موضوع: "انعکاس"
ای پسر فاتح خندق و خیبر!فطرت ما را هم فتح کن!
یکشنبه 96/05/22
ما پیش چشم بچهها
نام تو را بر زبان راندیم
برای آمدنت دعا کردیم
و در دوریات اشک ریختیم
ولی در برابر نگاه ساده اما نافذ همین بچهها
حسد ورزیدیم
غیبت کردیم
دروغ گفتیم
فریاد خشم سر دادیم
لج کردیم
و با تکبر نشستیم و برخاستیم.
ما به تو خیلی بد کردیم
با این کارها
یقین بچهها را دو چندان کردیم
که این «تو»یی که ما به آنها معرفی میکنیم
اصل آن عکسِ خداکشیده نیست.
ما میخواهیم راه رفته را برگردیم، آقا!
میخواهیم فریاد بزنیم
تا همۀ بچهها نه، همۀ عالم بشنوند
که ما خودمان هم
تو را نشناخته فریاد میزدیم.
میخواهیم به بچهها راستش را بگوییم
تا آنها بدانند
تویی که ما به آنها معرفی میکردیم
اصلِ آن عکس خداکشیده نبود
و ما تازه این را فهمیدهایم.
ما امامی ساخته بودیم در خیالمان
امامی که شبیه خودمان بود
و گمان میکردیم که تو همان امامی.
حواسم هست چه میگویم.
اعتقاد ما این بود
که تو شبیه خودمان هستی
و با این اعتقاد
دیگر تلاش برای شبیهِ تو شدن
معنایی نداشت.
بچهها از ما فراری
و ما در حال تحمیل عشق یک نفر مثل خودمان.
بچهها از خُلق ما به تنگ آمده
و ما در حال تزریق شوق آمدن کسی مثل خودمان.
بچهها غرق دعا
برای رها شدن از ما
و ما دستانشان را به هر زور و ضربی
بالا میبردیم رو به آسمان
برای زودتر آمدن کسی مثل خودمان.
آقا!
ما راه رفته را که نه!
چاهِ رفته را میخواهیم برگردیم
راه خویش را در برابر ما و کودکانمان باز کن.
ای پسر فاتح خندق و خیبر!
به نگاه معصوم کودکانمان سوگندت می¬دهیم
فطرت ما را هم فتح کن!
آیتاللّه میلانی در حال بیهوشی پرفسور برلون را مسلمان کرد...
یکشنبه 96/05/22
مرحوم آیتاللّه سیدمحمد هادی میلانی (ره) دچار بیماری معده شده بودند، پروفسور برلون را از اروپا برای جراحی ایشان آوردند، جراح حاذق پس از یک عمل سه ساعته زمانی که آن مرجع تقلید در حال به هوش آمدن بودند، به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می گویند را برایش ترجمه کند.
مرحوم آیت الله میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت میکردند، پس از این مسأله پروفسور برلون گفت: شهادتین را به من بیاموزید، از این لحظه می خواهم مسلمان شوم و پیرو مکتب این روحانی باشم، وقتی دلیل این کار را پرسیدند، پروفسور برلون گفت:
تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند نشان میدهد، در حالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانههای کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه میکند. در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است و بعد از آن هم وصیت کرد وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کردهاند به خاک بسپارند.
و اینچنین شد که مزار این پروفسور مسیحی مسلمان شده در خواجه ربیع، محل مراجعه مردم و افرادی که حقیقت اسلام را باور کرده اند، قرار دارد.
خاطرهای از حجتالاسلام جواد مروی
جنگ بیولوژیک، حربه آمریکا برای نابودی یمنیها
یکشنبه 96/05/22
پایگاه خبری «النجم الثاقب» نوشت:
گسترش شیوع وبا و مننژیت در یمن حربه آمریکا و مزدورانش است که در عملیات نظامی علیه ملت بی پناه یمن به بن بست رسیدند.
از هر۱۰ کودک یمنی هشت نفر آنها دچار سوء تغذیه است.
جنگ یمن بیش از سه میلیون نفر را وادار به ترک خانههایشان و مواجهه با مشکلات روزمره و جستجو برای یافتن غذا کرده است.
این آمریکاست که جنگ در یمن را مدیریت میکند و از طریق انعقاد معاملات تسلیحاتی با شیخ نشینها به دنبال احیای اقتصاد مرده خویش است.
دولت آمریکا اذعان پیداکرده عملیات نظامی در یمن به بن بست رسیده در اقدامی غیرانسانی، جنگی غیراخلاقی علیه ملت یمن به راه انداخته است.
یکی از معایب بزرگ تک فرزندی، وقتگیر بودن آن است.
یکشنبه 96/05/22
برخلاف تصور برخی که گمان میکنند بچههای زیاد وقت بیشتری را از والدین میگیرند، وجود بچههای زیاد موجب میشود والدین وقت کمتری را برای بازی با بچهها بگذارند.
بهترین کسانی که وقت بچهها را پر میکنند، خود بچهها هستند؛ البته تعداد زیاد بچهها در صورتی میتواند در وقت والدین صرفهجویی کند که فاصلۀ سنی آنها زیاد نباشد.
فاصلۀ سنی زیاد موجب میشود، درک بچهها از موقعیت سنی یکدیگر کم شده و نتوانند همبازی هم باشند.
شرح حکمت۱۹۹نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)
شنبه 96/05/21
و قال علیهالسلام فِی صِفَهِ الْغَوْغَاءِ: هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا، وَإِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ یُعْرَفُوا. وَقِیلَ بَلْ قال علیه السلام: هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا، وَإِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا.
فَقِیلَ: قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّهَ اجْتِمَاعِهِمْ، فَمَا مَنْفَعَهُ افْتِرَاقِهِمْ؟فَقَالَ: یَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ، فَیَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ،کَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ، وَالنَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ،وَالْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ.
امام علیه السلام در بیان صفت تودههاى بىبند و بارى که گاه دست به دست هم مىدهند و مفاسدى در جامعه ایجاد مىکنند فرمود:آنها کسانى هستند که هر وقت هماهنگ شوند غالب مىگردند و هنگامى که پراکنده شوند شناخته نخواهند شد. آنها کسانى هستند که هرگاه متحد شوند زیان مىرسانند و هر زمان متفرق گردند سود به بار مىآورند.
کسى سؤال کرد: زیان آنها را به هنگام متحد شدن دانستیم، منفعت آنها به هنگام پراکنده شدن چیست؟
امام علیه السلام فرمود: پیشهوران و اهل کسب (از آنها) به کارهاى خود باز مىگردند و مردم از کار آنها بهرهمند مىشوند؛ بنّا به سراغ بنّایى مىرود و بافنده مشغول بافندگى مىشود و نانوا به پخت نان مىپردازد.[۱]
شرح و تفسیر هیاهوى اوباش
امام علیه السلام در این گفتار پرمعناى خود از تودههاى بىبند و بارى که گاه دست به دست هم مىدهند و مفاسدى در جامعه ایجاد مىکنند، سخن مىگوید.
حضرت در وصف این گروه از اوباش مىفرماید: «آنها کسانى هستند که هر وقت هماهنگ شوند غالب مىگردند وهنگامى که پراکنده شوند شناخته نخواهند شد»؛
(فِی صِفَهِ الْغَوْغَاءِ: هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا، وَإِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ یُعْرَفُوا). در تعبیر دیگرى گفته شده که امام علیه السلام فرمود: «آنها کسانى هستند که هرگاه متحد شوند زیان مىرسانند و هرگاه متفرق گردند سود به بار مىآورند»؛
(وَقِیلَ بَلْ قال علیه السلام: هُمُ الَّذِینَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَإِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا). «کسى سؤال کرد: زیان آنها را به هنگام متحد شدن دانستیم، منفعت آنها به هنگام پراکنده شدن چیست؟»؛
(فَقِیلَ: قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّهَ اجْتِمَاعِهِمْ، فَمَا مَنْفَعَهُ افْتِرَاقِهِمْ؟). «امام فرمود: پیشهوران و اهل کسب (از آنها) به کارهاى خود باز مىگردند و مردم از کار آنها بهرهمند مىشوند؛ بنّا به سراغ بنّایى مىرود و بافنده مشغول بافندگى مىشود و نانوا به پخت نان مىپردازد»؛(فَقَالَ: یَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ، فَیَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ، کَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ، وَالنَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ، وَالْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ)
«غوغاء» در لغت چنانکه بسیارى از واژه پژوهان گفتهاند داراى دو معناست:
نخست معناى وصفى دارد و به کسانى اطلاق مىشود که جزء قشر منحط اجتماع یا به بیان دیگر از اوباش مردماند.
افرادى هستند که از عقل و درایت قابل توجهى برخوردار نیستند و غالباً تحت تأثیر عوامل عاطفى قرار مىگیرند که به آسانى ممکن است آنها را تحریک کرد و براى مقاصد سوئى به کار گرفت؛ کسانى که مدیران فاسد و مفسد جامعه همیشه از آنها بهره مىبرند و نمونههاى روشن آن را در حکومت بنىامیه و بنىعباس مىتوان مشاهده کرد. این واژه مفرد است و مانند سایر اسم جمعها معناى جمعى دارد.
معناى دیگر «غوغاء» همان معناى مصدرى یا اسم مصدرى است که به ایجاد جار و جنجال اطلاق مىشود، این معنا در فارسى امروز ما رایج است ولى معناى اول رایج نیست.
توضیح اینکه جوامع انسانى از گروههاى مختلفى تشکیل مىشود که سه گروه از آن را مىتوان در اینجا نام برد: نخست افراد فهمیده و باسواد و عاقل که آلت دست این و آن نمىشوند.
دوم تودههاى کم اطلاع و پایبند به اصول اخلاق و ایمان که آنها نیز برپایه ایمان و اخلاقشان در گروههاى شرور شرکت نمىکنند، هرچند ممکن است گاهى با نقشههایى آنها را اغفال کرد. این گروه همانها هستند که امیرمؤمنان على علیه السلام از آنها در عهدنامه مالک اشتر تعبیر بلیغى کرده و به عنوان «عامه مردم» آنان را ستوده و پناهگاه روز جنگ و صلح شمرده و به «مالک» توصیه مىکند مصالح آنها را در نظر بگیرد و مصالح خواص پرادعا و زیادهطلب را فداى مصالحشان کند.
«وَإِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَجِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَالْعُدَّهُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّهُ مِنَ الْأُمَّهِ فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ لَهُمْ وَمَیْلُکَ مَعَهُمْ».
سوم گروهى که سطح پایینى از فکر و اخلاق دارند و به اصطلاح بىبند و بار و فاقد تربیت لازم اسلامى هستند و در میان آنها گاه افراد شرور و موذى نیز یافت مىشود. امیرمؤمنان على علیه السلام در حدیث معروف کمیل که در کلام حکمتآمیز ۱۴۷ گذشت درباره آنها مىفرماید:
«وَهَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ، یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ، وَلَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ
؛ و احمقانِ بى سر و پا و بى هدفى که دنبال هر صدایى مىروند و با هر بادى حرکت مىکنند؛ آنهایى که با نور علم روشن نشدهاند و به ستون محکمى پناه نبردهاند».
این گروهاند که چون جمع شوند غالباً سبب ضرر و زیان مىگردند. به کمترین چیزى تحریک مىشوند و بیشترین خسارات را مىرسانند؛ ولى اگر با برنامهریزى صحیح جلوى اجتماع آنها گرفته شود و هر کدام به دنبال کار خود باشند و به شغلى که دارند بپردازند، به جامعه منفعت مىرسانند، زیرا بسیارى از کارهاى سنگین اجتماعى معمولا بر دوش این گروه است.
زمامداران و مدیران جوامع اسلامى باید مراقب باشند دشمنان اسلام یا افراد شرور جامعه از وجود این گروه استفاده نکنند و آنها را در مسیر اهداف شوم خود به کار نگیرند.
***
[۱] . سند گفتار حکیمانه:
همانگونه که مشاهده مىشود این کلام حکیمانه به دو صورت در متن نهجالبلاغه در همین حکمت ۱۹۹ آمده است و در منابع دیگر گاه اشاره به روایت اول شده و گاه اشاره به روایت دوم. خطیب رحمه الله در مصادر مىگوید: ابو عثمان جاحظ در رساله نفى التشبیه عبارتى نقل کرده که شبیه روایت اول است ولى زمخشرى عین عبارت مرحوم سید رضى را آورده است و ابن عبد ربه در العقد الفرید روایت دوم را به ابنعباس نسبت داده است و بدون شک ابن عباس آن را از امیرمؤمنان گرفته، زیرا خودش مىگفت:« عِلْمى مِنْ عِلْمِ عَلىّ» و بلاذرى در انساب الاشراف این روایت را با کلام حکمتآمیز بعد عیناً آورده است. همانگونه که زمخشرى در ربیع الابرار آن را ذکر کرده است.( مصادر نهجالبلاغه، ج ۴، ص ۱۶۳).