موضوع: "امیر دل"

ای پسر فاتح خندق و خیبر!فطرت ما را هم فتح کن!

‍ ‍ ما پیش چشم بچه‌ها
نام تو را بر زبان راندیم
برای آمدنت دعا کردیم
و در دوری‎ات اشک ریختیم
ولی در برابر نگاه ساده اما نافذ همین بچه‌ها
حسد ورزیدیم
غیبت کردیم
دروغ گفتیم
فریاد خشم سر دادیم
لج کردیم
و با تکبر نشستیم و برخاستیم.

ما به تو خیلی بد کردیم
با این کارها
یقین بچه‌ها را دو چندان کردیم
که این «تو»یی که ما به آنها معرفی می‎کنیم
اصل آن عکسِ خداکشیده‌ نیست.

ما می‎خواهیم راه رفته را برگردیم، آقا!
می‎خواهیم فریاد بزنیم
تا همۀ بچه‌ها نه، همۀ عالم بشنوند
که ما خودمان هم
تو را نشناخته فریاد می‎زدیم.

می‎خواهیم به بچه‌ها راستش را بگوییم
تا آنها بدانند
تویی که ما به آنها معرفی می‎کردیم
اصلِ آن عکس خداکشیده نبود
و ما تازه این را فهمیده‌ایم.

ما امامی ساخته بودیم در خیالمان
امامی که شبیه خودمان بود
و گمان می‎کردیم که تو همان امامی.

حواسم هست چه می‎گویم.
اعتقاد ما این بود
که تو شبیه خودمان هستی
و با این اعتقاد
دیگر تلاش برای شبیهِ تو شدن
معنایی نداشت.

بچه‌ها از ما فراری
و ما در حال تحمیل عشق یک نفر مثل خودمان.

بچه‌ها از خُلق ما به تنگ آمده
و ما در حال تزریق شوق آمدن کسی مثل خودمان.

بچه‌ها غرق دعا
برای رها شدن از ما
و ما دستانشان را به هر زور و ضربی
بالا می‌بردیم رو به آسمان
برای زودتر آمدن کسی مثل خودمان.

آقا!
ما راه رفته را که نه!
چاهِ رفته را می‎خواهیم برگردیم
راه خویش را در برابر ما و کودکانمان باز کن.

ای پسر فاتح خندق و خیبر!
به نگاه معصوم کودکانمان سوگندت می¬دهیم
فطرت ما را هم فتح کن!

امام علی و آرزوی محال؟؟