دلنوشته فرزند رزمنده مدافع حرم
آسمان می غرد…
زمین فریاد می زند…
عرش ندا می دهد…
تمام سواری بر اسبی سفید،
برای بلندای هستی ایستاده…
به خاکیان می نگرد…
بعضی به دنبال آب اند بعضی به دنبال نان،
بعضی به دنبال شراب اند عیش را نوش می کنند
و بعضی آنقدر ختم مفاتيح برداشته اند که یادشان رفته نمازشان قضا می شود
بعضی آنقدر یکی رادوتا و دوتا راچهارتا کرده اند که ده تاهم برایشان کافی نیست…
بعضی شده اند ماشین فقط کار….
به گونه ای خوی ماشینی گرفته اند که ماشین هم نزدشان لنگ انداخته…
گویی فقط برخی اند که صدای عالم را می شنوند…
آنان که چشم دوخته اند به دستان آقایشان،
که انگشت سبابه اش را به کجا اشاره می کند…
گویی این برخی ها که امثال ما بعضی ها
دیوانه می خوانیمشان…
ازاین باتلاق دنیا خوب بلدند بیرون بیایند ،
….. بایک یا علی…..
آنان که عباس گونه…
حسین وار…
پا برگلیم حفاظت از حریم امن ولایت می گذارند.
که شاید ، مادرشان گوشه چشمی به آنان نیز بیندازد.
این ها را گفتم تا بدانی این دیوانگان از جنس خاک ، فرشتگانی از سلاله پاک آسمان اند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فردوس تراب علی در 1396/05/27 ساعت 11:03:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |