در مهمانی ها به خودتون سخت نگیرید
مهمانی تمام می شود.
وسط سالن می ایستم و به خانه نگاه میکنم، انگار که بمب منفجر شده، همه چیز به هم ریخته است.
از اسباب بازیهای پراکنده در خانه تا ظرفهای نشسته در ظرفشویی و پوست میوه و تخمه روی زمین.
هیچ چیزی سر جای خودش قرار ندارد.
چقدر این جمله ها برای ما زنها آشناست: حالا چه عجله ایه؟؟؟ تمیز کاری باشه برای صبح، دیر نمیشه…
و هیچ کس به اندازه ما زنها نمیداند چه لذتی است در این خودآزاری که باید همین امشب همه جا را تمیز کنم.
چه لذتی ست در این کوچ هزار باره ییلاق قشلاق از یخچال تا گاز.
در این غوطه ور شنا کردن میان ظرفهای ظرفشویی، در این رقصیدن با جاروی دستی نیمه شب با صدای آرام تا مبادا کسی بیدار شود.
همه جا مرتب شده است.
همه چیز سر جای خودش قرار گرفته.
فقط انگار این دل ما زنهاست که هیچگاه جای خودش قرار نمیگیرد…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فردوس تراب علی در 1396/05/14 ساعت 09:12:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید