موضوع: "پرسش و پاسخ"
امپراتوری والت ديزني (قسمت اول)
پنجشنبه 96/06/09
«غولهای رسانهای» از اصطلاح های آشنای دنیای امروز است. یکی از این غولهای رسانهای کمپانی بزرگ والت دیزنی است. کودکان بسیاری در دنیا و نه فقط ایران وقت زیادی از زندگی خود را صرف تماشای فیلمهایی میکنند که محصول کمپانی بزرگ والت دیزنی است. فیلمهایی که با شخصیتهای جذاب و رنگارنگ خود حامل پیامها و معناهای فرهنگی گوناگون هستند.
تولیدکنندگان این فیلمها با بهکارگیری پیشرفتهترین امکانات، تسخیر تمام فضای ذهنی مخاطبان خود را هدف قرار دادهاند. آنهم مخاطبانی که در دوره سنیای قرار دارند که به دنبال منابعی برای شکل دادن به هویت فرهنگی خود میگردند و چه منبعی جذابتر و قدرتمندتر از والت دیزنی؟!
سؤال اینجاست قدرت والت دیزنی چگونه قدرتی است؟ به نظر میرسد قدرت والت دیزنی از جنس امپراتوری است. این امپراتوری همان است که نگری و هارت در کتابی با همین عنوان یعنی «امپراتوری» به تعریف تازهای از آن پرداختهاند؛ آنها میگویند:
«امپراتوری جدید، بیش از تمامی امپراتوریهای تاریخ، در بسیاری از ابعاد زندگی در سراسر جهان رسوخ کرده است».
قدرت این امپراتوری جديد قدرتی همهجایی است. این امپراتوری هیچ مرکز قدرت سرزمینیای را بنا نمیکند و به مرزهایی ثابت و مشخص تکیه ندارد.
بیشک یکی از ابعاد وسیع قدرت این امپراتوری، قدرت رسانهای آن است. رسانهها در شکلهای مختلف خود ابزار گسترش این امپراتوری هستند. قدرتی که در همه جا حضور دارد و همه ابعاد زندگی کودکان را در بر گرفته است.
⬅️کودکان امروز با والت دیزنی و شخصیتهای آن زندگی میکنند، آنها با تماشای انیمیشنهای والت دیزنی بزرگ میشوند، خود را به جای شخصیتهایی همچون میکی ماوس و سیندرلا و … قرار میدهند و حتی از بزرگترهای خود میخواهند که آنها را باور کنند و با نامهای شخصیتهای محبوبشان آنها را بخوانند.
محصولات والت دیزنی حامل معانی فرهنگی بسیاری هستند. آنها حامل معانی از فرهنگی هستند که همواره خود را برتر و والاتر میدانسته؛ این محصولات به کشورهایی با بافتار و زمینههای فرهنگی مختلف سفر میکنند و کودکان بسیاری را با خود همراه خواهند کرد.
ادامه دارد…
خاطرات مستر همفر (3)(دشمن شناسی،بدعت)
پنجشنبه 96/06/09
کشور بريتانيا از هند به دليل وجود قوميّتهاي مختلف، اديان متفاوت، زبانهاي گوناگون و منافع بسيار، در صورت برخورد با آن موارد نگراني نداشت. چنانكه چين نيز نمي توانست نگران کننده باشد. زيرا اديان بودا و کنفوسيوس که بيشتر مردم آن کشور پيرو آنها بودند انگيزه قيام را در آنان برنمي انگيخت.
اينها دو دين مرده اي هستند که به مسايل اجتماعي کاري ندارند و تنها به ابعاد دروني مي پردازند و احتمال ضعيف داشت که احساسي ملّي در ميان مردم اين دو منطقه پديد بيايد.
بنابراين بريتانياي کبير از اين دو منطقه نگراني نداشت. ما از امكان به وجود آمدن تحوّلاتي در آينده نيز غافل نبوديم و برنامه هاي دراز مدّتي را براي گسترش تفرقه، ناداني، فقر، و گاه بيماري، در اين کشورها برنامه ريزي کرديم.
پيدا کردن پوشش مناسب براي اين اهداف نيز دشوار نبود، پوششهايي با ظاهر جذّاب و خيره کننده و باطني استوار، که با تمايلات روحي مردم در اين مناطق متناسب بود.
براي توصيف کار ما، مي توان از يك مثل قديمي بودايي ياد کرد که ميگويد : اگر چه دارو تلخ است امّا به گونه اي رفتار کن که بيمار آن را با شيريني ميل کند.
امّا اوضاع کشورهاي اسلامي ما را نگران مي کرد. ما با اين مرد بیمار(حکومت عثمانی) قراردادهايي بسته بوديم که همه آن به نفع ما بود.
کارشناسان وزارت مستعمرات نيز بر اين باور بودند که اين مرد کمتر از يك قرن آينده، نفسهاي آخرش را خواهد کشيد. ما همچنين قراردادهاي پنهاني با دولت ايران بسته بوديم و نيز جاسوسها و مزدوراني در اين دو کشور به کار گرفته بوديم. رشوه، فساد اداري و سرگرمي پادشاهان با زنان زيبا مانند موريانه در آنها نفوذ کرده بود ولي با اين همه برنامه ريزي به دلايل زير ما به نتايج کار اطمينان نداشتيم:
١. نيروي اسلام در جان فرزندانش.
٢. روزگاري اسلام دين زندگي بوده که سروري داشته، و برده خواندن سروران دشوار است.
٣. ما اطمينان نداشتيم که عثماني ها و پادشاهان ايران آگاه نشوند و برنامه هاي سلطه گرانه ما را در هم نريزند.
٤. ما از عالمان مسلمان بسيار نگران بوديم.
..چشمها در كاسه ی سر ميچرخيد امّا، پيرمرد، كوچه ها و محلّه ها را پشت سر ميگذاشت. در سكوتِ او فريادي بلند تا آسمان بالا ميرفت: «باراني شدن!»
كم كم غوغايي در دلها پيدا شد. گويا مردم، يكي يكي چيزي را به ياد مي آورند. چيزي كه سالها بود از يادشان رفته بود. «باراني شدن».
باراني شدن يعني: «براي ديگران باريدن»
چشم پيرمرد كه به صورت مردم مي افتاد هركس چيزي درمي يافت.
باراني شدن؛ بي تقاضا و سؤال باريدن.
باراني شدن؛ با خاك نشينان و خاك درآميختن.
تبسم آرام پيرمرد تأييدي بر دريافت همه ی كساني بود كه ناگهان در دلشان اتفاقي مي افتاد و از چشمشان برقي مي جهيد.
باراني شدن؛ بر صحرا و دشت و كوه و بيابان يكسان باريدن.
باراني شدن؛ زلال و شفاف شدن…
شاعر پير، كوچه ها را پشت سر ميگذاشت، از محله ها ميگذشت و پشت سر خود غوغايي به پا ميكرد. كم كم مردم باران را به ياد مي آوردند. تازه باران را مي فهميدند.
باراني شدن؛ جاري شدن، نايستادن.
باراني شدن؛ آسماني شدن، آبي شدن.
ديگر صدا از زير گنبد يا طاقي نبود. در دلها بود كه غوغا ميكرد. اتفاقي در جان مردم شهر افتاده بود.
مردم باراني شدن را سالها پيش از ياد برده بودند.
حالا ديگر صدا همه ی حجم جسم و جانشان را پر ميكرد.
چشمها به آسمان دوخته شده بود.
همه از خانه بيرون زده بودند. و پابرهنه راهي دشت و صحرا.
از هم خجالت ميكشيدند و از آسمان امّا، جملگي، «باراني شدن» را ميخواستند.
«باراني شدن» را طلب ميكردند. باران را صدا ميكردند.
و ناگهان، باران، باريدن گرفت.
( با تلخیص)
اسلام رحمانی از منظر رهبری؟
سه شنبه 96/06/07
اهداف و ابعاد سه گانة اسلام رحمانی از منظر رهبری کدام است؟اولین شبهه ای که از سوی معاندین نظام و رهبری مطرح می شود این است که آیا رهبر انقلاب طرفدار اسلام خشونت است؟ در واقع وقتی ترکیب اسلام رحمانی مطرح میگردد این مفهوم به ذهن متبادر میشود که آیا مگر «اسلام غیر رحمانی» هم وجود دارد؟ زیرا همواره از رهبر انقلاب و بزرگان نظام شنیده شده که غرب در پی اسلام هراسی است پس چرا رهبر انقلاب این تفکر را قبول ندارد؟
امام خامنه ای: اسلام رحمانیِ نشأت گرفته از لیبرالیزم نه اسلامی است نه رحمانی/اگر منظور از اسلام رحمانی این است که ما به همهی موجودات عالم با چشم رحمت نگاه کنیم، با چشم مودّت نگاه کنیم، این هم درست نیست؛ این هم خلاف قرآن است. صریح قرآن، ناطق برخلاف این حرف است. نظریه پردازان تفکر اسلام رحماني، اسلام خود تفسیری و انحرافی خویش را در قالب کلمات زیبا و قرآنی پوشاندند تا کمترین تنش را به وجود آورند و بدون حساس کردن جامعه نسبت به ابعاد انحرافی این قرائت، آن را در سطح جامعه ترویج و نهادینه کنند. واژهای که در ابتدا میتواند ناظر به نشان دادن یکی از ابعاد اسلام عزیز یعنی لطف و رحمانیت و محبت، در ذهن انسان تداعی شود ولی پشت صحنه طرح آن و موارد استعمال آن با رویکردی خاص نشان از مفهوم و منظور دیگری دارد.
ابعاد هستی شناسی،انسان شناسی و روش شناسی اسلام رحمانی
1- بهشت پنداری جهان جهنمی؛ بعد هستی شناسی اسلام رحمانی:
در بعد هستی شناسی اسلام رحمانی معتقد است که تمام عناصر موجود در جهان عناصری همسو با یکدیگرند و هیچ تضاد و تزاحمی در عالم نیست؛ یعنی جهان مانند بهشت است و نیازی به بغض و خط کشی خودی و غیر خودی نیست. اما واقعیت این است که در جهانی که بهشت نیست و تضاد فکری و ستیز عملی ویژگی برجسته آن است، راهی جز شناخت مصالح و مفاسد و شوق به مصالح و بغض نسبت به مفاسد وجود ندارد.
2- اومانیسم ؛ بعد انسان شناسی اسلام رحمانی
نگاه اسلام رحمانی به انسان یک نگاه اومانیستی است. در این نگرش انسان محور و مدار همه چیز و خالق همه ارزشها است. بر خلاف نگاه دین که «خداوند» را مدار و محور همهی ارزشها تلقی میکند و اگر به انسان حق تعیین سرنوشت میدهد، در محدودهای است که خداوند تعیین و مشخص کرده است. اومانیسم اول انسان را به جای خدا مینشاند و آنگاه وی را به گونهای تعریف میکند که کاملاً مادیگرایانه است. اندیشه اومانیسم انسان را همان «من طبیعی» میداند. بنابراین وقتی از حقوق انسان سخن میگوید، منظور فقط حقوق طبیعی یعنی حیات، آزادی و مالکیت است. بنابراین اومانیسم به معنای«اصالت انسان» در برابر «اصالت خداوند» و «اصالت رای انسان» در برابر « اصالت وحی خداوند» زیر بنای انسان شناسی اسلام رحمانی است.
3- هرمنوتیک؛ بعد روش شناسی اسلام رحمانی
غربیها مباحثی تحت عنوان هرمنوتیک در جمعهای روشنفکری مطرح کردند تا بتوانند تفسیرهای خود از اسلام و هر دین دیگری را انجام دهند و بدان مشروعیت ببخشند. امروزه تحت عنوان اسلام رحمانی میگویند که ما از اسلام فقط رحمانیتش را میفهمیم و غضبش را برداشت نمیکنیم و این برداشت ما از اسلام یک برداشت درست است. آنها میگویند هرکسی میتواند برداشت خودش را داشته باشد که از دل این نوع برداشتهای متنوع از اسلام بحث «صراط های مستقیم» بیرون آمد. هدف این بود که حس تعصب نسبت به دین و مقاومت بر ارزشهای دینی را بشکنند و همه نسبت به دین حالت تساهل و تسامح پیدا کنند.
درحالیکه تعصب صحیح یعنی اینکه انسان متدین نسبت به مقدسات، باورها و آموزههای دینی احساس مسئولیت داشته باشد و از آنها دفاع کند. این ترفندی که تحت عنوان هرمنوتیک و برداشتهای متفاوت از دین و صراطهای مستقیم سالهاست شروع شده، بدان جا منجر شد که قرآنی در آمریکا چاپ شد که آیات جهاد قرآن را از آن حذف کردند و فقط آیات رحمانی را باقی گذاشتند. توجیه شان برای این اقدام این بود که زمان، زمانه تمدن است و زمانی که قرآن حرف از «قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ» میزند زمانهای بوده است که اسلام مواجه با انسانهای وحشی و جاهل است؛ اما امروزه همه انسانها متمدن شده اند و درنتیجه آن دستورات اسلام مربوط به این زمان نیست.
4- شعار اسلام رحمانی؛ مصداق سطحی نگری
رهبر انقلاب در بحث تاثیر گذاری تشکل های دانشجویی،ضمن بیان اهمیت این تشکل ها در تصمیم سازی به رغم عدم حضور در نهادهای تصمیم گیرنده به آسیب شناسی این گروه ها پرداخت.یکی از آسیب های گروه های دانشجویی سطحی نگریست"اگر تشکّلهای دانشجویی و جریان دانشجویی بخواهند یک چنین تأثیرگذاریای را بهدست بیاورند، الزاماتی دارد؛ این الزامات را باید رعایت کنند. یکی از این الزامات عبارت است از کار بر روی مفاهیم اسلامی، یعنی عمقی روی مسائل کار کردن؛ سطحی نگری ضرر میزند."( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان)
رهبر انقلاب یکی از مصادیق این سطحی نگری را شعار اسلام رحمانی می داند.البته می توان در این مورد این آسیب را به موارد دیگر تعمیم داد زیرا افراد گوناگون در مناصب مختلف به اسلام رحمانی از سر آگاهی یا عدم آگاهی اشاره کردند.
اهداف سه گانة اسلام رحمانی
1- هدف اولیه اسلام رحمانی: لیبرالیزه کردن اسلام
درست است که به کار بردن اسلام رحمانی لزوماً به معنی قرائت لیبرالی از اسلام نیست ولی از آنجایی که استفاده از این واژه تا حدود بسیار زیادی مفهوم نفی دیگر ابعاد اسلام را به دنبال دارد، میتوان به کار بردن آن را قائل بودن به قرائت لیبرالی از اسلام دانست؛ قرائتی که نقش دین را نهایتاً در حوزههای فردی میداند آن هم به دلیل آزادی فرد در انتخاب دین و نه به دلیل اصالت دین یا وحیانی بودن آن . قرائتی که نقش دین را در اداره جامعه به هیچ عنوان پذیرا نیست چراکه با اندیشه لیبرالی، دین در حوزه اجتماعی مانع آزادیها و خواستهای فردی دیگر افراد جامعه خواهد بود و اصل اساسی لیبرالیسم یعنی آزادی بیقید و شرط و خواست نفسانی انسانهای دیگر جامعه زیر سؤال میرود. لیبرالیسم هیچ باید و نبایدی را خارج از اراده فرد نمیپذیرد، حال آنکه در اسلام باید و نباید وجود دارد و مسلمان قائل به رعایت باید و نبایدهای آن و ملتزم به آن است.
رهبر انقلاب در ریشه یابی این تفکر،آن را نشات گرفته از لیبرالیسم و لیبرالیسم را در اومانیسم اروپا می داند” این اسلام رحمانی یک کلیدواژهای است برای معارف نشئتگرفتهی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود…. اگر اسلام رحمانی اشارهی به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است؛ مطلقا. تفکّر لیبرالیستی از تفکّر اروپای قرن هجدهم و نوزدهم -یعنی زیربنای فکری اومانیستی که نفی معنویت و خدا و مانند اینها است- سرچشمه میگیرد. چون خدایی نیست، پس سلیقهای است."( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان)
درسخنرانی محسن کدیور که این تفکر را تئوریزه کرد به انسان محور بودن (اصالت انسان) ایشان پی برده می شود؛ یعنی تا جایی احکام الهی را قبول دارند که مطابق خواستشان باشند و با گزینش آیات و احادیث سعی در اثبات نظر خود با دین هستندمقام معظم رهبری فرمودند: « در این قرائت از اسلام چیزی از تعالیم اسلامی حذف نمی شود، تنها برخی از احکام و شعائر که در خارج از زمینه خود و مجزا از شرایط زمانی مکانی عصر نزول درک شده اند و در نتیجه ی این سوء فهم از جوهره رحمانی خود فاصله گرفته اند تصحیح می شوند و برخی احکام عقلایی که ناسازگار با تعالیم اسلامی نیستند، مورد پذیرش قرار می گیرند.» رهبر انقلاب این تفکر غیرخدایی را سلیقه ای ناقص می دانند.” فکّر وقتی خدایی نشد، سلیقهای است؛ سلیقهای که شد، آنوقت ارزشها بر اساس منافع گروههای قدرتمند تعریف خواهد شد.” ( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان)
2- هدف میانی اسلام رحمانی؛ بی اعتبار کردن مناسک واحکام دینی و قضایی اسلام
پروژه اسلام رحمانی به معنای عام و کلان پروژهای است که به اندازه کافی درباره آن منابع موجود است و آگاهانه هم رقم خورده است، هدف از طرح این پروژه هم کمرنگ کردن بخشی از مناسک دین است، اینها میخواهند بگویند که دینداری به سجده و مهر نیست کافی است که دلت پاک باشد ، آنگاه دیندار هستی! مباحثی چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، ساحت ظاهری دین که عمدتاً مناسک دین هستند را میخواهند از اعتبار بیاندازند و دین را صرفاً یک امر باطنی غیر متدین، غیر منضبط و غیر قابل سنجش به شمار بیاورند به گونهای که دیگر نتوان ارزیابی کرد چه کسی دیندار و چه کسی غیر دیندار است ،چه عملی جزو مصادیق دین است و چه اعمالی از مصادیق آن نیست؟ یعنی عملاً همان ادعای کلانی که سکولاریسم یعنی حذف مرجعیت دین در عرصه اجتماع دارد.
منظومه فکری رهبری نگاه همه جانبه به دین است در حالی که متفکران این حوزه وبه ویژه تئورسین این تفکر به طرز ناشیانه ای صرفا به یک جنبه از ویژگی رحمانی دین توجه کرده و فقط با آوردن آیات و احادیث درصدد اثبات یک وجه از آن بوده “رحمت از سنن الهی است. از قواعدی است که به آدمی قدرت پیش بینی و احتجاج می دهد و خبر از سرشت دستگاه آفرینش می دهد. به تعبیر بشری، استراتژی خداوند استراتژی رحمت است. دینی که خدایش رحمان و رحیم است، پیامبرش رحمة للعالمین است، ، رحمت از سنن الهی آن است، طبیعی است که دینش دین رحمت باشد، نه دین قساوت و خشونت و انتقام” خب،این منظر از دین که همه به آن اعتقاد دارند و شکی در آن نیست. ولی سوال اینجاست که مثلا وقتی در قرآن قصاص مساوی با حیات اجتماعی معرفی شده ،آیا دین دست به خشونت زده است یا این قصاص عین رحمت برای اجتماع مسلمین است.
خدای متعال در سوره حجر از کسانی که قائل به ایمان به بخشی از دین و انکار بخشی دیگر هستند، به «مقتسمین» یاد کرده و به آنان وعده عذاب داده است. در ص 136 از جلد 11 تفسیر نمونه ذیل آیات 89 تا 91 سوره مبارکه حجر آمده است: «مقتسمین بیمار دلانی هستند که میخواهند دین و حکم خدا را به خدمت منافع خویش گیرند، تنها آن قسمتی را میپذیرند که به سود آنهاست و بقیه را پشت سر میافکنند، آنان آیات قرآن و حتی گاهی یک آیه را تجزیه میکنند، بخشی را که در مسیر تمایل خود میبینند قبول کرده یا بازگو میکنند و بخش دیگر را کنار میگذارند».
3- هدف غایی اسلام رحمانی: موجه جلوه دادن آزادی های غربی
غایت نظر اشاعه دهندگان تفکر مذکور بهرهگیری و موجه جلوه دادن ��زادیهای غربی و غربی شدن، نزدیک شدن به مدل نگاه کدخدا محور، دست کشیدن از آرمانها و روحیات انقلابی و در یک کلام قرارگیری در باشگاه شیطان بزرگ باشد. قرائتهای اقتباسی از اسلامِ همخوان با مدرنیته در عرصههای سیاسی – اجتماعی که توسط برخی نظریه پردازان سیاستپیشۀ مسلمان مطرح میشود، افراد را ناچار از تحملِ مذهبی با شاخصهای لیبرالیسم مینمایاند و آنرا تنها مسیر زندگی بهتر معرفی میکند.
ایدئولوژی لیبرالیسم مبتنی بر ابرگفتمان اومانیسم، سبک زندگیای با شاهکلید «لسفر»، بدست میدهد. لفسر، به مفهوم «ولش کن بگذار هرچه میخواهد و میشود، بشود»، اجازۀ ظهور و بروز دینی شخصی و دلخواه فرد را ارائه میدهد. لیبرالیسم نمیگوید خدایی وجود ندارد؛ لیبرالیسم به لحاظ جایگاهی که برای خود تعریف کرده است میتواند از هر مذهبی و هر اندیشهای عضو گیری کند. «مسلمان لیبرال»، واژهای نامأنوس برای لیبرالیسم نمیباشد. خدایی که برای مسلمان لیبرال معرفی و جا انداخته شده است، خدایی فقط مهربان و کاملاً بیخیال! است که اصولاً کاری ندارد چه کسی چه اتفاقی را رقم میزند، خدای لیبرالیسم، نه اقتصاد بلد است، نه سیاست میداند، نه پیامبری دارد و نه کسی را معصوم قرار داده است. «اسلام رحمانی» فرزند همین لیبرالیسم است. رهبر انقلاب می فرماید«اگر معنای اسلام رحمانی این است که ما با دشمنانی که علیه اسلام، علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران دارند تلاش می کنند و از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند، بایستی با چهرهی محبّتآمیز، با دل صاف و پاک برخورد کنیم، نه، این اسلام نیست. اینجور معارفِ مندرآوردی خودساخته را من توصیه نمیکنم، امّا به معارف واقعی اسلامی توصیه می کنم»( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان)
هویت طرفداران اسلام رحمانی
عمده افرادی که با آگاهی از اسلام رحمانی صحبت می کنند کسانی هستند که دل خوشی از مشی انقلاب اسلامی در ابعاد مبارزه با استکبار، دفاع از مظلومان و مستضعفان و پیشه کردن عدالت و مفاهیمی از این قبیل ندارند و با طرح مفاهیمی همچون اسلام رحمانی در حال عقده گشایی هستند. از سالها پیش عدهای در دنیای اسلام پروژهای را رقم زدند تا اسلام را به وجه باطنی آن تقلیل دهند و منحصر کنند، به عنوان مثال پروفسور سیدحسین نصر حدود دوازده سال پیش کتابی با عنوان «قلب اسلام» منتشر کرد که در مقدمه و مؤخره آن تصریح کرده؛ از نظر من قلب اسلام، اسلام قلبی است یعنی همان اسلام باطنی! یا کدیورکه اسلام رحمانی را چارچوب بندی کرد یا سروش که به پلورالیسم دینی و تجربه گرایی دینی معتقد است ونهایتا همین پروژه معنویت «ملکیان» که داعیه چنین عنوانی را نیز دارد رسماً، آشکارا و آگاهانه از دین فاصله میگیرد و تصریح میکند که دین متافیزیک سنگین و مناسک زیادی دارد و معمولاً به خشونت ختم میشود ما به جای دین و پروژه دینورزی میخواهیم از پروژه معنویتورزی حمایت کنیم.
سکولاریسم عینی آمریکایی؛ مدینة فاضلة اسلام رحمانی
در نتیجه گیری سخنرانی محسن کدیور، وی مدل موردنظر خود را آمریکا می داند” نوعی سکولاریسم عینی معتدل - نزدیک به تجربه آمریکا- امری قابل دفاع است و اسلام رحمانی با چنین سکولاریسمی مشکلی ندارد"رهبر انقلاب حتی نکات مثبت ارزش های آمریکایی را در رفتار دولتمردان آمریکایی ندیده است” امروز یک چیزی به نام ارزش آمریکایی وجود دارد؛ میشنوید در حرفهای آمریکاییها، [میگویند] ارزشهای آمریکایی، ارزشهای ما…. ؛ همان چیزهایی است که منتهی میشود به این وضعیت جهانخوارگی امروزِ نظام سلطه؛ ….. اینها امروز در رفتار دولت آمریکا و رژیم ایالات متّحدهی آمریکا وجود ندارد؛ حالا، همانی که هست. اگر این اصطلاح «اسلام رحمانی» اشارهی به یکچنین چیزی است که خب، این صددرصد غلط است"( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان)
قلب ماهیت محبت و مودت اسلام اصیل در نظریة اسلام رحمانی
وقتی یک شاخه گل لطیف برای دفاع از خود خارهای سخت و برنده دارد چگونه میتوان پذیرفت که یک مکتب و مذهب جهانی که داعیهدار مبارزه با مستکبرین جهان است، نظام دفاعی، احکام دفاعی و تربیت دفاعی و تجهیزات دفاعی نداشته باشد و جنایتکاران و غارتگران و متجاوزان خارجی و داخلی را به حال خود واگذارد؟ وقتی بیش از 150 آیه از قرآن کریم مربوط به جهاد و شهادت و مبارزه و مقابله و مشتقات آن و مفاهیم آن است چگونه میتوان برای خوشامد جنایتکاران، غارتگران و متجاوزان، این بخش عظیم از معارف اسلامی را نادیده گرفت و حذف کرد؟
سوال جالبی که به ذهن متبادر می شود این است که چگونه الگوی مد نظر تئورسین این تفکر که آمریکاست (آمریکا800 و اندی پایگاه نظامی خارجی در سراسر دنیا دارد) با ویژگی رحمانیت مد نظر این فرد قابل جمع شدن است.این اسلام یعنی اسلام خلع سلاح شده.
آیا با اسلام رحمانی مدنظر این افراد، پیروزی انقلاب اسلامی،پیروزی در جنگ تحمیلی و مقاومت12ساله هسته ای قابل تحقق بود؟ آیا با اسلام رحمانی مدنظر این افراد، پیروزی حزب الله و حماس مقابل رژیم صهیونیستی قابل تحقق بود؟
اصولا امور قدسی حوزه خوف و رجا هستند. خداوند اگر الرحمن الرحیم است، قاصم الجبّارین نیز می باشد این عین عدالت الهی است. رهبر انقلاب به صورت شفاف به این موضوع پرداخته و فرمودند:
«اگر منظور از اسلام رحمانی این است که ما به همهی موجودات عالم با چشم رحمت نگاه کنیم، با چشم مودّت نگاه کنیم، این هم درست نیست؛ این هم خلاف قرآن است. صریح قرآن، ناطق برخلاف این حرف است. بله، محبّت و مودّت و مَعدِلت (دادگری) را مخصوص مسلمانها نمیداند؛ میگوید شما که توانایی دارید، نسبت به غیر مسلمان هم بایستی با مودّت و مَعدِلت رفتار کنید، به شرطی که با شما دشمنی نکرده باشند و دشمنی نخواهند بکنند. امیرالمؤمنین در آن خطبهی معروف [میفرماید] : بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کانَ یدخُلُ عَلَی المَرأَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخری المُعاهِدَة (نهجالبلاغه، خطبهی 27) بعد در آخرش حضرت میفرماید که جا دارد که انسان مسلمان از این غصّه دق کند؛ چرا دق کند؟ برای اینکه سپاه معاویه بر زنان غیر مسلمان - زنان «معاهَد»، یعنی مسیحی یا یهودیای که در ذمّهی اسلام زندگی میکند- وارد شدند و به او اهانت کردند و مثلاً دستبندش را و زیورآلاتش را از دستش کندند و بردند. حضرت میگوید از این غصّه انسان باید دق کند. بله، نسبت به غیر مسلمانی که دشمنی نمیکند، این است. قرآن میگوید: لا ینهکُمُ اللهُ عَنِ الذَّینَ لَم یقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَ لَم یخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِ (سورهی ممتحنه، بخشی از آیهی 8) [کسانی که] کافرند امّا به شما دشمنی نکردند و دشمنی نمیکنند، با اینها نیکی کنید، با اینها قسط و عدل بهکار ببرید؛ امّا از آن طرف میفرماید که «اَلا تُقاتِلونَ قَومًا نَکَثوا اَیمنَهُم وَ هَمّوا بِاِخراجِ الرَّسولِ وَ هُم بَدَءوکُم اَوَّلَ مَرَّة»؛(سورهی توبه، بخشی از آیهی13) با آن کسانی که عهدشکنی میکنند، به بر هم زدن کانون زندگی شما و پیغمبرتان همّت میگمارند و آنها شروع کنندهاند به دشمنی، میخواهید مبارزه نکنید؟ این آیهی قرآن است؛ با خطاب عتابآمیز و گلایهآمیز یا ملامتآمیز میگوید: اَتَخشَونَهُم؛ از اینها میترسید؟ بعد میفرماید: فَاللهُ اَحَقُّ اَن تَخشَوه؛ اگر راست میگویید، اگر مؤمنید، از خدا باید بترسید، نه از این کسان» ( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان)
منابع:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news
ضرورت های بصیرت از منظر مقام معظم رهبری؟
شنبه 96/06/04
سخنان مقام معظم رهبري در مورد ضرورت داشتن بصيرت را بنويسد.
ضمن آرزوي موفقيت براي شما , در اين زمينه مطلبي تحت عنوان ؛ «اگر بصيرت نداشته باشيم… ، 56 نكته از سخنان رهبر معظم انقلاب درباره حوادث پس از انتخابات، جنگ نرم و بصيرت ، گردآوري و تنظيم: محمد شكراللهي ، ويژه نامه نشريه پرسمان ، شماره 83 - آذر 1388 » ارائه مي گردد : 1. معارضه دستگاه استكبار با جمهوري اسلامي، تمام شدني نيست دشمنان براي حمله به جمهوري اسلامي، استدلال دارند. به نظر من، استدلالشان از ديدگاه آنها، استدلال تامّي است. در يك نقطه بسيار حساس جهان از لحاظ جغرافيايي، يعني اين نقطه خاورميانه، خليج فارس، درياي سرخ، شمال آفريقا، بخشي از مديترانه - اين حوزه عظيمي است ديگر - مجموعه امت اسلامي واقع شده. الان شما ببينيد از اين پنج تا، شش تا گذرگاه آبي حساسِ حياتي كه در دنيا وجود دارد، سه تايش توي اين منطقه است؛ تنگه هرمز، كانال سوئز و بابالمندب. اينها گذرگاههاي مهمي است كه تجارت جهاني، متوقف به اينهاست. شما نقشه جهان را برداريد جلوي رويتان نگاه كنيد؛ خواهيد ديد كه اين چند تا مركز، چقدر براي ارتباط تجاري و اقتصادي دنيا مهم است. بنابراين، اين منطقه، منطقه حساسي است. حالا در اين منطقه بسيار حساس، يك قدرتي دارد قد ميكشد و روز به روز، خودش را بيشتر نشان ميدهد. اين قدرت، با همه خواستههاي استكباري و دستگاههاي كمپانيها و شبكههاي عظيم اقتصادي مفسد فيالارض، مخالف است؛ با نظام سلطه، مخالف است؛ با سلطهگري، مخالف است؛ با ظلم، مخالف است. خوب، اين خيلي براي دستگاه استكبار مهم است. دستگاه استكبار، فقط ايالات متحده آمريكا يا فلان رئيس جمهور و فلان دولت آمريكا يا فلان كشور اروپايي نيست؛ دستگاه استكبار، يك شبكه عظيمتري است كه شامل اينهاست. شبكه صهيونيستي هست؛ شبكه تجار اساسي بينالمللي هست؛ مراكز پولي عظيم دنيا هست. اينها هستند كه مسائل سياسي دنيا را دارند طراحي ميكنند. دولتها را اينها ميآورند؛ اينها ميبرند. اين مجموعه كه تويش دولت ايالات متحده هست، دولتهاي اروپايي هستند؛ خيلي از اين نفتخوارهاي ثروتمند منطقه خودمان هستند؛ با يك چنين قدرتِ رو به رشد و رو به اعتلاي در حال قدكشي، به شدت مخالفند. بنابراين، هرچه بتوانند، در مقابله او كار ميكنند. توي اين سي سال هم بيكار نماندند؛ هرچه بگذرد هم باز بيكار نميمانند؛ مگر آن وقتي كه شماها همت كنيد؛ شما جوانها كشور را از لحاظ علمي، از لحاظ اقتصادي و از لحاظ امنيتي، به نقطهاي برسانيد كه امكان آسيبپذيرياش، نزديك به صفر باشد؛ آن وقت، كنار ميكشند و توطئهها تمام خواهد شد. ايني كه من توي اين چند سال به دانشگاهها مرتب راجع به مسائل علم و تحقيق و پژوهش و نوآوري و جنبش نرمافزاري و ارتباط صنعت و دانشگاه و اينها، اين همه تأكيد كردم، براي خاطر اين است كه يك ركن امنيت بلندمدت كشور و ملتتان، علم است. 2. دشمن، هميشه بيدار است معارضه با نظام، يك سابقه سي ساله در اين انقلاب دارد؛ چيز جديدي نيست. اَشكال معارضه، گوناگون بوده است؛ اما هميشه بوده است؛ شدتاً، ضعفاً، متناسب با وضعيت ما در داخل بوده. هر جا احساس كردند و هر وقت احساس كردند ميتوانند حضور قويتري پيدا كنند، ضربهاي را كه ميتوانستند - به خيال خود - وارد كردند. انقلاب هم در طول اين سي سال، در مقابل اين ضربات، ايستاده است؛ نه فقط ضعيف نشده، بلكه روز به روز، بحمداللَّه كشور و نظام جمهوري اسلامي، قويتر هم شده، منتها يك نكته وجود دارد و آن اين است كه هر چه ما در نظام جمهوري اسلامي، توانستيم ريشه خودمان را عميقتر كنيم و پيشتر برويم و كارهايمان را پيچيدهتر بكنيم، توطئه دشمن هم پيچيدهتر شده است؛ اين را بايد توجه داشت. درست است كه ما تجربه غلبه بر چالشهاي تحميل شده را داريم - نه فقط در يك مورد و دو مورد، در تمام اين سي سال، تجربه نظام جمهوري اسلامي، تجربه غلبه بر چالشها و بر معارضهها و دشمنيهاست - ولي بايستي توجه كرد كه «من نام لم يُنَم عنه»؛ دشمن، بيدار است؛ خبرهايي كه از مراكز حساس سياسي و امنيتي دنيا به دست ما ميرسد، نشان ميدهد كه دستگاههاي عظيمي، گستردهاي، با بودجههاي كلاني، به طور دائم، متوجه به نظام جمهوري اسلامي هستند؛ با انگيزههايي كه دارند كه گفته شده است و معلوم است براي ما و شما. دارند كار ميكنند؛ هر روز طرحي را به ميدان ميآورند و هر روز عرصه جديدي را در مقابل جمهوري اسلامي ميآرايند و اين، ادامه هم پيدا خواهد كرد؛ تا وقتي كه مأيوس بشوند؛ آن وقتي كه نظام جمهوري اسلامي، به نصابهاي مشخصي در زمينههاي سياسي، در زمينههاي اقتصادي، در زمينههاي امنيتي، در زمينههاي علمي، در زمينههاي اخلاقي برسد. تا جمهوري اسلامي به اين نصابهاي معين نرسيده است، اينها ادامه پيدا خواهد كرد؛ به آن جا كه رسيديم، دشمن، طبعاً مأيوس خواهد شد و واقعيت را به طور كامل، خواهد پذيرفت. 3. توطئه عليه نظام، توهم نيست؛ واقعيت است توطئه، توهم نيست؛ اي كاش مجال بود تا گفته ميشد تا آن وقت انسان ميتوانست آن برگهاي بر روي هم گذاشته كتاب حرف را باز كند؛ تا خيلي از حقائق روشن بشود. آينده، البته اين كارها خواهد شد. اين جور نيست كه شما خيال كنيد توطئه نسبت به اين كشور، يك توهم است؛ نه، يك واقعيت است؛ از همه طرف، دارد توطئه ميشود. ممكن است آن كسي كه در جهت آن توطئهها، در داخل كشور، محور حركت قرار ميگيرد، خودش اصلاً نفهمد. فهميدن اين هم ذكاوت ميخواهد. بعضيها اين ذكاوت را ندارند. ما آدمها را تجربه كرديم؛ نميفهمند دارند به سازكي ميرقصند؛ ولي اين، واقعيت را عوض نميكند كه آنها بفهمند يا نفهمند؛ بدانند يا ندانند. اين توطئهها، وجود دارد. در عين حال، اين كشور و اين نظام، نه فقط سست نميشود، ضعيف[هم] نميشود. جامعه علمياش، جامعه پيشرفتهاش - كه همين شما جوانها باشيد - امروزش از ده سال قبلش، به صورت آشكاري جلوتر ميرود. اين، معنايش چيست؟ اين، معنايش حقانيت است. اين، معنايش اصالت است. اين، معنايش ريشهدار بودن است؛ «الم تر كيف ضرب اللَّه مثلاً كلمه طيّبه كشجره طيّبه». اعتقاد ما، اين است.
. 4. چه بدانيم، چه ندانيم، دشمن، دشمني خود را ميكند يك ملت زنده و ملتي كه اهل پيشرفت است، از جمله كارهايي كه در كنار سازندگي، در كنار پيشرفت علمي و در كنار كارهاي بزرگ، حتماً بايد از آن غفلت نكند، شناخت هدفهاي دشمن در هر مرحله است. اين خاصيت زنده بودن است. نميشود ملتي را فرض كرد كه آرمانهاي بزرگي داشته باشد و بخواهد كارهاي بزرگي بكند، اما دشمن نداشته باشد. بله، ملتهايي هستند كه به گوشهاي خزيدهاند، كاري به كار سرنوشتشان ندارند، بيگانگان هم بر آنها مسلّطند، آنها هم مثل گوسفند ميچرند و بيگانگان مثل چوپانهاي خائن، هرچه ميخواهند، از آنها استفاده ميكنند؛ البته آنها اگر بخواهند همانطور زندگي كنند، هيچ لزومي ندارد كه به اين فكرها باشند؛ چون آيندهاي برايشان وجود ندارد. البته امروز در دنيا چنين ملتهايي را خيلي كم ميشود سراغ داد. اگر وجود داشته باشند، خيلي كم هستند. بالاخره ملتها بيدار شدهاند. به هر حال، ملتي مثل ملت ايران كه عليه دخالت بيگانگان قيام كرد و دست بيگانگان را كوتاه نمود و به مداخله بيگانگان در كشور خود پايان داد - اينها كارهاي كوچكي نيست - دشمن دارد. ملت ايران، به غارت بيگانگان از منابع نفتي و منابع گوناگون مادي خود خاتمه داد و دستگاه حكومتي را كه به نفع بيگانگان كار ميكرد، ريشهكن كرد و از بيخ و بن برانداخت. اين ملت با اين خصوصيات، بالاخره دشمن دارد و بدون دشمن نخواهد بود. امروز هم ملت ايران، يك ملت آرمانگراست و با ظلم و زورگويي و تحميل و تبعيض، مخالف است. همه كساني كه اهل ظلمند، همه كساني كه اهل تبعيضند، همه كساني كه اهل زورگويي هستند و همه كساني كه اهل چپاولگرياند، طبعاً با اين ملت، ميانه خوبي ندارند. البته بعضيها ميگويند و ترويج ميكنند كه ما توهم ميكنيم كه عليهمان توطئه هست و دشمني وجود دارد! خيلي خوب؛ كساني كه دلشان ميخواهد چشم خودشان را روي هم بگذارند و بگويند انشاءاللَّه گربه است، بگذارند؛ اما واقعيت كه عوض نميشود. وجود دشمن، با به خواب رفتن من و شما كه از بين نميرود. اگر دشمن، كمين گرفته، منتظر فرصت است كه ضربه وارد كند، چه من و شما بدانيم، چه ندانيم، اگر به فرض، خود را به ندانستن هم بزنيم، بالاخره دشمني خودش را ميكند؛ چون دشمن است. با ندانستن ما، يا خود را به ندانستن زدن، دشمن از دشمني خود دست برنميدارد. افرادي مايلند اثبات كنند كه نخير، ملت ايران هيچ دشمني ندارد! كنار خانه خودتان بنشينيد و به كار خودتان سرگرم باشيد؛ خاطرتان هم جمع باشد كه همه جا امن و امان است! نه، اين حرفها واقعيت ندارد. يك ملت زنده، نميتواند اينگونه فكر كند. 5. حركت بينظير مردم در انتخابات 22 خرداد بنده دوست ندارم در سخنرانيها و خطابهها، نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم يا تملق آنها را بگويم؛ اما در اين قضيه انتخابات، خطاب به شما مردم عزيز عرض ميكنم كه هر چه با مبالغه صحبت بكنم، زياد نيست؛ حتي اگر بوي تملق هم بدهد، ايرادي ندارد. كار بزرگي كرديد. انتخابات 22 خرداد، نمايش عظيمي بود از احساس مسئوليت ملت ما براي سرنوشت كشور؛ نمايش عظيمي بود از روح مشاركتجوي مردم در اداره كشورشان؛ نمايش عظيمي بود از دلبستگي مردم به نظامشان. حقيقتاً مشابه اين حركتي كه در كشور انجام گرفت، من امروز در دنيا و در اين دموكراسيهاي گوناگون - چه دموكراسيهاي ظاهري و دروغين و چه دموكراسيهايي كه واقعاً به آراي مردم مراجعه ميكنند - نظيرش را سراغ ندارم. در جمهوري اسلامي هم جز در همهپرسي سال 58 - فروردين 58 - هيچ نظيري ديگر براي اين انتخاباتي كه در جمعه گذشته شما انجام داديد، وجود ندارد؛ مشاركت حدود 85 درصد؛ چهل ميليون تقريباً جمعيت. انسان دست مبارك وليعصر (عج) را پشت سر حوادثي با اين عظمت ميبيند. اين نشانه توجه خداست. لازم ميدانم از اعماق دل، نسبت به شما مردم عزيز در سراسر كشور، ابراز ادب و ابراز تواضع كنم كه واقعاً جا دارد. نسل جوان ما به خصوص نشان داد كه همان شور سياسي، همان شعور سياسي، همان تعهد سياسي را كه ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتيم، دارد؛ با اين تفاوت كه در دوران انقلاب، كوره داغ انقلاب، دلها را به هيجان ميآورد؛ بعد هم در دوره جنگ، به نحو ديگري؛ اما امروز اينها هم نيست، در عين حال اين تعهد، اين احساس مسئوليت، اين شور و شعور در نسل كنوني ما وجود دارد؛ اينها چيز كمي نيست. البته بين مردم، اختلاف سليقه هست؛ اختلاف رأي هست؛ عدهاي كسي را قبول دارند، حرفي را قبول دارند؛ عده ديگري، كس ديگري را قبول دارند، حرف ديگري را قبول دارند؛ اينها هست؛ طبيعي هم هست؛ ليكن يك تعهد جمعي را انسان در بين همه اين آحاد، با اختلاف آرائشان، احساس ميكند؛ يك تعهد جمعي براي حفظ كشورشان، براي حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهاي بزرگ، در شهرهاي كوچك، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زنها، پير، جوان، همه وارد اين ميدان شدند؛ همه در اين حركت عظيم شركت كردند. 6. 22 خرداد يك حماسه بود عزيزان من! ملت ايران! 22 خرداد، يك حماسه بود. اين حماسه، تاريخي و جهاني شد. اگرچه بعضي از دشمنان ما در اطراف دنيا خواستند اين پيروزي مطلق نظام را، اين پيروزي حتمي را، به يك پيروزي مشكوك و قابل ترديد تبديل كنند؛ حتي بعضي خواستند اين را به يك شكست ملي تبديل كنند! خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب مشاركت جهاني را دنيا به نام شما ثبت كند. خواستند اين كارها را بكنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نميشود آن را دستكاري كرد. 7. انتخابات 22 خرداد، زلزله سياسي براي دشمنان عزيزان من! اين انتخابات، براي دشمنان شما، يك زلزله سياسي بود؛ براي دوستان شما در اكناف عالم، يك جشن واقعي بود؛ يك جشن تاريخي بود. در سي سالگي انقلاب، اين جور مردم بيايند نسبت به اين نظام و اين انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفاداري كنند! اين يك جنبش عمومي و مردمي بود براي تجديد پيمان با امام و با شهدا و براي نظام جمهوري اسلامي، يك نَفَس تازه كردن، يك حركت از نو، يك فرصت بزرگ. اين انتخابات، مردمسالاري ديني را به رخ همه مردم عالم كشيد. همه كساني كه بدخواه نظام جمهوري اسلامي هستند، ديدند مردمسالاري ديني يعني چه. اين يك راه سوم است در مقابل ديكتاتوريها و نظامهاي مستبد از يك طرف و دموكراسيهاي دور از معنويت و دين از طرف ديگر. اين، مردمسالاري ديني است؛ اين است كه دلهاي مردم را مجذوب ميكند و آنها را به وسط صحنه ميكشاند. 8. انتخابات 22 خرداد، نماد اعتماد و اميد مردم انتخابات 22 خرداد نشان داد كه مردم، با اعتماد و با اميد و با شادابي ملي، در اين كشور زندگي ميكنند. اين جواب خيلي از حرفهايي است كه دشمنان شما در تبليغات مغرضانه خودشان بر زبان ميآورند. اگر مردم كشور به آينده اميدوار نباشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر احساس آزادي نكنند، به انتخابات روي خوش نشان نميدهند. اعتماد به نظام جمهوري اسلامي، در اين انتخابات، آشكار شد. دشمنان، همين اعتماد مردم را هدف گرفتهاند؛ دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد، بزرگترين سرمايه جمهوري اسلامي است و ميخواهند اين را از جمهوري اسلامي بگيرند. ميخواهند ايجاد شك كنند؛ ايجاد ترديد كنند درباره اين انتخابات و اين اعتمادي را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند. دشمنان ملت ايران ميدانند كه وقتي اعتماد وجود نداشت، مشاركت، ضعيف خواهد شد؛ وقتي مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام، دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را ميخواهند؛ هدف دشمن، اين است. ميخواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند؛ تا مشروعيت را از جمهوري اسلامي بگيرند. اين، ضررش به مراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس، بيشتر است. اين، آن چيزي است كه با هيچ خسارت ديگري قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمي، اين جور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را ميخواهد. اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هي دارند به گوشها ميخوانند و تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آن وقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفي را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوييد. نظام جمهوري اسلامي، مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد، آسان به دست نيامده؛ سي سال است كه نظام جمهوري اسلامي، با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاي فراوانش، توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن ميخواهد اين اعتماد را بگيرد و مردم را دچار تزلزل كند. 9. نتيجه عمل نكردن به قانون، تلخ است بنده مخالفم كه مردم كشورمان را، مردم عزيزمان را به دو بخش تقسيم كنيم؛ يك عدهاي را مقابل يك عده ديگر قرار بدهيم. قضيه اين جوري نيست. در خيلي از مسائل، مردم سليقههايشان، نگاههايشان، نظرهايشان يكي نيست؛ اما اين به معناي اصطكاك و تزاحم و تعارض و دست به يقه شدن نيست. ما نبايد مردممان را وادار كنيم كه با هم دست به يقه بشوند. من به هر دو طرف نصحيت ميكنم؛ احساسات جوانها را تحريك نكنند و مردم را مقابل هم قرار ندهند. ملت يكپارچهاي است؛ ايمان واحدي دارد؛ قلباً هم با نظام خود روابط حسنهاي دارد؛ نشانه اين روابط حسنه، همين حضور در پاي صندوقهاست. اگر اميدوار نبودند، اگر حسن ظن نداشتند، اگر اعتماد نداشتند، نميآمدند پاي صندوقها. پس اين ملت با نظام خود هيچ مشكلي ندارد. نبايد اين ملت يكپارچه را دو شقه كرد؛ تقسيم كرد؛ يك گروه را عليه آن گروه ديگر، آن گروه را عليه اين گروه ديگر تحريك كرد. در همين جا هم براي حل و فصل قضايا، معيار قانوني وجود دارد. اگر قانون حاكم نشد، آن چيزي كه از بيقانوني بر سر همه خواهد آمد، بسيار تلختر است از آنچه كه اجراي قانون ممكن است در كام بعضي، تلخي به وجود بياورد؛ «و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق». عدل، همان رعايت قانون است. اگر ما از رعايت قانون احساس ضيق كرديم، نخواستيم به قانون تن بدهيم، آنچه كه بر سر ما از بيقانوني خواهد آمد، به مراتب از اين تلخي تحمل قانون، سختتر است. اين را بايد همه توجه كنند. 10. حوادث بعد از انتخابات، دور از انتظار نبود همه ملاحظه كرديد؛ كشور در برههاي از زمان، در معرض يك آزمون سياسي بسيار تعيين كنندهاي قرار گرفت و همان طور كه بعضي از دوستان اشاره كردند، هاضمه نظام و كشور، توانست حوادث را در درون خودش هضم كند و فائق بيايد. من قبلاً هم گفتم؛ بروز چنين حوادثي، براي ما هيچ خلاف انتظار نيست؛ يعني حالا اگر تعبير دقيقتري بخواهم بكنم، «چندان» [خلاف انتظار نيست] نگوييم «هيچ» خلاف انتظار نيست؛ يعني تا حدود زيادي، انتظار حوادثي از اين قبيل هست؛ به دلايل گوناگون؛ رسالتي كه براي نظام قائليم؛ رسالتي كه براي اسلام قائليم، معنايي كه براي جمهوري اسلامي در ذهنمان داريم؛ تعريفي كه جمهوري اسلامي از خودش براي ما در طول اين سي سال كرده، هوشمندي مردممان و جوانانمان كه به تجربه رسيده، وجود آزادي ناگزير كه به حكم اسلام، بايد اين آزادي در كشور باشد و ما به آن اعتقاد داريم، اعتقاد ما به آزادي، يك مسئله تاكتيكي نيست؛ يك مسئله واقعي است؛ آزادي به همان معنايي كه جمهوري اسلامي تعريف ميكند؛ نه به معنايي كه غربيها تعريف ميكنند كه آن، به نظر ما، انحراف است؛ آن جايي كه بايد آزادي باشد، نيست؛ آن جايي كه بايد محدوديت باشد، قيدها گسسته است و آزادي هست! آن را ما مطلقاً قبول نداريم؛ توي رودربايستي با غرب هم گير نميكنيم. ما آزادي را با همان مفهوم اسلامي خودش قبول داريم كه البته در آن آزادي، بيان هست؛ آزادي رفتار هست؛ آزادي فكر هست. [بنابراين] اين حوادث، چندان خلاف انتظار نيست. آن چه كه مهم است، اين است كه يك انسان باشرف، مؤمن، معتقد به اهداف والاي جمهوري اسلامي، بداند كه در اين جور حوادث، چه كار بايد بكند. اين، مهم است. اين، آن چيزي است كه مخاطبه من با شما دانشگاهيان را در اين مسئله خاص، الزامي ميكند.
ادامه »علت طرح برادری میان شیعه و سنی؟
شنبه 96/06/04
چرا اهل تسنن را با وجود قبول نداشتن امامت و همچنين با وجود اختلافاهاي بارز با شيعيان و همچنين اينكه آنها تسنن را برتر از تشيع مي دانند، با شيعان برادر مي گويند؟
اسلام مسلمانا ن را امت واحده خوانده است: «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون» (سوره انبياء، آيه 92.). و مؤمنان برادر يکديگر معرفي شده اند: «انما المؤمنون اخوه فأصلحوا بين اخويکم» (سوره حجرات، آيه 10.). قال الصادق(ع) «المسلم اخ المسلم» (شيخ عباس قمي، سفينه البحار، انتشارات اسوه، 1416 ه.ق، ج 1، ص 54). بنابراين اختلاف در پاره اي از مسائل مانع اخوت اسلامي و وحدت مسلمانان نمي شود وقتي اسلام به مسلمانان سفارش مي کند که با پيروان اديان آسماني و مکاتب ديگر بشري با عدل و مسالمت رفتار شود و آنان را به مشترکات توجه مي دهد «قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمه سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شيئا ولا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقالوا شهدوا بانا مسلمون؛ بگو اي اهل کتاب بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را غير از خداي يگانه به خدايي نپذيرد هرگاه سرباز زنند بگوييد گواه باشيد که ما مسلمانيم» (سوره آل عمران، آيه 64.).بر اين اساس درباره چگونگى رفتار با اهل سنت و ديگر فرقههاى مذهبى بايد به اين نكته مهم توجه كرد كه حساب «سردمداران بدعتگذار» از «پيروان دلپاك» جداست و سرانجام «دانايان لجاجت پيشه» از «ناآگاهان عبوديت پيشه» را بايد جدا دانست.
دشمنان اهل بيت سردمداران گمراهي و ظلالت هستند و آنچه درباره «تبرى» و لزوم «بغض» گفته شده است، بيشتر درباره گروه اول است. اما عموم مردم و پيروان ناآگاه، در صورتى كه روحيه حقپذير و «قلب سليم» داشته باشند، اما در تشخيص حق اشتباه كردهاند مورد لطف خداوند قرار مىگيرند. ما نيز در رفتار با آنان بايد نگاه محبتآميز و هدايتگر داشته باشيم.
وحدت با مسلمانان هم از اين منظر قابل توجيه است. اما بايد توجه داشت كه اختلاط و رفتارهاى محبتآميز موجب سستى در اعتقاد و بىاعتنايى به احكام ويژه مذهب خود ما نشود. بهترين شيوه در رفتار با اهلسنت آن است كه بدون تحريك احساسات و بروز تعصبات بر نقاط مشترك تكيه كنيم و در مقابل دشمنان اسلام و مستكبران با تمامي مسلمانان وحدت سياسي خود را حفظ كنيم و هر چه بيشتر از فضايل اهلبيت و تعاليم و سيره آنان بازگو كنيم كه در پرتو اين گفتگوها محبت هر چه بيشتر حاصل آيد و طبيعى است كه به دنبال «محبت»،«متابعت» و پيروى خواهد آمد. بر اين اساس مسئله دوستي با دوستان اهل بيت(ع) و دشمني با دشمنان آنان، منافاتي با وحدت اسلامي بين شيعه و سني ندارد؛ زيرا چنان نيست كه اهل تسنن از دشمنان اهل بيت باشند؛ بلكه بسياري از آنان به حكم آيه شريفه « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ؛» شوري(42)، آية 23 دوستي و مودّت اهل بيت را واجب ميشمارند. بنابراين، دستور دشمني، تنها شامل كساني ميشودكه با اهل بيت(ع) از سرناسازگاري درآمده و با آنان به مقابله برخاستهاند؛ مانند حاكمان ستمگر و ياوران آنها ويا ناصبيها. افزون بر اين گفتني است: يكم. سرِّ منع دوستي با دشمنان اهل بيت، قرار گرفتن در خط و جريان انحرافي آنها است. از اين رو، پيوندهايي كه در اين خطر نباشند، چندان اشكالي ندارد.
البته دوستي با خاندان عصمت و طهارت، مراتبي دارد و بيشتر فرقههاي اسلامي نيز در مرتبهاي از آن، جاي گرفتهاند؛ ليكن از امتيازات شيعه آن است كه با تمام ابعاد، به اين دستور الهي جامه عمل پوشانده است. دوم. امروز مصلحت مهم تري براي حفظ اسلام ونظام اسلامي در مقابل خطرات وتهاجم شياطين داخلي وخارجي ،وجود دارد و اقتضاي وحدت همه امت اسلامي را مينمايد. بنابراين منظور از برادري و وحدت شيعه و سني کنار گذاشتن مسائل اختلافي و تکيه بر مشترکات و مبنا قرار دادن آنها در تعامل با يکديگر و در مسائل مربوط به جهان اسلام و صحنه بين المللي است. به گونه اي که مسلمانان فارغ از اختلافات و با پرهيز از تفرقه در مسائل جهان اسلام همسو و هم جهت حرکت کنند. به تعبير ديگر اختلافات مانع از اخوت اسلامي و وحدت صفوف مسلمين در برابر دشمنان نيست از اين رو معناي اتحاد شيعه و سني دست برداشتن و کوتاه آمدن از اصول و اعتقادات خويش نيست بلکه در عين وجود اختلافات زمينه تعامل و جهت گيري يکسان در مسائل کلي و بين المللي در ميان آنها وجود دارد به همين جهت مطابق قانون اساسي «دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست کلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و کوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد» (1). مقام معظم رهبري فرمودند: «معناي اتحاد بين ملت هاي اسلامي اين است که در مسائل مربوط به جهان اسلام همسو حرکت کنند و به يکديگر کمک کنند و در داخل اين ملت ها سرمايه هاي خودشان را بر عليه يکديگر به کار نبرند» (2). 2. ضرورت و لزوم اين وحدت: در شرايطي که دشمنان اسلام تمام تلاش خويش را براي مبارزه و مقابله با اسلام به کار بسته و آشکارا اعلام مي کنند «جهان اسلام در قرن بيست و يکم يکي از مهمترين ميدان هاي زورآزمايي سياست خارجي آمريکاست» (3). و «تقابل اصلي آينده جوامع بشري برخورد فرهنگ اسلامي و فرهنگ غربي است»(4). تأکيد بر مسائل اختلافي و تفرقه ميان صفوف مسلمانان منطقي نيست. در زماني که مسلمانان مي توانند با توجه به جمعيت بيش از يک ميليارد نفر و منابع و امکاناتي که در اختيار دارند به عنوان يک قدرت تأثيرگذار در صحنه بين المللي مطرح باشند پرداختن به اختلافات و مسائل تفرقه انگيز نتيجه اي جز به هدر رفتن سرمايه ها و استفاده دشمن از اين اختلافات، نخواهد داشت. مقام معظم رهبري فرمودند: «يک ميليارد مسلمان در دنيا هستند که درباره خدا و پيامبر(ص) و نماز و حج و کعبه و قرآن و بسياري از احکام ديني با هم يک عقيده دارند يک چند مورد اختلاف هم دارند اينها بيايند همان چند اختلاف را بگيرند با هم بجنگند تا آن کسي که با اصل خدا و پيامبر(ص) و دين و همه چيز مخالف است کار خودش را انجام بدهد آيا اين عاقلانه است؟ اگر مسلمين دست در دست هم بگذارند و با هم صميمي باشند ولو عقايدشان مخالف با يکديگر باشد اما آلت دست دشمن نشوند دنياي اسلام سربلند خواهد شد» (5).
آيا مسلمانان نبايد با توجه به مشترکات و کنار گذاردن اختلافات با يکديگر با مسالمت و عدل رفتار کنند. بنابراين با توجه به آنچه بيان شد روشن است که وحدت ميان مسلمانان و اتحاد بين فرق اسلامي امري لازم و ضرروي است هر چند ممکن است اهميت اين امر در شهرهاي مرکزي ايران و مناطق شيعه نشين محسوس نباشد اما در مناطق مرزي ايران و نقاطي که شيعيان و اهل تسنن در کنار يکديگر زندگي مي کنند همچنين در صحنه بين المللي و مناسبات کشورهاي اسلامي با يکديگر وحدت و اتحاد بين مسلمين و پرهيز از اختلافات ضرورت و اهميت اين امر به خوبي قابل درک است مرحوم امام فرمودند: «امروز اختلاف بين ما تنها به نفع آنهايي است که نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفي و يا ساير فرق آنها مي خواهند نه اين باشد نه آن راه را اين طور مي دانند که بين شما و ما اختلاف بيندازند» (6). پي نوشت ها: 1. قانون اساسي، اصل 11. 2. حديث ولايت، ج 4، ص 262. 3. ريچارد نيکسون، فرصت را از دست ندهيد، ترجمه دفسي نژاد، انتشارات طرح نو، 1371، ص 256. 4. حميد نگارش، هويت ديني و انقطاع فرهنگي، نمايندگي ولي فقيه در سپاه، ص 184. 5. حديث ولايت، ج 5، ص 230. 6. صحيفه نور، ج 12، ص 259. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 1/100114506)