انگیزه های مثبت فرزند آوری
شنبه 96/05/14
1- کمک برای والدین است، اینکه روشن و بدیهی است، فرقی نمی کند که جنسیت این بچه چی هست، کمکی برای والدین چه در دوران کودکی، چه در دوران نوجوانی حتی همدم بودنش، حتی اینکه مادر بعداً با دخترش در دل می کند، گفتگو می کند، صحبت می کند، مشورت می کند.
کمک برای والدین پس فرقی نمی کند جنس بچه چیه؟ سن بچه چیه؟ حتی این بچه بعداً ازدواج هم بکند خودش بچه دار هم شده ولی هنوز برای پدر و مادرش کمک هست باز وقتی این مادر وقتی این پدر یک مهمانی دارند یک مجلسی دارند باز این دختر که بلند می شود می آید دستی می زند به آتش و کمک به مادر می کند پس اول کمکی برای والدین هست.
2- چیزی که انگیزه مثبت به من و شما که بچه داشته باشیم مشاور دلسوزی هستند در دلسوز بودنشان شکی نداریم ببینید ممکن بگویم که این ها آگاه نیستند بلاخره بچه من سنش کم است، آگاهی اش کم است، تجربه اش کم است، ممکن بگویم که بله این ها از جهت آگاهی و تجربه یک مقدارکم و کسری های تو زمینه های داشته باشند اما از نظر دلسوزی ما یقین داریم، شک نداریم که بچه به راستی دلسوز پدر و مادرش هست، پس مشاور دلسوز هست.
3- مایه خیر و برکت هست، هر یک بچه ای که به خانواده اضافه می شود یک بخشی از روزی به این خانواده اضافه می شود ربطی به تلاش پدر ندارد بگوییم که حتماً بابا پر تلاش تر می شود؟ نه، درسته بابا از سر انجام وظیفه بیشتر زحمت می کشد اما قصة از عالم بالا هدایت می شود و خیر و برکتی به این زندگی سرازیر می شود. پس این خیر و برکت، افزایش خیر و برکت هم از جهت مادی هم از جهت معنوی هر بچه ی که وارد می شود به این زندگی یک سهم و بهره ی از روزی های مادی و معنوی به این زندگی اضافه می شود.
4- بچه ها به والدینشان محبت می کنند. بچه اینجوری هست بلاخره محبتی دارد به والدین، حالا ممکن است بعداً در بحث تربیت، من یک جوری تربیت کنم که بعدها آن ها یک شکلی دیگری بشوند بلکه متنفر از والدینشان شوند بلکه آرزوی مرگ بابا و مامانش را بکند اما در شرایط معمول به واسطه تربیت صحیح بچه ها محبتی دارند به والدینش بعد ممکن است بگوییم حالا این باشد نباشد چه فرقی می کند؟ ببینید یکی از نیازهای درونی انسان، نیازهای عاطفی است. فرقی نمی کند پدر یا مادر سنش چقدر، یعنی این آقای که 105 سالش هست، نیاز عاطفی دارد. این خانوم که 85 سالش، نیاز عاطفی دارد. ممکن گفته شود که کسانی دیگر به آنها محبت کنند، خب این پدر و مادر کسانی دیگر به آن ها محبت کنند و این نیاز عاطفی اش جبران شود، ولی در واقع هر کسی جای خودش را دارد یعنی آن جایگاهی که محبت فرزند به والدین هست جای دیگر پر نمی شود جور دیگر جبران نمی شود بگویم از طریق کسی دیگر، نفر دیگری، این اتفاق نمی افتد.
5- زینت و افتخار آدم هستند. هر موفقیتی، هر رشدی، هر کمالی، هر امتیازی برای فرزند، یک زینت و افتخاری برای پدر و مادرهست. این کدوم نیاز درونی انسان را جواب می دهد در بین نیازهای پنجگانه آپراموزو؟ نیاز چهارم یعنی بعد نیازهای فیزیولوژیک و امنیت و عاطفه، بحث عزت و ارزشمندی، آن نیاز به احترام، نیاز به عزت، نیاز به ارزشمندی، بچه های خوب به نیاز چهارمی جواب می دهند. حالا کارکرد خوبی دارند در تحصیل، کارکرد خوبی دارند در شغلشون، کارکرد خوبی دارند در خدمت به دیگران، مفیدند به حال جامعه، هر کدوم از این رفتارهای خوب یک زینتی برای پدر و یک زینتی برای مادر هست.
6- یاد پدر و مادر زنده نگه داشته می شود با بچه ها، شما دقت کنید معمولاً تا وقتی که بچه های بابا هستند بلاخره کم و بیش اسم بابا می آورند. شما الان اسم بابابزرگ تان کم و بیش می آورید ولی دیگر اسم بابای بابابزرگ شما نمی آید دیگر نمی گوید خدا رحمت کند بابای بابای بابا بزرگ من، یادمان می رود یک خدا رحمت کنم بگوییم. تا وقتی بچه ها هستند اگر پدر و مادر فوت کردند بچه ها حضورشان یاد پدر و مادر زنده نگه می دارد زنده نگه داشتن یاد آن ها باز خودش یک برکاتی داره حالا دو نفر می آید می گوید خدا رحمتش کند چهار نفر یک صلواتی براش می فرستند نمیدانم بلاخره یک آثار مثبتی دارد زنده نگه داشتن یاد آن ها در صورتی که پدر و مادری بچه ی ندارند خب وقتی می میرند چه کسی اسم یاد آن ها را باقی نگه می دارد زنده نگه دارد و از برکات زنده بودند یاد این ها بهره مند شود.
7- آخرین مورد انگیزه های مثبت داشتند فرزند این است که کارهای نیکی که بچه می کند به حساب پدر و مادری که از دنیا رفتند نوشته می شود یعنی به فرض اینکه پدری ، مادری از شما از دنیا رفته باشند در قید حیات نباشند هر کار خوبی بکنید سنگی را از جلو پای کسی بردارید، حالا به یک نفری امیداوری بدهید نمیدونم اساس کشی یک نفری کمکش کنید دانه دانه کارهای خوب شما بزرگوران، یک بخشی نوشته می شود به حساب والدین ما خب خیلی صدقه جاری عالی هست وقتی انسان از دنیا می رود پرونده اش بسته می شود فقط سه جا باز است، طبع زندگی این است که انسانی تمام شد، هیچ فرصت عملی، کارکردی برای اینکه امتیاز پاداش تو نامه عمل بالا ببرد نیست تمام شده این زندگی. اما سه چیز باعث می شود هنوز پاداش به حساب این واریز شود، پول به حساب واریز شود: اول آن بنای خوبی که در قید حیات تدارک دیده بود. پدری مادری وقتی در قید حیات بودن یک بنای خوبی، بنای خوب و متفاوت. ساده و ساده که به ذهن ما می آید مسجد، مدرسه، بیمارستان. نمی خواهد کلا ساخته باشم من یک آجر این مسجد را ساختم تا زمانی که پابرجاست تا زمانی که تو این مسجد میایند و می روند و نماز می خوانند این بابای که از دنیا رفته باشد به حسابش واریز می شود هر بنای که گذاشته شده باشد، حتی این بنا ممکن یک سنت خوبی باشد که فرد شکل داده است.یعنی پرونده آدم مسدود شده، بسته شده ولی اگر یک نفری یک نکته خوبی گفته، تذکر خوبی داده، یک مطلب خوبی را به کسی یاد داده و عمل می کند و ازش بهره مند می شود، کسی که از دنیا رفته همچنان بهره مند است. یعنی شما یک نکته ی را به من و بقیه یاد می دهید من و آن چهار نفر دیگر این را عمل می کنیم کم و بیش یک استفاده های هم می کنیم حالا شما از دنیا رفتید بعد از امسال ولی هنوز به حساب شما، انگار خود شما هستید آن کار دارید عمل می کنید آن را به من یاد دادید من دارم عمل می کنم شما هم که از دنیا رفتید، ما شما را می کشیم، من هم فرض کنید که از دنیا رفتم به کسی یک چیزی را گفتم آن تا وقتی که عمل می کند به حساب من هم نوشته می شود. سوم ، فرزند صالح است. سه چیز باعث می شود پرونده آدم بعد از مرگ همچنان مفتوح باشد کاری از دست خودش بر نمی آید اما همچنان به حسابش پاداش می نویسند. یک کارهای خوبی که فرزند صالح انجام می دهند حالا هر کار خوبی که از دستش بر بیاید و انجام دهد.
این انگیزه های درست برای داشتن فرزند است. اگر کسی با این انگیزه ها بیاید بچه دار شود، چرای محکم دارد، هر کس چرای برای زندگی داشته باشد، با هر چگونه ای خواهد ساخت. حالا بچه نق بزند حالا بچه غر بزند، اینقدر متقاعد هست که چرا بچه دار شدم همه این ها را تحمل می کند. اما کسی که پشیمان می شود ای بابا چرا بچه دار شدم بخاطر اینکه از اول انگیزه درستی نداشتم نمی دانم که چرا بچه دار شدم چرا؟ خب باید بچه دار شویم. دیگه این مرحله ای از زندگی است، چرا بچه دار شدیم؟ والا نمی خواستیم شد. چرا بچه دار شدی؟ راستش را بخواهید حرف مردم، گفتیم بچه دار نشویم ولی مردم نگاهمان کردند گفتند یک موردی دارند. گفتند اشکال از کدامشان هست آقا یا خانوم انقدر نگاهمان کردند گفتیم یک بچه بیاوریم ساکت شوند. یعنی باور کنید بعضی ها دلیلشان اینطوری هست یعنی مرحله ی از زندگی هست، حالا شده، حرف مردم، خواستیم نسلمان منقرض نشود، یک دفعه نگویند که مثل زمان دایناسورها منقرض شودند یک دفعه منقرض نشوند، گاهی اصلاً تو بچگی به آن ها امکاناتی ندادند یک عقده ای شده برایشان، میخواهد بچه دار شود که هر چی بچه اش خواست برایشان بخرد تا بگوید آخیش!! یعنی می خواهد کمبودهای خودش را عاطفی، مالی هر چیزی جبران کند با فرزندای که به آن ها مدام سرویس بدهد. هستند کسانی که انگیزه های غلط برای بچه دار شدند دارند و بعد پشیمان می شوند از اینکه چرا بچه دار شدند.
یک سوال: آیا اقدام والدین برای بچه دار شدن، خودخواهی نیست؟ هر چیزی گفتیم برای پدر و مادر بود. گفتیم برای چی بچه دار شویم؟ کمکی برای والدین است. من بچه دار می شوم چون مشاوره خوبی برای من خواهد بود، چون کار خوبی انجام دهد به حساب من نوشته می شود، چون زینت و افتخار برای من است، چون مایه خیر و برکت برای من است، چون به من محبت می کند، خب این که خیلی خودخواهی است، من می خواهم بچه ای را به دنیا بیاورم همه نفع و ضررش هم برای خودم است؟
جواب: به هیچ عنوان خودخواهی نیست. خودخواهی یعنی چی؟ خودخواهی بازی برنده بازنده است، یعنی من ببرم و آن ببازد اینجا برد و برد، برنده برنده است. اتفاقاً برد آن خیلی بیشتر است. بچه من به دنیا می آید به من محبت می کند من بهره مند می شوم او از سر محبت به من بهشت و درجات عالی بهشت را به آن می دهند. اینجا نیاز عاطفی زمینی من تأمین می شود به من محبت می کند می گوید بابا دوستت دارم. خب برای کسی که الان، ولی آن به واسطه محبت به من، چه درجاتی پیدا می کند؟ چه ترفیع درجه ای خواهد داشت؟ اینکه خودخواهی نیست این عین خیرخواهی هست شما یک نصیب می برید آن ها ده ها و صدها خیلی نفع ها می برد. در سایه محبت به شما، کمک به شما، هر چیزی. پس اصلاً خودخواهی نیست. مثل این می ماند که یک پرستاری را که به مریض سرویس می دهد، بگویند که آقا بیمارستان ما خیلی مریضاهایش زیاد شدند شما لطفا 3 ساعت اضافه کار بیاستید. می دانم خیلی خسته هستید اما 3 ساعت اضافه بیاستید. منتهی بابت هر 1 ساعت اضافه کار کردند حقوق 1 ماه را می دهیم 1 ساعت کار حقوق 1 ماه. خیلی با اشتیاق می ایستد ظاهرش این است که این 3 ساعت را بیایستد برای اینکه به این بیماران سرویس بدهد اما دارد خودش بهره مند می شود. شما بچه دار می شوید ظاهر کار اینکه بچه دارد به شما محبت و کمک می کند مشاوره می دهد هر چی مثل این، اما از آنطرف خودشان هست که دارد اوج می گیرد رشد می کند.
خودمتر پنداری چه بیماری است؟
شنبه 96/05/14
خودمتر پنداری بیماری است که امروز دامن گیر همه کس و همه چیز شده است. از مردم کوچه و بازار گرفته تا جریان های بزرگ سیاسی. متر هر و فرد و جریان تبدیل شده است به آنچه می اندیشد و آنچه عمل می کند. هر کس پارادایم ، ایدئولوژی و عمل خود را متر قرار می دهد و همه چیز را با آن می سنجد. همه چیز در نسبت با این متر است که معنای خوب و بد پیدا می کند.
این بیماری که هر روز بیش تر ریشه می گستراند، دیر یا زود افراد جامعه را تبدیل خواهد کرد به جزیره های منفک از یکدیگر که حرف های هم را نمی فهمند. زیرا حتی واژه ها را نیز در متر خود تعریف می کنند.
خودمتر پنداری دیر یا زود جامعه را به سمت تکفیر یکدیگر خواهد کشاند که نشانه های آن را امروز به خوبی می توان مشاهده کرد. باید پیش از آنکه دیر شود دست به اصلاح زد و فکری به حال درمان آن کرد. شاید اولین راه حل، رسیدن به متری واحد با دیگران باشد.