فلسفه سکونت آدم در بهشت چیست؟
شنبه 96/06/11
منظور اصلی از خلقت آدم این بوده که در زمین سکونت پیدا کند .
اما راه زمینی شدن آدم همین بوده که در بهشت منزل گیرد و برتری اش بر ملائکه و لیاقتش برای خلافت اثبات شود
. سپس ملائکه مأمور به سجده برای آدم شوند آنگاه در بهشت منزلش دهند و از نزدیکی به آن درخت نهی اش کنند و آدم به تحریک شیطان از آن درخت بخورد و در اخر به زمین هبوط کند. علت خروج از بهشت چه بود؟
سبب بیرون شدن آدم از بهشت و زمینی شدن او، ارتکاب خطا یعنی خورن از درخت ممنوعه بوده است زیرا با این اشتباه زشتیهای آنها آشکار شد و این بواسطه وسوسه شیطان لعین بود. آیا در بهشت به آدم آموزش دادند؟ آری، آدم می بایست مدتی کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگی روی زمین توام با برنامه ها ،تکالیف و مسئولیتهایی است که انجام صحیح آنها باعث سعادت ، تکامل و بقای نعمت است و سر باز زدن از آنها سبب رنج و ناراحتی است.
همچنین باید بداند هر چند او آزاد آفریده شده است، امّا این آزادی بطور مطلق و نامحدود نیست که هر چه خواست انجام دهد .
ضمنا او باید می آموخت که از پاره ای از اشیاء روی زمین چشم بپوشد بنابراین شاید به دلیل خلقت انسان برای خلافت در زمین ، درنگ آدم در بهشت و دریافت دستور العمل هایی خاص ،جنبه آموزش و تمرین داشته است. آیا بهشتی که آدم در آن بود ،همان بهشت موعود بود؟
آنچه از ایات قران استفاده می شود باغی که آدم در آن مسکن گزید و سکونت داشت، بهشت موعود نبوده است زیرا اوّلا : آن بهشت برای پاداش است و آدم هنوز کاری نکرده بود که استحقاق پاداش داشته باشد و در سوره مبارکه آل عمران آیه 142 خداوندمتعال می فرماید: ” ام حسبتم أن تدخلوا الجنة و لمّا یعلم الله الذّین جاهدوا منکم” آیا می پندارید که به بهشت در ایید در حالیکه مجاهدین از میان شمارا خداوند معلوم نداشته است.ثانیأ کسی که به بهشت وارد شود ، دیگر از آنجا خارج نمی شود.ثالثا در آن بهشت امر و نهی و ممنوعیّت و تکلیف نیست . در حالی که آدم از خوردن درخت نهی شد و بعلاوه در روایات اهل بیت نیز آمده است که بهشت آدم ، بهشت موعود نبوده است.
مهمترین پیام داستان حضرت ادم چه بود؟
از این ماجرا این اصل اساسی روشن می شود که در این جهان همواره دو نیروی مختلف حق و باطل در برابر هم قرار دارند و مشغول مبارزه هستند. آن کس که تابع شیطان شود و راه باطل را انتخاب کند، سرانجامش دور شدن از بهشت و سعادت ، و گرفتاری در رنج ، درد و پشیمانی است. آدم را از کدام باغ خارج کردند؟ این باغ ، بهشت موعود نبوده است. بلکه یکی از باغهای پر نعمت وروح افزای یکی از مناطق سرسبز زمین بود.زیرا : اوّلا : بهشت موعود، نعمت جاودانی است که برخی از ایات قرآن به این جاودانگی اشاره فرموده و بیرون رفتن از آن ممکن نیست. ثانیأ: ابلیس آلوده و بی ایمان را در آن بهشت راهی نخواهد بودغ چه رسد به وسوسهای شیطانی و نافرمانی خدا. ثالثا: در روایت است که از امام صادق(ع) راجع به بهشت آدم پرسیده شد. ان حضرت فرمود : ” باغی از باغهای دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می تابید و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی شد".
منظور از هبوط و نزول آدم چیست؟ منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامی است ، نه مکانی. یعنی از مقام خود و از آن بهشت سرسبز پایین آمد و این نزول از بهشت غیر از بهشت موعود است. چرا که بهشت موعود پایان سیر انسان است و این اغاز سیر آدم بود و این مقدمه اعمال و برنامه های اوست و بهشت موعود نتیجه اعمال و برنامه هایش است. مگر گناه آدم چه بود؟ روشن است که ادم با ان مقامی که خداوند در آیات مختلف برای او بیان فرموده است، مقام والائی از نظر معرفت و تقوی داشت. او نماینده خدا در زمین بود .
او معلم فرشتگان بود. او مسجود ملائکه بزرگ خداوند بود. این ادم با این امتیازات مسلّما گناه نمی کند . بعلاوه می دانیم که او پیامبر بود و هر پیامبری معصوم است .
لذا سوال مطرح می شود که آنچه از آدم سرزد چه بود؟در پاسخ می گوییم: اوّلا:آنچه آدم مرتکب شد ، ترک اولی و یا به عبارت دیگر گناه نسبی بود نه گناه مطلق. گناه نسبی آن است که گاهی برخی اعمال مباح و یا حتّی مستحب در خور مقام افراد بزرگ نیست، آنها باید از این اعمال چشم بپوشند و به کار مهمتر پردازند و آدم نیز سزاوار ود از آن درخت نخورد ، هرچند برای او ممنوع نبود ، بلکه مکروه بود. گناه مطلق ؛ گناهی است که از هر کس سرزند ،گناه است و در خور مجازات است، مانند شرک. ثانیأ:نهی خداوند در اینجا نهی ارشادی بود . یعنی همانند دستور طبیب که می گوید؛ فلان غذا را نخور که بیمار می شوی. خداوند به آدم فرمود “اگر از این درخت ممنوع بخوری از بهشت بیرون خواهی رفت و به درد و رنج خواهی افتاد. بنابراین آدم مخالفت با فرمان الهی نکرد بلکه بی توجهی به نهی ارشادی کرد. امروزه ما به این بلا گرفتار شده ایم. ثالثأ:اساساَ بهشت جای تکلیف نبود ، بلکه دورانی بود برای آزمایش و آمادگی آدم برای آمدن در روی زمین و این نهی جنبه آزمایشی داشت.(تفسیر نفیس ج یک – سید محمد رضا طباطبائی نسب)
اسطوره های صهیونیستی سینما: اسطوره سرزمین بدون مردم، برای مردم بدون سرزمین!
شنبه 96/06/11
یهودیان رها شده از بند نازیسم در مرز روسیه آواره اند. پلیس روسی از اشترن (سر دسته یهودیان) می پرسد: چرا اینجا نشسته اید؟ وقتی جواب می شنود: چون جایی برای زندگی نداریم! او به سرزمینی بدون شهروند و سبز و خرم اشاره می کند. که در ادامه جمعیت سرگردان آواز خوان به سمت سرزمین جدید می روند!
قسمتی که خواندید یکی از سکانس های تاثیر گذار فیلم فهرست شیندلر اثر اسپیلبرگ است. در این فیلم و فیلمهایی ازین دست همچون ده فرمان، فرار مرغی و … شاهد سکانس هایی هستیم که سرزمینی بدون ساکن در جهان را متعلق به گروهی بی سرزمین یعنی قوم یهود می داند. سرزمینهایی بهشت گونه که آرمانشهر یهودیان می شود. بر اساس این اسطوره گلدامایر، صهیونیست باسابقه، در توهینی آشکار به ملت فلسطین گفته بود.
خلق فلسطین وجود ندارد … این طور نیست که ما آمده باشیم که آنها را پشت در بگذاریم و زمین هایشان را از آنان بگیریم، ایشان وجود ندارند.
دستگاه های تبلیغلتی صهیونیسم نیز این اسطوره دروغ را با توانایی هر چه بیشتر اشاعه داده اند و آنرا به امری درونی برای مردمشان تبدیل کرده اند.
خدای وهابیت را بهتر بشناسیم! (قسمت هفتم)
شنبه 96/06/11
.
خدای وهابیت مریض می شود!!
و جالب است که خدای وهابیت بعضی مواقع مریض هم می شود، چشم درد می گیرد، و ملائکه نیز به عیادت خداوند می روند!!
«اشتكت عيناه فعادته الملائكة»
بعضي وقت ها، خداوند چشم درد می گیرید، و ملائکه به ملاقات او می رود.
? الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص106؛ دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1404، تحقيق: محمد سيد كيلاني
معمولاً کسی که به عیادت مریضی می رود، یک آب میوه ای، کمپوتی با خودش می برد. حالا اگر خدای اینها هم اهل خورد و خوراک باشد برای خدا می برند، وگر نه وقتی به عیادت خدا می روند، شاید کاهی، یونجه ای برای الاغ خدا می برند!!
ادامه دارد…
خدای وهابیت را بهتر بشناسیم! (قسمت ششم)
شنبه 96/06/11
.
خدای وهابیت سوار بر شتر در منی دیده شده است!!
«عن أبی رزین عن النبی قال رأيت ربي بمنى عند النفر على جمل أورق عليه جبة»
أبی رزین می گوید: پیامبر فرمود: من خدای عالم را در منی دیدم، آن زمانی که از طرف منی به طرف مکه کوچ می کردند که روی شتری با رنگ های سیاه و سفید داشت و بر دوش خداوند، یک پیراهن بلندی بود.
? سیر اعلام النبلاء ذهبی، ج 18، باب أحمد بن محمد بن عبدوس الزعفراني، ص 16؛ دارالنشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط محمد نعيم العرقسوسي
لسان المیزان عسقلانی، جلد 2، باب من اسمه حسن، صفحه 238؛ دار النشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند
ادامه دارد…
خدای وهابیت را بهتر بشناسیم! (قسمت پنجم)
شنبه 96/06/11
.
خدای وهابیت سوار بر «الاغ» می شود!
البته خدای وهابیت، نه تنها چشم دارد، دست دارد، و موهای فرفری دارد، بلکه گاهاً سوار «الاغ» هم می شود!!
«ابن عساکر» می نویسد: «إنه ینزل بذاته و یتردد علی حمار»
خدا از آسمان به زمین می آید و سوار یک الاغ می شود.
? تبیین کذب المفتری، ابن عساکر، ج1، ص311؛ دار النشر: دار الكتاب العربي - بيروت - 1404، الطبعة: الثالثة
وقتی این وهابی ها می گویند ما موحد هستیم؛ یعنی آن خدایی را قبول داریم که، الاغ سوار و مو فرفری است.
علامه حلی (ره( از علمای بزرگ شیعه در این باره می نویسد که در «بغداد» بعضی از این آقایانی که قائل به جسمانیت خداوند هستند، بعضی شب ها، بر پشت بام خود علف و یونجه، می گذارند:
«وذهب بعضهم إلى أن الله ينزل كل ليلة جمعة بشكل أمرد راكبا على حمار حتى أن بعضهم ببغداد وضع على سطح داره معلفا يضع كل ليلة جمعة فيه شعيرا وتبنا لتجويز أن ينزل الله تعالى على حماره على ذلك السطح فيشتغل الحمار بالأكل و يشتغل الرب بالنداء هل من تائب هل من مستغفر تعالى الله عن مثل هذه العقائد الردية في حقه تعالى.»
بعضی از اهل سنت معتقد هستند که خداوند در هر شب جمعه به صورت یک جوان و سوار بر الآغ بر زمین نازل می شود، به طوری که بعضی از اینها در بغداد، در شب های جمعه روی پشت بام های خود در ظرف هایی علوفه، جو و یونجه می ریزند تا خدایی که با الاغ از آسمان پایین می آید ، این علوفه و یونجه را ببیند و بر بام آن شخص نازل شود و مشغول خوردن آنها شود و خدای عالم هم مشغول ندا دادن باشد که آیا توبه کننده ای هست تا او را ببخشم و از اینگونه عقاید مردود و باطل در حق خداوند متعال.
?منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة، علامه حلی، ص 39؛ تحقیق: عبدالرحیم مبارک، مؤسسه عاشوراء للتحقیقات و البحوث الإسلامیة
الاعقائد الاسلامیه، مرکز المصطفی، ج 2، ص 277؛ مرکز المصطفی للدراسات الإسلامیة، الطبعة الأولی، محرم الحرام 1419ه
ادامه دارد…