زندگی دنیا شما را نفریبد با مثال
چوپانى به مقام وزارت رسید؛ هر روز بامداد برمیخاست و کلید بر مىداشت و درب خانه پیشین خود را باز مىکرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مىگذراند. سپس از آنجا بیرون مىآمد و به نزد امیر مىرفت.
شاه را خبر دادند که وزیر هر روز صبح به خلوتى مىرود و هیچ کس را از کار او آگاهى نیست. امیر را میل بر آن شد تا بداند که در آن خانه چیست. روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه درآمد. وزیر را دید که پوستین چوپانى بر تن کرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مىخواند. امیر گفت: «اى وزیر! این چیست که مىبینم؟»
وزیر گفت: «هر روز به اینجا مىآیم تا ابتداى خویش را فراموش نکنم و به غلط نیفتم، که هر که روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد.»
امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون کرد و گفت: «بگیر و در انگشت کن؛ تاکنون وزیر بودى، اکنون امیرى!»
?پینوشت: در آیه ۵ سوره فاطر آمده است: «…فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا…»
?یعنی:«زندگیِ دنیا شما را نفریبد.»
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فردوس تراب علی در 1396/05/26 ساعت 06:35:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |