موضوع: "نوجوانها را دریابیم"
به همسرم علاقهای ندارم!
سه شنبه 96/05/31
من پسری 26 ساله هستم. 15 ماه از ازدواجم میگذرد. قبل از آن، حدود یک سال با همسرم نامزد و عقد بودم. مشکل من این است که به همسرم علاقه و حسی ندارم. ازدواج ما کاملاً سنتی بود و خانوادهام این دختر را برای بنده انتخاب کردند. البته همسرم از عدم علاقه من خبری ندارد. اخیراً مسئلهای پیشآمده که خیلی مرا نگران کرده است. مدتی است همسرم اصرار دارد بچهدار شویم، ولی بنده مطمئن نیستم که کار درستی است یا نه. لطفاً مرا راهنمایی کنید.
پاسخ: اولاً، با توضیحاتی که دادهاید، ازدواج شما کاملاً سنتی نبوده است؛ چراکه شما در هنگام خواستگاری قدرت انتخاب داشتید. از سویی دیگر؛ به قول خودتان یک سال در دوره نامزدی و عقد بودید، این دوره، بهترین زمانی بود که میتوانستید علاقه خود را بررسی کنید که آیا تمایلی به همسرتان دارید یا نه. لذا باید از خود بپرسید چگونه بعد از یکسال و علیرغم وجود تردید در علاقه خود به همسرتان، عامدانه وارد زندگی مشترک شدید؟ ثانیاً، در وضعیت فعلی بهتر است برای بچهدار شدن اقدامی نکنید تا تکلیف و وضعیت خود را مشخص کنید و از شک و تردید خارج شوید. ثالثاً، مسلماً شما نمیتوانید این وضعیت را ادامه بدهید، لازم است قبل از هرگونه تصمیمگیری شتابزده با توکل و استمداد از خدا به همراه همسرتان به یک مشاوره خانواده (حاذق و باتجربه) مراجعه کنید تا با همفکری مشاور محترم بتوانید بهترین تصمیم را برای زندگی مشترک خود بگیرید. گاهی عدم علاقه را میتوان با حل کردن بعضی از مشکلات، برطرف کرد. امام جواد(علیهالسلام) فرمود: «ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَلة وَالمَشوِرَة وَالتوكّل عند العزم عَلَی اللّه عَزّ وَجَلّ؛ سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشیمان نگردد: 1- اجتناب از عجله، 2- مشورت کردن، 3- توکل بر خدا در هنگام تصمیمگیری.»[مسند الإمام الجواد، ص247]
پینوشت:
عطاردی قوچانی، عزیز الله، مسند الإمام الجواد أبي جعفر محمد بن علي الرضا(علیهماالسلام)، کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، مشهد، ۱۴۱۰ق ص247
چرا من از اسلام خجالت بکشم بلکه افتخار من است
دوشنبه 96/05/30
1⃣ -وقتی مردم از گوش دادن موسیقی باصدای بلند در اتومبیل خجالت نمی کشند.
چرا من از گوش دادن قرآن در اتومبیلم خجالت بکشم؟…❗️
2⃣ - وقتی پسران از برداشتن
ابروی خود و بند انداختن بصورتشان خجالت نمیکشند؟…
❓
چرا من از گذاشتن محاسن
و ریش خجالت بکشم؟…
❗️
3⃣ - وقتی دختران از نشان
دادن زینت واندامشان
به مردم
خجالت نمیکشند.
❓
چرا من از پوشاندن بدنم و رعایت حجاب ، خجالت بکشم؟…! ⁉️⁉️⁉️
4⃣ - وقتی پسران و دختران از
تقلید از هنرپیشگان فاسد غربی خجالت نمیکشند..
❓
چرا من از پیروی از سنت 14 معصوم(ع) خجالت بکشم… ❗️
5⃣ - وقتی مردم از هر خزعبلاتی در جمع
خجالت نمیکشند…… ⁉️
پس چرا من از یاد کردن الله و سنت رسول الله (ص)واهل بیت مطهرش(ع) در جمع خجالت بکشم…….⁉️
6⃣ - وقتی جاهلان ازآیین های خرافی و پوسیده ای مانند مجوسیت و ,,,,,,,,,,,,,,
خجالت نمیکشند. ❓
چرا من در دفاع از اسلام پاک خجالت بکشم…
7⃣ - وقتی پسران و دختران از نگاه کردن
به نامحرمان در خیابان خجالت نمیکشند
چرا من از نگاه نکردن به نامحرم و پایین انداختن سر خویش جلوی نامحرم خجالت بکشم؟.. ❗️
8⃣ -وقتی جوانان فاسد از فساد و
هرزگی خجالت نمیکشند.
مغز نوجوانان زمان شنیدن انتقادات مادرانه تعطیل میشود!
شنبه 96/05/28
دانشمندان آمریکایی دریافتند نواحی از مغز نوجوانان هنگامی که آنها از جانب مادرانشان مورد انتقاد قرار میگیرند، غیرفعال شده و آنها به شیوهای بسیار عاطفی به این انتقادها واکنش نشان میدهند و در تنش بین نوجوانان و والدین، نوجوانان در این میان تقصیری ندارند.
درک بهتر واکنشهای فرزندان به انتقاد والدین میتواند دیدگاههایی برای تعدیلکردن اثرات رفتار نوجوان بر روی والدین ارائه دهد. این موضوع میتواند به رشد رفتاری فرزندان کمک و در بسیاری از موارد از بروز مشاجرات جلوگیری کند.
براى شناخت جهان، راههايى وجود دارد: تجربه و علم، فلسفه و استدلال و عرفان و حضور.
جمعه 96/05/27
ما با اين جهان بيرون، دو نوع رابطه داريم؛ هم مى خواهيم آن را بشناسيم و هم از آن خوشحال و يا رنجور مى شويم. اين رابطه ى عاطفى، در بحث ارزش به تو كمك مى كند؛ چون تأثيرپذيرى و رنج و شادى تو، نشان دهنده ى قدر و درجه ى وجودى توست و بايد محاكمه شود كه چرا اين طبيعت را نگه داشته ام، كه از فلان حرف، فلان عمل و فلان برخورد، خوشحال و يا ناراحت بشوم. من مى توانم با دگرگون كردن توقّع ها، تحمّل هايم را زياد كنم.
در قسمت رابطه ى معرفتى، براى شناخت جهان، راههايى وجود
دارد: تجربه و علم، فلسفه و استدلال و عرفان و حضور.
در هر حال در برابر اين سؤالها كه جهان چگونه آغاز شده، چگونه تحوّل يافته و چگونه همراه نظام ها و قانون ها گرديده و رو به كجا دارد، انسان بى تفاوت نمانده و تلاش ها كرده است، گرچه او به دنبال هر شكست، مأيوس شده و به دنبال هر پيروزى، مغرور گرديده، ولى هميشه مى خواسته كه بشناسد و با شناخت عمل كند.
نامه هاى بلوغ، ص: 31
برداشتی ازنامه هاى بلوغ، ص: 30آاستاد صفایی حایری)
جمعه 96/05/27
ما مجهولات زيادى داريم و براى شروع، بايد روى معلوماتمان كار كنيم و آنها را بزايانيم و بايد از آنجايى شروع كنيم كه شكّ و ترديد آن را فاسد نكرده باشد.
وجود خود من و اين احساس، اساس معلومات ماست و همانطور كه گذشت، احتياج به استدلال ندارد كه «من فكر مى كنم، پس هستم»؛ چون درك ما از خودمان، بلاواسطه است. در همين جمله آمده: «من فكر مى كنم»، پس وجود من و فكر و عمل من، بلاواسطه احساس شده. ديگر معنا ندارد كه با اين همه راه، دوباره به اوّل برگردم و خودم را اثبات كنم.
من هستم.
مرحله ى دوم، اين است كه آيا جهانى بيرون از ذهن من، وجود دارد؟ بعضى ايده آليست ها معتقدند هيچ چيز بيرون از خيال و ذهن ما نيست و تمامى اينها، تصوّرات ما هستند.
جواب ساده ى اينها، در اين نكته هست كه اگر آتشى بيرون از ذهن و تصوّر ما وجود ندارد، پس چرا تصوّر آتش، با دست زدن به آتش، در ما دو احساس ايجاد مى كند. با دست زدن به بخارى مى سوزيم، ولى تصوّر آتش، اين سوزش را ندارد. تفاوت اين دو احساس، نشان مى دهد كه بيرون از ذهن ما، دنيايى ديگر هم هست.
من هستم و دنيايى بيرون از ذهن من هست.
سؤال بعد اين است، آيا اين جهان قابل ادراك هست؟ بعضى از سوفسطايى ها معتقدند؛ چون ما اين جهان را با حواس درك مى كنيم و چون حواس ما خطاكارند، پس نمى توان به ادراك حواسمان اعتماد داشت. اينها نمونه هاى زيادى از خطاى حواس را دليل مى آورند. و با وجود اين واسطه هاى خطاكار، امكان شناخت و ادراكى نيست.
در جواب اينها مى گويند كه ما، گذشته از حواس، از مغز و فكر و عقل هم برخورداريم و با كمك همين نيروهاست كه مى توانيم خطاى حواس را كشف كنيم و شرايط ادراك را در نظر بياوريم و همين طور قضاوت نكنيم.
تا به حال يافته ايم كه «من هستم»، «دنيايى بيرون از من هست» و اين دنيا، قابل ادراك هم هست.
مرحله ى بعد، اين سؤال مطرح مى شود، بر فرض قابل ادراك باشد، آيا قابل بيان هست؟ آيا مى توانيم ادراكاتمان را همانطور كه هست به ديگران منتقل كنيم و يا اين كه ما و ديگران، هر كدام بدون آنكه حرف ديگرى را بفهميم، در ذهنيّت خود برداشتى داريم.
در اين قسمت، زبان رياضى، علمى و قراردادها، زبان مشترك را مشخص مى كنند.
نامه هاى بلوغ، ص: 30