بررسی موضوع بعثت بر اساس لوازم، علل، رفتارها و نتایج فرازمانی آن"(3)
بعثت انبیا ع برای برطرف کردن اختلاف بوجود آمده در امت واحده بوده است
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
وقتی شما در آیات قرآن ورود میکنید، میبینید وقتی در مورد پیامبر اکرم(ص) سخن گفته میشود و وقتی از بعثت ایشان حرف زده میشود، هدف از بعثت ایشان تلاوت آیات، تزکیه، تعلیم کتاب، تعلیم حکمت، از این جنس موضوعات مطرح میشود. موضوعاتی که در امت صدر اسلام به شکل کامل واقع نشده و البته در آینده باید در مجموعه “آخرینَ مِنهُم لَما یَلحَقوا بِهم” جریان پیدا بکند.
چند آیه گواه این معنا است. البته در فضای دیگر هم خاستگاههای بعثت که مطالعه میشود که بخشی از آن مربوط به پیامبر اکرم(ص) است، این ماجرا با موضوعی به نام امت گره میخورد. با موضوعی به نام امت. در ادبیات قرآن مجموعه همفکر، همنوا، همراستا، همگام و هممسیر امت تلقی میشوند. حالا یک وقت این مجموعه در میان مجموعه طیور و پرندگان است، به آنها امت گفته میشود. گاهی با اعتقادات یکدست است که مثل آیه ۲۳ زخرف امت گفته میشود. در مجموع امت در مقابل تفرق است. حالا دستههایش را ورود نکنیم که به چه مجموعههایی امت اطلاق میشود ولی کلاً مجموعه یکدست دارای هدف، مجموعه یک دست همنوا و دارای هدف واحد و به سمت گام بلند جهت عملیاتی کردن راهبرد در دنیا (اینها از آیات در میآید). این مجموعه امت تلقی میشود.
جالب است، وقتی شما نگاه میکنید، میبینید بحث امت با بحث بعثت انبیا پیوند دارد اما نه یک پیوندی از آن گونه که ما داریم مطالعه میکنیم. محدود به یک زمان تاریخی مشخص. بلکه وقتی که خداوند میخواهد بحث بعثت و امت را مطرح بکند، ماجرا را فرا زمان مطالعه میکند. از یک موضوع فرا زمانی سخن میگوید. در سیر آمدن این موضوع و این مجموعه قواعد و قوانین به سمت دنیا، از این سیر صحبت میکند. اجزای امت و بعثت را در زمان چند هزار ساله پهن میکند و بعد در یک نقطهای از آینده تاریخ ثمره این کاشتن بذرها را درو میکند. ثمره امت مسلمه. این را درو میکند.
یکی از آیاتی که این بحث را مورد اشاره قرار میدهد آیه ۲۱۳ ام سوره بقره است. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً. مردم امت واحد بودند. فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ. بحث بر سر این نیست که خدای متعال در دنیا حرفی نسبت به امت واحده بزند. امت واحده که در دنیا وجود نداشته. النَّاس، کل مردم، جنس مردم به شکلی که امت واحده بودند که در تاریخ وجود نداشته. کجای تاریخ مردم بودند و امت واحد بودند. بعدش تازه پیامبر اکرم و انبیای الهی را به شکل بشارت و انذار مبعوث میکند. كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً. بعدش فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ. ابتدا یک امت واحدی بوده. این امت واحد کجا میشود. تنها پاسخ آن این میشود که قبل از این عالم در یک زمانی یک امت واحد بود.
قبل از این عالم، عالم ذر، فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ. این بخش را که خدا توضیح میدهد مربوط به یک قطعه دیگری از تاریخ است. فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ از آدم علیه السلام شروع میشود تا پیامبر اکرم(ص). یک تاریخ طولانی در زمان از ولادت آدم و بعثت او تا بعثت پیامبر اکرم(ص) را فقط این بخش فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ دارد در بر میگیرد. چند هزار سال. مثلاً فرض کنید هشت هزار سال، هفت هزار سال را در بر میگیرد. نه هزار سال دارد در بر میگیرد. همین یک جمله..
حکمت 195 نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)
۱و قال علیهالسلام هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ.
وَرُوِیَ فِی خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ:هَذَا مَا کُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِیهِ بِالْأَمْسِ.
امام علیه السلام از کنار مزبلهاى گذشت، فرمود:
این همان است که بخیلان به آن بخل مىورزیدند.
و در روایت دیگرى چنین نقل شده که امام علیه السلام پس از مشاهده مزبله فرمود:
این همان چیزى است که دیروز شما بر سر تصاحب آن با هم رقابت داشتید.[۱]
شرح و تفسیر
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه براى نهى انسانها از بخل به نکتهاى اشاره مىکند که دقت در آن مىتواند انسان را از بخل باز دارد و آن این است که «امام علیه السلام از کنار مزبلهاى عبور کرد و فرمود: «این همان است که بخیلان به آن بخل مىورزیدند»؛
(وَقَدْ مَرَّ بِقَذَرٍ عَلَى مَزْبَلَهٍ هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ)
. در روایت دیگرى چنین نقل شده که امام علیه السلام پس از مشاهده مزبله فرمود: این همان چیزى است که دیروز شما بر سر تصاحب آن با هم رقابت داشتید»؛
(وَرُوِیَ فِی خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ قَالَ هَذَا مَا کُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِیهِ بِالْأَمْسِ)
. انسان اگر به پایان امور بنگرد درباره آغاز آن تجدید نظر خواهد کرد؛ هنگامى که ببیند لذیذترین و پاکیزهترین غذاها بعد از وارد شدن در بدن و جذب موادى از آن، تفاله آن به شکل گندیدهاى در مىآید باور مىکند که آنچه را به آن بخل ورزیده بود اشتباه بود.
نیز هنگامى که انسان از کنار قبرستانى عبور کند که گاه هنوز بوى تعفن بعضى از اجساد از آن به مشام مىرسد و ببیند پایان کار کجاست، یقین پیدا مىکند که در زندگى مادى خود و روى آوردن به شهوات چقدر گرفتار خطا و اشتباه بوده است.
مرحوم شوشترى شعر فارسى جالبى در این زمینه نقل کرده مىگوید:
عارفى روزیى به راهى مىگذشت
واله و سرمست چون مى خوارگان
دید گورستان و مبرز[۲] روبرو
اینْش نعمت اینْش نعمت خوارگان
ابن ابىالحدید در شرح نهجالبلاغه خود حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله به این مضمون نقل کرده است که به «ضحاک بن سفیان کلابى» فرمود:
«أَلَسْتَ تُؤتی بِطَعامِکَ وَقَدْ قَزَحَ وَمَلَحَ ثُمَّ تَشْرِب عَلَیْهِ اللَّبَنَ وَالْماءَ
؛ آیا غذاى خود را جالب و گوارا نمىخورى سپس روى شیر آن یا آب مىنوشى» عرض کرد: آرى.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «عاقبت آن به کجا مىرسد؟ او مؤدبانه در جواب گفت: اى رسول خدا! همانگونه که مىدانى. حضرت فرمود:
«إنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ ضَرَبَ مَثَلَ الدُّنْیا بِما یَصیرُ إلَیْهِ طَعامُ ابْنُ آدَمَ
؛ خداوند دنیا را به آنچه غذاى انسان سرانجام به آن منتهى مىشود تشبیه کرده است».
سپس مىافزاید: بعضى از مفسران آیه شریفه «فَلْیَنْظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ»[۳] را اشاره به این موضوع «نیز» دانستهاند.[۴]
اولیاء الله براى تشریح حقارت دنیا از انواع بیانات و تعبیرات استفاده کردهاند.
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار در حدیثى از امام صادق علیه السلام نقل مىکند که به یکى از یاران خود به نام «حفص بن غیاث» فرمود:
«ما منزله لدنیا بنفسى الا بمنزله المیته اذا اضطررت الیها اکلت منها
؛ دنیا در نزد من به منزله میته است که هنگامى که مضطر شوم از آن بهره مىگیرم». سپس افزود:
«یا حَفْصَ! إنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَتَعالى عَلِمَ مَا الْعِبادُ عامِلُونَ وَإلى ما هُمْ صائِرُونَ فَحَلِمَ عَنْهُمْ عَنْدَ أعْمالِهِمُ السَّیئَهِ … ثُمَّ تَلا قَوْلُهُ:
«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَایُرِیدُونَ عُلُوّاً فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»
وَجَعَلَ یَبْکی وَیَقُولُ: ذَهَبَ وَاللَّهِ الْامانِىُّ عِنْدَ هذِهِ الْآیَهِ
؛ خداوندتبارک و تعالى مىداند بندگان چه اعمالى انجام مىدهند و پایان کارشان به کجا مىرسد؛ اما هنگامى که گناهى انجام مىدهند حلم مىکند (و فوراً آنها را مجازات نمىنماید) سپس آیه شریفه ۸۳ سوره «قصص» را تلاوت فرمود: «آن سراى آخرت را (تنها) که براى کسانى قرار مىدهیم که اراده برترىجویى و در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است». آنگاه امام علیه السلام گریه کرد و فرمود: به خدا سوگند با وجود این آیه تمام آرزوها بر باد رفته است. (آرزوى نجات و رسیدن به بهشت برین آرزوى مشکلى است)».[۵]
در روایت معروف امام مجتبى علیه السلام خطاب به «جناده بن ابىامیه» در آخرین ساعات عمر مبارکش نیز آمده است که به او فرمود:
«أنْزِلِ الدُّنْیا بِمَنْزِلَهِ الْمَیْتَهِ خُذْ مِنْها ما یَکْفیکَ فَإنْ کانَ ذلِکَ حَلالًا کُنْتَ قَدْ زَهَّدْتَ فیها وَإنْ کانَ حَراماً لَمْ یَکُنْ فِیهِ وِزْرٌ فَأخَذْتَ کَما أخَذْتَ مِنَ الْمَیْتَهِ وَإنْ کانَ الْعِتابُ فَإنَّ الْعِتابَ یَسیرٌ
؛ دنیا را به منزله میته فرض کن و از آن به مقدار نیازت برگیر که اگر حلال باشد زهد پیشه کردهاى و اگر حرام باشد گناهى در آن نیست، زیرا به مقدار خوردن مردار برگرفتهاى و اگر عتابى (از سوى خداوند) در آن باشد عتاب آسان و اندکى است».[۶]
البته هدف از تمام این تعبیرات باز داشتن انسانها از دنیاپرستى و غرق شدن در لذات مادى و آلوده شدن به انواع محرمات و مسابقه دادن در جلب متاع دنیاست و گرنه مىدانیم تحصیل مال و ثروت به اندازهاى که انسان بىنیاز از دیگران شود و آبرومندانه زندگى کند از امورى است که اسلام بر آن تأکید نموده است.
[۱] . سند گفتار حکیمانه:
به گفته مرحوم خطیب در کتاب مصادر این گفته حکیمانه را بلاذرى در کتاب انساب الاشراف پیش از مرحوم سید رضى نقل کرده است. همچنین ابن شهر آشوب در کتاب مناقب و محمد بن قاسم( متوفاى ۹۴۰) در روض الاخیار آن را آوردهاند.( مصادر نهجالبلاغه، ج ۴، ص ۱۶۲).
[۲] .« مبرز» به معناى« مزبله» و محل جمع مدفوعات است.
[۳] . عبس، آیه ۲۴٫
[۴] . شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج ۱۹، ص ۱۴٫
[۵] . بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۹۳٫
[۶] . همان، ج ۴۴، ص ۱۳۹٫
چگونه همسر دلنشین باشیم؟(قسمت چهارم)
اگر همسر میخواهید، اگر فرزند می خواهید، اگر خیر دنیا و آخرت رامیخواهید، در راستای ظهور دعا کنید. زیرا اگر من خیر دنیا و آخرت را
داشته باشم ولی این خیر برای مولایم خاصیت نداشته باشد، آن چه خیری است و به چه درد می خورد؟ …
دشمن در سرزمینمان است، در رأس شیطنتهایی که میکند، اختلاف بین زن و شوهر است، ناجوری بین زن و شوهر است …
(در خانواده) بیاییم در مقابل دشمن چند نوع خاکریز بزنیم: خاکریز اول محبت باشد … بعد به حد قابل قبول که رسید بیا خاکریز دوم را بزن،
اخلاقیات و تقوائیات … سپس در صورتی که توانستی خاکریز دوم را محکم بنا کنی، نفوذ ناپذیر شود، آن موقع بیا خاکریز سوم را بزن:خاکریز سوم
معارف است …
در تمام شبانه روز سفره محبت را برای زن و بچه هایتان پهن نگه دارید ونگذارید غذاهای سر این سفره کم شود …اصرار داشته باشید بر اخلاقیات خانواده …
به خودتان اجازه ندهید که به هر دلیلی از همسرتان، از فرزندتان، از پدر ومادرتان، ناراحت شوید …یک قلق را در خانواده مواظبت کنید، “تا وقتی که خودتان را تبرئه میکنید
و همسرتان را متهم میکنید شما در معرض خطر هستید، وقتی که بنا را بر این گذاشتید که خودتان را متهم کنید و همسرتان را و فرزندانتان را، اهل منزل را تبرئه کنید، انشاءالله که عمده درهای نفوذ شیاطین را برروی
خانواده خویش بسته باشید” ..در عین حالی که کمال اخلاقیات را رعایت میکنید، سعی کنید که مقولات مختلف و نقصهای مختلف در خانواده را اصلاح کنید، همسرتان را تبرئه کنید، با دوستان مؤمنتان هم همینطور رفتار کنید, دوستانتان را تبرئه کنید،خودتان را متهم کنید. ایراد را بخودتان بگیرد …برای خانوادهتان قداست قائل باشید …محبت، محبت، محبت، محبت. چه زن در قبال شوهر چه شوهر در قبال زن،
این را مواظبت کنید …
با محبت دل همسرتان را بدست بیاورید ..صفاتی داشته باشید که در شدائد همسر شما به شما پناه بیاورد اگر همسرتان آمد دردهایش را به شما گفت، شما را سنگ صبور بیابد …اگر دوستانتان خانواده یا دیگران و این و آن آمدند، صد نفر آمدند دردشان رابه شما گفتند، دریا باشید، پر نشوید، تمام نشوید …انواع صفات مثبت را و بخصوص صفات مهدوی(عج) را در خودتان احیاء کنید…
در زندگی شاد باشید، خیلی هوشیار باشید، نکند دشمن به زندگی شمانفوذ کند، نکند دشمن به حریم دوستان شما نفوذ کند. تا میتوانید زحمت
بکشید .در فرهنگ خانواده تان، در اصلاح فرهنگ خانواده تان کوشا باشید. فرهنگ خانواده شما باید فرهنگ شیعی باشد ذائقه خانواده ها را اصلاح کنید، آنها را جذب ارزشها کنید، ارزشها را برایشان شیرین جلوه دهید تا میتوانید بنیان خانواده را محکم کنید، خدای ناکرده در حوادث به راحتی بنیان خانواده به هم نریزد خانواده، خانواده، خانواده. خیلی مواظبت کنید تا میتوانید بنیان خانواده را تحکیم کنید. نگو که همسر من مشکل دارد …
تقوا را در زندگیتان زیاد کنید. مهر و محبت را در زندگیتان زیاد کنید .ای شیعه! اصل شما نور امام(ع) است، در نور امام فقط خوبی است، و
این نور فقط باعث خوبی میشود، خدای ناکرده هر رذیله ای که در خودت دیدی به ابلیس نسبت بده اینرا همیشه در زندگیتان پررنگ بدانید ـ دشمن اصرار دارد شما او را کوچک بشمارید و بلکه نادیده بگیرید. مهمترین دشمنی که شما دارید شیاطین هستند مواظب غذای حرام باشید. نکند غذای حرام در زندگیتان بیاید. اگر جایی نسبت به آن شک دارید از زندگیتان دفع کنید با ارزشهای اخلاقی، با صفات حمیده، با دعا، با رفتارهای عاقلانه زندگیتان را مواظبت کنیدبیایید در زندگیتان حرکت ایجاد کنید. حرکت را از تقوا شروع کنید … تقوا را در زندگیتان زیاد کنید. مهر و محبت را در زندگیتان زیاد کنید آقایان! بر قلب همسر خود حکومت داشته باشید .اگر همسرت خطایی کرد، چشم پوشی کن …آقایان! به رشد همسر خود بها دهید. اگر بعداز پنج سال شما رشد کنید و خانم شما رشد نکرده باشد، شما جفا کرده اید خانمهای خود را به تحصیل دعوت کنید زیرا معلومات در فرهنگ انسان اثر می گذارد. البته یادتان باشد که اجبار نکنید، بلکه دعوت کنید زن و فرزند خودتان را به “تشیع” دعوت کنید نه به “نفس خودتان” .زن خود را اسیر ندانید .هیچوقت اسم زن را به تنهایی به زبان نیاورید زمانی که خانمها به ارزش ها می پردازند، شما بیشتر محبت کنید .درد دل خویش را به همسرتان بگوئید(نه سرّ زندگی دیگران را) تا می توانید با همسرتان یگانه باشید، یار سفر باشید .
مردی “همسر دوست” است که همسرش را بهترین جلوه دهد و واقعاً هم بهترین بداند ارزشها را عملاً به همسرتان یاد دهید. آنقدر عمل کنید تا اثر کند. هر چه درهمسرت می بینی نازله خودت بدان! بگو هر چه هست از خودِ من است.باید درست رفتار کنم تا همسرم هم درست رفتار کند …
اگر(همسر) پایش را از مسائل شرعی فراتر گذاشت، در اوج محبت سخت بگیر .آنقدر (به همسر) محبت کن تا شهادت دهد که شما با محبت هستی …همسر را تحقیر نکنیم. وقت برای خانواده بگذاریم. خانواده را “با محبت” از خود راضی کنیم نه با “کثرت خرید". باید در خانه صد در صد محبت باشد در خانه که می روید یک شاخه لبخند با خود ببرید. اگر دیدید همسرتان نمی خندد، بگوئید آنقدر محبت می کنم تا خانم بخندد …
معارف را یک عنصر پر رنگ زندگی قرار دهید. شما یک شوهر معارفی برای همسرت و همسرت نیز یک زن معارفی برای شما باشد …
فرزندان خود را “یاور اهلبیت (ع)” تربیت کنید، جانور تربیت نکنیدبرای امتحانات فرزندانتان را مواظبت کنید تربیت فرزندانتان را مواظبت کنید بچه ها با کوچکترین چیزی خوشحال و باکمترین چیزی ناراحت می شوند و با اندکی تحویل گرفتن لوس می شوند…
اجازه نمی دهم بچه ها هر فیلمی را نگاه کنند .برای تلویزیون دیدن برنامه داشته باشید. نباید اجازه داد سریال ها وفیلمهایی که در آن روابط باز دختر و پسر نشان داده می شود را تماشا کردبچه ها را پوشیده تر نگه دارید .بچه ها “آینه های ما” هستند، اینها را خیلی مواظبت کنید …!
این نیز بگذرد
انگیزه های مثبت فرزند آوری
1- کمک برای والدین است، اینکه روشن و بدیهی است، فرقی نمی کند که جنسیت این بچه چی هست، کمکی برای والدین چه در دوران کودکی، چه در دوران نوجوانی حتی همدم بودنش، حتی اینکه مادر بعداً با دخترش در دل می کند، گفتگو می کند، صحبت می کند، مشورت می کند.
کمک برای والدین پس فرقی نمی کند جنس بچه چیه؟ سن بچه چیه؟ حتی این بچه بعداً ازدواج هم بکند خودش بچه دار هم شده ولی هنوز برای پدر و مادرش کمک هست باز وقتی این مادر وقتی این پدر یک مهمانی دارند یک مجلسی دارند باز این دختر که بلند می شود می آید دستی می زند به آتش و کمک به مادر می کند پس اول کمکی برای والدین هست.
2- چیزی که انگیزه مثبت به من و شما که بچه داشته باشیم مشاور دلسوزی هستند در دلسوز بودنشان شکی نداریم ببینید ممکن بگویم که این ها آگاه نیستند بلاخره بچه من سنش کم است، آگاهی اش کم است، تجربه اش کم است، ممکن بگویم که بله این ها از جهت آگاهی و تجربه یک مقدارکم و کسری های تو زمینه های داشته باشند اما از نظر دلسوزی ما یقین داریم، شک نداریم که بچه به راستی دلسوز پدر و مادرش هست، پس مشاور دلسوز هست.
3- مایه خیر و برکت هست، هر یک بچه ای که به خانواده اضافه می شود یک بخشی از روزی به این خانواده اضافه می شود ربطی به تلاش پدر ندارد بگوییم که حتماً بابا پر تلاش تر می شود؟ نه، درسته بابا از سر انجام وظیفه بیشتر زحمت می کشد اما قصة از عالم بالا هدایت می شود و خیر و برکتی به این زندگی سرازیر می شود. پس این خیر و برکت، افزایش خیر و برکت هم از جهت مادی هم از جهت معنوی هر بچه ی که وارد می شود به این زندگی یک سهم و بهره ی از روزی های مادی و معنوی به این زندگی اضافه می شود.
4- بچه ها به والدینشان محبت می کنند. بچه اینجوری هست بلاخره محبتی دارد به والدین، حالا ممکن است بعداً در بحث تربیت، من یک جوری تربیت کنم که بعدها آن ها یک شکلی دیگری بشوند بلکه متنفر از والدینشان شوند بلکه آرزوی مرگ بابا و مامانش را بکند اما در شرایط معمول به واسطه تربیت صحیح بچه ها محبتی دارند به والدینش بعد ممکن است بگوییم حالا این باشد نباشد چه فرقی می کند؟ ببینید یکی از نیازهای درونی انسان، نیازهای عاطفی است. فرقی نمی کند پدر یا مادر سنش چقدر، یعنی این آقای که 105 سالش هست، نیاز عاطفی دارد. این خانوم که 85 سالش، نیاز عاطفی دارد. ممکن گفته شود که کسانی دیگر به آنها محبت کنند، خب این پدر و مادر کسانی دیگر به آن ها محبت کنند و این نیاز عاطفی اش جبران شود، ولی در واقع هر کسی جای خودش را دارد یعنی آن جایگاهی که محبت فرزند به والدین هست جای دیگر پر نمی شود جور دیگر جبران نمی شود بگویم از طریق کسی دیگر، نفر دیگری، این اتفاق نمی افتد.
5- زینت و افتخار آدم هستند. هر موفقیتی، هر رشدی، هر کمالی، هر امتیازی برای فرزند، یک زینت و افتخاری برای پدر و مادرهست. این کدوم نیاز درونی انسان را جواب می دهد در بین نیازهای پنجگانه آپراموزو؟ نیاز چهارم یعنی بعد نیازهای فیزیولوژیک و امنیت و عاطفه، بحث عزت و ارزشمندی، آن نیاز به احترام، نیاز به عزت، نیاز به ارزشمندی، بچه های خوب به نیاز چهارمی جواب می دهند. حالا کارکرد خوبی دارند در تحصیل، کارکرد خوبی دارند در شغلشون، کارکرد خوبی دارند در خدمت به دیگران، مفیدند به حال جامعه، هر کدوم از این رفتارهای خوب یک زینتی برای پدر و یک زینتی برای مادر هست.
6- یاد پدر و مادر زنده نگه داشته می شود با بچه ها، شما دقت کنید معمولاً تا وقتی که بچه های بابا هستند بلاخره کم و بیش اسم بابا می آورند. شما الان اسم بابابزرگ تان کم و بیش می آورید ولی دیگر اسم بابای بابابزرگ شما نمی آید دیگر نمی گوید خدا رحمت کند بابای بابای بابا بزرگ من، یادمان می رود یک خدا رحمت کنم بگوییم. تا وقتی بچه ها هستند اگر پدر و مادر فوت کردند بچه ها حضورشان یاد پدر و مادر زنده نگه می دارد زنده نگه داشتن یاد آن ها باز خودش یک برکاتی داره حالا دو نفر می آید می گوید خدا رحمتش کند چهار نفر یک صلواتی براش می فرستند نمیدانم بلاخره یک آثار مثبتی دارد زنده نگه داشتن یاد آن ها در صورتی که پدر و مادری بچه ی ندارند خب وقتی می میرند چه کسی اسم یاد آن ها را باقی نگه می دارد زنده نگه دارد و از برکات زنده بودند یاد این ها بهره مند شود.
7- آخرین مورد انگیزه های مثبت داشتند فرزند این است که کارهای نیکی که بچه می کند به حساب پدر و مادری که از دنیا رفتند نوشته می شود یعنی به فرض اینکه پدری ، مادری از شما از دنیا رفته باشند در قید حیات نباشند هر کار خوبی بکنید سنگی را از جلو پای کسی بردارید، حالا به یک نفری امیداوری بدهید نمیدونم اساس کشی یک نفری کمکش کنید دانه دانه کارهای خوب شما بزرگوران، یک بخشی نوشته می شود به حساب والدین ما خب خیلی صدقه جاری عالی هست وقتی انسان از دنیا می رود پرونده اش بسته می شود فقط سه جا باز است، طبع زندگی این است که انسانی تمام شد، هیچ فرصت عملی، کارکردی برای اینکه امتیاز پاداش تو نامه عمل بالا ببرد نیست تمام شده این زندگی. اما سه چیز باعث می شود هنوز پاداش به حساب این واریز شود، پول به حساب واریز شود: اول آن بنای خوبی که در قید حیات تدارک دیده بود. پدری مادری وقتی در قید حیات بودن یک بنای خوبی، بنای خوب و متفاوت. ساده و ساده که به ذهن ما می آید مسجد، مدرسه، بیمارستان. نمی خواهد کلا ساخته باشم من یک آجر این مسجد را ساختم تا زمانی که پابرجاست تا زمانی که تو این مسجد میایند و می روند و نماز می خوانند این بابای که از دنیا رفته باشد به حسابش واریز می شود هر بنای که گذاشته شده باشد، حتی این بنا ممکن یک سنت خوبی باشد که فرد شکل داده است.یعنی پرونده آدم مسدود شده، بسته شده ولی اگر یک نفری یک نکته خوبی گفته، تذکر خوبی داده، یک مطلب خوبی را به کسی یاد داده و عمل می کند و ازش بهره مند می شود، کسی که از دنیا رفته همچنان بهره مند است. یعنی شما یک نکته ی را به من و بقیه یاد می دهید من و آن چهار نفر دیگر این را عمل می کنیم کم و بیش یک استفاده های هم می کنیم حالا شما از دنیا رفتید بعد از امسال ولی هنوز به حساب شما، انگار خود شما هستید آن کار دارید عمل می کنید آن را به من یاد دادید من دارم عمل می کنم شما هم که از دنیا رفتید، ما شما را می کشیم، من هم فرض کنید که از دنیا رفتم به کسی یک چیزی را گفتم آن تا وقتی که عمل می کند به حساب من هم نوشته می شود. سوم ، فرزند صالح است. سه چیز باعث می شود پرونده آدم بعد از مرگ همچنان مفتوح باشد کاری از دست خودش بر نمی آید اما همچنان به حسابش پاداش می نویسند. یک کارهای خوبی که فرزند صالح انجام می دهند حالا هر کار خوبی که از دستش بر بیاید و انجام دهد.
این انگیزه های درست برای داشتن فرزند است. اگر کسی با این انگیزه ها بیاید بچه دار شود، چرای محکم دارد، هر کس چرای برای زندگی داشته باشد، با هر چگونه ای خواهد ساخت. حالا بچه نق بزند حالا بچه غر بزند، اینقدر متقاعد هست که چرا بچه دار شدم همه این ها را تحمل می کند. اما کسی که پشیمان می شود ای بابا چرا بچه دار شدم بخاطر اینکه از اول انگیزه درستی نداشتم نمی دانم که چرا بچه دار شدم چرا؟ خب باید بچه دار شویم. دیگه این مرحله ای از زندگی است، چرا بچه دار شدیم؟ والا نمی خواستیم شد. چرا بچه دار شدی؟ راستش را بخواهید حرف مردم، گفتیم بچه دار نشویم ولی مردم نگاهمان کردند گفتند یک موردی دارند. گفتند اشکال از کدامشان هست آقا یا خانوم انقدر نگاهمان کردند گفتیم یک بچه بیاوریم ساکت شوند. یعنی باور کنید بعضی ها دلیلشان اینطوری هست یعنی مرحله ی از زندگی هست، حالا شده، حرف مردم، خواستیم نسلمان منقرض نشود، یک دفعه نگویند که مثل زمان دایناسورها منقرض شودند یک دفعه منقرض نشوند، گاهی اصلاً تو بچگی به آن ها امکاناتی ندادند یک عقده ای شده برایشان، میخواهد بچه دار شود که هر چی بچه اش خواست برایشان بخرد تا بگوید آخیش!! یعنی می خواهد کمبودهای خودش را عاطفی، مالی هر چیزی جبران کند با فرزندای که به آن ها مدام سرویس بدهد. هستند کسانی که انگیزه های غلط برای بچه دار شدند دارند و بعد پشیمان می شوند از اینکه چرا بچه دار شدند.
یک سوال: آیا اقدام والدین برای بچه دار شدن، خودخواهی نیست؟ هر چیزی گفتیم برای پدر و مادر بود. گفتیم برای چی بچه دار شویم؟ کمکی برای والدین است. من بچه دار می شوم چون مشاوره خوبی برای من خواهد بود، چون کار خوبی انجام دهد به حساب من نوشته می شود، چون زینت و افتخار برای من است، چون مایه خیر و برکت برای من است، چون به من محبت می کند، خب این که خیلی خودخواهی است، من می خواهم بچه ای را به دنیا بیاورم همه نفع و ضررش هم برای خودم است؟
جواب: به هیچ عنوان خودخواهی نیست. خودخواهی یعنی چی؟ خودخواهی بازی برنده بازنده است، یعنی من ببرم و آن ببازد اینجا برد و برد، برنده برنده است. اتفاقاً برد آن خیلی بیشتر است. بچه من به دنیا می آید به من محبت می کند من بهره مند می شوم او از سر محبت به من بهشت و درجات عالی بهشت را به آن می دهند. اینجا نیاز عاطفی زمینی من تأمین می شود به من محبت می کند می گوید بابا دوستت دارم. خب برای کسی که الان، ولی آن به واسطه محبت به من، چه درجاتی پیدا می کند؟ چه ترفیع درجه ای خواهد داشت؟ اینکه خودخواهی نیست این عین خیرخواهی هست شما یک نصیب می برید آن ها ده ها و صدها خیلی نفع ها می برد. در سایه محبت به شما، کمک به شما، هر چیزی. پس اصلاً خودخواهی نیست. مثل این می ماند که یک پرستاری را که به مریض سرویس می دهد، بگویند که آقا بیمارستان ما خیلی مریضاهایش زیاد شدند شما لطفا 3 ساعت اضافه کار بیاستید. می دانم خیلی خسته هستید اما 3 ساعت اضافه بیاستید. منتهی بابت هر 1 ساعت اضافه کار کردند حقوق 1 ماه را می دهیم 1 ساعت کار حقوق 1 ماه. خیلی با اشتیاق می ایستد ظاهرش این است که این 3 ساعت را بیایستد برای اینکه به این بیماران سرویس بدهد اما دارد خودش بهره مند می شود. شما بچه دار می شوید ظاهر کار اینکه بچه دارد به شما محبت و کمک می کند مشاوره می دهد هر چی مثل این، اما از آنطرف خودشان هست که دارد اوج می گیرد رشد می کند.