موضوع: "ان شانئک هوالابتر"

دلم نمی‌خواهد شما را بانوی مظلوم خطاب کنم.....

حضرت زینب

زینب یعنی زینت پدر اما تاریخ ثابت کرد که این بانو نه تنها زینت‌بخش پدر نبود بلکه زینت همه خاندان نبوت از حضرت آدم تا خاتم و امامت بود و چه برازنده بود این نام بر قد و قامتش که عبدالله نه یک دل بلکه صدها دل عاشقش شد و دو شرط ازدواج با او را  که یک دیدار هر روزه برادر بود و دومی همراهی برادر در سفری که در پیش داشت، برای وصال  پذیرفت.

بانو تو در دامن مهر و وفای زهرای اطهر رشد یافتی و شیر عصمت نوشیدی و بر سر سفره پر از خوان و کرم علی نان خوردی و در سایه برادرانی قد کشیدی که غیرتشان همیشه دور تا دور شما بود که مبادا اجنبی و غریبه بزرگ شدن شما را ببیند و و حتی نگاهش بر سایه اندام شما بیافتد…

بانوی صبر و شکیبایی تو بزرگ‌شده خانه امامت بودی و حجب و حیایت را از کوثر پیامبر به ارث بردی، علمت و دانشت را از لبان وحی جدت محمد(ص) آموختی و بلاغت را از امیرالمومنین و ایستادگی در مقابل نفاق را از حسن و شجاعانه جنگیدن و تن به ذلت ندادن را از حسین؛ اما یک صفت را هرگز از کسی به ارث نبردی و مخصوص خود شما بود و آن را خداوند از لحظه تولد بر قامت شما پوشاند و آن هم روح صبر بود، خود  صبر بود و صبری که که آخرش به رضایت خداوند متصل می‌شد.

بانو شما متولد شدید تا به همه جهان ثابت کنید که اسلام خود اسطوره است، تمام مردانش اسطوره‌اند و زنانش نیز….؛ شما آمدید تا مظلومیت گریه‌های پدر در چاه، درد مادر بین در و دیوار و جگر پاره پاره برادر را در طشت فریاد زنید و چه بگویم از کربلا …

 بانوی من! شما مقابل چشمان پدر و برادران قد کشیدید و تعلیم دیدید تا تمام لحظات زندگی سالار قافله حسینی از لحظه خروج از مدینه تا رسیدن به مکه و خروج از مکه و خواندن دعای عرفه و هجرت از صحرا به صحرا و از منزل به منزل دیگر را در ذهن و جان ثبت کنید و سکوت کنید و سکوت کنید تا به وقتش.

وآ ن روز که یزید حرامی بر شما شورید و می‌خواست خشم شما را ببیند و به ظن خودش می‌خواست شما را به سخره بگیرد بلندقامت و استوار به بلندای تاریخ بشریت ایستادی و زیبا گفتی که من در شهادت برادرم جز زیبایی ندیدم و این جمله را یزید با آن عقل ناقص و زائلش هرگز نفهمید و درک نکرد اما زیر بار استقامت و صبر شما خرد شد…

دلم نمی‌خواهد شما را بانوی مظلوم خطاب کنم که شما شجاعترین عالم هستید اما به این دنیا آمدید تا فریاد مظلومان را فریاد زنید؛ فریادی که هنوز هم که هنوز است پژواک ان از لابلای تاریخ به گوش اهل دل و حق می‌رسد و بعد از هزار و 400 سال جوانانی در عصر انفجار اطلاعات و خوشی‌های پر از رنگ و لعابدار دنیا و ترفندهای ابلیس و نوچه‌هایش برای نابودی هر آنجه بوی نبوت و امامت می‌دهد، سربلند کرده‌اند، لباس رزم پوشیده‌اند، تفنگ بر دوش گرفته‌اند و به دور از خانه و کاشانه راهی دیار غربت شدند تا فریاد شما را لبیک گویند و شدند مدافع حرم و حریم شما…

مرا ببخش بانو که هرگز نمی‌توانم ذره‌ای از عظمت و بزرگی صبرت را به رشته تحریر درآورم؛ شرمنده‌تر از آنیم که بهای حسینی شدن ما پاره پاره شدن حسین تو بود و ما هنوزم حسینی نشدیم و سالهاست که فقط شعارش را سر می‌دهیم…

شرح حکمت 116نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)

 و قال علیه السلام  کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ.
چه بسیارند کسانى که به سبب نعمتى که به آنها داده شده در غفلت فرو مى‏روند و به سبب پرده‏پوشى خدا بر آنها مغرور مى‏گردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مى‏خورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت‏ها و ترک عقوبت) آزمایش نکرده است.[۱]

شرح و تفسیر هشدار به چهار چیز

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و هشدار دهنده به چهار نکته مهم اشاره مى‏کند که بر محور چهار واژه معنادار: «مستدرج»، «مغرور»، «مفتون» و «املاء» دور مى‏زند. مى‏فرماید: «چه بسیارند کسانى که به وسیله نعمتى که به آنها داده شده غافل مى‏شوند و به سبب پرده‏پوشى خدا بر آنها مغرور مى‏گردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مى‏خورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت‏ها و ترک عقوبت) آزمایش نکرده است»؛

(کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ)

. «مستدرج» از ریشه «استدراج» به معناى چیزى را تدریجاً به سمت و سویى بردن آمده است. در قرآن مجید این تعبیر در دو آیه (۱۸۲ سوره «اعراف»، و ۴۴ سوره «قلم») ذکر شده و مفهوم آن در هر دو مورد یکى است و آن این‏که کسى را مرحله به مرحله بدون این‏که خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار کنند درست مثل این‏که کسى از بیراهه به سوى پرتگاه مى‏رود اما نه تنها او را از این کار نهى نکنیم بلکه به دلیل آنکه مستحق مجازات و کیفر است او را نیز تشویق کنیم. ناگهان به لب پرتگاه مى‏رسد و خود را در دام مجازات مى‏بیند، وحشت مى‏کند و راه بازگشت در برابر خود نمى‏بیند و از همان جا مى‏لغزد و در پرتگاه‏ سقوط مى‏کند. خدا به افرادى که طغیان را به اوج خود مى‏رسانند نیکى مى‏کند، نعمت مى‏بخشد، مقام مى‏دهد و ناگهان در میان ناز و نعمت گرفتار مجازاتشان مى‏سازد، مجازاتى که در آن حالت بسیار دردناک است.

در آیه ۴۴ سوره «انعام» مى‏خوانیم: « «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَىْ‏ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهً فَإِذَا هُمْ مُّبْلِسُونَ»؛ هنگامى که آنچه را به آن‏ها تذکر داده شده فراموش کردند ما درهاى همه‏گونه نعمت را بر آنها گشودیم تا زمانى که (کاملًا) به آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند.

ناگهان آنها را به عذاب گرفتار ساختیم و یکباره نومید شدند».[۲]

دومین جمله اشاره به کسانى است که مورد آزمون الهى از طریق پرده‏پوشى خداوند نسبت به گناهان آنها قرار مى‏گیرند. خدا، ستار العیوب است و تا آن‏جا که ممکن باشد بر گناهان بندگانش پرده مى‏افکند تا بیدار شوند و توبه کنند و به راه حق باز گردند ولى گروهى به عکس، مغرور مى‏شوند و از این ستر الهى فریب مى‏خورند و بر شدت و کثرت گناه مى‏افزایند. با توجه به این‏که «چون که از حد بگذرد رسوا کند» سرانجام پرده‏ها بالا مى‏رود و آنها رسواى خاص و عام مى‏شوند.

جمله سوم اشاره به یکى دیگر از راه‏هاى نفوذ شیطان و هواى نفس در انسان است؛ گاه مردم از روى حسن ظن و گاه از طریق تملق و چاپلوسى به مدح و ثناى افرادى مى‏پردازند؛ ولى گاه آنها که از حال خود باخبرند و وضع خود را با آنچه به صورت مدح و تمجید گفته مى‏شود کاملًا متفاوت مى‏بینند بیدار شده و سعى مى‏کنند خود را با حسن ظن مردم موافق کنند، گاهى با این سخنان، فریب مى‏خورند و خود را مقرب درگاه الهى و در اوج فضیلت و اخلاق مى‏پندارند، درحالى که در دام شیطان و هواى نفس گرفتارند.

چهارمین جمله اشاره به حال کسانى است که خداوندِ حلیم و غفور آنها را از طریق بخشیدن نعمت و گسترش روزى و مانند آن مى‏آزماید شاید به پاس نعمت‏هاى الهى بیدار شوند و باز گردند؛ این گسترش نعمت‏ها سبب غفلت و بى‏خبریشان شده و همچنان راه خطا را با شتاب ادامه مى‏دهند، ناگهان خدا آنها را گرفته و مجازات مى‏کند؛ مجازاتى که بسیار دردناک است، زیرا در میان نعمت‏هاى الهى غوطه‏ور و سرگرم لذاتند که در یک لحظه همه چیز دگرگون مى‏شود و همچون «قارون» که با داشتن آن همه امکانات در اوج غرور و غفلت قرار داشت، گرفتار عذاب ناگهانى الهى شده و در یک لحظه همه چیز خود را از دست مى‏دهند.

قرآن مجید در شرح حال قوم «سبا» و سرگذشت آنها به همین معنا اشاره کرده است؛ خدا آنها را مشمول انواع نعمت‏ها قرار داد، سرزمینى پر از نعمت و خدایى آمرزنده داشتند «بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ»[۳] اما هواى نفس و شیطان کار خود را کرد و آنها را به ناسپاسى و طغیان واداشت. ناگهان سد عظیمِ «مأرب» بر اثر نفوذ آب و جانوران در آن شکست و سیلاب عظیمى به راه افتاد و باغ‏ها و زراعت‏ها و کاخ‏ها را در هم کوبید و در هم برد و تنها زمینى بایر و ویران به جاى ماند به گونه‏اى که باقى مانده جمعیت مجبور شدند از آن سرزمین کوچ کنند.

قرآن مجید درباره این گروه مى‏فرماید: « «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لّاَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»؛ کافران هرگز گمان نکنند مهلتى که به آنان مى‏دهیم به نفع آنها است تنها به این سبب به آنها مهلت مى‏دهیم که (اگر بیدار نمى‏شوند) بر گناهان خود بیفزایند و (سرانجام) براى آنها عذابى خوار کننده است».[۴]

در این آیه شریفه نیز از واژه «املاء» (همچون کلام حکیمانه بالا) استفاده شده که به معناى «کمک دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است که آن نیز نوعى کمک به شمار مى‏آید؛ ولى معمولا در قرآن مجید به مهلت دادنى اطلاق شده که مقدمه عذاب دردناک است.

[۱] . سند گفتار حکیمانه:

نویسنده مصادر مى‏گوید: این کلام حکمت‏آمیز پیش از نهج‏البلاغه در کتاب تحف العقول و روضه کافى و تاریخ یعقوبى و تذکره سبط بن جوزى آمده است.( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۷).

در ضمن، این گفتار حکیمانه تحت حکمت شماره ۲۶۰ نیز عیناً تکرار شده و در حکمت ۴۶۲ نیز سومین جمله آن« رب مفتون بحسن القول فیه» به طور مکرر آمده است.

[۲] . براى توضیح بیشتر درمورد عذاب« استدراج» مى‏توانید به تفسیر نمونه، جلد ۵، صفحه ۲۹۸ ذیل آیه ۴۴ سوره« انعام» مراجعه کنید.

[۳] . سبأ، آیه ۱۵٫

[۴] . آل عمران، آیه ۱۷۸٫

زنان ایران چگونه بی حجاب شدند؟؟!!

 

شاید ۲۰ سال پیش کسی به مخیله‌اش هم نمی رسید روزی در خیابانهای شهر، دخترانی را مشاهده کند که آن سالها مردم شاید آنها را در سالن های عروسی هم نمی دیدند… دخترانی بزک کرده با موهای پف کرده و بیرون ریخته و مانتوهایی کوتاه و تنگ و شلوارهایی تنگتر! این روند ۲۰ سال طول کشید تا به اینجا رسید. استعمار و استکبار صبر و حوصله زیادی دارد، بر عکس بعضی از ماها…

⬅️اولین کار، گرفتن چادر بود از زنان ما… گفتند چادر حجاب برتر است و می‌شود برتر نبود! بین خوب و خوب ‌تر، خوب را هم انتخاب کنی به جایی بر نمی‌خورد .می‌شود مانتوی گشاد و مقنعه بزرگ پوشید و با حجاب بود… حرف قابل قبولی بود؛ کسی نمی‌تواست به این حرف اعتراض کند، حتی اهالی مذهب.

 گام دوم، گرفتن مقنعه بود… می‌شود روسری بزرگ سر کرد! هم تنوّع دارد هم حجاب است. یادم‌ می آید روسری‌هایی بود با ضلع بیشتر از یک متر که تا کمر خانمها هم می‌رسید… خوب البته روسری مثل مقنعه نبود گاهی مو بیرون می‌زد.

 در فیلمهای سینمایی هی مدل گذاشتن، زن های هنرپیشه مدل شدن و به تبع آن دختران جوان هم از آن ها یاد می‌گرفتند.

چشم های ما متوجّه این آب رفتن نمی شد و آنقدر کم کم این کار را کردند که چشم ما عادت می‌کرد…

 مانند بچه‌ای که جلوی چشم پدر و مادرش بزرگ می‌شود و قد می‌کشد و والدینش حس نمی‌کنند اما دیگران که کمتر او را می‌بینند و چشمانشان عادت نکرده، متوجه رشد هفتگی او می‌شوند… ما عادت کردیم به روسری‌هایی که هر روز آب می‌رفت و تبدیل شد به نواری باریک و بعضا توری… مانتوهایی که شاید بهتر باشد بلوز و پیراهن راحت نامیدشان تا مانتو…

 به هر حال کم کم کار به این جا کشید و مدام گفتند بی‌حجابی معضل فرهنگی است، برای حل آن باید کار فرهنگی کرد… سال ها گذشت و لباس ها آب رفت و کار فرهنگی در زمینه عفت و حجاب مشاهده نشد. برعکسش، فراوان کار‌های ضد فرهنگ در کوبیدن حجاب و عفت و حیا و غیرت در فیلمهای سینمایی و مجلات و برنامه‌های عمومی یافت می‌شد…
 امسال هم مد پوشش خانمها تغییر کرده است، پوشیدن ساق شلواری (ساپورت) به جای شلوار… یعنی دیگر شلوار جین تنگ هم نه! ساق شلواری! و بدون تردید در یکی دو سال آینده این کنار می رود و برخی را ……….

 یعنی پس از آنکه چادر، مقنعه، مانتو و روسری از زنان گرفته شد، حالا رفته‌اند سراغ شلوار! چشمهای ما هنوز عادت نکرده‌اند… اگر به این هم عادت کنیم سرنوشت چادر و مانتو و روسری در انتظار این ساپورت هم هست… خدایی نکرده اینها هم روز به روز نازکتر و کوتاهتر می‌شود و ما عادت می‌کنیم…. آن وقت… نمی‌دانم بعدش سراغ چه خواهند رفت…

حیرت آور است !!
همه ی جهان حجاب دارد:
1. کره زمین دارای پوشش است…
2 . میوه های تر وتازه دارای پوشش است…
3 . شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود…
4 . قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود و زیر پا انداخته میشود برای اینکه پوشش آن از بین رفته
5 . سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد می شود و…
در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛
اما دختر، همسر یا خواهر خود را بدون پوشش رها می کند!!!

بانو !
این چادر تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام…!
چادرت را در آغوش،بگیر و بگو برایت روضه بخواند
همه را از نزدیک دیده است…

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

با ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا چه اتفاقی در عالم افتاد؟

استادالهی:باازدواج امیرالمومنین وزهرای مرضیه تمام آنچه راکه خداوند برای به ثمر رسیدن و شکوفه دادن وبه بهره ونتیجه رسیدن دین لازم بود،در آن تعبیه کرد لذااین آیه نازل شد که ان شانئک هوالابتر

1 2 3 5