میانمار و چالش تصویر رومانتیک از مکاتب
آنچه امروز در میانمار میگذرد بیش از هر چیز خوشبینی نسبت به مواضعمان از هر دست که باشند را به چالش میگیرد.
ما عادت داریم راهکارهای بزرگی برای حل مسائل بشری پیشنهاد کنیم و برای این کار با اتکا به نیروی خیالمان تصویرهای رؤیایی بسازیم. جنگها و جنایتها در شکستن این تصویرهای رؤیایی بهترین خدمت را به ما میکنند.
تازه به اینجا هم که رسید با تفکیک ذات مکتب از رفتارِ پیروان صورت مسئله را پاک میکنیم، در حالی که خود مکاتب غیر الهی، هرچه که باشند، نیازمند نقادی هستند.
همین اتفاق برای #بودیسم و تصویر معنویتگرایانهاش از قدرت و سیاست رخ داده است.
کسانی که میگویند هیچ کاری به سیاست ندارند در پهنهی سیاسی خطرات زیادی در دامن خود میپرورانند. دلیل اصلیاش این است که انسان به مثابه موجودی ذاتاً مدنی ( الانسانُ مدنیٌ بالطبعِ)
اگر به تمرین سیاست در چهارچوبهای مدنیِ دموکراتیک نپردازد به سادگی دستخوش رفتارهای سیاسی غریزی و وحشیانه یا سیاست بازی سیاستمداران میشود.
ولی افزون بر این، تصویرسازیهای رومانتیک از سنت، از مدرنیته، از معنویت، از شرق و غرب، از ملیت و مانند آنها هم بیتأثیر نیست.
برای نمونه، از سده-ی نوزدهم به بعد ادیان شرقی مرهم خشونت و سختی و قفس آهنینِ زندگی انسانِ مدرن معرفی شدند.
ما از بوداییها با صلحطلبی، پرهیز از آزار جانداران، لبخند راهبانه، مراقبه و سکوت و آرامش سخن گفتیم و شنیدیم.
این تصویر خیالین بهرهای از حقیقت دارد، ولی نابسندگیهای زیادی هم دارد که نگفتیم و نشنیدیم.
نه خودِ بودیستها را جدا از این تصویر رؤیایی بررسی تاریخی و انسانی کردیم و نه #بودیسم را زیر تیغ نقادی خود بردیم.
دهها کتاب با رویکرد غیرنقادانه و سانتیمانتالیستی دربارهی بودیسم در همین کشور خودمان وجود دارد و نقدهایی هم که هست یا بد و بیراهگویی سیاسی است یا برای اثبات شکلهای دیگری از معنویتگراییِ رقیب است.
گاهی وقتی به نقد مکاتب میپردازیم بیخودی مکتب بدیلی را بری از مشکلات اساسی می-پنداریم.
روشنگران سدهی هجدهم چه راحت تمدنِ سدههای میانه را تاریکاندیش خواندند و تاریکهای دیدگاه جدید را نادیده گرفتند.
پیروان برتریِ سنت بر تجدد هم کم چنین نکردهاند. چشممان را به جملات و معارفی که انبار مهمات خطرند میبندیم و جملات دیگری را برجسته میکنیم.
این تصویرسازیها خودِ بوداییها را هم حتماً متوهم کرده که به راستی نیازی به نقادیِ خود ندارند چون هر چه دربارهی خود شنیده-اند صلح و صفا بوده است.
▫️ حتی اگر اکثر بودیستها به راستی هم میخواستند با این روایتِ رؤیایی و “#فراانسانی” اهل صلح و صفا باشند طبیعی بود که بعد از مدتی احساس کنند از دنیا عقب ماندهاند و باید از خود جدیتی نشان دهند و حقِ فرضی خود را بگیرند:
آن گزاره که میگوید «هرکه زور دارد حق دارد» را به نظر من آدمهای ضعیف هم میتوانند بسازند و ساختهاند.
آدمهای ضعیف در مقایسهی خود با قدرتمندان این گزاره را به سطح خودآگاه میرسانند و بعد با همین پرچم تلاش میکنند خود را به وضع آدمهای قدرتمند برسانند.
فراموش نکنیم که این جنایتکارانِ میانماری آدمهای ضعیفی هستند که رهبرشان تا همین دیروز در حصر نظامیها بود.
آنها احساس عقبماندگی میکنند و اکنون باید جبران کنند و البته دستشان به ضعیفتر از خود میرسد و به نظرم موفق هم میشوند.
اینکه خانم سوچی حاضر نیست این اتفاقات را محکوم کند از این روست که میداند تنها از همین راه میتواند قدرت بیشتری در میانمار برای مردم فرودستِ پیروش فراهم کند …
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فردوس تراب علی در 1396/06/20 ساعت 03:02:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |