"بررسی موضوع بعثت بر اساس لوازم، علل، رفتارها و نتایج فرازمانی آن"(2)
بعثت، نقطه شروع حرکت عظیم مقابله جبهه حق با جبهه جاهلیت و باطل
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
جاهلیت اخری از نشانههایی بهره دارد که جاهلیت اولی بهرهمند بوده. اتفاقاً این نشانهها در جاهلیت اخری به شکل تشدیدشده دارد دیده میشود. به مدد فضای رسانهای که در جهان حاکم شده و فتنهای که صهیونیسم شکل داده، به شکل تشدیدشدهای دارد دیده میشود.
بنابراین اگر بپذیریم که بعثت ادامه دارد و آن چیزی که در مقابل بعثت است جاهلیت است، حقیقتاً این بحث یک بحث قرآنی است. واقعیت دارد. حقیقت دارد و امروز نبرد بین پیامهای بعثت و پیامهای جاهلیت در اوج خودش جریان دارد و دیده میشود.
اگر پیامبر اکرم یک نقطهای را برای آغاز حرکت در عالم شکل دادند و معرفی کردند و یک پرچمی را برافراشتند، آن پرچم هنوز به دست پیامبر اکرم است. نه در ذهن، نه در بحث، نه در فضای فلسفی، حقیقتاً همین پرچم امروز در دست پیامبر اکرم است. در دست پیامبر اکرم بوده. در زمان امام حسین باز هم این پرچم دست پیامبر اکرم بوده. در زمان ائمه معصومین باز هم این پرچم در دست پیامبر اکرم بوده و این ماجرا تا به سر منزل مقصود رسیدن با محوریت و قافلهسالاری حضرت شکل میگیرد و تا این جا شکل گرفته است.
این که امام حسین علیه السلام در هنگام وداع از پیامبر در مدینه، بعد از شهادت پیامبر اکرم، بعد از شهادت امیر مؤمنان، بعد از شهادت صدیقه طاهره و امام مجتبی علیه السلام، در سال شصت و یک هجری در هنگام وداع با پیامبر اکرم و حرکت به سمت قتلگاه این تعبیر را مطرح میکند که یا رسولالله، مرا با خودت قرار بده. او دارد حرکت میکند. او خودش کاروانسالار این حریم عظیم الهی است اما دستش را به سمت آسمان بلند میکند و تقاضای همراهی خودش با پیامبر اکرم را به محضر حضرت مطرح میکند، این حاکی از این است که پیامبر حضور دارد، وجود دارد، نظارت دارد و این کاروان عظیم با محوریت او به سمت این آینده مقدس در حرکت است. اتفاقاً در شهادت شهیدان هم همین دیده میشود. مثال آن ماجرای علی اکبر است دیگر، پیغمبر حاکم بر صحنه است. این موضوع در آیات سوره صف و توبه و فتح و دیگر آیات هم مشهود است.
اما ما همین بحث را از زاویه دیگری مورد مطالعه قرار بدهیم. یعنی بعثت را به عنوان یک نقطهای که گذشته نبینیم. به عنوان یک شروع ببینیم اما نه شروعی که در صدر اسلام و در فلان تاریخ مشخصی که دیده شده و امروز به نوعی سالروز آن است. نه این که این را بدون پشتوانه ببینیم. بیبنیم اصلاً جریان از کجا شروع میشود.
این بعثت یک اتفاق بود؟ این بعثت یک ماجرایی بود که مثلاً ریشه یک ساله و دو ساله داشت؟ این بعثت یک ریشه بیست ساله و سی ساله و چهل ساله داشت؟ باید پیامبر اکرم چهل سالش میشد و بعد ایشان مبعوث میشد؟ چون سن چهل سالگی سن پختگی مرد است؟ این استدلالهایی که مطرح میشود. ماجرا یک ماجرای فراتر است. ریشه در برنامههای خدای متعال در عالم دارد و بسیار اعجابآور است…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فردوس تراب علی در 1396/05/12 ساعت 11:13:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |