تکرار سه فتنه زمان علی(ع) در زمانه ما
1 . فتنه رنگی جمل: سهم خواهی- حبس خانگی – انحراف توسط فرزند (ناکثین)
۲ . فتنه مذاکره: با شیطان بزرگ - فریب خوردن ابوموسی اشعری (قاسطين)
۳ . فتنه القای ناکارآمدی: القای عدم عدالت توسط مذهبی های احمق (مارقین یا خوارج)
در فتنه اول:
یاران نزدیک پیامبر (طلحه و زبیر) که بعد از شهادت پیامبر اکرم، در سایه #رانت به ثروت زیادی رسیده بودند، وقتی دیدند نمی توانند در حکومت امام علی (ع) به پست و مقام برسند با همراه کردن خانواده پیامبر (یعنی عایشه) و به بهانه خونخواهی عثمان، علیه جانشین پیامبر شورش کردند. بسیاری از مسلمانان در این فتنه کشته شدند.
زبیر از اولین یاران پیامبر (ص) و علی (ع) بود که حب جاه و مقام او را منحرف کرد و هر بار می خواست برگردد، پسرش او را منصرف می کرد.
زبیر به شکل بدی کشته شد. علی (ع) که از کشته شدن دوست قدیمی اش (یعنی زبیر) ناراحت بود، وقتی چشمش به صورت بی جان زبیر افتاد، خطاب به جسد او فرمود: تو مدتی با پیامبر خدا مصاحب بودی و با او پیوند خویشاوندی داشتی (زبیر پسر عمه پیامبر بود) ولی شیطان بر عقل تو مسلط شد و کار تو به این جا انجامید….
این فتنه رنگی بود و به جمل (یعنی شتر سرخ مو که عائشه بر آن سوار بود) شهرت یافت- در آخر با اینکه عایشه
موجب فتنه و قتل بسیاری از مسلمانان شده بود، حضرت علی (ع) عایشه را به حبس خانگی محکوم کرد تا در سایه بهره برداری از سابقه او، فتنه دیگری طراحی نشود و مردم بیشتری در این وسط کشته نشوند!
در فتنه دوم:
سپاه حضرت علی(ع) با سپاه شیطان بزرگ زمان (یعنی معاویه) در جنگ بود و چون معاویه در حال شکست بود، پیشنهاد مذاکره داد.
برخی یاران ساده لوح و پشیمان حضرت علی (ع) فریب خوردند و پیشنهاد مذاکره را باور کردند. حضرت که از عاقبت کار مطلع و شیطان بزرگ را پایبند به عهدش نمی دانست، قبول نمی کرد و می فرمود به آنها اعتماد نکنید….
منافقین داخلی و درون خیمه علوی، با پیوند زدن معیشت و راحتی مردم به مذاکره با شیطان بزرگ معاویه، با فشار افکار عمومی، توافقی را به حضرت علی (ع) تحمیل کردند که خسران آن برای علی (ع) مشخص بود.
هر چند حضرت برای اینکه یاران جاهلش به عینه عهدشکنی معاویه را درک کنند، یکی از یاران زیرک و باهوشش (مالک اشتر) را برای مذاکره تعیین کرد اما منفعت طلبان پشیمان از مبارزه، با فضاسازی، مالک را #تندرو و جنگ طلب معرفی و درخواست تعیین گزینه ای به عنوان مذاکره کننده داشتند که خود را مسلط به آداب مذاکره، باسواد و صلح طلب (ابوموسی اشعری) معرفی می کرد!
مذاکره ابو موسی اشعری ساده لوح و عمروعاص فریبکار مدتی به طول انجامید تا اینکه ابوموسی فریب خورد و بر خلاف آداب مذاکره با شیطان، ابتدا شرایط طرف مقابل را اجرا کرد
و انگشتر را از دستش بیرون آورد.
معاویه و عمروعاص اما در مقابل نه تنها به تعهدات خود عمل نکردند که برخلاف آن رفتار کردند!!
این جماعت بعد از شکست مذاکراتی که ادعا می کردند با آن همه مشکلات را حل می کنند، به جای اینکه به راهکارهای تعیین شده ولی زمان خود تن بدهند و مسئولیت این مذاکره تحمیلی را بپذیرند، در رسانه های عمومی زمان خود و از پشت تریبون، مسئولیت مذاکرات را متوجه علی (ع) کردند و گفتند ما اشتباه کردیم، پس چرا علی قبول کرد پس علی هم اشتباه کرده!
اما فتنه سوم:
برخی از یاران حضرت علی(ع) که به “مذهبی های بی بصیرت” شناخته می شدند، به این نتیجه رسیده بودند که حکومت علوی #ناکارآمد و ناعادلانه است.
این جماعت که در نتیجه جنگ های متعدد و “تخلف های برخی مدیران” به این نتیجه رسیده بودند، از اینکه علی (ع) مطابق اشتیاق آنها عمل نمی کند، به حضرت اعتراض میکردند و با فشار و تعصب، قصد داشتند ایشان را وادار به توبه کنند.
این جماعت که خود را از حضرت علی (ع) عادل تر و دین شناس تر می دانستند، هر روز به بهانه ای با حق مطلق جلوه دادن خود، به نظام علوی اعتراض می کردند و آن را منحرف شده از اصول #عدالت می دانستند.
نهروانی ها سه خصوصیت عجیب داشتند:
همه را فاسد می دانستند و برای ولی مسلمین زمان خود، تعیین تکلیف می کردند،
تنها خود را عدالت طلب و دین دار واقعی می دانستند و ابایی نداشتند تا جلوتر از امام حرکت کنند،
و در آخر اینکه به راحتی به دیگران تعرض می کردند.
در تمام این فتنه ها رهبر زمان بهتر از دیگران و بیش از آنها به وجود مشکلات آگاهی داشت، اما جامعه اسلامی بویژه خواص، به جای همراهی با راهکارهای امام، یا عقب تر از او و یا جلوتر از امام، نسخه مطلوب خود را طلب و اجرا می کرد.
اوضاع انقلاب ما خیلی شبیه به زمان حکومت امیرالمومنین هست.
کسانی که از تاریخ درس نگیرند، محکوم به تکرار آن هستند..
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فردوس تراب علی در 1397/01/20 ساعت 09:29:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |