موضوع: "نوجوانها را دریابیم"

هرگز از هوش خوب فرزندمان نگوییم، از تلاش زیادش بگوییم.

هرگز از هوش خوب فرزندمان نگوییم، از تلاش زیادش بگوییم.

اگر از هوشش گفتیم،‌ دیر یا زود، با هر شکست یا اشتباه، باور خود را به هوش بالایش و به حرف‌های ما از دست خواهد داد.

زندگی جایی نیست که شکست یا اشتباه، اجتناب پذیر باشد. اما وقتی از تلاش زیادش گفتیم، اگر هم شکست یا اشتباه کرد، باورش را به خودش از دست نمی‌دهد. بلکه تصمیم می‌گیرد که بهتر و بیشتر تلاش کند. هر شکستی او را محکم‌تر و پرتلاش‌تر خواهد کرد.
ضمن اینکه به تدریج خواهد آموخت، که چیزی باعث افتخار است که برای تلاشش،‌ زحمت کشیده باشد. نه چیزی که با آن، به دنیا آمده باشد.

از عشق ورزی پنهانی تا خشونتهای آشکار

در ایران پدرها و مادرها مقابل فرزندشون همدیگر را نوازش نمی کنند و در آغوش نمی کشند و اینکار رو مقابل کودک زشت می دانند…

اما هنگام مشاجره رعایت فرزند را نمی کنند و مقابل او با هم مشاجره می کنند و فرزند چه بسا از داد و بیداد آنها به گریه می افتد! خوب در ایران کودکان از کجا مهرورزی بیاموزند؟
نوازش و مهرورزی در رسانه ها ممنوع است.
در مدرسه ممنوع است.
در خانواده ممنوع است.

پس ذهن کودک در ایران بیشتر از مهرورزی، خشونت را می آموزد.
جان لنون چه زیبا گفته: در جهانی زندگی می‌کنیم که باید پنهانی عشق ورزی کرد، در حالی‌ که در روز روشن خشونت را تمرین میکنند.

خودآگاهی در پیامهای گفتار و رفتار...

حوصله ندارم: یعنی میشه حوصله نداشت!

مامان بزرگ رو اذیت نکنی: یعنی میشه اذیت هم کرد!

این که راحت تره: یعنی باید کارهای راحت تر را انتخاب کرد!

آدم باید زرنگ باشه: یعنی برو حق بقیه را بگیر تا بشی زرنگ!

مرد که گریه نمیکنه، یعنی اگه ناراحت بودی وانمود کن که نیستی!

ابراز محبت لوس بازیه: یعنی هر حسی داشتی عکسش را ارائه کن تا بشی چوب خشک!

باید حقت را بگیری: اغلب یعنی هر صدایی یک مارش جنگ است و باید فقط مراقب این باشی که همه چیز حق توست و باید با فریاد و حمله بگیریش .

یا گفتن عبارتهایی که خدا و پیامبر (علیه و آله السلام) و رساله مراجع تایید نمیکنند: وظیفه زن خونه داری و بچه داریه. مرد باید فقط بره پول بیاره. زن که نباید وقتی مرد میاد خونه بیرون باشه. وقتی من میام باید غذا حاضر باشه.

(محبت و اخلاق و کمک به هم، این بلوغ عاطفی که دیگری را بیش از خودت دوست داشته باشی و تلاش کنی برایش هر کاری میتونی بکنی، با طفل طلبکار بودن و خدمتگزار بی جیره و مواجب فرض کردن دیگری چقدر فرق میکند.)

یا رفتارهای عملی ما مثل زیاد تلویزیون دیدن و عریض و طویل کردن این قوطی وقت تلف کن.

یا بدخلقی ها، زیاد خوابیدن، به همدیگر بی توجهی کردن و ساز خود را زدن.

 اتاق و آشپزخانه را به هم ریخته نگاه داشتن و یک روزی مرتب کردن.

دستور دادن: این را بده ، آن را ببر، باید آن را بخری، باید مسافرت فلان جا بیایی، باید این غذا را حتما بخوری.

ایراد گرفتن مداوم از دیگران، چرا نشستی، چرا نخوردی؟ چرا ننوشتی؟ چرا نخوابیدی؟ چقدر دیر اومدی، این چیه که خریدی؟

مرور مکرر خاطرات و نظر دادن مداوم در مورد کارهای دیگران: یعنی تلخ و سیاه کردن خیال خود و دعوت همیشگی از شیطان برای القاء توهمات و نتیجه گیری های نادرست ، نظر دادن های غیرلزوم، غیبت، منفی بافی، غرغرو شدن و سر بردن حوصله اطرافیان: حالا که اینطوری کرد، منم قهر میکنم، جوابشو میدم، نفرینش میکنم …. چقدر زشت و سیاه میشیم  خوبه آدم خودشو دوست داشته باشه  و نخواد مثل آدمای اینطوری باشه!

اگر هر که با حق است، حق با اوست (علی مع الحق و الحق مع علی)، حق مسئولیت و تکلیف هر کسی دربرابر خداست. حق من یعنی من اجازه چه کاری را دارم و اجازه چه کاری را ندارم. میشود برای رسیدن به خواسته لازمی از قبل زمینه سازی و دیگران را با موضوع همراه کرد و از بسیاری موضوعات ساده و کودکانه یا جهالتهای خردسالانه اهل دنیا عبور کرد و گذشت.

به جای اینکه یکبار بگوییم: بد بود، یا خوب بود، هر کس باید مراقب وظیفه خودش باشد. او بد کرد؟ من یاد بگیرم بدی نکنم. تلخ نباشم، شیرین و مهربان رفتار کنم. دیگران و نیازهایشان را درک کنم. به اثر پیامهای گفتار و رفتارم بر دیگران توجه کنم. حتی اگر دیگران رفتارشان خیلی هم بد باشد، من هر حرفی را نزنم، چون خدا هست و می بیند و به این زودی ها قرار است فرصت امتحان تمام شود و برویم. و اونطرف هیچکس نمیپرسد او چه کار کرد چون او هم حساب و جزای خودش را دارد. می پرسند تو چه کار کردی؟ شاید اونها همه اش فیلم بود فقط برای دیدن واکنش تو. غصه خوردی و از حرص و عصبانیت و غم مردی و همه چیز را برایش فدا کردی یا قوی تر و بهتر شدی و امتیاز جمع کردی؟

قرار نیست ما با همه موافق باشیم. قرار نیست همه مطابق نظر ما رفتار کنند. تا دنیا بوده همه چیز سرجای خودش نبوده و قدر یوسف های خدا را ندانسته اند. هنر این است که با وجود ناراستی های اطراف، بتوانیم راست و قوی و سالم و زیبا بمانیم و همسایه و همنشین یوسف و محمد (علیهم السلام) بشویم.

 آیا اینقدر خودآگاهی داریم که بفهمیم “من” چه میگویم و چه میکنم؟ و چه حسی دارم؟ و چرا؟

معرفی کتاب برای نوجوان....

ملیحه عکس مریم، هم کلاسی اش، را آورده بود تا به داداش محمدم نشان بدهد. محمد هنوز به خانه نیامده بود و ملیحه، که طاقت نداشت، عکس را به مامان، بی بی، و حتی به من نشان داد. خودش هم توی عکس کنار مریم ایستاده بود.
بی بی گفت:«این همه مَیرم مَیرم مِگی، همینه؟»
ـ بَله. مَگه بَده؟! دختر آقا براته. مِشه نوه ی مرحوم حاج صفر علی.
ـ نوه ی همون صفر پلان دوز خودمان دیگه؛ ها؟ … این که خیلی شلخته یه. نگا کتاباشِ چطوری گرفته.
ملیحه، که عصبانی شده بود، گفت:
«بی بی، اونی که کتاب دستشه منم، نه مریم. دیگه بابــ …

آبنبات هل دار

چرا بچه من نمی تواند خودش را سرگرم کند؟

نوجوان

خیلی ساده بگویم:"به همان دلیل که شما بدون تلویزیون نمی توانید خودتان را سرگرم کنید".
شما به وجود تلویزیون در خانه عادت کرده اید بنابراین به سرگرمی های جایگزین فکر هم نمی کنید. فرزند شما عادت کرده که دائم با شما یا یکی از اطرافیان بازی کند طبیعی است که هنگام تنهایی سردرگم شود و نداند که چگونه می تواند خودش را سرگرم کند.

چگونه این مهارت را به فرزندم آموزش دهم؟

تمرین و آموزش بهتر است از همان دوران نوزادی شروع شود یعنی وقتی کودک از خواب بیدار می شود و مشغول بازی با انگشتان دست و پا یا جغجغه است مزاحم بازی اش نشوید. کمی آنطرف تر مشغول کار خوتان باشید. اگر جغجغه را رها کرد یک توپ پیش او بیندازید تا مدتی هم با توپ سرگرم باشد.

اگر این فرصت را از دست داده اید نگران نباشید باز هم می توانید عادت فرزندتان را تغییر دهید. البته شما که تا دیروز ساعتها با فرزندتان بازی می کردید نمی توانید ناگهان او را تنها بگذارید. باید به تدریج به او بیاموزید چگونه می تواند خودش را سرگرم کند.
برای این کار باید چند ترفند ساده را اجرا کنید:


1- در قدم اول علاقه او را کشف کنید.
ببینید به چه وسیله یا بازی علاقه مند است و همان را در نزدیکی او قرار دهید. ممکن است یک جعبه پر از خرت و پرت یا مدادهای رنگی کوچک یا کاغذهای باطله برای او جذاب باشد. به محضی که با وسیله ای سرگرم شد کمی از او فاصله بگیرید. و هر بار کمی به این فاصله اضافه کنید.

2- وقتی از بازی کردن با یک وسیله خسته شد مدتی خودتان با او بازی کنید و بعد دوباره وسیله دیگری در اختیار او بگذارید. قرار دادن انبوهی از اسباب بازی های متنوع در کنار کودک اشتباه است. این تنوع او را سردرگم می کند.

3- از تشویق هم غافل نشوید.
البته تشویق غیر مستقیم. مثلاً وقتی می بینید که با سازه ها چیزی ساخته است به او بگویید: “چقدر قشنگ ساختی میتونی باز هم از اینها بسازی".

جدای از اینکه شما به کارهایتان می رسید، تنها بازی کردن برای کودک یک ضرورت است. تقويت استقلال، اعتمادبه نفس، خلاقيت، ومهارت های زبانی بخشی از نتایج تنها بازی کردن کودکان است.

?

1 2 4 ...6 7