شعر امام رضا(ع) برای کودکان


رضا(ع) که نور خداست
امام هشتم ماست

رئوف و مهربونه
دردامون و می دونه

میکنه ما رو دعوت
میریم مشهد زیارت

اونجا مثل بهشته
پر شده از فرشته

با پدر و مادرم
وقتی که میریم حرم

کنار در می مونیم
اذن دخول می خونیم

دست میذاریم رو سینه                                                                                              
به اون ماه مدینه

با ادب و احترام
میگیم به آقا سلام

قربون قبر پاکت
چه عطری داره خاکت

کاشکی میشد که من هم
اینجا کبوتر بشم

شرح حکمت نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)

و کان علیه‏السلام یقول مَتَى‏ أَشْفِیَ غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُ؟ أَ حِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی: لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی: لَوْ عَفَوْتَ.
امام علیه السلام فرمود:من کى آتش خشمم را فرو نشانم آیا هنگامى که از انتقام ناتوانم که به من مى‏گویند:

اگر صبر کنى (تا توانا شوى) بهتر است یا هنگامى که قادر بر انتقامم که به من گفته مى‏شود: اگر عفو کنى بهتر است.[۱]

شرح و تفسیر از انتقام بپرهیز

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه‏اش به ترک انتقام و در پیش گرفتن روش صبر و عفو دعوت مى‏کند و مى‏فرماید: «من کى آتش خشمم را فرو نشانم آیا هنگامى که از انتقام ناتوانم که به من مى‏گویند: اگر صبر کنى (تا توانا شوى) بهتر است یا هنگامى که قادر بر انتقامم که به من گفته مى‏شود: اگر عفو کنى بهتر است»؛

(مَتَى أَشْفِی غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُ؟ أَحِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی: لَوْ عَفَوْتَ)

. این یک واقعیت است که انسان خشمگین در برابر ظلم و ستمى که بر او مى‏رود دو حالت دارد: گاه مى‏خواهد انتقام بگیرد؛ اما توان آن را ندارد و چه بسا به پرخاشگرى و گفتن سخنان درشت و تهدید شخص ظالم بر خیزد و گاه با او گلاویز شود؛ اما هنگامى که ناتوانى خود را مى‏بیند عقب‏نشینى مى‏کند. در این هنگام همه به او مى‏گویند: اگر مى‏خواهى انتقام بگیرى بگذار توانایى پیدا کنى و این‏گونه که مایه رسوایى و آبروریزى است به میدان دشمنت مرو، بنابراین در چنین حالتى مردم، او را به صبر و شکیبایى دعوت مى‏کنند؛ اما اگر توان بر انتقام داشته باشد و طرف مقابل در برابر ضعیف و ناتوان گردد همین که دست به انتقام بلند مى‏کند مردم به او مى‏گویند: شایسته است عفو کنى که زکات قدرت عفو است.

به این ترتیب در هیچ حال، انتقام‏جویى عاقلانه و صحیح نیست.

امام علیه السلام با این تعبیر لطیف مى‏خواهد مردم را به ترک انتقام فراخواند همان چیزى که آتش‏هایى بر مى‏فروزد و گاه سرچشمه جنگ‏هاى خونین و گسترده و دامنه‏دار مى‏شود.

خود امام علیه السلام نمونه کاملى از این معنا بود:

در داستان جنگ جمل هنگامى که بر دشمنان پیروز شد فرمان عفو آنها را صادر کرد و عایشه را که از گردانندگان اصلى این جنگ بود با احترام به مدینه باز گرداند.

داستان عفو امام علیه السلام از «عمرو بن عاص» هنگامى که در میدان صفین در چنگ او گرفتار شده بود و براى نجات خویشتن خود را برهنه و عریان ساخت معروف است.

از آن معروف‏تر داستان توصیه‏هاى او درباره قاتل خویش «عبدالرحمان ملجم مرادى» که به فرزندان خود سفارش کرد آب و غذا و وسیله استراحت این زندانى را فراهم کنند و فرمود: اگر زنده بمانم خود مى‏دانم با او چگونه رفتار کنم و اگر شما هم عفو کنید بهتر است و اگر (مصلحت عموم مردم ایجاب کرد که) لازم بدانید او قصاص شود تنها را با یک ضربه وى را قصاص کنید همان‏گونه که او یک ضربه بر من وارد کرد.

امیرمؤمنان على علیه السلام این درس را از استادش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آموخته بود که نمونه روشن آن عفو عمومى حضرت در داستان فتح مکه است، در حالى که آنها قاتلان اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بودند و در سیزده سال که حضرت در مکه بود ظلم و جنایت فراوانى در حقش روا داشتند و در سالیانى که در مدینه بود آتش جنگ‏هایى بر ضدش برافروختند؛ ولى حضرت با یک فرمان عمومى، همه را را عفو کرد و حتى «وحشى» قاتل معروف عمویش «حمزه» را که جنایتى‏بسیار وحشتناک انجام داده بود بعد از پذیرش اسلام بخشید و هنگامى که به مدینه آمد و خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و اسلام را ظاهراً پذیرفت حضرت او را عفو کرد ولى فرمود: در اینجا نمان، زیرا دیدن تو خاطره شهادت عمویم حمزه را در نظرم زنده مى‏کند. «وحشى» از آنجا به شام رفت و در آنجا ماند.[۲]

قرآن مجید یکى از صفات بهشتیان و پرهیزگاران را کظم غیظ (فرو خوردن خشم) و سپس عفو و گذشت مى‏شمارد و مى‏فرماید: «وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ* الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»؛ و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمان‏ها و زمین است؛ و براى پرهیزگاران آماده شده است. (همان) کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى‏کنند؛ و خشم خود را فرو مى‏برند؛ و از خطاى مردم درمى‏گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد».[۳]

مسئله عفو و گذشت در اسلام به قدرى اهمیت دارد که علاوه بر آیات فراوانى از قرآن، در روایات معصومان نیز بازتاب گسترده‏اى دارد؛ از جمله در حدیثى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم:«إذا کانَ یَوْمُ الْقِیامَهِ نادى‏ مُنادٍ: مَنْ کانَ أجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّهَ

؛ کسى که پاداش او بر خداست وارد بهشت شود»«فَیُقالُ:مَنْ ذَا الَّذی أجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‏؛ گفته مى‏شود چه کسى است که پاداش او بر خداست»

«فَیُقالُ الْعافُونَ عَنِ النّاسَ فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ بِغَیْرِ حِسابٍ‏؛ گفته مى‏شود کسانى که مردم را عفو کرده‏اند و آنها بدون حساب وارد بهشت مى‏شوند».[۴]

در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم:«الْعَفْوُ تاجُ الْمَکارِمِ‏؛ عفوو گذشت تاج فضائل اخلاقى است».[۵]

البته عفو و گذشت در مورد کسانى است که از عفو سوء استفاده نکنند و بر جنایات خود نیفزایند، همان‏گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان علیه السلام آمده است:

«الْعَفْوُ عَنِ الْمُقِرّ لا عَنِ الْمُصِرّ

؛ عفو درباره کسى است که اقرار به گناه خود کند (و پشیمان باشد) نه از کسى که اصرار مى‏ورزد».[۶]

وَقَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَهٍ:

[۱] . سند گفتار حکیمانه:

در کتاب مصادر نهج‏البلاغه، این گفتار حکیمانه از کتاب سراج الملوک طرطوشى با تفاوتى نقل شده و در آن کتاب ذکرى از نام گوینده آن نشده است و در غرر الحکم عین تعبیرى که در نهج‏البلاغه ذکر شده آمده است.( البته مى‏دانیم غررالحکم غالباً منابعى غیر از نهج‏البلاغه در اختیار داشته است).( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۱۶۲).

[۲] . استیعاب، ج ۴، ص ۱۵۶۴ شرح حال« وحشى بن حرب».

[۳] . آل عمران، آیات ۱۳۳ و ۱۳۴٫

[۴] . مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۹، ذیل آیه ۴۰ سوره شورى.

[۵] . شرح غررالحکم، ح ۵۲۰٫

[۶] . بحارالانوار، ج ۷۵٫
 

آیا دین هر انسانی، وابسته به موقعیت جغرافیایی او می باشد؟

برخی بر این باورند که دین ما را موقعیت جغرافیایی ما مشخص می کند، بدین معنا که اگر من در ایران به دنیا آمده باشم، شیعه و اگر در اروپا به دنیا آمده باشم، مسیحی و در هر جایی دیگر، دینی مطابق با جغرافیایی آنجا خواهم داشت و این دین را از آن ارزش خود می‌کاهد.

در چند بخش و به طور مختصر می‌توان به این مسئله آن پاسخ داد:

1. دین یک مقوله علمی است، بدین معنا که می‌توان با شاخص و خط کش منطق آن را سنجید و اگر اساس و بنیان آن درست باشد آن را پذیرفت و این هیچ ارتباطی به موقعیت اجتماعی ندارد. ضمن آنکه بسیاری را در همه نقاط دنیا مشاهده می‌کنیم که دین خود را عوض می کنند، زیرا دینِ جدیدِ خود را دینی محکمتر و مستدل تر یافته اند و اساس رشد اسلام نیز به همین منوال است که از ادیان دیگر نیز به آن می گروند.

2. اگر بپذیریم که دین یک مقوله علمی است، می توانیم آن را با سایر مکتب های علوم دیگر قیاس کنیم، بدین معنا که مکتب های یک علم را مانند ادیان مختلف در نظر بگیریم؛ حال مثلاً اگر انسانی مکتبی از مکاتب فلسفه را درست می‌داند و مکاتب دیگر را اشتباه، و در به مقابل، دانشمندِ دیگری برعکس عمل می کند، و هر دو طبیعتاً متأثر از اساتید و موقعیت زمانی خود بوده اند، این بدان معنا نیست که هر دو خطا می گویند و یا هر دو می توانند درست بگویند زیرا موقعیت آنان، مکتب آنان را انتخاب کرده، بلکه باید بگوییم که این به آن معناست که یکی امکان درست گفتن دارد و باید با معیار و شاخص منطق آن را محک بزند،زیرا هر کدام دلایل خود را دارند که این دلایل قابل بررسی است، حال چه بخواهند تحت تاثیری خاص آن مکتب را بپذیرند، چه نخواهند، زیرا این خواستن یا نخواستن، در اصل حقانیت و در اصل قابل بررسی بودن آن مکتب، دخل و ضرری نخواهد داشت.

دین نیز این چنین است: هرچند هر کدام از ما در موقعیت جغرافیاییِ متفاوتی آفریده شده ایم، اما خداوند به ما عقل داده تا راه صحیح را از باطل بسنجیم. حال اگر کسی کاملاً به دور از اسلام، اسلام را بپذیرد، طبیعتاً اجر بیشتری نسبت به کسی خواهد داشت که اسلام را با آشنایی قبلی پذیرفته است؛ زیرا خداوند پاداش هر کس را به میزان تلاش او خواهد داد.

3. اگر انسانِ مسلمانی صرفاً به خاطر آنکه پدران او این دین را داشته اند، خود را مسلمان بداند، خداوند از او نخواهد پذیرفت، بلکه باید آن را با عقل و با منطق پذیرفته و به جان او رسوخ کرده باشد. برای این مطلب نیز دو شاهد ارائه می دهیم.

الف. اسلام، تقلید در اصول دین را حرام می داند، به این معنا که کسی حق ندارد بگوید که من اعتقاداتم را از فلان کتاب گرفته ام، بلکه باید خود، پیرامون آن فکر کند و با همان میزان فهم و درکی که دارد، اسلام را برای خود مستدل داشته باشد.

ب. در فقه، کودک نابالغی که از پدر و مادری مسلمان زاده شده است را مسلمان نمی نامند بلکه اصطلاحاً «ملحق به مسلمان» می خوانند، این بدان معناست که چون یک کودک هنوز به بلوغ فکری و قدرت تشخیص حق از باطل نرسیده است، مسلمان خوانده نمی شود، اما چون تابع پدر و مادر خویش است، ملحق به مسلمان دانسته می شود تا هنگامی که به بلوغ و رشد برسد و خود، دین خویش را با عقل انتخاب کند.

4. قرآن کریم بیان می دارد که «بر انسان نیست، مگر سعی و کوشش او»، این بدان معناست که خداوند کوشش انسان را می بیند، و اگر انسانی واقعاً در راه خداوند گام برداشته باشد و در مسیر او کوشیده باشد، خداوند حق را به قلب او نمایان خواهد کرد، که به قول معروف، جوینده یابنده است.

از این رو ممکن است کسی که در دامان اسلام بزرگ شده است و یک عمر با فرهنگ اسلامی زیسته، حظ و بهره ای نداشته باشد (مانند برخی از صحابه پیامبر (ص) که اسلام به جانشان رسوخ نکرده بود) در مقابل، کسی که یک عمر در فرهنگی غیر اسلامی و از پدر و مادری نامسلمان زاده شده، با یک پذیرش قلبی نسبت به اسلام، مسلمانان و از نجات یافتگان باشد. (مانند نجاشی حاکم حبشه که مسیحی بود.)

کره زمین

 

هوشمندی برای تحریم‌های هوشمند

تحریم‌های جامع آمریکا علیه ایران، تحریم‌هایی هوشمند برای مقاصد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی است. از این رو باید هوشمندانه با این تحریم‌ها مقابله کرد.

اهداف تحریم‌های جامع
در تحریم‌های جامع علیه ایران، تضعیف ایده اصلی نظام (ولایت فقیه و رهبری) هدف گذاری شده است. در این ارتباط مجله آمریکایی «فارین افرز» می‌نویسد : «ایالات متحده…باید ایران را بخاطر اقداماتش در منطقه، حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر تنبیه نماید…باید با بازگست تحریم ها تا جایی که ممکن است ایران را از اقتصاد جهانی جدا نماییم. باید کمپینی برای جنگ سیاسی علیه ایران تشکیل داد که نارضایتی مردم ایران از حکومت را تشدید کرده و تفرقه را در دایره حاکم (حاکمیت) تعمیق نماید…باید تلویزیون، رادیو و شبکه های اجتماعی این پیام را (برای مردم ایران) ایجاد نماید که حکومتی با محوریت روحانیت تنها موجب محرومیت اقتصادی و سیاسی می‌گردد.»

آمریکایی‌ها بر این انگاره‌اند که تحریم‌های جامع، دولت و مردم را تبدیل به عامل انتقال فشار آمریکا به نظام ‌خواهد کرد. بر این اساس می‌بایست با هوشمندی؛ اولا مانع از کامل شدن جدول آمریکا شد و ثانیا با ایجاد مطالبه برای اقدام ملی متقابل، دولت را وادار به سرخط شدن به اقدام لازم در برابر آمریکا کرد. البته در کنار این هوشمندی، تبیین ابعاد چرایی اشتباه محاسباتی در اعتماد به آمریکا و چگونگی وارد آمدن #خسارت_محض به منافع ملی نیز ضروری است.

چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا‌‌(صلے‌الله‌علیه‌وآله):(شیوه تبلیغ)

 چرا نماز صبح مۍخوانیم؟
«صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»

‌چرا نماز ظهر میخوانیم؟
ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.

چرا نماز عصر مۍخوانیم؟
«عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»

چرا نماز مغرب میخوانیم؟
«مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»

چرا نماز عشا میخوانیم؟
«خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»

 
مداحی های محرم