موضوع: "کمپین رفع شبهه"

خدای وهابیت را بهتر بشناسیم! (قسمت پنجم)

.
 خدای وهابیت سوار بر «الاغ» می شود!

 البته خدای وهابیت، نه تنها چشم دارد، دست دارد، و موهای فرفری دارد، بلکه گاهاً سوار «الاغ» هم می شود!!

«ابن عساکر» می نویسد: «إنه ینزل بذاته و یتردد علی حمار»

خدا از آسمان به زمین می آید و سوار یک الاغ می شود.

? تبیین کذب المفتری، ابن عساکر، ج1، ص311؛ دار النشر: دار الكتاب العربي - بيروت - 1404، الطبعة: الثالثة

 وقتی این وهابی ها می گویند ما موحد هستیم؛ یعنی آن خدایی را قبول داریم که، الاغ سوار و مو فرفری است.

 علامه حلی (ره( از علمای بزرگ شیعه در این باره می نویسد که در «بغداد» بعضی از این آقایانی که قائل به جسمانیت خداوند هستند، بعضی شب ها، بر پشت بام خود علف و یونجه، می گذارند:

«وذهب بعضهم إلى أن الله ينزل كل ليلة جمعة بشكل أمرد راكبا على حمار حتى أن بعضهم ببغداد وضع على سطح داره معلفا يضع كل ليلة جمعة فيه شعيرا وتبنا لتجويز أن ينزل الله تعالى على حماره على ذلك السطح فيشتغل الحمار بالأكل و يشتغل الرب بالنداء هل من تائب هل من مستغفر تعالى الله عن مثل هذه العقائد الردية في حقه تعالى.»

بعضی از اهل سنت معتقد هستند که خداوند در هر شب جمعه به صورت یک جوان و سوار بر الآغ بر زمین نازل می شود، به طوری که بعضی از اینها در بغداد، در شب های جمعه روی پشت بام های خود در ظرف هایی علوفه، جو و یونجه می ریزند تا خدایی که با الاغ از آسمان پایین می آید ، این علوفه و یونجه را ببیند و بر بام آن شخص نازل شود و مشغول خوردن آنها شود و خدای عالم هم مشغول ندا دادن باشد که آیا توبه کننده ای هست تا او را ببخشم و از اینگونه عقاید مردود و باطل در حق خداوند متعال.

?منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، علامه حلی، ص 39؛ تحقیق: عبدالرحیم مبارک، مؤسسه عاشوراء للتحقیقات و البحوث الإسلامیة
الاعقائد الاسلامیه، مرکز المصطفی، ج 2، ص 277؛ مرکز المصطفی للدراسات الإسلامیة، الطبعة الأولی، محرم الحرام 1419ه


 ادامه دارد…

 

خدای وهابیت را بهتر بشناسیم! (قسمت چهارم)


 خدای وهابیت، موی سرش فرفری است!!

 خدایی که وهابیت به مسلمانها معرفی می کند، موهای سرش فرفری است و موی صورتش در نیامده، و «أمرد» است:▫️«قال رسول الله (صلى الله عليه وسلم) رأيت ربي في صورة شاب أمرد له وفرة جعد قطط في روضة خضراء»

ابن عباس می گوید: پیامبرفرمود: پروردگارم را به صورت یک جوان دیدم که هنوز مو در صورت نداشت. و موی سرش هم مجعد و فرفری بود.

? بیان تلبیس الجهمیه، ابن تیمیه، ج7 ص 290؛ المحقق: مجموعة من المحققين، الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، الطبعة: الأولى، 1426ه

 توحید وهابیت، توحیدی است که، ما را به یک همچین خدائی دعوت می کنند. خدائی که دست دارد، پا دارد، و…

 جالب این است که «ابویعلی» به عنوان یکی از لیدرهای وهابی، بعد از نقل این روایت می گوید:

▫️«هذا حديث رواه الكبّر عن الكبّر عن الصحابه عن النبي و من شك في ذلك لا تقبل شهادته و لايسلم عليه و لايعاد في مرضه»

▫️این روایتی است که بزرگان ما از بزرگان و از صحابه و صحابه هم از پیامبر اکرم نقل کرده است و هرکس در این شک کند، شهادتش قبول نیست و کسی نباید به او سلام کند و زمانی که مریض شد، کسی به عیادتش نرود.

 یادآوری این نکته لازم است که این نوع روایات در مجامع روایی اهل تسنن، از دیدگاه شیعه صحیح نیست و نسبت ناروایی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشد.

?طبقات الحنابله، ابی یعلی، ج3، ص81 ، ح 82 چاپ مکتبه عبیکان، مکه مکرمه؛ طبقات الحنابله، ج2، ص46، چاپ دار المعرفة بيروت، تحقيق محمد حامد الفقي


 ادامه دارد…

 

خدای وهابیت را بهتر بشناسیم! (قسمت دوم)

.

 


 خدای وهابیت «پا» دارد!!

 خدای وهابیت علاوه بر چشم، «پا» هم دارد، و اتفاقاً با همان پا، وارد جهنم هم می شود:

«قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ” لاَ تَزَالُ جَهَنَّمُ تَقُولُ: هَلْ مِنْ مَزِيدٍ، حَتَّى يَضَعَ رَبُّ العِزَّةِ فِيهَا قَدَمَهُ، فَتَقُولُ: قَطْ قَطْ وَ عِزَّتِكَ »

پیغمبرفرمود: در روز قیامت اهل جهنم به آتش انداخته می شوند، و جهنم مدام تقاضای زیادت می کند؛ تا اینکه خداوند پای خود را در جهنم می گذرد.

 در اینجاست که جهنم می گوید تو را به عزتت سوگند بس است بس است.

? صحیح بخاری ج8، ص 134، بَابُ الحَلِفِ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَصِفَاتِهِ وَكَلِمَاتِهِ، ح 6661؛ المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاة، مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي، الطبعة: الأولى، 1422هـ


 ادامه دارد…

 

خدای وهابیت را بهتر بشناسیم! (قسمت اول)


در اینجا به برخی از صفات بارز خدایی که وهابیت، آن را «توحید ناب» معرفی می کند و خود را در جوامع اسلامی موحد حقیقی می شمارد و دیگر مسلمین را به پیروی از آراء و افکار خویش فرا می خواند، اشاره می کنیم:


 خدای وهابیت «چشم» دارد!!

 توحیدی که وهابیت از آن دم می زند، ما را به خدائی هدایت می کند که «چشم» دارد:

«ذَكَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يَوْمًا بَيْنَ ظَهْرَيِ النَّاسِ المَسِيحَ الدَّجَّالَ، فَقَالَ: ” إِنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِأَعْوَرَ، أَلاَ إِنَّ المَسِيحَ الدَّجَّالَ أَعْوَرُ العَيْنِ اليُمْنَى»

رسول اکرم روزی در میان مردم از مسیح دجال سخن به میان آورد. در ضمن گفتارش فرمود: خداوند کور نیست! ولی مسیح دجال چشم راستش کور است.

?صحیح بخاری ج3، ص 1269، باب 49، ح 3256؛ دار النشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا


 ادامه دارد…

 

خاطرات مستر همفر( قسمت5)


با عالم کهنسالي برخورد کردم به نام احمد افندم که در خوش نفسي، پرحوصلگي، پاك باطني و خيرخواهي، بهترين مردان ديني مان را همچون او نيافته بودم. او شب و روز ميکوشيد تا همچون پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شود که او را برترين نمونه مي دانست. هرگاه نام او را ميبرد چشمانش پر از اشك مي شد. خوشبختانه او حتّي يك بار هم از ريشه و کسان من نپرسيد. او مرا محمّد افندي صدا مي کرد. آنچه مي پرسيدم به من مي آموخت و وقتي فهميد که من درکشورشان ميهمان هستم و براي کار و زندگي در سايه خليفه پيامبر رفته ام، با من بسيار مهرباني کرد. اينها دلايلي بود که من براي زندگي در استانبول ارائه کرده بودم.


به شيخ گفتم: من جواني هستم که پدر و مادرم را از دست داده ام. برادري هم ندارم آنان برايم ثروتي به ارث گذاشته اند. من انديشيدم که قرآن و سنّت بياموزم و لذا به پايتخت اسلام آمده ام که به دين و دنيا برسم. شيخ به من بسيار خوش آمد گفت. او با کلماتي که عيناً مي آورم گفت:


?به چند دليل احترام تو لازم است:
١ تو مسلماني و مسلمانان برادرند.
٢ تو ميهماني و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گفته است: “ميهمان را نوازش کنيد.”
٣ تو جوينده دانشي و اسلام بر بزرگداشت جويندگان دانش پاي مي فشارد.
٤ تو در پي کسبي و در خبر است که ” کاسب دوست خداست.”


از اين مسايل بسيار شگفت زده شده، با خود گفتم: چه خوب بود مسيحيّت چنين حقايق تابناکي داشت و تعجّب کردم که چرا اسلام با چنين مرتبه والايي به دست اين حاکمان سرکش و عالمان بي اطّلاع از زندگي بدين پايه ناتوان و پست شده است.


به شيخ گفتم: مي خواهم قرآن کريم را بياموزم. او از اين درخواست من شادمان شد و آموزش سوره حمد و تفسير مفاهيم آن را آغاز نمود. تلفظ برخي از کلمات برايم دشوار بود و گاه حتّي در نهايت، مشقّت مي ديدم.


به ياد مي آورم که تلفظ جمله «وَ عَليَ اُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ» را پس از دهها بار تكرار در طول يك هفته آموختم. زيرا شيخ گفته بود بايد چنان ادغام کني که هشت «ميم» پديدار شود. بدين ترتيب من در طول دو سال کامل قرآن را از ابتدا تا انتها خواندم.


او هنگامي که مي خواست مرا آموزش دهد وضوي نماز مي گرفت و از من هم ميخواست که چون او وضو بگيرم و روي به قبله بنشينم.
گفتني است وضو يكي از شست و شوهاي مسلمانان مي باشد. ابتدا روي را مي شويند، سپس دست راست را از انگشتان تا آرنج و آنگاه دست چپ را به همين گونه، پس از آن بر سر، پشت گوشها و گردن دست ميکشند و سرانجام پاهايشان را مي شويند.

مي گويند گرداندن آب در دهان و به بيني کشاندن آن پيش از وضو بسيار نيكو است. استفاده از مسواك برايم بسيار دشوار بود و آن چوبي است که براي تميز کردن دندانهايشان پيش از وضو به دهان مي برند. من معتقد بودم اين چوب براي دهان و دندانها زيان آور است، گاهي نيز دهان را زخم مي کرد و از آن خون مي آمد. امّا من ناگزير از اين کار بودم زيرا مسواك زدن سنّت مؤکد پيامبرشان حضرت محمّد صلي الله عليه و آله و سلم بود و آنها فضيلتهاي بسياري براي آن برمي شمردند…

ادامه دارد…