف مى‌يابند، سپس از آنان سؤال مى‌كنند: چگونه شما وارد جهنّم شديد؟ با اينكه ما به بركت تربيت و تعليم شما وارد بهشت گرديديم. در جواب مى‌گويند: ما ديگران را به اعمال شايسته فرمان مى‌داديم و خود به آن عمل نمى‌كرديم.

امام علی علیه السلام : رُبِّ عالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لا ینْفَعُهُ. چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.

 امام علی علیه السلام : زَلَّهُ الْعالِمِ کَانْکِسارِ السَّفینَهِ تَغْرَقُ و تُغْرِقُ مَعَها غَیْرَها. لغزش عالم، مانند شکستن کشتى است. خود، غرق مى ‏شود و دیگران را هم با خود غرق مى‏ کند.

قومی که در اگر و ای کاش ماندند...

وقتی فرزند امام حسین علیه السلام در وسط میدان مبارزه است و «هل من ناصرٍ ینصر نی؟» ندا می دهد، اگر ما ندای او را نشنیده بگیریم و از حوادث زمانه ی خویش غافل بمانیم و موقعیت زمان و دشمنان را نسبت به خویش تشخیص ندهیم، و هنوز در فضای «اگر» و «ای کاش» خود باشیم، به امام شهید شده ی خویش فایده ای نرسانده ایم و امام زمان زنده ی خود را بی یاور رها کرده ایم.

 

 انسان ها معمولاً بیشتر نگاه به گذشته دارند. آنان معمولاً دو کلمه ی «اگر» و «ای کاش» را زیاد بکار می برند. اگر می خواهید ببینید فلان شخص چقدر غرق در گذشته است، در فرهنگ گفتارش این دو کلیدواژه را جستجو کنید. معمولاً چند برابر واژه های گفتاریِ هر فرد، رشته های افکار اوست که به صورت واژه تلفظ نمی شوند و فقط به صورت فکر در ضمیر خودآگاه باقی می مانند. همچنین انبوهی از معانی این کلیدواژه که بطور کامل شخصیت فرد را تشکیل می دهند، در ضمیر ناخودآگاه باقی می مانند و هرگز به ضمیر خودآگاه و به صورت افکار یا گفتار جلوه نمی کنند.
بنابراین انسان ها (در مورد هر چیزی) بیش از آن چه می گویند، در ضمیر خودآگاه خود در مورد آن فکر می کنند و بیش از آن چه که فکر می کنند، هستند (در ضمیر ناخودآگاه).
مقصود از این نوشتار، آگاهی از حوادث زمان و هشدار دادن به بعضی از دیندارانی است که ممکن است در «گذشته» و «ای کاش» بمانند و در حسرت یاری امامِ قبلی خود، از یاریِ امام حاضر خویش، غافل و محروم گردند.

چرا به اسم عقلائی بودن صدها مفهوم ضد دینی در اقتصاد آزاد را امضاء می کنید???!!!!!