موضوع: "انعکاس"

بي ارزشترین نوعِ افتخار...

بي ارزشترین نوعِ افتخار…
افتخار به داشتن ویژگی‌هایی است که خود انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد….
چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگي و محل تولد…

ارزش انسان به ویژگی هایی است که باتلاش ، در خود پرورش داده و با عمل به آنها واژه ی انسانیت را معنا می بخشد …
مهربانی، گذشت، صداقت ، دست گیری و خصلت هاي پاک انساني…

امام رضا عليه السلام می فرمایند

عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:
از او اميد خير باشد
از بدي او در امان باشند
خير اندك ديگري را بسيار شمارد
خير بسيار خود را اندك شمارد
هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود
در عمر خود از دانش طلبي خسته نشود
فقر در راه خدايش از توانگري محبوبتر باشد
خواري در راه خدايش از عزت با دشمنش محبوبتر باشد
گمنامي را از پرنامي خواهانتر باشد
احدي را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزگارتر است.

تحف العقول ،ص ۴۶۷                                                                      

در مهمانی ها به خودتون سخت نگیرید

مهمانی تمام می شود.
وسط سالن می ایستم و به خانه نگاه میکنم، انگار که بمب منفجر شده، همه چیز به هم ریخته است.
از اسباب بازیهای پراکنده در خانه تا ظرفهای نشسته در ظرفشویی و پوست میوه و تخمه روی زمین.
هیچ چیزی سر جای خودش قرار ندارد.

چقدر این جمله ها برای ما زنها آشناست: حالا چه عجله ایه؟؟؟ تمیز کاری باشه برای صبح، دیر نمیشه…

و هیچ کس به اندازه ما زنها نمیداند چه لذتی است در این خودآزاری که باید همین امشب همه جا را تمیز کنم.
چه لذتی ست در این کوچ هزار باره ییلاق قشلاق از یخچال تا گاز.
در این غوطه ور شنا کردن میان ظرفهای ظرفشویی، در این رقصیدن با جاروی دستی نیمه شب با صدای آرام تا مبادا کسی بیدار شود.

همه جا مرتب شده است.
همه چیز سر جای خودش قرار گرفته.
فقط انگار این دل ما زنهاست که هیچگاه جای خودش قرار نمیگیرد…

معنای توحید به روایت تصویر...

توحید

قانون اعتصام

گیف

 منْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ الى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (101 آل عمران)

 آنها كه به او چنگ زدند و با او آمدند، به صراط رسيده ‏اند.

استاد صفایی در توضیح این آیه و این قانون چنین می نویسند:

“اينها با لفظ ماضى مجهول از رسيدنشان حكايت شده، در حاليكه از ايمان و عشق با وعده سخن رفته است، كه: “إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذينَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ” (54 حج)

ايمان پس از فكر و عقل، در انسان شكل مى ‏گيرد و اعتصام پس از بلاء و عجز.
و اينها وسيله ‏هايى هستند كه ما را مى‏ رسانند و مركب‏ هايى هستند كه در صراط پيش مى‏ برند.

با ارزيابى و شناخت معبودها، به مقايسۀ آنها و سپس انتخاب و گرايش مى ‏رسيم.

با شروع حركت، شروع جهاد و درگيرى است و نوبت بلاء است كه ضعف ‏ها را نشان بدهد و بندها را باز كند و دلبستگى ‏ها را كنار بزند. و آنقدر اين بلاء ادامه مى‏ يابد كه به عجز مى‏ رسى و به او چنگ مى‏ زنى.

 آنها كه با پاى عشق و ايمان حركت كرده ‏اند، آنها را مى‏ رساند؛
“لَهادِ الذَّينَ آمَنُوا الى‏ صِراط مُسْتَقيم”

 ولى آنها كه به او چنگ مى ‏زنند، رسيده ‏اند؛
“مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ الى‏ صِراط مستقيم”

هنگامى كه تو تمام مى‏ شوى و نيست مى‏ شوى و به عجز مى ‏رسى، تازه شروع قدرت است و اوج نيرومندى و آغاز هستى كه فنا شرط بقاست.
وقتى ديوار وجود تو در هم مى ‏ريزد، آن وقت با توانى ديگر راه مى ‏افتى، كه:

 تمام فشارها به همين خاطر بود كه اين ديوارها بشكند و تو به اين وسعت راه يابى!

و اين جاست كه در نااميدى اميد است و آنجا كه نااميدترى، اميدوارتر خواهى شد.

كسى كه جز او نمى‏ شناسد و جز او دستگيرى نمى‏ بيند، اين وجود به توحيد رسيده، رها نمى ‏شود.
او را پروريده‏ اند كه نگهدار باشند، چگونه پس از پرورش رهايش مى‏ كنند و كنارش مى ‏گذارند!

او را با شور و طلب همراه كرده‏ اند، اين آتش را در او برافروخته ‏اند و سپس او را با عجز و يأس همراه كرده ‏اند و خودش را نيست كرده ‏اند، ولى همراه شور و طلب و عجز و يأس از خويش، يقين به همراهى و امداد او را در درونش ريخته ‏اند.

و همين است كه به دعا رو مى ‏آورد و مى ‏خواند.

 و اين اوست كه اين دعا را مى‏ خواهد و براى اين خواستن حساب باز مى ‏كند؛
“قل ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبّى‏ لَوْ لا دُعاؤُكُمْ” (77 فرقان)
بگو پروردگار من براى شما ارزشى نمى‏ شناخت، اگر اين دعاى شما نبود.

با دعا و خواندن تو، برايت حساب باز مى ‏كنند و راهت مى ‏دهند.

 صراط، تفسیر سوره حمد، صص 138-139

استاد صفایی

چرا رهبری دوره ای نیست؟

 

1–برای رد شبهه مطرح شده باید گفت که یکی از تفاوت‏های ولایت فقیه با وکالت فقیه آن است که وکالت، زمامش به دست موکل (وکیل کننده) است که به چه مقدار باشد و هر زمان که خواست، وکیلش را عزل کند، حتی در شرایطی که وکیل، شایستگی لازم را داشته باشد. اما ولایت این گونه نیست، بلکه سمتی است که از سوی شارع مقدس تعیین شده و مانند مرجعیت فقیه است که شرعاً زماندار نیست.
2– البته زماندار نبودن ولایت فقیه، در صورتی است که شرایط و صلاحیت رهبری نیز وجود داشته باشد و از این جهت، مانند حکومت‏های سلطنتی نیست که شاه، در هر زمان شاه باشد، خوب یا بد توانا یا ناتوان. اگر از نظر طبیعی، مانعی مانند مریضی صعب العلاج دیرپا برای رهبر فعلی ایجاد شود، خبرگان، رهبر جدید را شناسائی و او را برای تولی و پذیرش امت اسلامی معرفی می‏کنند و اگر بیماری رهبر کنونی، موقت باشد یعنی تقریبا نظر همه پزشکان این باشد که پس از مدت موقت، ولی قابل اعتنا، درمان می‏شود، باز در چنین شرایطی خبرگان مردم، رهبری را به دست شورای سه نفره که در قانون اساسی، در اصل یکصد و یازدهم مشخص شده می‏دهند، زیرا کشور اسلامی را نمی‏توان بدون رهبر رها کرد.
3– مساله پایین آمدن درجه کمال رهبری یا بالا رفتن درجه کمال برخی از فقیهان دیگر نیز تحت نظارت مستمر خبرگان است و در این شرایط، فقیه برتر جدید، اگر به مزایای جدی رهبری دست یافت که در قانون اساسی مثلا به آن اشاره شد، چنین فقیهی، جایگزین رهبر سابق خواهد شد. بنابراین، بدون زماندار شدن رهبری نیز این مصالح رعایت شده و می‏شود و چون اصل زمانمند بودن رهبری، در اسلام صبغه شرعی نداشت، در قانون اساسی نیامد.

منبع:
برگرفته از کتاب ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی

 
مداحی های محرم