موضوع: "عطش کهکشان سوم"

گریه دروغین بر امام حسین (ع)

ما مي‌‌‌‌‌گوييم حبّ علي بن ابي طالب کافي است. تازه حبّ ما حبّ حقيقي نيست؛ اگر حبّ حقيقي بود عمل هم پشت سرش بود. مي‌‌‌‌‌گوييم همين وابستگي ظاهري کافي است! خيال مي‌‌‌‌‌کنيم علي عليه السلام از کساني است که احتياج دارد، و اگر افرادي انتساب دروغين هم داشته باشند ديگر بسيار خوب، ما عجالتاً سياهي لشکر مي‌‌‌‌‌خواهيم، سياهي لشکر هم کافي است!

ما خيال مي‌‌‌‌‌کنيم يک گريه دروغين بر امام حسين کافي است. ولي اميرالمؤمنين فرمود اينها دروغ است. اگر حبّ علي بن ابي طالب تو را به عمل کشاند، بدان حبّ تو صادق و راستين است. اگر گريه بر حسين بن علي تو را به سوي عمل کشاند، بدان که تو بر حسين بن علي گريه کرده‌‌‌‌‌اي و گريه تو راستين است. اگر نه، فريب شيطان است.

شهید_مطهری
? آزادی معنوی/ صفحه ۱۲۳
بازخوانی آثار اندیشمندان اسلامی

اصحاب امام حسين از دايره تصميم احساسى عبور كرده با عقل و فهم راه حضرت را انتخاب كردند

صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین?

 

 چرا مى‏ گوييم جريان كربلا، اسوه براى همه است؟ چرا؟ چرا هيچ جريان ديگرى نمى‏ تواند به جاى كربلا بنشيند؟ چون از آن طفل نابالغ تا پيرمردى مانند مسلم بن عوسجه و حبيب بن مظاهرش، با فكر جلو رفته. نه اينكه تحت تأثير شخصيّت امام حسين قرار بگيرد، آن فايده ندارد.

 امام حسين در روز عاشورا به اصحابش و به نزديكانش فكر داد، عقل تزريق كرد، اختيار تزريق كرد. حضرت قاسم عليه ‏السّلام با تحت تأثير و احساسات به ميدان نرفت. حقيقت مرگ و لذّت مرگ را با جانش احساس مى‏ كرد؛ لذا در جواب سيّدالشّهداء عليه‏ السّلام عرض كرد:
أحلى مِنَ العَسل
«از عسل براى من شيرين‏ تر است»
يك چيزى را مى ‏فهميد كه مى‏ گفت: أحلى مِن العَسل.

 اصحاب سيّدالشّهداء عليه‏السّلام در روز عاشورا آن واقعيّت و حقيقت ولايت سيّدالشّهداء را با تمام وجودشان ادراك كردند. مگر كسى ادراك بكند، مى ‏تواند دست بردارد؟ ديگر نمى ‏تواند دست بردارد. چنان در مرامشان متصلّب و سفت بودند كه اگر كوهها مى‏ جنبيد آنها نمى ‏جنبيدند. اين ارزش دارد.


 آیة الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی.

 

 

‍  آیا اندیشده‌اید که چگونه به حسین یاری برسانید؟

ما باید آماده شویم.
زینب پیش روی ماست.
حسین پیش روی ماست.
ما باید یاری‌گر آنان باشیم. ما باید زینب و حسین را در راه تحقق اهدافشان یاری کنیم… آیا اندیشده‌اید که چگونه به حسین یاری برسانید؟ غیر از گریه چه کرده‌اید؟

‼️بسیاری بر حسین گریه می‌کنند اما او را یاری نمی‌رسانند. ابن‌سعد اول کسی بود که بر حسین گریه کرد و حسین را یاری نکرد. زنهار که گریه کافی نیست، باید حسین را یاری کنید. چه مهیا کرده‌اید برای یاری حسین؟

 پیشنهادی به شما می‌دهم:
اگر حسین برای دین کشته شد و دین و آموزه‌های دینی اکنون در پیش ماست، هر کدام از ما، چه بزرگ و چه کوچک، می‌تواند در تحقق هدف دینی حسین و زینب را یاری کند. اگر کسی نماز نمی‌گزارد، برای اکرام حسین و زینب نماز بخواند. من قول می‌دهم که نام او در فهرست یاری‌کنندگان و همراهان حسین و زینب درج می‌شود.
اگر کسی غیبت می‌کند و برای تکریم حسین این کار را ترک کند، حسین او را در شمار یاران و سپاهش می‌گذارد. اگر کسی وجدان مریضی دارد و آن را پاک می‌گرداند، اگر کسی با بستگانش اختلافی دارد و آن را رفع می‌کند، اگر کسی به همسایه‌اش کمکی کند، اگر کسی مشکلی دارد و آن را حل کند، اگر کسی فرزندش را نیکو تربیت کند، اگر کسی در لباس و زندگی و زبان و نماز و خانه‌اش نقصی دارد و آن را برطرف کند، این شخص از جملهٔ یاران حسین و یاران زینب است. و از خداوند می‌خواهیم که این‌گونه باشیم.

امام_موسی_صدر، موسوعه(چ۱)، مستدرک، ص۶۱۵

 

عبرتهای عاشورا در دشمن شناسی

عمرو بن حجاج از جمله بزرگان شهر کوفه بود که به امام حسین (علیه‌السّلام) نامه نوشت و از ایشان جهت آمدن به کوفه دعوت به عمل آورد. با آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه، عمرو بن حجاج به خدمت او در آمد. او از کسانی بود که به دستور عبیدالله،‌ هانی بن عروه را به قصر کشاند و موجبات اسارت و بعد شهادت او را فراهم آورد.  وی همچنین در پراکنده کردن یاران مسلم بن عقیل تلاش بسیار کرد. 

بستن آب بر امام حسین ( ع)

عمرو بن حجاج همراه با سپاهیان کوفه جهت جنگ با امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش عازم سرزمین کربلا گردید و از سوی عمر بن سعد، مسئول ممانعت از رسیدن آب به خیام اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) گردید.  نقل شده پس از بسته شدن راه آب، امام (علیه‌السّلام) حضرت ابوالفضل العباس (علیه‌السّلام) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمه‌ها برسانند.
حضرت عباس (علیه‌السّلام) و یارانش در حالی که نافع در جلو آنها در حرکت بود به سوی شریعه فرات به راه افتادند. عمرو بن حجاج زبیدی، که مامور حراست از فرات بود، فریاد زد: «کیستی؟» نافع گفت: «از پسر عموهای تو؛ آمده‌ایم از این آب که ما را از آن منع کرده‌اید بنوشیم» عمرو گفت: «گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین (علیه‌السّلام) از این آب نبر» اما نافع در جواب گفت: «نه؛ به خداسوگند، تا زمانی که حسین (علیه‌السّلام) و خاندان و یاران همراهش، تشنه‌اند من قطره‌ای از این آب نخواهم ‌نوشید.» پس میان نیروهای عمرو بن حجاج و یاران امام (علیه‌السّلام) جنگ در گرفت که به لطف الهی و به یُمن رشادت‌های عباس بن علی (علیه‌السّلام) و  شجاعت‌های نافع بن هلال و دیگران، یاران امام (علیه‌السّلام) موفق شدند ضمن کشته و زخمی‌کردن چندین تن از دشمنان، آب به خیمه‌های امام (علیه‌السّلام) برسانند. 

فرماندهی جناح راست

عمرو بن حجاج در روز عاشورا از سوی عمر بن سعد عهده ‌دار فرماندهی جناح راست لشکر کوفه گردید و همراه با یاران  تحت امرش به جناح چپ سپاه امام (علیه‌السّلام) حمله برد. حمله‌ای که منجر به شهادت جمعی از یاران امام حسین (علیه‌السّلام) از جمله مسلم بن عوسجه گردید.  نقل شده که پس از کشته شدن گروهی از سپاهیان کوفه در نبردهای تن به تن با یاران  امام (علیه‌السّلام) در پیش از ظهر عاشورا او با صدای بلند نیروهای خود را که از میان سپاه امام (علیه‌السّلام) هماورد می‌طلبیدند خطاب قرار داد و گفت:
«ای احمق‌ها می‌دانید با چه کسانی در حال جنگ هستید؟ آنان جنگجویان شهر هستند و قومی‌ هستند که آرزوی مرگ می‌کنند. هیچ یک از شما به تنهایی به جنگشان نرود بلکه با پرتاب سنگ آنان را از پا در آورید.»
توصیه عمرو بن حجاج مورد پسند ابن‌سعد قرار گرفت از این‌رو دستور داد تا کسی به تنهایی وارد جنگ با یاران امام (علیه‌السّلام) نشود. 
عمرو بن حجاج آن گاه به یاران امام (علیه‌السّلام) نزدیک شد و گفت: «ای اهل کوفه فرمانبرداری و اتحادتان را حفظ کنید و در کشتن کسی که از دین بیرون رفته و با امام (علیه‌السّلام) خویش-یزید- مخالفت ورزیده شک نکنید.»
امام حسین (علیه‌السّلام) به او فرمود: «ای عمرو بن حجاج؛ مردم را علیه من تحریک می‌کنی؟ آیا ما از دین خارج شده‌ایم و شما بر دین ثابت مانده‌اید؟ به خدا سوگند زمانی که جانتان را بگیرند و با اعمالتان بمیرید می‌فهمید کدام یک از ما از دین خارج شده و چه کسی برای سوختن در آتش سزاوارتر است.» 
عمرو پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) از سوی عمر بن سعد ماموریت یافت تا به همراه چند نفر دیگر از سران سپاه کوفه سرهای شهدای کربلا را نزد ابن زیاد ببرد. 

سرانجام عمرو بن حجاج

در زمان شکل‌گیری قیام مختار، او به تحریک عبدالله بن مطیع -گماشته عبدالله بن زبیر بر کوفه- پرداخت و از سوی او فرماندهی دو هزار نفر را در جنگ با مختار برعهده گرفت.  او همچنین در “یوم السبیع” به کمک دیگر اشراف ناراضی کوفه شتافت و مسئولیت جنگ در محله مراد را به عهده گرفت؛ اما با قبول شکست در برابر مختار و یارانش از کوفه گریخت و راه شراف وواقصه را در پیش گرفت. از آن پس دیگر خبری از او نشد.  گفته شده که او خواست به بصره بگریزد؛ اما ترس از شماتت و سرزنش مردم باعث شد به سوی شراف بگریزد اما از شدت تشنگی از پای در آمد هنوز نیمه جانی در بدن داشت که نیروهای مختار سر رسیدند و سر از بدنش جدا کردند. 

میدونی ضرب المثل «سرش بره قولش نمیره» ازکجااومده؟؟

روی دستش “پسرش” رفت
ولی “قولش نه”
نیزه ها تا “جگرش” رفت
ولی “قولش نه”
این چه خورشید غریبی است که با حالِ نزار پای “نعش قمرش” رفت
ولی “قولش نه”
شیر مردی که در آن واقعه “هفتاد و دو” بار دست غم بر “کمرش” رفت
ولی “قولش نه”
هر کجا می نگری “نام حسین است و حسین” ای دمش گرم “سرش” رفت
ولی “قولش نه”

«صلے الله علیک یا اباعبدالله »

 

1 2 3