موضوع: "انعکاس"

شرح حکمت 197 نهج البلاغه

۱۹۷ و قال علیه‏السلام إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَهِ.
امام علیه السلام فرمود:این دل‏ها همانند تن‏ها، خسته و افسرده مى‏شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حکمت‏آمیز و زیبا و ظریف انتخاب کنید.[۱]

 

شرح و تفسیر راه تحصیل نشاط

همان‏گونه که در بیان سند این کلام حکمت‏آمیز ذکر شد پیش از این نیز با همین عبارت و تفاوت بسیار مختصرى در کلمات قصار گذشت و نکته‏هاى فراوانى در آنجا ذکر کردیم و در اینجا مى‏توان نکات دیگرى بر آن افزود. امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه‏اش راه به دست آوردن نشاط براى انجام کارهاى مهم زندگى را نشان داده مى‏فرماید: «این دل‏ها همانند تن‏ها، خسته و افسرده مى‏شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حکمت‏آمیز و زیبا و ظریف انتخاب کنید»؛

(إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکْمَهِ)

. این یک واقعیت است که روح و جسم هر دو بر اثر کارهاى مختلف خسته مى‏شوند. چرا؟ زیرا توان نیروى انسان محدود است و این محدودیت سبب خستگى جسم و جان مى‏گردد. اما خداى متعال که انسان را براى ادامه زندگى آفریده به وى قدرتى داده که مى‏تواند جوششى از درون ایجاد کند و این جوشش، نیرو و توان جدیدى براى کارهاى مجدد به او بدهد. براى این‏که این جوشش در زمان خستگى و ناتوانى شتاب گیرد باید از وسایل تفریح استفاده کرد. تفریحات مادى و انواع ورزش‏ها، جسم را نیرو مى‏بخشد و تفریحات معنوى، لطیفه‏ها، مزاح‏ها، شعرهاى زیبا، داستان‏ها نشاط آور و لطائف الحکم خستگى روح را مى‏زداید و به انسان براى عبادت و اطاعت پروردگار و مدیریت‏کارهاى زندگى و تحقیق و کشف مطالب علمى نیرو مى‏دهد.

از قدیم معمول بوده که در میان ساعات درس زنگ تفریح مى‏گذاشتند براى این‏که خستگى و ملالت را از دانش‏آموز و دانشجو بگیرند.

در روایات اسلامى آمده است که از آداب مستحب سفر، مزاح کردن است؛ مزاحى دور از افراط و آلودگى به گناه. مرحوم علامه طباطبایى بحر العلوم در اشعار فقهى خود مى‏گوید.

وَأکْثِرِ الْمِزاحَ فِى السَّفَرِ إذا
 
لَمْ یَسْخَطِ الرَّبَ وَلَمْ یَجْلِبْ أذَىً‏
 
 
 
در سفرها مزاح زیاد کن؛ مزاحى که سبب خشم خدا نشود و موجب آزار کسى نگردد.

این شعر برگرفته از حدیثى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله است که مى‏فرماید: «شش چیز است که نشانه شخصیت انسان است سه چیز در حضر و سه چیز در سفر و آن سه چیز در سفر را به این صورت بیان فرمود:

فَبَذْلُ الزّادِ وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَالْمِزاحُ فِى غَیْرِ الْمَعاصی‏

؛ بخشیدن بخشى از زاد و توشه به دیگران و حسن خلق و مزاح کردن به صورتى که موجب عصیانى نشود».[۲]

این موضوع در مورد سفر تأکید شده زیرا سفرها غالباً آمیخته با خستگى‏هاى جسمى و روحى مخصوصاً در ایام گذشته است و این مزاح‏ها مى‏تواند خستگى ملالت جسمى و روحى را برطرف سازد.

ناگفته پیداست که مزاح باید در حد اعتدال و خالى از افراط و بى‏بند و بارى و دور از اذیت و آزار دیگران و آنچه موجب خشم خداوند مى‏شود باشد.

«طرائف» همان‏گونه که سابقاً هم اشاره کردیم جمع «طریفه» به معناى هر چیز زیبا، دل‏انگیز و و شگفتى‏آور است و «حِکَم» جمع «حکمت» به معناى علم و دانش و مطالب آموزنده و به معناى عقل است، بنابراین «طرائف الحکم» به‏معناى نکته‏هاى لطیف و زیبا است خواه علمى باشد یا ادبى، در قالب شعر باشد یا به شکل نثر؛ ولى مى‏توان آن را به قرینه روایات و به اصطلاح از باب تنقیح مناط به هر گونه مزاح و سخنانى نشاطانگیز هرچند جنبه علمى نداشته باشد تعمیم و تسرى داد.

در حدیثى مى‏خوانیم: که گاه یک مرد عرب بیابانى خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله مى‏رسید و هدیه‏اى براى آن حضرت مى‏آورد. سپس عرض مى‏کرد: «اى رسول خدا؟

أعْطِنا ثَمَنَ هَدِیَّتِنا

؛ قیمت این هدیه را لطف کنید» پیغمبر با شنیدن این سخن مى‏خندید و گاه هنگامى که غمگین مى‏شد مى‏فرمود:

«ما فَعَلَ الْأعْرابِىُ لَیْتَهُ أَتانا

؛ آن مرد اعرابى کجاست اى کاش سراغ ما مى‏آمد».[۳]

بار دیگر تأکید مى‏کنیم که نباید براى رفع خستگى آلوده گناه شد آنگونه که در دنیاى امروز معمول است که هرگونه سرگرمى سالم و ناسالم را براى رفع خستگى مى‏پسندند، بلکه باید تقوا و اعتدال را در آن رعایت کرد.

این سخن را با شعرى که ابن ابى‏الحدید در شرح این کلام حکمت‏آمیز مولا آورده پایان مى‏دهیم:

أفِدْ طَبْعَکَ الْمَکْدُودَ بِالْجِدّ راحهً
 
تَجَمُّ وَعَلّلْهُ بِشَى‏ءٍ مِنَ الْمَزْحِ‏
وَلکِنْ إذا أعْطَیْتَهُ ذکَ فَلْیَکُنْ‏
 
بِمَقْدارِ ما یُعْطَى الطَّعامُ مِنَ الْمِلْحِ‏
 
 
 
طبع فرسوده و خسته خود را راحتى ببخش تا راحت پذیرد و به وسیله چیزى از مزاح آن را درمان کن.

ولى هنگامى که این فرصت را به طبع خود دادى باید به مقدار نمکى باشد که در طعام مى‏ریزند. (که اگر بیش از حد باشد طعام را شور و غیر قابل استفاده مى‏کند).[۴]

[۱] . سند گفتار حکیمانه:

این گفتار حکیمانه از کلماتى است که در نهج‏البلاغه تکرار شده و قبلًا در حکمت ۹۱ با تفاوت بسیار مختصرى گذشت و به بخشى از مصادر آن مانند روایت« جاحظ» در رساله نفى التشبیه و ابن عبد ربه در کتاب عقد الفرید اشاره کردیم. ولى مرحوم خطیب منابع دیگرى نیز براى این کلام حکمت آمیز در آنجا آورده که ما به علّت تلخیص ذکر نکردیم و در اینجا جبران مى‏کنیم؛ از جمله مرحوم کلینى در کافى همین معنا را با تفاوت مختصرى در الفاظ آورده است. اینها کسانى بودند که قبل از مرحوم سید رضى آن را نقل کرده بودند و بعد از سید رضى، قاضى قضاعى در دستور معالم الحکم و زمخشرى در ربیع الابرار با تفاوتى آورده است. محمد بن عبد الرحمان سخاوى نیز در کتاب الاعلان بالتوبیخ لمن ذم التاریخ و نویرى در نهایه الارب و فتال نیشابورى در روضه الواعظین نقل کرده‏اند.( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۸۷).

[۲] . بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۱۳٫

[۳] . کافى، ج ۲، ص ۶۶۳٫

[۴] . شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج ۱۹، ص ۱۶٫
 

"بررسی موضوع بعثت بر اساس لوازم، علل، رفتارها و نتایج فرازمانی آن"(3)


بعثت انبیا ع برای برطرف کردن اختلاف بوجود آمده در امت واحده بوده است
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

وقتی شما در آیات قرآن ورود می‌کنید، می‌بینید وقتی در مورد پیامبر اکرم(ص) سخن گفته می‌شود و وقتی از بعثت ایشان حرف زده می‌شود، هدف از بعثت ایشان تلاوت آیات، تزکیه، تعلیم کتاب، تعلیم حکمت، از این جنس موضوعات مطرح می‌شود. موضوعاتی که در امت صدر اسلام به شکل کامل واقع نشده و البته در آینده باید در مجموعه “آخرینَ مِنهُم لَما یَلحَقوا بِهم” جریان پیدا بکند.

چند آیه گواه این معنا است. البته در فضای دیگر هم خاستگاه‌های بعثت که مطالعه می‌شود که بخشی از آن مربوط به پیامبر اکرم(ص) است، این ماجرا با موضوعی به نام امت گره می‌خورد. با موضوعی به نام امت. در ادبیات قرآن مجموعه هم‌فکر، هم‌نوا، هم‌راستا، هم‌گام و هم‌مسیر امت تلقی می‌شوند. حالا یک وقت این مجموعه در میان مجموعه طیور و پرندگان است، به آنها امت گفته می‌شود. گاهی با اعتقادات یکدست است که مثل آیه ۲۳ زخرف امت گفته می‌شود. در مجموع امت در مقابل تفرق است. حالا دسته‌هایش را ورود نکنیم که به چه مجموعه‌هایی امت اطلاق می‌شود ولی کلاً مجموعه یکدست دارای هدف، مجموعه یک دست هم‌نوا و دارای هدف واحد و به سمت گام بلند جهت عملیاتی کردن راهبرد در دنیا (اینها از آیات در می‌آید). این مجموعه امت تلقی می‌شود.

جالب است، وقتی شما نگاه می‌کنید، می‌بینید بحث امت با بحث بعثت انبیا پیوند دارد اما نه یک پیوندی از آن گونه که ما داریم مطالعه می‌کنیم. محدود به یک زمان تاریخی مشخص. بلکه وقتی که خداوند می‌خواهد بحث بعثت و امت را مطرح بکند، ماجرا را فرا زمان مطالعه می‌کند. از یک موضوع فرا زمانی سخن می‌گوید. در سیر آمدن این موضوع و این مجموعه قواعد و قوانین به سمت دنیا، از این سیر صحبت می‌کند. اجزای امت و بعثت را در زمان چند هزار ساله پهن می‌کند و بعد در یک نقطه‌ای از آینده تاریخ ثمره این کاشتن بذرها را درو می‌کند. ثمره امت مسلمه. این را درو می‌کند.

یکی از آیاتی که این بحث را مورد اشاره قرار می‌دهد آیه ۲۱۳ ام سوره بقره است. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً. مردم امت واحد بودند. فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ. بحث بر سر این نیست که خدای متعال در دنیا حرفی نسبت به امت واحده بزند. امت واحده که در دنیا وجود نداشته. النَّاس، کل مردم، جنس مردم به شکلی که امت واحده بودند که در تاریخ وجود نداشته. کجای تاریخ مردم بودند و امت واحد بودند. بعدش تازه پیامبر اکرم و انبیای الهی را به شکل بشارت و انذار مبعوث می‌کند. كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً. بعدش فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ. ابتدا یک امت واحدی بوده. این امت واحد کجا می‌شود. تنها پاسخ آن این می‌شود که قبل از این عالم در یک زمانی یک امت واحد بود.

قبل از این عالم، عالم ذر، فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ. این بخش را که خدا توضیح می‌دهد مربوط به یک قطعه دیگری از تاریخ است. فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ از آدم علیه السلام شروع می‌شود تا پیامبر اکرم(ص). یک تاریخ طولانی در زمان از ولادت آدم و بعثت او تا بعثت پیامبر اکرم(ص) را فقط این بخش فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ دارد در بر می‌گیرد. چند هزار سال. مثلاً فرض کنید هشت هزار سال، هفت هزار سال را در بر می‌گیرد. نه هزار سال دارد در بر می‌گیرد. همین یک جمله…

دانشمندان برای اولین بار موفق به اصلاح ژن یک رویان انسان شدند

کریسپر (CRISPR) تکنیکی برای اصلاح ژن می­باشد که به کمک آن می توان هر ناحیه از ژنوم هر گونه را با دقت بالا اصلاح کرد. از جمله ویژگی های این روش این است که می توان این عمل را بدون آسیب رساندن به سایر ژن ها انجام داد. روزی کریسپر به ما این امکان را خواهد داد تا به منظور ریشه کن کردن بیماری های ژنتیکی، ژن هایی را حذف کنیم، برای بهبود عملکرد های زیستی مختلف ژن هایی را اضافه کنیم و یا حتی رویان انسان (یاخته رشد کننده در انسان را تا پیش از ۸ هفتگی و جنینی رویان می گویند ) را به منظور ایجاد نوع کاملا جدیدی از انسان ها یا ابر انسان ها، اصلاح کنیم.

گزارش هایی به تازگی از MIT منتشر شده است که نشان می دهند گروهی از محققان در پورتلند موفق شده اند برای اولین بار در آمریکا رویان انسان را اصلاح کنند. ژون وو، یکی از افرادی که در این پروژه نقش داشته است به MIT گفته است: « تا آنجا که من میدانم ، این نخستین مطالعه گزارش شده این حوزه در آمریکا خواهد بود.»

به گفته MIT، این پروژه توسط شوکهارت میتالیپوف از دانشگاه علوم و سلامت واقع در اورگن پورتلند رهبری شده است. اگرچه درحال حاضر اطلاعات چندانی در دسترس نمی باشد، منابع نزدیک به این پروژه اعلام کرده اند که این این تحقیقات شامل تغییر DNA یک رویان تک سلولی، با استفاده از فناوری اصلاح ژن کریسپر بوده است. علاوه بر این به نظر می رسد میتالیپوف دو رکورد قابل توجه به نام خودش ثبت کرده است:

۱ – او رکورد تعداد رویان های آزمایش شده را شکست.

۲- او تبدیل به نخستین محققی شد که تابحال توانسته است بدون تردید ثابت کند که اصلاح ایمن ژن های معیوب که عامل بیماری های ارثی هستند، ممکن است.

این رکورد ها قابل توجه هستند زیرا با وجود این که این فناوری چند سالی است که وجود دارد، همچنان به طرز باورنکردنی ای یک ابزار جدید به شمار می رود و البته میتواند عواقب ناخواسته ای را نیز به همراه داشته باشد.

از کجا بفهمیم که عبادت ما، «عبادت» است نه «عادت»؟

اخلاق معنایش این است که انسان اراده خودش را بر عادات و بر طبایع خود غلبه بدهد؛ یعنی اراده را تقویت کند به طوری که اراده بر آنها حاکم باشد.

حتی اراده باید بر عادات خوب هم غالب باشد، چون کار خوب اگر کسی به آن عادت پیدا کرد خوب نیست.

مثلا ما باید نماز بخوانیم اما نباید نماز خواندن ما شکل عادت داشته باشد. از کجا بفهمیم که نماز خواندن ما عادت است یا نه؟ باید ببینیم آیا همه دستورات خدا را مثل نماز خواندن انجام می‌دهیم؟ اگر این‌طور است، معلوم می‌شود که کار ما به خاطر امر خداست.

اما اگر ربا را می‌خوریم و در عین حال، نماز را هم با نافله‌هایش می‌خوانیم، یا اگر خیانت به امانت مردم می‌کنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمی‌شود، می‌فهمیم که اینها عبادت نیست، عادت است.

علت آن که برخی از مسئولان و کارگزاران آرام آرام بد می شوند چیست؟!!

كمى دقت بفرماييد! دور و بر زندگى خود را نگاه كنيد؛ ببينيد چطور مى شود كه اگر در جامعه اى امر به معروف و نهى از منكر و پاسدارى عمومى از حق و عدل كساد و راكد شد و عملى نشد، نتيجه اجتناب ناپذيرش اين است كه همه مسئولان و كارگزاران جامعه، آرام آرام به افراد بد آن جامعه تبديل مى شوند. چرا و چطور؟!

وقتى حكومت، حكومت_حق و عدل است، وقتى كارهاى اجتماعى و سياست داخلى و خارجى يك جامعه بر محور حق و عدل مى چرخد، وقتى خصلت و سرشت حكومت يك جامعه خصلت و سرشت الهى، خصلت و سرشت عدل و انصاف و حمايت از حقوق عامه و حق خدا و خلق خداست، در چنين حالتى عناصر خوب و پايبند، عناصرى كه خدا را مى شناسند، عناصرى كه خداترس اند، رغبت مى كنند تا كارى را در اين حكومت بپذيرند. طبيعى است كه در چنين نظامى وقتى براى هر كارى آگهى كنند اول آدمهاى با پدر و مادر، آدمهايى با پرنسيپ اصولى، آدمهاى خداترس باايمان، آدمهايى كه دلشان در عشق خدمت به خدا و خلق مى تپد پيشقدم مى شوند.

شهید_بهشتی