شرح حکمت نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)

و کان علیه‏السلام یقول مَتَى‏ أَشْفِیَ غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُ؟ أَ حِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی: لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی: لَوْ عَفَوْتَ.
امام علیه السلام فرمود:من کى آتش خشمم را فرو نشانم آیا هنگامى که از انتقام ناتوانم که به من مى‏گویند:

اگر صبر کنى (تا توانا شوى) بهتر است یا هنگامى که قادر بر انتقامم که به من گفته مى‏شود: اگر عفو کنى بهتر است.[۱]

شرح و تفسیر از انتقام بپرهیز

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه‏اش به ترک انتقام و در پیش گرفتن روش صبر و عفو دعوت مى‏کند و مى‏فرماید: «من کى آتش خشمم را فرو نشانم آیا هنگامى که از انتقام ناتوانم که به من مى‏گویند: اگر صبر کنى (تا توانا شوى) بهتر است یا هنگامى که قادر بر انتقامم که به من گفته مى‏شود: اگر عفو کنى بهتر است»؛

(مَتَى أَشْفِی غَیْظِی إِذَا غَضِبْتُ؟ أَحِینَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَیُقَالُ لِی لَوْ صَبَرْتَ؟ أَمْ حِینَ أَقْدِرُ عَلَیْهِ فَیُقَالُ لِی: لَوْ عَفَوْتَ)

. این یک واقعیت است که انسان خشمگین در برابر ظلم و ستمى که بر او مى‏رود دو حالت دارد: گاه مى‏خواهد انتقام بگیرد؛ اما توان آن را ندارد و چه بسا به پرخاشگرى و گفتن سخنان درشت و تهدید شخص ظالم بر خیزد و گاه با او گلاویز شود؛ اما هنگامى که ناتوانى خود را مى‏بیند عقب‏نشینى مى‏کند. در این هنگام همه به او مى‏گویند: اگر مى‏خواهى انتقام بگیرى بگذار توانایى پیدا کنى و این‏گونه که مایه رسوایى و آبروریزى است به میدان دشمنت مرو، بنابراین در چنین حالتى مردم، او را به صبر و شکیبایى دعوت مى‏کنند؛ اما اگر توان بر انتقام داشته باشد و طرف مقابل در برابر ضعیف و ناتوان گردد همین که دست به انتقام بلند مى‏کند مردم به او مى‏گویند: شایسته است عفو کنى که زکات قدرت عفو است.

به این ترتیب در هیچ حال، انتقام‏جویى عاقلانه و صحیح نیست.

امام علیه السلام با این تعبیر لطیف مى‏خواهد مردم را به ترک انتقام فراخواند همان چیزى که آتش‏هایى بر مى‏فروزد و گاه سرچشمه جنگ‏هاى خونین و گسترده و دامنه‏دار مى‏شود.

خود امام علیه السلام نمونه کاملى از این معنا بود:

در داستان جنگ جمل هنگامى که بر دشمنان پیروز شد فرمان عفو آنها را صادر کرد و عایشه را که از گردانندگان اصلى این جنگ بود با احترام به مدینه باز گرداند.

داستان عفو امام علیه السلام از «عمرو بن عاص» هنگامى که در میدان صفین در چنگ او گرفتار شده بود و براى نجات خویشتن خود را برهنه و عریان ساخت معروف است.

از آن معروف‏تر داستان توصیه‏هاى او درباره قاتل خویش «عبدالرحمان ملجم مرادى» که به فرزندان خود سفارش کرد آب و غذا و وسیله استراحت این زندانى را فراهم کنند و فرمود: اگر زنده بمانم خود مى‏دانم با او چگونه رفتار کنم و اگر شما هم عفو کنید بهتر است و اگر (مصلحت عموم مردم ایجاب کرد که) لازم بدانید او قصاص شود تنها را با یک ضربه وى را قصاص کنید همان‏گونه که او یک ضربه بر من وارد کرد.

امیرمؤمنان على علیه السلام این درس را از استادش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آموخته بود که نمونه روشن آن عفو عمومى حضرت در داستان فتح مکه است، در حالى که آنها قاتلان اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بودند و در سیزده سال که حضرت در مکه بود ظلم و جنایت فراوانى در حقش روا داشتند و در سالیانى که در مدینه بود آتش جنگ‏هایى بر ضدش برافروختند؛ ولى حضرت با یک فرمان عمومى، همه را را عفو کرد و حتى «وحشى» قاتل معروف عمویش «حمزه» را که جنایتى‏بسیار وحشتناک انجام داده بود بعد از پذیرش اسلام بخشید و هنگامى که به مدینه آمد و خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسید و اسلام را ظاهراً پذیرفت حضرت او را عفو کرد ولى فرمود: در اینجا نمان، زیرا دیدن تو خاطره شهادت عمویم حمزه را در نظرم زنده مى‏کند. «وحشى» از آنجا به شام رفت و در آنجا ماند.[۲]

قرآن مجید یکى از صفات بهشتیان و پرهیزگاران را کظم غیظ (فرو خوردن خشم) و سپس عفو و گذشت مى‏شمارد و مى‏فرماید: «وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ* الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»؛ و شتاب کنید براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتى که وسعت آن، آسمان‏ها و زمین است؛ و براى پرهیزگاران آماده شده است. (همان) کسانى که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى‏کنند؛ و خشم خود را فرو مى‏برند؛ و از خطاى مردم درمى‏گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد».[۳]

مسئله عفو و گذشت در اسلام به قدرى اهمیت دارد که علاوه بر آیات فراوانى از قرآن، در روایات معصومان نیز بازتاب گسترده‏اى دارد؛ از جمله در حدیثى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم:«إذا کانَ یَوْمُ الْقِیامَهِ نادى‏ مُنادٍ: مَنْ کانَ أجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّهَ

؛ کسى که پاداش او بر خداست وارد بهشت شود»«فَیُقالُ:مَنْ ذَا الَّذی أجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‏؛ گفته مى‏شود چه کسى است که پاداش او بر خداست»

«فَیُقالُ الْعافُونَ عَنِ النّاسَ فَیَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ بِغَیْرِ حِسابٍ‏؛ گفته مى‏شود کسانى که مردم را عفو کرده‏اند و آنها بدون حساب وارد بهشت مى‏شوند».[۴]

در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم:«الْعَفْوُ تاجُ الْمَکارِمِ‏؛ عفوو گذشت تاج فضائل اخلاقى است».[۵]

البته عفو و گذشت در مورد کسانى است که از عفو سوء استفاده نکنند و بر جنایات خود نیفزایند، همان‏گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان علیه السلام آمده است:

«الْعَفْوُ عَنِ الْمُقِرّ لا عَنِ الْمُصِرّ

؛ عفو درباره کسى است که اقرار به گناه خود کند (و پشیمان باشد) نه از کسى که اصرار مى‏ورزد».[۶]

وَقَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَهٍ:

[۱] . سند گفتار حکیمانه:

در کتاب مصادر نهج‏البلاغه، این گفتار حکیمانه از کتاب سراج الملوک طرطوشى با تفاوتى نقل شده و در آن کتاب ذکرى از نام گوینده آن نشده است و در غرر الحکم عین تعبیرى که در نهج‏البلاغه ذکر شده آمده است.( البته مى‏دانیم غررالحکم غالباً منابعى غیر از نهج‏البلاغه در اختیار داشته است).( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۱۶۲).

[۲] . استیعاب، ج ۴، ص ۱۵۶۴ شرح حال« وحشى بن حرب».

[۳] . آل عمران، آیات ۱۳۳ و ۱۳۴٫

[۴] . مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۷۹، ذیل آیه ۴۰ سوره شورى.

[۵] . شرح غررالحکم، ح ۵۲۰٫

[۶] . بحارالانوار، ج ۷۵٫
 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.