موضوع: "راهی به حریم کبریا"

تنها مسیر پارت14(رنج برای مذهبی و غیر مذهبی وجود داره)

↪️ در جلسات قبل در مورد

“ضرورت توجه به واقعیت های دنیا”

و اهمیت این موضوع در “خودسازی فردی” و همچنین کار تربیتی صحبت کردیم.


? یکی از این واقعیت های بسیار مهم و اساسی،?واقعیتی به نام “رنج” هست.برای به دست آوردن قدرت “برخورد صحیح با رنج"ابتدا یه مقدار در مورد رنج صحبت میکنیم.رنج چیه؟!
??? رنج یعنی “هر اتفاقی که مطابق دوست داشتنی های انسان نیست"آدم ها دوست ندارن هیچ سختی و رنجی داشته باشن.و جالبه که “دنیا ” جایی هست که انسان در اون رنج میکشه.

 اتفاقات زیادی در دنیا میفته که انسان خوشش نمیاد اما هست…
خداوند متعال در چند جای قرآن کریم به این واقعیت مهم دنیا اشاره میفرماید.

 از جمله این آیه ی شریفه:(قطعاً ما انسان را در رنج آفریدیم)✨لقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فی کَبَد✨ در موضوع رنج ما باید “نگاهمون رو تغییر بدیم"(و این تغییر نگاه خیییلی مهمه)چطور؟!یه قانون رو بپذیر: بپذیر که دنیا جایی نیست که انسان بتونه همیشه راحت زندگی کنه. دنیا جایی هست که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم چه خوشمون بیاد و چه خوشمون نیاد “رنج میکشیم…”

☢️و این یکی از واقعیت های بسیار مهم دنیا هست…. رنج های دنیا “برای همه” وجود داره در واقع فرقی نمیکنه که انسان مذهبی باشه یا غیر مذهبی دین داشته باشه یا بی دین باشه
اصلاً اینطور نیست که اگه کسی اهل دین و ایمان شد دیگه رنجی نکشه؛ اتفاقاً در روایات به فراوانی هست که هم مومنین” رنج میکشن و “هم کافران” سختی هایی خواهتد داشت. امام صادق علیه السلام می فرماید:{بر مومن چهل شب نمیگذرد،مگر اینکه برایش مشکلی پیش می آید که او را محزون میکندو متذکّرش می سازد.}

* المُومِن لا یَمضی عَلَیه اَربَعون لَیلَه اِلّا عَرَض لَه اَمر یَحزُنُه یَذکر بِه * روایات فراوانی وجود داره در این زمینه که بر “رنج کشیدن همه انسانهاو حتی مومنین “تاکید میکنه. امام صادق علیه السلام می فرماید:{بر مومن چهل شب نمیگذرد،
مگر اینکه برایش مشکلی پیش می آید که او را محزون میکندو متذکّرش می سازد.}
روایات فراوانی وجود داره در این زمینه که بر “رنج کشیدن همه انسانهاو حتی مومنین “تاکید میکنه.طبیعتاً نگاه چنین انسانی به مساله رنج خیلی “واقع بینانه و صحیح” هست و میتونه در زندگی کمکش کنه. سعی کنید به زندگیتون خیلی واقعی نگاه کنید. اگه نگاه ما به موضوع رنج درست بشه، یه اتفاق مهم می افته اون اتفاق چی هست؟⁉️❕⁉️

♦️ببینید انسان ها “در طول شبانه روز"مشغول “کنار زدن رنج ها و دردهاشون” هستن و تمام تلاششون رو هم برای این کار میگذارن؛ برای همین میزان بسیار زیادی از انرژیشون رو برای برطرف کردن رنج هایی قرار میدن که هیچوقت از بین نخواهد رفت….

در واقع اون اتفاق مهمی که می افته اینه که وقتی پذیرفتیم که ” رنج” یکی از واقعیتهای دنیاست"و همه هم به نوعی رنج دارن” انرژیمون رو صرفِ کنار زدنِ رنج های طبیعی و ضروری دنیا نمیکنیم .

دقت کردید؟!فقط نوع سختی و رنج مومن و کافر فرق میکنه.این حرفو تا آخر عمرت یادت بمونه… رنج های دنیا “برای همه” وجود داره در واقع فرقی نمیکنه که انسان مذهبی باشه یا غیر مذهبی دین داشته باشه یا بی دین باشه

اصلاً اینطور نیست که اگه کسی اهل دین و ایمان شد دیگه رنجی نکشه؛ اتفاقاً در روایات به فراوانی هست که
“هم مومنین” رنج میکشن و “هم کافران” سختی هایی خواهتد داشت.فقط نوع سختی و رنج مومن و کافر فرق میکنه.
 همین “آگاهی از فراگیر بودن رنج”

خیلی میتونه به انسان “آرامش” بده.

در واقع وقتی یه نفر با خودش فکر کنه که:

خب حالا که همه رنج میکشن  رنجِ من هم همین هایی هست که توی زندگیم وجود داره.پس زیاد نباید از بودن رنج در زندگیم ناراحت باشم.

و باید “تلاش کنم” که رنج های خودم رو کاهش بدم.و اون رنج هایی هم که نمیشه از بین ببرم، به راحتی بپذیرم.

?طبیعتاً نگاه چنین انسانی به مساله رنج خیلی “واقع بینانه و صحیح” هست

و میتونه در زندگی کمکش کنه.

 سعی کنید به زندگیتون خیلی واقعی نگاه کنید. اگه نگاه ما به موضوع رنج درست بشه، یه اتفاق مهم می افته

اون اتفاق چی هست؟ببینید انسان ها “در طول شبانه روز"مشغول “کنار زدن رنج ها و دردهاشون” هستن

و تمام تلاششون رو هم برای این کار میگذارن؛ برای همین میزان بسیار زیادی از انرژیشون رو برای برطرف کردن رنج هایی قرار میدنکه هیچوقت از بین نخواهد رفت….در واقع اون اتفاق مهمی که می افته اینه که وقتی پذیرفتیم که ” رنج” یکی از واقعیتهای دنیاست"و همه هم به نوعی رنج دارن”
 انرژیمون رو صرفِ کنار زدنِ رنج های طبیعی و ضروری دنیا نمیکنیم .

دقت کردید؟!

? چون بعضی از رنجها “طبیعت دنیا” هستن که ما نباید وقت خودمون رو براشون بذاریم

و نباید از اون ها ناراحت باشیم؛


?بلکه باید ?? با روی خوش “رنجهای طبیعی دنیا” رو بپذیریم و خودمون رو برای این رنجها آماده کنیم.البته درسته که باید سعی کنیم هر رنجی رو تحمل نکنیم امّا

 "فرار از برخی رنجهای طبیعی دنیا” باعث میشه که رنجهای انسان اتفاقا بیشتر هم بشن.پس با این شرایط ما باید چیکار کنیم؟! ببین عزیز دلم؛ در مقابل رنجهایی که توی دنیا وجود داره
ما فقط میتونیم “یه کار” انجام بدیم و اونم این هست که:"نوع رنجمون رو خودمون انتخاب کنیم”

{در واقع انتخاب کنیم که دوست داریم چه رنجی بکشیم}

 ما از رنج نمیتونیم فرار کنیم چون “فرار از رنج” کار احمقانه ای هست؛ چون فرار از رنج باعث? “افزایش رنج های انسان” میشه. مثلاً اگه پدر و مادری از “رنج تربیت فرزند” فرار کنن بعد از مدتی فرزندشون، “بی تربیت” رشد میکنه

وسالها باعث “عذاب پدر و مادرش” میشه و در واقع رنجهای “بسیار بیشتر و بدتری” رو به اونها تحمیل میکنه.

 یا اینکه زمان امتحانات آخر سال میشه  ممکنه یه نفر تلاشش رو برای درس خوندن بیشتر نکنه و از رنج درس خوندن فرار کنه  درسته که ظاهراً یه مدّتی رنج خودش رو کم میکنه،اما بعد که توی امتحانات خرداد ماه مردود شد

 شهریور ماه باید دوباره “رنج بیشتری” بکشه و در زمانی که دوستانش مشغول استراحت هستن

ایشون باید لطف کنه و درس بخونه!  یا مثلاً کسی که “رنج ورزش کردن” رو انتخاب نکن

 بعداً به اجبار ، باید “رنجِ بیماریهای مختلف مثل چاقی و افسردگی” رو تحمل کنه. پس ما باید به اختیار خودمون به “استقبال بعضی از رنج ها” بریم تا مجبور نشیم که رنج های بد رو تحمل کنیم….

? توجه داشته باشید که ما هنوز از"برنامه دین” برای رفعِ رنج هامون صحبتی نکردیم.و فقط از ?? “واقعیت های دنیا” صحبت کردیم.

اینکه از کجا متوجه بشیم که “به استقبال چه رنج هایی بریم"ان شاء الله در ادامه تقدیمتون خواهد

دلم نمی‌خواهد شما را بانوی مظلوم خطاب کنم.....

حضرت زینب

زینب یعنی زینت پدر اما تاریخ ثابت کرد که این بانو نه تنها زینت‌بخش پدر نبود بلکه زینت همه خاندان نبوت از حضرت آدم تا خاتم و امامت بود و چه برازنده بود این نام بر قد و قامتش که عبدالله نه یک دل بلکه صدها دل عاشقش شد و دو شرط ازدواج با او را  که یک دیدار هر روزه برادر بود و دومی همراهی برادر در سفری که در پیش داشت، برای وصال  پذیرفت.

بانو تو در دامن مهر و وفای زهرای اطهر رشد یافتی و شیر عصمت نوشیدی و بر سر سفره پر از خوان و کرم علی نان خوردی و در سایه برادرانی قد کشیدی که غیرتشان همیشه دور تا دور شما بود که مبادا اجنبی و غریبه بزرگ شدن شما را ببیند و و حتی نگاهش بر سایه اندام شما بیافتد…

بانوی صبر و شکیبایی تو بزرگ‌شده خانه امامت بودی و حجب و حیایت را از کوثر پیامبر به ارث بردی، علمت و دانشت را از لبان وحی جدت محمد(ص) آموختی و بلاغت را از امیرالمومنین و ایستادگی در مقابل نفاق را از حسن و شجاعانه جنگیدن و تن به ذلت ندادن را از حسین؛ اما یک صفت را هرگز از کسی به ارث نبردی و مخصوص خود شما بود و آن را خداوند از لحظه تولد بر قامت شما پوشاند و آن هم روح صبر بود، خود  صبر بود و صبری که که آخرش به رضایت خداوند متصل می‌شد.

بانو شما متولد شدید تا به همه جهان ثابت کنید که اسلام خود اسطوره است، تمام مردانش اسطوره‌اند و زنانش نیز….؛ شما آمدید تا مظلومیت گریه‌های پدر در چاه، درد مادر بین در و دیوار و جگر پاره پاره برادر را در طشت فریاد زنید و چه بگویم از کربلا …

 بانوی من! شما مقابل چشمان پدر و برادران قد کشیدید و تعلیم دیدید تا تمام لحظات زندگی سالار قافله حسینی از لحظه خروج از مدینه تا رسیدن به مکه و خروج از مکه و خواندن دعای عرفه و هجرت از صحرا به صحرا و از منزل به منزل دیگر را در ذهن و جان ثبت کنید و سکوت کنید و سکوت کنید تا به وقتش.

وآ ن روز که یزید حرامی بر شما شورید و می‌خواست خشم شما را ببیند و به ظن خودش می‌خواست شما را به سخره بگیرد بلندقامت و استوار به بلندای تاریخ بشریت ایستادی و زیبا گفتی که من در شهادت برادرم جز زیبایی ندیدم و این جمله را یزید با آن عقل ناقص و زائلش هرگز نفهمید و درک نکرد اما زیر بار استقامت و صبر شما خرد شد…

دلم نمی‌خواهد شما را بانوی مظلوم خطاب کنم که شما شجاعترین عالم هستید اما به این دنیا آمدید تا فریاد مظلومان را فریاد زنید؛ فریادی که هنوز هم که هنوز است پژواک ان از لابلای تاریخ به گوش اهل دل و حق می‌رسد و بعد از هزار و 400 سال جوانانی در عصر انفجار اطلاعات و خوشی‌های پر از رنگ و لعابدار دنیا و ترفندهای ابلیس و نوچه‌هایش برای نابودی هر آنجه بوی نبوت و امامت می‌دهد، سربلند کرده‌اند، لباس رزم پوشیده‌اند، تفنگ بر دوش گرفته‌اند و به دور از خانه و کاشانه راهی دیار غربت شدند تا فریاد شما را لبیک گویند و شدند مدافع حرم و حریم شما…

مرا ببخش بانو که هرگز نمی‌توانم ذره‌ای از عظمت و بزرگی صبرت را به رشته تحریر درآورم؛ شرمنده‌تر از آنیم که بهای حسینی شدن ما پاره پاره شدن حسین تو بود و ما هنوزم حسینی نشدیم و سالهاست که فقط شعارش را سر می‌دهیم…

خدمات حضرت زینب(س)به اسلام از منظرآیت الله مکارم شیرازی

ضمن عرض تسلیت به پیشگاه حضرت زینب(س)

خود نوشت:وقتی رسانه های معاند و خدا ناباور به خدمات بانوی بزرگ غافلند و خدمات مادام کوری و جوایز نوبلش را ارجحیت میدهند تنها علتش فقط نا آگاهی است.اینقدر به سراب جهل فرورفتن که در مقام قیاس بر می آیند………

پیشکش به حضرت زینب بانوی که حدیث زیبایش این هست:زینب علیهاالسلام فرمود:

«قالت فاطمه علیهاالسلام: … و نحن وسیلته فی خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه…» «ما وسیله ارتباط خدا بامخلوق هاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكی ها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستی

آیت الله العظمی مکارم شیرازی می نویسد: حضرت زینب سلام الله علیها پس از شهادت امام حسین علیه السلام رهبرى کاروان اسیران را به همراه امام سجاد علیه السلام به عهده داشت، و همه جا از جان او و زنان و کودکان مراقبت مى‏ کرد و گاه خود را سپر بلاى آنها قرار مى‏ داد و در کوفه و شام با افشاگرى‏ هایش ظالمان را رسوا ساخت، بذر انقلاب را در همه جا پاشید و پیام خونین کربلا را به گوش مردم رساند.

به گزارش شفقنا، این مرجع تقلید در یادداشتی با عنوان«زیبایی شناسی عاشورا در سلوک عرفانی حضرت زینب سلام الله علیها» می نویسد: در واقعۀ جانسوز کربلا مصائبى بر خاندان رسول الله صلى الله علیه و آله وارد شد که قابل تصور وقابل بیان نیست؛ مصائبى که اشک ‏ها را از دیده‏ ها سرازیر مى‏ سازد و اعماق روح و جان را آزار مى‏ دهد.[۱]لیکن زینب سلام الله علیها پناهگاه همۀ مصیبت‏ دیدگان واقعۀ کربلا است؛ آن حضرت همه غم‏ ها را به دل و جان خرید و همه دشوارى‏ ها را بر خویش هموار مى‏ ساخت، تا دیگران را آرام‏ کنند.[۲]

لذا همانگونه که روح بلند پدر بزرگوار ایشان حضرت علی علیه السلام از مقام والا و بى‏ نظیر او در عرفان‏ و معرفه الله حکایت مى‏ کند،[۳] حضرت زینب سلام الله علیها نیز در فرازهای متعدد بالأخص در پاسخ به طعنه ابن زیاد آن مرد سفاک بى‏ رحم و خطرناک، نسبت به این حادثه ، با یک دنیا شجاعت فرمود: «ما رأیت إلا جمیلا؛ هولاء قوم کتب الله علیهم القتل فَبَرزوا الی مضاجعهم؛من جز زیبایی (و شجاعت و عظمت) در کربلا ندیدم؛ آنان گروهی بودند که خدا شهادت را برایشان رقم زد پس به سوی آرامگاه ابدی خود شتافتند.».[۴]

بی شک این معرفت زیبای عاشورایی انسان را در عالمى از نور و عرفان‏ فرو مى‏ برد که به کوچکى اعمال و طاعاتش در پیشگاه خداوند واقف مى ‏سازد و راز و رمز قرب او را آشکار مى‏ کند[۵]، آن حضرت در این گفتار پرمعنا در واقع یک دوره عرفان‏ اسلامى را در قالب عبارتى کوتاه ریخته و سیر و سلوک الى الله و نتایج و مقامات آن را نشان می دهد.[۶]

«ما رأیت الا جمیلا»؛ تبلور عزت نفس، عظمت و شجاعت مقام حضرت زینب کبری سلام الله علیها

بی تردید صبر در برابر مشکلات حیات فردى و اجتماعى ومصائب؛[۷]به معناى استقامت همراه با تلاش براى حل مشکل است،[۸]،[۹] نه به معناى تسلیم و سستى و زبونى در مقابل دشمن ، بلکه در دفاع و عزت‏ و تجلى‏ مى‏ کند[۱۰].

از این رو انسان باید ناراحتى‏ها را به جان بخرد و با نفسش مخالفت ورزد تا بتواند به پیروزى بزرگ اخروى دست یابد. مگر مى‏ شود بى‏ درد و رنج و نچشیدن محرومیت و مصائب‏ به جایى رسید؟[۱۱]بلکه اگر مى ‏خواهیم مقاممان بلند و والا باشد و بر بساط قرب الهى بنشینیم، باید ناراحتى و مشکلات را تحمل کنیم و با نفس خویش به مبارزه برخیزیم.[۱۲] زیرا دنیا خانه بلا وامتحان است. و در آن امتحان ‏هاى اولیاى خدا سخت‏ تر و سنگین‏ تر است.[۱۳]

هر که در این بزم مقرب‏تر است‏ جام بلا بیشترش مى‏ دهند[۱۴].

در قرآن کریم می خوانیم: «لقد خلقنا الانسان فى‏ کبد[۱۵]؛ما انسان را در رنج آفریدیم» و زندگى او پر از رنج¬هاست[۱۶]‏.

حتى نگاهى به زندگى انبیاء و اولیاء الله به ویژۀ حضرت زینب نیز نشان مى‏ دهد که زندگى این گل¬ هاى سرسبد آفرینش نیز با انواع ناملایمات و درد و رنج¬ها قرین بود،[۱۷] لذا انسان باید با قبول این حقیقت قرآنی خود را با مشکلات تطبیق دهد، و راه مقابله با آنها را فرا گیرد، تا بر ناملایمات غلبه کند.[۱۸]

اینچنین است که زنى که داغ شش برادر و دو فرزند و ده ها نفر از بستگان و اصحاب باوفاى پدرش را دیده و اکنون به صورت اسیرى به سوى کوفه و شام مى‏ رود، اما همچون شیرى مى‏ غرد و همچون طوفانى سهمگین مى‏ خروشد و سیلى از ملامت و سرزنش را به سوى بى‏ وفایان کوفه سرازیر مى‏ سازد و قلوب و عواطف را تسخیر مى‏ کند و بذر انقلاب را بر ضد حکومت جائر بنى‏ امیه در سرزمین دلها مى‏ پاشد؛ که خطبه های غراء و تکان دهنده حضرت زینب‏ کبرى علیها السلام در کوفه و شام از جمله مسائل حیرت‏ انگیز داستان کربلا است.[۱۹]

و به همین دلیل است که حضرت زینب‏ علیها السلام هنگامى که مى‏ خواست ابن زیاد را سرزنش کند با تعبیر «یابن مرجانه»[۲۰] او را مخاطب ساخت.[۲۱]

در خطبه معروف حضرت زینب‏ سلام الله علیها شیر زن کربلا که در شام در مقابل یزید ایراد فرمود ؛ هنگامى که دید یزید با گفتن کلمات کفرآمیز و اشعار معروف «لعبت هاشم بالملک …» که بیانگر عدم ایمان او به اساس اسلام بود همه چیز را به سخریه گرفته، بعد از حمد الهى و درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود:« اگر تو امروز با این اشعار کفرآمیز اسلام و ایمان را انکار مى ‏کنى و به نیاکان مشرکت که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شدند مى‏ گویى اى کاش بودید و انتقام‏ گیرى مرا از خاندان بنى هاشم مى‏ دیدید، جاى تعجب نیست این همان چیزى است که خدا فرموده که مجرمان سرانجام آیات ما را تکذیب مى‏ کنند …».[۲۲]

و در خطبه آتشین دیگرش در شام در برابر یزید گفت: «اگر حوادث سخت روزگار، مرا در شرایطى قرار داد که مجبور شوم با تو صحبت کنم، من تو را موجودى کوچک و بى‏ مقدار مى‏ دانم و در خور هر گونه توبیخ و سرزنش …. آنچه در توان دارى انجام ده؛ ولى هرگز نمى‏ توانى نور ما را خاموش کنى و آثار ما را محو نمایى!».[۲۳]،[۲۴]

به همین دلیل در احادیث اسلامى از امام على علیه السلام آمده است که فرمود: «الشجاعه عز حاضر ؛ شجاعت‏ عزت‏ حاضر است »![۲۵]از این رو باید حضرت زینب‏ کبرى علیها السلام را قهرمان کربلا نامید.‏[۲۶]

شکوه معرفت و شناخت الهی در کلام عرفانی حضرت زینب سلام الله علیها

معرفت‏ خداوند و شناخت صفات جمال و جلال او، سرچشمه هر خیر و خوبى و زیبایی و ریشه تمام فضایل اخلاقى و اعمال صالح است.‏[۲۷]

هم چنین معرفت‏ رابطه مستقیم با تواضع وعلم دارد و به قول امام‏ حسین علیه السلام: «مدارک العلم لقاح المعرفه»: «درس و بحث علم، زاینده معرفت است»؛[۲۸]زیرا علم، شعاع معرفت‏ و شناخت و به منزله قلب ایمان مؤمن است واگر علم نباشد نشانه
خموشى و به سردى گرائیدن معرفت و آیتى بر مردن ایمان و ایستادن قلب ایمان است[۲۹]، لذا حس شکرگزارى بندگان(تواضع) به دریاى بى‏ کران جود و سخایش و امیدواری به ذات پروردگار، به معرفت‏ صفات جلال و جمالش رهنمون می گردد. [۳۰]

حال اگر انسان به مقام قرب الهى راه یابد و حلاوت معرفت‏ او را با ذائقه جان بچشد و از جام عشق او سیراب گردد هرگز در مسیر بندگى و طاعت پروردگار، احساس خستگى نمى‏ کند بلکه هر چه پیش‏تر مى‏ رود جدى‏تر و مصمم‏ تر مى‏ شود و شتاب بیشترى به خود مى ‏گیرد.[۳۱]

این سیر معرفتی را می توان در فداکاری آن حضرت در صیانت از امامت و امام زمان به عنوان نماد انسان کامل و صاحب معرفت الهی مشاهده نمود؛ لذا على بن الحسین علیه السلام مى‏ گوید: «شبى که پدرم فرداى آن به شهادت رسید، بیمار بودم و عمه‏ ام زینب‏ از من پرستارى مى‏ کرد. [۳۲]

هم چنین معرفت و شناخت امام علیه السلام در خطبه های آن حضرت در کوفه به خوبی نمایان است؛ حذیم بن شریک اسدى‏[۳۳] مى‏ گوید: در آن روز به زینب دختر على علیه السلام نگریستم که در کوفه خطبه مى‏ خواند و هرگز زنى را سخن ورتر و زبان
آورتر از او ندیدم. گویا (زبان على علیه السلام در کام اوست و) با زبان امیرمؤمنان على علیه السلام سخن مى‏ گوید. آن حضرت پس از حمد و ثناى الهى و درود بر محمد و خاندان پاکش چنین فرمود:[۳۴]«…کشتن فرزند خاتم پیامبران، معدن رسالت و آن کس
که سرور جوانان اهل بهشت است و پناهگاه حریم شما و پناه حزب و گروه شما (شیعیان) و قرارگاه آرامش شما، بهبودى‏بخش زخم‏هایتان، پناهگاه شما در گرفتاری ها، رهبر شما به هنگام نبرد، حجت بزرگ براى شما و چراغ روشن راههایتان‏[۳۵]..»

و یا زینب کبری سلام الله علیها در خطبۀ تاریخی شام از زیبایی و جاودانگی قیام و شهادت سخن گفت و سیر معرفتی « ما رأیت إلا جمیلا»را بیش از پیش هویدا ساخت؛ آن حضرت فرمود؛«…در آن جا خداوند آنان را گرد خواهد آورد و پریشانى آنها را بر طرف
خواهد ساخت و داد آنها را بستاند (آرى،) ««ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون؛[۳۶]،[۳۷]گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده‏ اند، مرده‏ اند، بلکه زندگان جاویدند و نزد پروردگارشان روزى مى ‏خورند»[۳۸].

هم چنین کلام معرفتی امام علی علیه السلام که شهادت‏ را تشبیه به پیراهنى کرده است که جنگجویان از لشکرش آن را در تن پوشیده‏ اند؛ پیراهنى است زینتى و زیبا، موید تحلیل زیبایی شناختی حضرت زینب سلام الله علیها است.[۳۹]

اینچنین است که امام سجاد علیه السلام در حق ایشان فرمودند: «وأنت بحمدالله عالمه غیر معلمه، فهمه غیر مفهمه؛ خداى را سپاس که تو عالمه تعلیم ندیده و خردمند خرد نیاموزیده‏ اى».[۴۰]

«ما رأیت الا جمیلا»؛ در پرتو مقام تسلیم و رضایت در برابر قضای الهی

لازم به ذکر است هنگامى که انگیزه تلاش انجام وظیفه الهى، خشنودى حق و جلب رضایت‏ خداوند باشد، آن زمان همه مقدمات، ابزارها و افراد همراه، رنگ و بوى دیگرى دارند؛ سود و زیان، نفع و ضرر، کامیابى و ناکامى نیز معناى دیگرى پیدا مى‏ کند.[۴۱]

سرباز جبهه حق و عامل به وظیفه الهى، زمانى خود را کامیاب و خوشبخت مى‏ بیند که توانسته باشد وظیفه عبودیت و بندگى خویش را به نحو احسن انجام دهد.[۴۲]

نافع از ابن عمر نقل مى‏ کند که حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: ایمان بنده به خدا کامل نمى‏ شود مگر اینکه در او پنج خصلت باشد: توکل بر خدا، واگذارى امور به خدا، تسلیم‏ در برابر مقدرات او، رضایت‏ به قضاى الهى، شکیبایى بر آزمایش خدا،
چرا که هر که دوستى و دشمنى‏اش و عطا و منع عطایش خدایى باشد، ایمان را کامل کرده است.[۴۳]،[۴۴]

صبر جمیل؛ شاخصۀ زیبایی شناختی واقعۀ عاشورا
گفتنی است «صبر جمیل‏» به معنى شکیبائى زیبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتى است که تداوم داشته باشد، یأس و نومیدى به آن راه نیابد، و توأم با بی¬تابى و جزع و شکوه و آه و ناله نگردد، و در غیر این صورت جمیل نیست.[۴۵]

صبر جمیل‏، صبرى است که نه بى تابى در آن باشد و نه شکایت نزد مردم. برخى گفته‏ اند: صبر جمیل‏ آن است که براى خدا باشد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز در برابر این سؤال که صبر جمیل‏ چیست؟ فرمودند: «هوالذى لاشکوى معه؛ صبرى است که شکایتى در آن نباشد.»[۴۶]

بعضى نیز گفته‏ اند: صبر جمیل آن است که شکایت نزد خلق در آن نباشد، و از آن جمیل‏تر این که عرض حال خود به خالق کند و با این عرض حال و پناه آوردن به او، حق عبودیت را انجام دهد.[۴۷]

در تطبیق مفهوم صبر جمیل در سلوک عرفانی حضرت زینب سلام الله علیها باید گفت، مشاهده صحنه‏ هاى دلخراش شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش با آن بدن‏ هاى پاره پاره و پایمال سم اسبان که عمدتا قابل شناسایى نبودند، مى‏ توانست هر
بیننده‏ اى را از پاى درآورد ولى طمأنینه و آرامشى که در زینب‏ کبرى علیها السلام، یادگار صبر و شکوه على علیه السلام ظهور کرد و صلابت و استحکامى که در کلمات دلنشین او موج مى‏زد، تا حدود زیادى آن فضاى سنگین را شکست و آن را براى آل رسول
قابل تحمل کرد.[۴۸]

هم چنین صبر جمیل یعنی اینکه زینب‏ کبرى که شب عاشورا طاقت تحمل شنیدن خبر شهادت برادر را ندارد، لیکن روز یازدهم دست زیرپیکر خونین برادر کرد و کمى از زمین بلند نمود و عرض کرد: « أللهم تقبل هذا القربان ؛خداوندا این قربانى را( از خاندان
پیامبرت) قبول فرما!.[۴۹]،[۵۰]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت حضرت زینب سلام الله علیها پس از شهادت امام حسین علیه السلام رهبرى کاروان اسیران را به همراه امام سجاد علیه السلام به عهده داشت، و همه جا از جان او و زنان و کودکان مراقبت مى‏ کرد و گاه خود را سپر بلاى آنها قرار
مى‏ داد و در کوفه و شام با افشاگرى‏ هایش ظالمان را رسوا ساخت، بذر انقلاب را در همه جا پاشید و پیام خونین کربلا را به گوش مردم رساند؛[۵۱]لذا پیشرفت اسلام مرهون زحمات و فداکاری های زنان بزرگ‏ و با شخصیتى هم چون زینب‏ کبرى برای اجراى
حق و عدالت است.[۵۲]


پی نوشت:
[۱] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۶۰۵.
[۲] همان.
[۳] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏۲ ؛ ص۲۹۲.
[۴] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۲۵.
[۵] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏۴ ؛ ص۱۳۶.
[۶] همان ؛ ج‏۸ ؛ ص۲۹۷.
[۷] ر. ک: بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۹۶ به بعد؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۲۷۳ به بعد.
[۸] دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص: ۱۸۱.
[۹] همان.
[۱۰] همان.
[۱۱] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص۸۳.
[۱۲] همان ؛ ص۸۴.
[۱۳] همان.
[۱۴] همان.
[۱۵] سورۀ بلد؛ آیۀ ۴.
[۱۶] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج‏۵ ؛ ص۵۰۱.
[۱۷] همان.
[۱۸] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص۲۴۵.
[۱۹] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها، ص: ۵۶۵.
[۲۰] معروف این است که ابن زیاد از فرزندان نامشروع بود، و مادرش مرجانه‏ زن آلوده‏اى بود و به خاطر همین او را به نام مادرش مى‏خواندند و به او ابن مرجانه‏ مى ‏گفتند.( پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏۲ ؛ ص۵۲۸).
[۲۱] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏۱۰ ؛ ص۱۶۸.
[۲۲] ر.ک: بحار الانوار؛ج۴۵؛ص۱۵۷.
[۲۳] ر. ک: بحارالانوار، ج ۴۵؛ص ۱۳۳- ۱۳۵.
[۲۴] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۲۵.
[۲۵] اخلاق در قرآن ؛ ج‏۲ ؛ ص۲۴۱.
[۲۶] کلیات مفاتیح نوین ؛ ص۶۱۸.
[۲۷] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏۳ ؛ ص۴۸۴.
[۲۸] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین) ؛ ج‏۱ ؛ ص۱۵۲.
[۲۹] همان ؛ ص۱۶۴.
[۳۰] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏۴ ؛ ص۲۹.
[۳۱] همان ؛ ص۱۲۵.
[۳۲] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۴۰۱.
[۳۳] در ملهوف( لهوف) نام او« بشیر بن خزیم اسدى» ذکر شده است.
[۳۴] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۵۶۱.
[۳۵] همان ؛ ص۵۶۲.
[۳۶] آل عمران، آیه ۱۶۹.
[۳۷] عاشورا ریشه ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۶۰۰.
[۳۸] همان ؛ ص۶۰۱.
[۳۹] پیام امام امیر المومنین علیه السلام ؛ ج‏۹ ؛ ص۴۳۴.
[۴۰] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۵۶۴.
[۴۱] همان ؛ ص۲۲۷.
[۴۲] همان.
[۴۳] بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۷۷.
[۴۴] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص۵۰.
[۴۵] برگزیده تفسیر نمونه ؛ ج‏۵ ؛ ص۲۷۶.
[۴۶] اخلاق در قرآن ؛ ج‏۲ ؛ ص۴۳۳.
[۴۷] همان.
[۴۸] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۵۴۶.
[۴۹] مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷.
[۵۰] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۴۰۳.
[۵۱] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص۶۳۹.
[۵۲] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ متن ‏وترجمه(ج‏۱) ؛ ص۳۹۰.

تنها مسیر پارت12(شما که الان فرصت خوشی کردن داری چرا با ناخوشی کردن خرابش میکنی)

?یه مدت که روی “واقعیت های دنیا” فکر کنیم نتایج بسیار خوبی به دست میاریم؛
1⃣…اولین نتیجه درک واقعیتهای دنیا

این هست که? ?? در مسایل فردی، دیگه دنبال “مقصر” نمی گردیم✔️ و هر رنجی رو پای واقعیت های دنیا حساب میکنیم.✅?
? مثلاً یه نفر مجبور میشه پدر و مادر بداخلاقِ خودش رو تحمل کنه؛? حالا اگه نگاهِ این فرد به سختی ها و واقعیت های دنیا صحیح نباشه? همش والدینش رو علت بدبختی های خودش میدونه و اینطوری یه زندگی سخت و سیاه رو خواهد داشت…..
?هم خودش اذیت میشه?و هم پدر و مادرش رو آزار خواهد داد.? ولی اگه همین فرداین موضوع رو به عنوان “یکی از واقعیت های دنیا” بپذیره با والدینش بسیار خوب برخورد میکنه??و اون ها رو مقصر نمیدونه و همین باعث میشه زندگی بهتری داشته باشه✅
این ?یه “رنج خوب” هست.
و در ادامه خواهیم گفت که خود “رنج” یکی از مهم ترین واقعیت های دنیاست.
2⃣…وقتی ما متوجه “واقعیت های دنیا” باشیم یه نتیجه دیگه هم‌ به ما میده
? اونم اینه که اگه یه موقع
“فرصت استراحت و لذت” برای ما پیش اومد؛
? خیلی خدا رو ” شکر “میکنیم و از زندگیمون راضی و خوشحال خواهیم بود.?
دیگه وقتی که میگیم
“بسم الله الرحمن الرحیم”
? با تمام وجود مهربانی های خدا رو درک میکنیم….?
? اما اگه کسی فلسفه زندگی در دنیا رو نبینه و درک نکنه،
هر چقدر هم خدا بهش نعمت و راحتی و آسایش بده
♦️ باز هم شاکر نیست
و همیشه از خدا طلبکاره ❌حتی زمانی که بیماریش خوب میشه “به جای شکر کردن"میگه خدایا اصلاً چرا بیمارم کردی؟?
? ممکنه بعضی از عزیزان این سوال در ذهنشون بوجود بیاد که ⁉️چرا انقدر بحث واقعیت های دنیا رو تلخ کردید ?
?آخه دیگه انقدرا هم که میگید ما زجر نمیکشیم.?
?خدمتشون عرض کنیم که باید خیلی خدا رو شکر کنید!? اگه حقیقت زندگی در دنیا رو درک کنیدمتوجه میشید که خدا با ما خیییلی با مهربانی رفتار کرده…..
??3⃣…نتیجه بعدی “درک واقعیت های دنیا” این هست که
? وقتی به ما خوشی و راحتی رسید
خیلی قدرش رو میدونیم؛?
و “با لذّت” از اون خوشی استفاده میکنیم
و از بسیاری از “غم های نا به جا” رها میشیم.??چون‌ معمولا انسان ها گرفتار سه نوع غم و غصّه هستن:?غصّه خوردن به خاطر
“سختی هایی که در گذشته” داشتن ↗️?غصّه خوردن و رنج کشیدن به خاطر “نگرانی هایی که برای خوشی های آینده” دارن
??
?غصه خوردن برای “شرایط امروز” که این غصه اسمش “حسادت “هست؛ ??
که نتیجه ی"مقایسه خوشی های خودمون با خوشی های دیگران” هست.
⭕? هر سه نوعِ این غم و غصه ها?” بد و مذموم “هستن؛
✅ اگه کسی “واقعیت های دنیا” رو درک کنه
از همه این غم ها راحت میشه.?شما که الان فرصت خوشی کردن داری چرا با ناخوشی کردن خرابش میکنی؟؟??
?در روایات ما این مضمون وجود داره که انسان نباید “غم از دست دادن ها” رو بخوره؛و باید به “زمان فعلی خودش” بپردازه.
سعی کنید واقعیت های دنیای خودتون رو به خوبی بپذیرید…

تنها مسیر پارت11(اگه یه نفر اتفاقی مذهبی شده باشه)

در پارت 10 گفتیم که:

? برای “بهتر بندگی کردن” ؛"باید دنیا و قوانین دنیا رو خوب بشناسیم"در اثر این شناخت??

?حالا دیگه قدر دین رو بهتر میدونیم
?و ان شاء الله دینداری قشنگ تر و قوی تری خواهیم داشت⚠️ ولی اگه ما بخوایم《 بدون درک واقعیت ها و سنّت های حاکم بر حیات دنیا 》
دینداری کنیم، مشکلات زیادی برامون پیش میاد♨️ گاهی دیدید که یه نفر ” تصادفاً ” دیندار میشه، بدون اینکه از واقعیت های دنیا شروع کنه ? مثلا بچه ای بوده که پدر و مادرش مذهبی بودن برای همین اون بچه هم بطور خودکار مذهبی شده!?همچین آدمی ارزش دین رو نمیفهمه ? اگه یه نفر “اتفاقی” مذهبی شده باشه مشکلات بزرگی به وجود میاد⭕️ همچین آدمی ممکنه بعداً بی دین بشه
?و حتی اگه ظاهراً هم بی دین نشه

?نان خودش رو در دینداری میبینه “دین” رو در خدمت “هوای نفس” خودش قرار میده ?چنین فردی ضربات بدی به دین و دینداران خواهد زد.? یا مثلا طرف، صداش خوب بوده توی بچگیش یه روز “اتفاقی” مسجد رفته??
یه اذانی هم گفته بعد دیگه آدم مسجدی شده? یکی از کارهایی که آموزش و پرورش باید انجام بده این هست که دانش آموزان رو با
“واقعیت های دنیا” آشنا کنه.⭕️ معمولاً دیده میشه که در مدارس ما از دینداری فقط به خواندن قرآن و دعای فرج و برخی از دانسته های دینی اکتفا میشه❌
⛔️ در حالیکه اگه بحث های مهمی مثل “پذیرش رنج” مطرح نشه اون بچه در آینده حتماً در دینداری خودش به مشکل برخواهد خورد.
? ما نباید ” دینداری” رو یه امر بدون رنج نشون بدیم؛مثلاً در مورد نماز روی عاشقانه بودن نماز تاکید میشه✖️
✅ در حالیکه نماز در ابتدا یه کار سخت هست و انسانها طبیعتاً از یه کار تکراری و مداوم خسته میشن و “رنج” میکشن و خود این رنج هست که ?
? “سازنده انسان هاست".
?حالا فکر کنید در این وضعیت، کسی بخواد نماز رو یه کار “صرفاً عاشقانه” بدونه?قطعاً معرفی نماز به این صورت? موجب میشه که
◀️ بچه از سن ۱۴ سالگی به بعد در نماز خوندنش دچار مشکل بشه و کاهل نمازی بکنه.???✅نگاهمون رو به مفاهیم دینی اصلاح کنیم.
هم نگاه خودمون و هم نگاه مخاطبینمون رو….