موضوع: "پندانه"

چه کسانی در اسفل سافلین(قعرجهنم) قرار می‌گیرند⁉️

پیامبر ص فرمودند :

هر کسی که علیه دیگری شهادت دروغ بدهد، در روز قیامت، به زبانش آویزان می‌شود و با منافقان، درپایین‌ترین طبقه دوزخ خواهد بود
?من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 15

هر کس ثروتمندى را به طمع مال دنیاى او احترام بگذارد و دوستش بدارد، خدا بر او خشم می‌گیرد، و درپایین‌ترین طبقه دوزخ، با قارون در یک درجه خواهد بود
?وسائل الشیعة، ج 17، ص 181،

زن بداخلاقی که شوهرش را آزار میدهد اگر پیش از این‌که از ناسازگارى دست بردارد و با مرد همراهى کند و یا قبل از این‌که مرد از وى خشنود شود، بمیرد، روز قیامت با منافقان محشور شود و سرنگون شود با آنها در آخرین طبقات جهنم
?بحار الانوار، ج 73، ص 367

وای بر کسانی که به اهل_بیت من ظلم کنند؛ عذاب آنها به همراه منافقان در قعر جهنم خواهد بود در برخی از روایات نیز از وجود قاتلان امام حسین(ع) در قعر جهنم خبر داده شده است
?عیون اخبار الرضا ج 2 ص 47

 

فرد با ویژگی زیر مناسب ازدواج نیست

 اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمی‌گیرد یا در مسئولیت محوله تعلل می‌ورزد. (تنبلی و بی‌مسئولیتی)

 اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (که به نظر حتی غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه را ندارند) ارتباط سازنده و راضی‌کننده ندارد (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)

 اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل ‌کرده، علائق خود را نیمه‌کاره رها کرده و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارد. (عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)

 اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت می‌کند و بیشتر از آنکه سعی کند دیگران را بفهمد، سعی دارد که دیگران وی را درک کنند. (عدم مدیریت رابطه)

 اگر بسیار هیجان‌طلب است و صرفاً، هیجانات وی را به سویی می‌کشاند و قادر به به تعویق انداختن خواسته‌هایش نیست. (هوش هیجانی پائین)

 اگر در آینه نگاه دیگران، وی فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه‌گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت‌تلخ، غمگین یا تکانشی به نظر می‌آید. (اختلال شخصیت)

 

فرد با ویژگی زیر مناسب ازدواج نیست

 اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمی‌گیرد یا در مسئولیت محوله تعلل می‌ورزد. (تنبلی و بی‌مسئولیتی)

 اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (که به نظر حتی غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه را ندارند) ارتباط سازنده و راضی‌کننده ندارد (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)

 اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل ‌کرده، علائق خود را نیمه‌کاره رها کرده و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارد. (عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)

 اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت می‌کند و بیشتر از آنکه سعی کند دیگران را بفهمد، سعی دارد که دیگران وی را درک کنند. (عدم مدیریت رابطه)

 اگر بسیار هیجان‌طلب است و صرفاً، هیجانات وی را به سویی می‌کشاند و قادر به به تعویق انداختن خواسته‌هایش نیست. (هوش هیجانی پائین)

 اگر در آینه نگاه دیگران، وی فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه‌گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت‌تلخ، غمگین یا تکانشی به نظر می‌آید. (اختلال شخصیت)

 

هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم!

 

در اصفهان شخص تاجری در همسایگی یکی از اشرار زندگی می کرد . این شخص شبها افراد لا ابالی را در خانه اش جمع می کرد و سر و صدا به راه می انداخت .
 شخص تاجر که فردی نماز شب خوان و متدین بود از دست این جوان ناراحت شد ، پیش مرحوم ملا محمد تقی مجلسی آمد و از دست همسایه اش که رئیس اشرار بود و شبها عربده و داد و بیداد راه می انداخت و مزاحمت ایجاد می کرد شکایت کرد.
ملا محمد تقی مجلسی فرمود یک شب این افراد را برای صرف شام به خانه ات دعوت کن ، من هم به خانه ات می آیم .شخص تاجر رئیس اشرار را به همراه نوچه ها و اطرافیان او را برای شام به خانه اش دعوت می کند . آنها هم قبول کرده و به خانه او می آیند ، در حالی که خبر نداشتند قرار است علامه مجلسی هم به مجلس بیاید .
ناگاه مرحوم علامه وارد اتاق شد و مستقیم رفت پیش رئیس اشرار نشست . بعد از سلام و احوالپرسی با او گرم گرفت و پرسید :
 وضع و مرام شما در زندگی چگونه است؟
برنامه تان در زندگی چیست؟
آن شخص هم با زبان مخصوص افراد داشی و لات می گوید مرام ما این است که هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم.

علامه مجلسی می فرماید : دروغ میگویی! رئیس اشرار گفت : چطور؟!
 علامه می گوید : تو مگر یک عمر نمک خدا را نخورده ای ؟چرا نمکدان می شکنی؟!
تو که میگویی من نمکدان نمی شکنم ، پس این کارها چیست که انجام می دهی؟
رئیس اشرار با شنیدن همین یک کلمه منقلب شد و از همه بدی هایی که کرده بود توبه کرد . به دنبال او هم تمامی افرادش توبه کردند.
?در محضر آیت الله مجتهدی رحمه الله علیه ، جلد اول ، ص 339 ]
ان شاء الله ما نمک بخوریم ونمکدان را نشکنیم

‍ چقدر بی کلاسی زیبا بود!

یادش بخیر قدیما که “بی کلاس” بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش میگذشت و هر چقدر با کلاس تر میشیم از همدیگه دورتر میشیم

قدیما که “بی کلاس” بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسه رفت و آمد وسیله شخصی نبود، همیشه خونه ها تمیز بود و آماده پذیرایی از مهمونا و وقتی کلون در خونه در هر زمانی به صدا در میومد، خوشحال میشدیم؛ چون مهمون میومد و به سادگی مهمونی برگزار میشد.

آخه چون “بی کلاس” بودیم آشپزخونه ها اوپن نبود و گازهای فردار و ماکروفر و… نبود و از فست فود خبری نبود، ولی همیشه بوی خوش غذا آدمو مست میکرد و هر چند تا مهمون هم که میومد، همون غذای موجود رو دور هم میخوردیم و خیلی هم خوش میگذشت.

تازه چون “بی کلاس” بودیم میز ناهارخوری و مبل هم نداشتیم و روی زمین و چهارزانو کنار هم مینشستیم و میگفتیم و میخندیدیم و با دل خوش زندگی می کردیم.

حالا که فکر میکنم میبینم چقدر “بی کلاسی” زیبا بود! آخه از وقتی که با کلاس شدیم و آشپزخونه ها اوپن شدن و میز ناهار خوری و مبل داریم و تازه واسه رفت و آمد همگی ماشین داریم و هم تو خونه تلفن داریم و هم آخرین مدل تلفن همراهو داریم و خلاصه کلی کلاسهای دیگه؛ مثل بخار پز و انواع زود پز و… داریم ولی دیگه آمد و شد نداریم! چون خیلی با کلاس شدیم! تازه هر از چند گاهی هم که دور هم جمع میشیم، کلاً درگیر کلاسیم و از صفا و صمیمیت و دل و از همه مهمتر سادگی خبری نیست!!


لعنت بر این کلاس که ما آدما رو اینقدر از هم دور کرده و اینقدر اسیر کلاسیم که خیلی وقتا خودمونم فراموش کردیم