موضوع: "بازخوانی آثاراندیشمندان اسلامی"

براى شناخت جهان، راه‏هايى وجود دارد: تجربه و علم، فلسفه و استدلال و عرفان و حضور.

ما با اين جهان بيرون، دو نوع رابطه‏ داريم؛ هم‏ مى‏ خواهيم آن را بشناسيم‏ و هم از آن‏ خوشحال و يا رنجور مى‏ شويم. اين رابطه ‏ى عاطفى، در بحث ارزش به تو كمك مى ‏كند؛ چون تأثيرپذيرى و رنج و شادى تو، نشان دهنده‏ ى قدر و درجه‏ ى وجودى توست و بايد محاكمه شود كه چرا اين طبيعت را نگه داشته ‏ام، كه از فلان حرف، فلان عمل و فلان برخورد، خوشحال و يا ناراحت بشوم. من مى ‏توانم با دگرگون كردن توقّع‏ ها، تحمّل‏ هايم را زياد كنم.
در قسمت رابطه‏ ى معرفتى، براى شناخت جهان، راه‏هايى وجود
دارد: تجربه و علم، فلسفه و استدلال و عرفان و حضور.
در هر حال در برابر اين سؤال‏ها كه جهان چگونه آغاز شده، چگونه تحوّل يافته و چگونه همراه نظام‏ ها و قانون ‏ها گرديده و رو به كجا دارد، انسان بى ‏تفاوت نمانده و تلاش ‏ها كرده است، گرچه او به دنبال هر شكست، مأيوس شده و به دنبال هر پيروزى، مغرور گرديده، ولى هميشه مى‏ خواسته كه بشناسد و با شناخت عمل كند.
نامه هاى بلوغ، ص: 31

برداشتی ازنامه هاى بلوغ، ص: 30آاستاد صفایی حایری)

ما مجهولات زيادى داريم و براى شروع، بايد روى معلوماتمان كار كنيم و آن‏ها را بزايانيم و بايد از آن‏جايى شروع كنيم كه شكّ و ترديد آن را فاسد نكرده باشد.
وجود خود من و اين احساس، اساس معلومات ماست و همان‏طور كه گذشت، احتياج به استدلال ندارد كه «من فكر مى‏ كنم، پس هستم»؛ چون درك ما از خودمان، بلاواسطه است. در همين جمله آمده: «من فكر مى ‏كنم»، پس وجود من و فكر و عمل من، بلاواسطه احساس شده. ديگر معنا ندارد كه با اين همه راه، دوباره به اوّل برگردم و خودم را اثبات كنم.
من هستم.
مرحله‏ ى دوم، اين است كه آيا جهانى بيرون از ذهن من، وجود دارد؟ بعضى ايده‏ آليست‏ ها معتقدند هيچ چيز بيرون از خيال و ذهن ما نيست و تمامى اين‏ها، تصوّرات ما هستند.
جواب ساده‏ ى اين‏ها، در اين نكته هست كه اگر آتشى بيرون از ذهن و تصوّر ما وجود ندارد، پس چرا تصوّر آتش، با دست زدن به آتش، در ما دو احساس ايجاد مى‏ كند. با دست زدن به بخارى مى ‏سوزيم، ولى تصوّر آتش، اين سوزش را ندارد. تفاوت اين دو احساس، نشان مى ‏دهد كه بيرون از ذهن ما، دنيايى ديگر هم هست.
من هستم و دنيايى بيرون از ذهن من هست.
سؤال بعد اين است، آيا اين جهان قابل ادراك هست؟ بعضى از سوفسطايى‏ ها معتقدند؛ چون ما اين جهان را با حواس درك مى ‏كنيم و چون حواس ما خطاكارند، پس نمى ‏توان به ادراك حواسمان اعتماد داشت. اين‏ها نمونه ‏هاى زيادى از خطاى حواس را دليل مى ‏آورند. و با وجود اين واسطه‏ هاى خطاكار، امكان شناخت و ادراكى نيست.
در جواب اين‏ها مى‏ گويند كه ما، گذشته از حواس، از مغز و فكر و عقل هم برخورداريم و با كمك همين نيروهاست كه مى ‏توانيم خطاى حواس را كشف كنيم و شرايط ادراك را در نظر بياوريم و همين ‏طور قضاوت نكنيم.
تا به حال يافته ‏ايم كه «من هستم»، «دنيايى بيرون از من هست» و اين دنيا، قابل ادراك هم هست.
مرحله‏ ى بعد، اين سؤال مطرح مى‏ شود، بر فرض قابل ادراك باشد، آيا قابل بيان هست؟ آيا مى ‏توانيم ادراكاتمان را همان‏طور كه هست به ديگران منتقل كنيم و يا اين كه ما و ديگران، هر كدام بدون آن‏كه حرف ديگرى را بفهميم، در ذهنيّت خود برداشتى داريم.
در اين قسمت، زبان رياضى، علمى و قراردادها، زبان مشترك را مشخص مى ‏كنند.
نامه هاى بلوغ، ص: 30

بزرگ ترین دشمنان و خطرناک ترین آن ها برای امام حسین (ع)

اين گروه بر آن بودند تا چهره امام حسين را مخدوش كنند، و واقعه_كربلا را درحد_سالگردها_و_عزادارى‌ها نگه دارند، و آن را در گريه و اندوه و ناله منحصر كنند. ما بر حسين بسيار مى گرييم، اما هرگز در گريه متوقف نمى شويم. گريه ما براى نو كردن اندوه‌ها و كينه‌ها و ميل به انتقام و خشم بر باطل است. اين‌ها انگيزه ما براى گريه است. چرا از به خاك افكنده شدن امام حسين ياد مى كنيم و آن را در مقاتل مى خوانيم؟ ناله‌ها و شيون هاى دلخراش! ماجرا را صحنه به صحنه مى خوانيم تا واقعيت را پيش رو آوريم، و خطر ستم پيشگان و سنگدلى شان را دريابيم، و همچنين #ابعاد_فداكارى و تأثير آن را بفهميم. پس، ما تنها به شيون بسنده نمى كنيم، و حسين را تنها شهيد اشك‌ها نمى دانيم، و برآنيم كه #تكليف ما فقط با عزادارى به انجام نمى رسد. اگر در تاريخ نبرد ميان حق و باطل، واقعه كربلا را از مقطع زمانى خودش خارج سازيم و آن را با گذشته پيوند دهيم، به طور طبيعى حادثه با آينده هم پيوند مى خورد.

امام_موسی_صدر صفحه 5-حسین (ع) وارث انبیاء

فساد از خواص شروع می شود و به عوام منتقل می شود

فساد از خواص شروع می شود و به عوام منتقل می شود

صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقه‌ای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بی بهره بماند

معمولا فساد از خواص شروع می شود و به عوام سرایت می کند و صلاح برعکس از عوام و تنبه و بیداری آنها آغاز می شود و اجبارا خواص را به صلاح می آورد؛ عادتا فساد از بالا به پايين مي‌‌‌‌‌ريزد و صلاح از پايين به بالا سرايت مي‌‌‌‌‌کند.

 شهید مطهری
 داستان راستان جلد ۱ / صفحه ۱۸

بعضی وقت ها مردم به خاطرعدالت به خود تکان نمی دهند اما همیشه روضه_خوان حق و عدالت هستند


فرد فرد شما بايد بدانيد راه رسيدن به سعادت و راه رسيدن به حكومت حق و عدل اين است كه شما از طريق امر_به_معروف_و_نهی_از_منكر به چنين هدفى برسيد.

قانونمندى بعدى مربوط به وقتى است كه مردم چيزى را مى خواهند اما براى رسيدن به آن تكان حسابى نمى خورند؛ بعد #داد_و_بيداد راه مى اندازند و براى محروميت از حق و عدل روضه خوانى مى كنند. اين هم يك جور روضه خوانى است: روضه خوانى و مرثيه خوانى براى اينكه از زندگى زير سايه #فرمانروايى_حق و عدل محروم اند.

اين روضه را در مقالاتشان، در اشعارشان، در كتابهايشان، در جلساتشان، در سخنرانيهايشان، در گفتگوهاى دو نفرى و سه نفرى مى خوانند؛ در حالى كه چه بسا همانها كه اين روضه را مى خوانندعملاً #خودشان_در_انحراف_زندگى اجتماعى از مسير حق و عدل سهيم اند.

اينها بايدبدانند از يك چنين روضه خوانى و روضه خواندنها و بعد به دنبال آن دست را تا عاليترين درجه به سوى آسمان بلند كردنها، مطابق نظام_عقيده وعمل_اسلامى، كارى ساخته نيست.

شهید_بهشتی
صفحه151-بایدها و نبایدها

1 2 3 4 6