بخاطر دنیا از دینتان کم نگذارید...

 امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:

 لا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ

 مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمى ‏کنند مگر این‏که خداوند زیان‏بارتر از آن را به روى آنها مى ‏گشاید.

 بحارالانوار ج ۶۷ ص107

برنامه ولایت شناسی سیر ترتیبی تقدیم میکند(ولایت شناسی 1)

فیلتری به نام ولایت

 طبق بحث مبارزه با هوای نفس، قرار شد که ما برخی دوست داشتنی های خودمون رو کنار بذاریم

 و طبق دستورات خدا عمل کنیم تا کم کم به خدا برسیم.

 حالا یه مطلب مهم!

 اگه برنامه و دستور رو خدا مشخص کرده باشه و انسان هم کاملاً اون ها رو عمل کنه، بازم یه مشکلی باقی میمونه! ⁉️

حتی اگه در سختی ها هم به تقدیر الهی راضی باشیم، باز هم ممکن هست که هوای نفسمون یه فریبی به ما بده!

 در واقع اگه تمام دستورات رو هم به خوبی گوش کنیم ممکنه بازم «مَن» باقی مونده باشه.

- خدایا، تکلیف و تقدیر رو که به خودت سپردیم.
راضی هم هستیم. عبد هم شدیم؛ دیگه چه مشکلی هست؟

* خداوند میفرماید: انگار داری پسر خاله میشی! ما کجا؟ تو کجا؟ انگار هنوز یه مقدار «مَن» داری!

 برای اینکه معلوم بشه که نفس ما خودخواهی هاش کاملاً تموم شده، خداوند متعال لطف میکنه و “یه فیلتر” در مسیر بندگیِ انسان قرار میده.

 اون فیلتر مهم، «پذیرش ولایت» هست.

مشکل عرفان جهان مسیحیت چیست؟ چرا مسیحیت امروز نمی‌تواند عشق به خدا تولید کند؟

حاج آقا، اشکالی دارد بدون اینکه خدا در دل ما عظمت پیدا کند، همین جوری دوستش داشته باشیم؟

نمی‌شود عزیز دل من! اگر می‌شد، که حرفی نداشتیم. تا حالا ما چقدر نشسته‌ایم پای داستان‌ها و صحبت‌هایی از عشق و محبت و لطف و مهربانی خدا و اشک ریخته‌ایم، حسابی هم گریه کرده‌ایم، امّا بعدش که از جلسه بیرون رفته‌ایم، باز هم اوضاع‌مان مثل قبل بوده و تغییر چندانی در ما ایجاد نشده است؟

 چرا از بین اصحاب امام حسین(ع)، از همه بیشتر به اباالفضل العباس(ع) علاقمندی؟ چون قدرت او، هیبت او و علمداری او از همه بیشتر بود. این شدت علاقه به حضرت عباس(ع)، بعد از شدت عظمت و هیبت او در دل‌های ما پدید می‌آید. اگر به شما بگویند: «اباالفضل العباس(ع) یک آقایی بود که خیلی خوب بود و خیلی به برادرش امام حسین(ع) وفادار بود، امّا حیف که ضعیف و نحیف و لاغر بود؛ به حدّی که هر کسی به او تنه می‌زد، درجا زمین می‌خورد! و همان اول جنگ هم شهید شد!» در این صورت آیا باز هم عباس(ع) این‌قدر پیش شما عزیز می‌شد؟!

 بعضی‌ها دوست دارند قدرت و عظمت خدا را حذف کنند، و فقط با خدا عشق‌بازی کنند! الان سرزمین نازنین ما که پر است از معنویت و نعمات معنوی، دارد مین‌گذاری می‌شود! عرفان‌های وارداتی و کاذب که از غرب و شرق عالم می‌آیند تا با ظاهر جذاب عرفانی‌های کاذب مانع رسیدن انسان‌ها به عرفان و معنویت واقعی شوند. تا دلتان بخواهد از نویسندگان مختلف غربی و شرقی کتاب فارسی چاپ می‌کنند. نویسندگانی که هیچ دینی ندارند اما با خدا حرف می‌زنند و به اصطلاح خودشان، با خدا عشق‌بازی می‌کنند! کتاب‌هایشان پر است از حرف‌های خوب درباره اینکه: خدا ناز و مهربان است، خدا حرف ما را می‌شنود، خدا ما را دوست دارد و از این‌جور حرف‌ها.

ممکن است سؤال شود که این حرف‌های خوب چه ایرادی دارد؟ می‌دانید مشکل جهان مسیحیت چیست؟ مشکل‌شان این است که خدای‌ آنها عظمت ندارد، فقط مهربان است. تنها کاری که خدایشان بلد است انجام دهد، این است که ببخشد. خدایی که انسان از او حساب نبرد، عاشق او هم نمی‌تواند بشود.

مشکل عرفان‌های کاذب این است که خدای آنها مهربان و بخشنده است ولی عظمت ندارد. می‌دانید این چه فاجعه‌ای درست می‌کند؟ خدایی که عظمت نداشت، همه می‌خواهند دوستش داشته باشند، ولی در عمل هیچ کس دوستش نخواهد داشت. همه دوست دارند عاشق این خدای عشق‌پرور باشند، ولی کسی عاشق خدایی که عظمت ندارد، نخواهد شد.

تلخ اما واقعى!خرابه های سریال پایتخت از کدام کارخانه از کار افتاده است؟

اين خرابه‌هايى كه در سريال پايتخت به عنوان كارخانه‌هاى از كار افتاده و جنگ زده سوريه نشان می‌دهد كارخانه‌هاى تعطيل شده شهر رى است!

حمایت از کالای ایرانی

 

بابا چیزی نشده رنگ همه پریده همش فیلم بود!

تیاتر بود آقا، داعشی در کار نبود، همه عینه نقی_معمولی بازیگر بودن!
جلوی دوربین فیلم بازی میکردن!
پشت دوربین هم سیروس_مقدم اشاره میکرد کات میکردن، همه عوامل فیلم کنار هم چایی میزدن
اون لگد هم اصلاً نخورد
پشت تلفن هم کسی نبود که بیاد سراغ بچه ها!
همش فیلم بود!
اما واقعیت ماجرا میدونی کجاست؟
واقعیت ماجرا، تو بیابون های تنف و تلعفعر بود، اون جایی که محسن حججی رو زنده و زخمی و تشنه گرفتن!
و این بسیجی خمینی مثل شیر شرزه تو چشم های دواعش نگاه میکرد و مرگ رو به سخره گرفته بود!
واقعیت ماجرا خانطومان بود و لشگر 25 کربلا که 16 نفر از رعنا ترین جوانان این مملکت، که بعضی ها، تازه داماد بودن مثل برگ پاییزی رو زمین ریختند!
واقعیت ماجرا رو باید از خانواده شهدا، از و همسر و مادر شهید حججی پرسید که وقتی عکس جوون رعناشونو، تو چنگال داعش دیدند، خنجر کفر و رو پهلوی جوونشون دیدن چی بهشون گذشت!
اونجا دیگه فیلمنامه و کارگردان نبود که کات بده!
سکانس یک بار فیلمبرداری میشد اونم توسط خود خدا!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر شهید حاج عباس عبداللهی پرسید که وقتی فیلم دوره کردن پیکر شهیدش توسط داعش رو دید چی بهش گذشت!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر شهید_اسکندری پرسید که وقتی سر شوهرش رو روی نیزه دید چه حالی شد!
واقعیت ماجرا رو باید از اون نو عروسی پرسید که دو هفته قبل تو خرید عروسی بود و حالا باید بندهای کفنو باز کنه تا مَردش رو برای آخرین بار ببینه!
واقعیت ماجرا رو باید سالها بعد از نوزاد چند ماهه شهید_بلباسی پرسید که از چهار ماهگی یتیم شدن یعنی چی!
واقعیت ماجرا رو باید از دختر بچه های شهدای مدافع_حرم پرسید که از الان تا شب عروسی باید ماکت بابا شونو بغل کنن!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر تازه عقد کرده شهید_سیاوشی شنید که ماشین عروسش کنار مراسم تشییع شوهرش پارک بود!

پسر جون اینا همش الکی بود!
فیلم اصلی رو مدافعان حرم زینب کبری(س) بازی کردند که فیلمشون تو عرش اعلی اکران خصوصی بود برای خود خدا، فرش قرمز شونم با خونشون رنگین شد و جایزه بهترین بازیگر مرد هم از دست های حضرت زهرا گرفتن!
آره داداش
اینا همه فیلمه!
قهرمان های اصلی جای دیگه ان!
اگه نبودن مدافعان حرم، لباس و روسری ناموس خیلی از این روشنفکر ها سر کلاشینکف بود!