موضوع: "راهی به حریم کبریا"

تطبیق شباهت های حضرت مهدی(عج) به داوود نبی(ص)

گیف مذهبی

 خداوند متعال، داوود را در زمین خلیفه ساخت و فرمود:

ای داوود ما تو را در زمین خلافت دادیم.

و همچنین حضرت قائم را خلیفه خود در زمین نمود و فرمود: 

آیا چه کسی جز خداوند دعای مضطر را به اجابت می رساند و گرفتاری را برطرف می سازد و شما را خلفای زمین قرار می دهد.


داوود، خداوند آهن را برایش نرم کرد که در قرآن آمده و آهن را برایش نرم ساختیم.

قائم نیز خداوند آهن را برایش نرم کرده است.

داوود سنگ با او سخن گفت و صدا زد: ای داوود مرا بگیر و «جالوت » را با من به قتل برسان.

 قائم نیز علم و شمشیرش او را صدا می کنند و می گویند: این ولی خدا خروج کن و دشمنان خدا را به قتل برسان.

 در روایت آمده است: سنگ در زمان ظهور آن حضرت هنگامی که کافری زیر آن پنهان می شود مومن را صدا می زند و می گوید: ??

ای مومن زیر من کافری است او را بکش. پس مومن می آید و کافر را می کشد.

داوود جالوت را کشت.

 قائم نیز دجال که از «جالوت » بدتر است را می کشد.

 داوود به الهام در میان مردم حکم می کرد.

 قائم به حکم داوود قضاوت خواهد کرد و از بینه و شاهد نمی پرسد و نیازی به آن ندارد.

 داوود نوشته ای از آسمان بر او نازل شد که مهری از طلا بر آن بود، در آن نوشته سیزده مساله بود.

در کمال الدین از حضرت امام صادق (ع) روایت شده که قائم نوشته ای با مهر طلایی به همراه دارد و می فرماید:

گویی قائم را بر منبر کوفه می نگرم که یارانش 313 تن به عدد اصحاب بدر پیرامونش هستند و آن هایند صاحبان پرچم ها و آن هایند حکمروایان الهی در زمینش بر خلایقش، تا اینکه از قبای خود نوشته ای بیرون آورد که با مهری زرین ممهور باشد.

 پیمانی از رسول الله؛

 پس مانند گوسفندان بی زبان از دور و برش پراکنده می شوند و کسی از آنها باقی نمی ماند مگر وزیر و یازده نقیب، چنانکه با موسی بن عمران باقی ماندند، پس در زمین می گردند ولی راهی جز او نمی یابند پس به خدمتش باز می گردند.
منبع: (مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم، (1348 ـ 1301ق)

شرح حکمت 106نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)

وقال علیه السلام  لَا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لْاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ.
مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمى‏کنند مگر این‏که خداوند زیان‏بارتر از آن را به روى آنها مى‏گشاید.[۱]

شرح و تفسیر نتیجه تخریب دین براى دنیا

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود اشاره مى‏کند به نکته مهمى درباره تعارض دین و دنیا و کسانى که دنیا را بر احکام دینشان ترجیح مى‏دهند و مى‏فرماید: «مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمى‏کنند مگر این‏که خداوند زیان‏بارتر از آن را به روى آنها مى‏گشاید»؛

(لَا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لْاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ)

. اشاره به این‏که در بسیارى از اوقات، دستورات دینى و منافع دنیوى در برابر هم قرار مى‏گیرند و رعایت هر یک سبب ضایع شدن دیگرى است. انسان‏هاى موحد و یکتاپرستان حقیقى که هیچ مؤثرى را در عالم جز به فرمان خدا نمى‏دانند به منافع دنیوى خویش پشت پا مى‏زنند و براى حفظ دین و ایمان و اطاعت فرمان‏هاى الهى مى‏کوشند، از این رو رحمت الهى شامل حالشان مى‏شود و بهتر از آن عایدشان مى‏گردد. به عکس آنها که دینشان را فداى دنیا و وظایف الهى خود را فداى منافع دنیوى مى‏کنند خداوند بدتر از آنچه را از آن بیم داشتند به سراغشان مى‏فرستد.

فى المثل کسانى هستند که حج واجب خود را که بر طبق حکم شرع جنبه فوریت دارد به تأخیر مى‏اندازند مبادا تشکیلات مادى آنها گرفتار رکود شود.

در حدیثى از امام باقر علیه السلام مى‏خوانیم:

«مَا مِنْ عَبْدٍ یُؤْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَهً مِنْ‏حَوَائِجِ الدُّنْیَا إِلَّا نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِینَ قَدِ انْصَرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَى لَهُ تِلْکَ الْحَاجَهُ؛

هیچ کس حاجتى از حوایج دنیا را بر حج مقدم نمى‏دارد مگر این‏که ناگهان نگاه مى‏کند حجاج خانه خدا که آثار حج در چهره آنها نمایان است از این سفر باز گشتند پیش از آنکه حاجت او برآورده شده باشد».[۲]

در حدیث دیگرى که در کتاب شریف‏ کافى‏ از امام صادق علیه السلام آمده مى‏خوانیم که حضرت به یکى از اصحاب خاصش «سماعه» فرمود:

«مَا لَکَ لَاتَحُجُّ فِی الْعَامِ فَقُلْتُ مُعَامَلَهٌ کَانَتْ بَیْنِی وَبَیْنَ قَوْمٍ وَأَشْغَالٌ وَعَسَى أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ خِیَرَهٌ فَقَالَ لَا وَاللَّهِ مَا فَعَلَ اللَّهُ لَکَ فِی ذَلِکَ مِنْ خِیَرَهٍ؛

چرا امسال حج نمى‏روى؟ عرض کرد:

معامله‏اى میان من و گروهى است و گرفتارى‏هایى دارم و شاید خیر، در آن باشد. چنین نیست».[۳]

یا مثلًا انسان هنگامى که مشغول نماز مى‏شود به دلیل بعضى از کارهاى دنیا آن را به سرعت تمام مى‏کند و چه بسا ارکان نماز آنچنان که لازم است انجام نمى‏شود. این‏گونه افراد که نمازشان را فداى منافعشان مى‏کنند به گفته امیرمؤمنان علیه السلام به جایى نمى‏رسند.

در حدیثى مى‏خوانیم:

«إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاهِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی؛

هنگامى که انسانى مشغول نماز شود و نمازش را (براى رسیدن به حوایج دنیا) کوتاه کند، خداوند به فرشتگانش مى‏فرماید: آیا این بنده مرا نمى‏بینید گویى گمان مى‏کند برآورده شدن حاجاتش به دست دیگرى است. آیا نمى‏داند انجام حوایجش همه در دست من است؟».[۴]

آنچه گفته شد در مورد حاجات فردى است؛ اما حاجات و نیازهاى اجتماعى نه تنها از این قاعده مستثنا نیست بلکه شمول این قاعده نسبت به آنها قوى‏تر و آشکارتر است؛ مثلًا- به گفته مرحوم «مغنیه» در شرح نهج‏البلاغه‏ خود- سران کشورهاى اسلامى، امروز دستور جهاد و دفاع از حریم اسلام و کیان مسلمین را براى منافع مادى که دولت‏هاى استعمارى به آنها ارائه مى‏دهند رها کرده‏اند و خداوند آنها را از هر دو محروم ساخته است؛ در دست بیگانگان ذلیل و خوار شده‏اند و دنیاى آنها نیز تأمین نگشته است.

اگر دقت کنیم آنچه مولا در این سخن حکیمانه بیان فرموده به اصل توحید افعالى بازگشت مى‏کند و جلوه‏اى از جلوه‏هاى «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلّا اللَّهُ» محسوب مى‏شود.

قرآن مجید مى‏گوید: « «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ اگر اهل شهرها و آبادى‏ها ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏کردند درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى‏گشودیم ولى (پیامبران الهى و دستورات ما را) تکذیب کردند و ما آنها را گرفتار نتیجه اعمالشان کردیم».[۵]

[۱] . سند گفتار حکیمانه:

صاحب غررالحکم- مطابق نقل مصادر نهج‏البلاغه- این جمله حکمت‏آمیز را به اضافه جمله دیگرى در آغاز آن نقل کرده و آن چنین است:« لا یَتّرکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ دُنْیاهُمُ لِإصْلاحِ آخِرَتِهِمْ إلَّا عَوَّضَهُمُ اللَّهُ سُبْحانَهُ خَیْراً مِنْهُ؛ مردم چیزى را از دنیایشان براى اصلاح آخرتشان ترک نمى‏کنند مگر این‏که خدا بهتر از آن را به آنها عوض مى‏دهد». از این اضافه استفاده مى‏شود که آمدى صاحب غررالحکم آن را از منبع دیگرى جز نهج‏البلاغه گرفته است.( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۹۹).

[۲] . من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۲۰، ح ۲۲۲۶٫

[۳] . کافى، ج ۴، ص ۲۷۰، ح ۱٫

[۴] . همان، ج ۳، ص ۲۶۹، ح ۱۰٫

[۵] . اعراف، آیه ۹۶٫

شتابگر فاش كننده[ ى اسرار] نباشيد

امام على عليه السلام:

شتابگر فاش كننده[ ى اسرار] نباشيد
لا تَكونوا عُجُلاً مَذاييعَ

کافی، جلد ۲، صفحه ۲۲۵

شرح حکمت 104نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)

و قال علیه‏السلام‏
یَا نَوْفُ، طُوبَى لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا، الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَهِ، أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً، وَتُرَابَهَا فِرَاشاً، وَمَاءَهَا طِیباً، وَالْقُرْآنَ شِعَاراً، وَالدُّعَاءَ دِثَاراً، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلى‏ مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ، یَا نَوْفُ، إِنَّ دَاوُدَ علیه السلام قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَهِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ: إِنَّهَا لَسَاعَهٌ لَایَدْعُو فِیهَاعَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ، إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیّاً، أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَهٍ.

«نوف بکالى» مى‏گوید: امیرمؤمنان علیه السلام را در یکى از شب‏ها دیدم که براى عبادت از بستر خود خارج شده بود. نگاهى به ستارگان آسمان افکند سپس به من فرمود: اى نوف! خوابى یا بیدار؟ عرض کردم: بیدارم.

 

اى نوف! خوشا به حال زاهدان در دنیا که راغب در آخرتند، همان‏ها که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آبش را نوشیدنى گواراى خود قرار دادند.

قرآن را همچون لباس زیرین و دعا را همچون لباس رویین خویش ساختند سپس دنیا را بر روش مسیح سپرى کردند. اى نوف! داود (پیامبر علیه السلام) در چنین ساعتى از خواب برخاست و گفت این همان ساعتى است که هیچ بنده‏اى در آن دعا نمى‏کند جز این‏که به اجابت مى‏رسد مگر آنکه مأمور جمع مالیات (براى حاکم ظالم) بوده باشد یا جاسوس گزارش‏گر یا مأمور انتظامى‏اش، و یا نوازنده طنبور و یا طبل باشد.[۱]

مرحوم سیّد رضى «عَرْطَبه» را به «طنبور» و «کَوْبه» را به «طبل» تفسیر کرده و مى‏افزاید بعضى به عکس گفته‏اند: «عَرْطَبه» «طبل» است و «کَوْبه» «طنبور»؛

(وَهِیَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ کَوْبَهٍ وَهِیَ الطَّبْلُ. وَقَدْ قِیلَ أَیْضاً: إِنَّ الْعَرْطَبَهَ الطَّبْلُ وَالْکَوْبَهَ الطُّنْبُورُ)

شرح و تفسیر زاهدان در دنیا

این کلام نورانى هنگامى از امام علیه السلام صادر شد که «نوف بکالى مى‏گوید: امیر مؤمنان علیه السلام را در یکى از شب‏ها دیدم براى عبادت از بستر خود خارج شده بود.

نگاهى به ستارگان آسمان افکند سپس به من فرمود: اى نوف! خوابى یا بیدار؟

عرض کردم: بیدارم» (آن‏گاه این سخن نورانى که نهایت زهد در دنیا را در عباراتى کوتاه شرح مى‏دهد بیان فرمود)؛

(وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَکَالِیِّ قَالَ: رَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ذَاتَ لَیْلَهٍ، وَقَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ، فَنَظَرَ فِی النُّجُومِ فَقَالَ لِی: یَا نَوْفُ، أَرَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ؟ فَقُلْتُ: بَلْ رَامِقٌ)

. نوف چنانچه خواهد آمد از دوستان نزدیک یا خادمان امیر مؤمنان بوده که حتى شب‏ها در خدمتش به سر مى‏برده است.

«فرمود: اى نوف! خوشا به حال زاهدان در دنیا که راغبان در آخرتند، همان‏ها که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آبش را نوشیدنى گواراى خود قرار دادند.

قرآن را همچون لباس زیرین و دعا را همچون لباس رویین خویش ساختند سپس دنیا را بر روش مسیح سپرى کردند»؛

(قَالَ یَا نَوْفُ طُوبى‏ لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا، الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَهِ، أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً، وَتُرَابَهَا فِرَاشاً، وَمَاءَهَا طِیباً، وَالْقُرْآنَ شِعَاراً، وَالدُّعَاءَ دِثَاراً، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلى‏ مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ)

. تعبیر زمین را فرش و خاک را بستر و … کنایه از ساده زیستن در حد اعلى است.

تعبیر به قرآن را لباس زیرین و دعا را لباس رویین قرار دادند، کنایه از این است که دستورات قرآن در درون دل و جان و روحشان قرار دارد و دعا ورد زبانشان است همواره به هنگام قیام و قعود و هرگونه حرکت فردى و اجتماعى از خدا یارى مى‏طلبند و براى توفیق بیشتر دعا مى‏کنند و از این طریق هرگز خدا را از یاد نمى‏برند.

افزون بر این، بدن انسان در حال عادى بسیار آسیب‏پذیر است و لباس، او را از بسیارى آسیب‏ها حفظ مى‏کند، پس دعا را لباس رویین قرار دادن اشاره به این است که آنها در سایه دعا، خود را از خطرات مختلف و عذاب‏هاى دنیا و آخرت و انحرافات اخلاقى حفظ مى‏کنند.

تعبیر به «قَرَضُوا الدُّنْیا ..». اشاره به پیمودن و طى کردن دنیا بر روش بسیار زاهدانه حضرت مسیح است (قرض هم به معناى قطع کردن و بریدن آمده و هم به معناى گذشتن و عبور کردن).

اشاره امام در اینجا به زندگى زاهدانه حضرت عیسى به طور مشروح‏تر در خطبه ۱۶۰ آمده است که فرمود: «و اگر بخواهى (براى نمونه دیگرى) زندگى عیسى بن مریم- که درود خدا بر او باد- را برایت بازگو مى‏کنم؛ او سنگ را بالش خود قرار مى‏داد، لباس خشن مى‏پوشید، غذاى ناگوار (مانند نان خشک) مى‏خورد، نان خورش او گرسنگى، چراغ شب‏هایش ماه، سر پناه او در زمستان مشرق و مغرب زمین بود (صبح‏ها در طرف غرب و عصرها در طرف شرق رو به آفتاب قرار مى‏گرفت) میوه و گل او گیاهانى بود که زمین براى چهارپایان مى‏رویاند. نه همسرى داشت که او را بفریبد و نه فرزندى که (مشکلاتش) او را غمگین سازد، نه مالى داشت که او را به خود مشغول دارد و نه طمعى که خوارش کند؛ مرکبش پاهایش بود و خادمش دست‏هایش!»

(وَإِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِی عِیسَى‏ بْنِ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ، وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ، وَیَأْکُلُ‏ الْجَشِبَ، وَکَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ، وَسِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ، وَظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقُ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا، وَفَاکِهَتُهُ وَرَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ؛ وَلَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَهٌ تَفْتِنُهُ، وَلَا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ، وَلَا مَالٌ یَلْفِتُهُ، وَلَا طَمَعٌ یُذِلُّهُ، دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ، وَخَادِمُهُ یَدَاهُ!)

ادامه »

کدشناسی دشمنان اهل البیت در قرآن.


 امام صادق (علیه السلام) فرمودند؛
 عَدُوُّنَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ الْفَحْشَاءُ وَ الْمُنْکَرُ وَ الْبَغْیُ وَ الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ وَ الْأَصْنَامُ وَ الْأَوْثَانُ وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ وَ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ.


شرح حدیث؛
 دشمنان ما اهل البیت (علیهم السلام) در قرآن تحت عناوین؛ فحشاء، منکر، بغی، خمر، میسر، انصاب، ازلام، اصنام، اوثان، جبت، طاغوت، میته، دم و گوشت خوک معرفی شده‌اند.


 پیشنهاد؛ پس هرگاه حین تلاوت قرآن با این لغات مواجه شدید (خصوصاً جبت و طاغوت)، به اعداء الله و قتله اهل البیت لعنت  کنید.

 
مداحی های محرم