موضوع: "راهی به حریم کبریا"
تطبیق شباهت های حضرت مهدی(عج) به داوود نبی(ص)
دوشنبه 96/05/30
خداوند متعال، داوود را در زمین خلیفه ساخت و فرمود:
ای داوود ما تو را در زمین خلافت دادیم.
و همچنین حضرت قائم را خلیفه خود در زمین نمود و فرمود:
آیا چه کسی جز خداوند دعای مضطر را به اجابت می رساند و گرفتاری را برطرف می سازد و شما را خلفای زمین قرار می دهد.
داوود، خداوند آهن را برایش نرم کرد که در قرآن آمده و آهن را برایش نرم ساختیم.
قائم نیز خداوند آهن را برایش نرم کرده است.
داوود سنگ با او سخن گفت و صدا زد: ای داوود مرا بگیر و «جالوت » را با من به قتل برسان.
قائم نیز علم و شمشیرش او را صدا می کنند و می گویند: این ولی خدا خروج کن و دشمنان خدا را به قتل برسان.
در روایت آمده است: سنگ در زمان ظهور آن حضرت هنگامی که کافری زیر آن پنهان می شود مومن را صدا می زند و می گوید: ??
ای مومن زیر من کافری است او را بکش. پس مومن می آید و کافر را می کشد.
داوود جالوت را کشت.
قائم نیز دجال که از «جالوت » بدتر است را می کشد.
داوود به الهام در میان مردم حکم می کرد.
قائم به حکم داوود قضاوت خواهد کرد و از بینه و شاهد نمی پرسد و نیازی به آن ندارد.
داوود نوشته ای از آسمان بر او نازل شد که مهری از طلا بر آن بود، در آن نوشته سیزده مساله بود.
در کمال الدین از حضرت امام صادق (ع) روایت شده که قائم نوشته ای با مهر طلایی به همراه دارد و می فرماید:
گویی قائم را بر منبر کوفه می نگرم که یارانش 313 تن به عدد اصحاب بدر پیرامونش هستند و آن هایند صاحبان پرچم ها و آن هایند حکمروایان الهی در زمینش بر خلایقش، تا اینکه از قبای خود نوشته ای بیرون آورد که با مهری زرین ممهور باشد.
پیمانی از رسول الله؛
پس مانند گوسفندان بی زبان از دور و برش پراکنده می شوند و کسی از آنها باقی نمی ماند مگر وزیر و یازده نقیب، چنانکه با موسی بن عمران باقی ماندند، پس در زمین می گردند ولی راهی جز او نمی یابند پس به خدمتش باز می گردند.
منبع: (مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم، (1348 ـ 1301ق)
شرح حکمت 106نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)
دوشنبه 96/05/30
وقال علیه السلام لَا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لْاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ.
مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمىکنند مگر اینکه خداوند زیانبارتر از آن را به روى آنها مىگشاید.[۱]
شرح و تفسیر نتیجه تخریب دین براى دنیا
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود اشاره مىکند به نکته مهمى درباره تعارض دین و دنیا و کسانى که دنیا را بر احکام دینشان ترجیح مىدهند و مىفرماید: «مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمىکنند مگر اینکه خداوند زیانبارتر از آن را به روى آنها مىگشاید»؛
(لَا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لْاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ)
. اشاره به اینکه در بسیارى از اوقات، دستورات دینى و منافع دنیوى در برابر هم قرار مىگیرند و رعایت هر یک سبب ضایع شدن دیگرى است. انسانهاى موحد و یکتاپرستان حقیقى که هیچ مؤثرى را در عالم جز به فرمان خدا نمىدانند به منافع دنیوى خویش پشت پا مىزنند و براى حفظ دین و ایمان و اطاعت فرمانهاى الهى مىکوشند، از این رو رحمت الهى شامل حالشان مىشود و بهتر از آن عایدشان مىگردد. به عکس آنها که دینشان را فداى دنیا و وظایف الهى خود را فداى منافع دنیوى مىکنند خداوند بدتر از آنچه را از آن بیم داشتند به سراغشان مىفرستد.
فى المثل کسانى هستند که حج واجب خود را که بر طبق حکم شرع جنبه فوریت دارد به تأخیر مىاندازند مبادا تشکیلات مادى آنها گرفتار رکود شود.
در حدیثى از امام باقر علیه السلام مىخوانیم:
«مَا مِنْ عَبْدٍ یُؤْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَهً مِنْحَوَائِجِ الدُّنْیَا إِلَّا نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِینَ قَدِ انْصَرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَى لَهُ تِلْکَ الْحَاجَهُ؛
هیچ کس حاجتى از حوایج دنیا را بر حج مقدم نمىدارد مگر اینکه ناگهان نگاه مىکند حجاج خانه خدا که آثار حج در چهره آنها نمایان است از این سفر باز گشتند پیش از آنکه حاجت او برآورده شده باشد».[۲]
در حدیث دیگرى که در کتاب شریف کافى از امام صادق علیه السلام آمده مىخوانیم که حضرت به یکى از اصحاب خاصش «سماعه» فرمود:
«مَا لَکَ لَاتَحُجُّ فِی الْعَامِ فَقُلْتُ مُعَامَلَهٌ کَانَتْ بَیْنِی وَبَیْنَ قَوْمٍ وَأَشْغَالٌ وَعَسَى أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ خِیَرَهٌ فَقَالَ لَا وَاللَّهِ مَا فَعَلَ اللَّهُ لَکَ فِی ذَلِکَ مِنْ خِیَرَهٍ؛
چرا امسال حج نمىروى؟ عرض کرد:
معاملهاى میان من و گروهى است و گرفتارىهایى دارم و شاید خیر، در آن باشد. چنین نیست».[۳]
یا مثلًا انسان هنگامى که مشغول نماز مىشود به دلیل بعضى از کارهاى دنیا آن را به سرعت تمام مىکند و چه بسا ارکان نماز آنچنان که لازم است انجام نمىشود. اینگونه افراد که نمازشان را فداى منافعشان مىکنند به گفته امیرمؤمنان علیه السلام به جایى نمىرسند.
در حدیثى مىخوانیم:
«إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاهِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی؛
هنگامى که انسانى مشغول نماز شود و نمازش را (براى رسیدن به حوایج دنیا) کوتاه کند، خداوند به فرشتگانش مىفرماید: آیا این بنده مرا نمىبینید گویى گمان مىکند برآورده شدن حاجاتش به دست دیگرى است. آیا نمىداند انجام حوایجش همه در دست من است؟».[۴]
آنچه گفته شد در مورد حاجات فردى است؛ اما حاجات و نیازهاى اجتماعى نه تنها از این قاعده مستثنا نیست بلکه شمول این قاعده نسبت به آنها قوىتر و آشکارتر است؛ مثلًا- به گفته مرحوم «مغنیه» در شرح نهجالبلاغه خود- سران کشورهاى اسلامى، امروز دستور جهاد و دفاع از حریم اسلام و کیان مسلمین را براى منافع مادى که دولتهاى استعمارى به آنها ارائه مىدهند رها کردهاند و خداوند آنها را از هر دو محروم ساخته است؛ در دست بیگانگان ذلیل و خوار شدهاند و دنیاى آنها نیز تأمین نگشته است.
اگر دقت کنیم آنچه مولا در این سخن حکیمانه بیان فرموده به اصل توحید افعالى بازگشت مىکند و جلوهاى از جلوههاى «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلّا اللَّهُ» محسوب مىشود.
قرآن مجید مىگوید: « «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ اگر اهل شهرها و آبادىها ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مىگشودیم ولى (پیامبران الهى و دستورات ما را) تکذیب کردند و ما آنها را گرفتار نتیجه اعمالشان کردیم».[۵]
[۱] . سند گفتار حکیمانه:
صاحب غررالحکم- مطابق نقل مصادر نهجالبلاغه- این جمله حکمتآمیز را به اضافه جمله دیگرى در آغاز آن نقل کرده و آن چنین است:« لا یَتّرکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ دُنْیاهُمُ لِإصْلاحِ آخِرَتِهِمْ إلَّا عَوَّضَهُمُ اللَّهُ سُبْحانَهُ خَیْراً مِنْهُ؛ مردم چیزى را از دنیایشان براى اصلاح آخرتشان ترک نمىکنند مگر اینکه خدا بهتر از آن را به آنها عوض مىدهد». از این اضافه استفاده مىشود که آمدى صاحب غررالحکم آن را از منبع دیگرى جز نهجالبلاغه گرفته است.( مصادر نهجالبلاغه، ج ۴، ص ۹۹).
[۲] . من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۲۰، ح ۲۲۲۶٫
[۳] . کافى، ج ۴، ص ۲۷۰، ح ۱٫
[۴] . همان، ج ۳، ص ۲۶۹، ح ۱۰٫
[۵] . اعراف، آیه ۹۶٫
شتابگر فاش كننده[ ى اسرار] نباشيد
یکشنبه 96/05/29
امام على عليه السلام:
شتابگر فاش كننده[ ى اسرار] نباشيد
لا تَكونوا عُجُلاً مَذاييعَ
کافی، جلد ۲، صفحه ۲۲۵
شرح حکمت 104نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)
یکشنبه 96/05/29
و قال علیهالسلام
یَا نَوْفُ، طُوبَى لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا، الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَهِ، أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً، وَتُرَابَهَا فِرَاشاً، وَمَاءَهَا طِیباً، وَالْقُرْآنَ شِعَاراً، وَالدُّعَاءَ دِثَاراً، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلى مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ، یَا نَوْفُ، إِنَّ دَاوُدَ علیه السلام قَامَ فِی مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَهِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ: إِنَّهَا لَسَاعَهٌ لَایَدْعُو فِیهَاعَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَهُ، إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیّاً، أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَهٍ.
«نوف بکالى» مىگوید: امیرمؤمنان علیه السلام را در یکى از شبها دیدم که براى عبادت از بستر خود خارج شده بود. نگاهى به ستارگان آسمان افکند سپس به من فرمود: اى نوف! خوابى یا بیدار؟ عرض کردم: بیدارم.
اى نوف! خوشا به حال زاهدان در دنیا که راغب در آخرتند، همانها که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آبش را نوشیدنى گواراى خود قرار دادند.
قرآن را همچون لباس زیرین و دعا را همچون لباس رویین خویش ساختند سپس دنیا را بر روش مسیح سپرى کردند. اى نوف! داود (پیامبر علیه السلام) در چنین ساعتى از خواب برخاست و گفت این همان ساعتى است که هیچ بندهاى در آن دعا نمىکند جز اینکه به اجابت مىرسد مگر آنکه مأمور جمع مالیات (براى حاکم ظالم) بوده باشد یا جاسوس گزارشگر یا مأمور انتظامىاش، و یا نوازنده طنبور و یا طبل باشد.[۱]
مرحوم سیّد رضى «عَرْطَبه» را به «طنبور» و «کَوْبه» را به «طبل» تفسیر کرده و مىافزاید بعضى به عکس گفتهاند: «عَرْطَبه» «طبل» است و «کَوْبه» «طنبور»؛
(وَهِیَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ کَوْبَهٍ وَهِیَ الطَّبْلُ. وَقَدْ قِیلَ أَیْضاً: إِنَّ الْعَرْطَبَهَ الطَّبْلُ وَالْکَوْبَهَ الطُّنْبُورُ)
شرح و تفسیر زاهدان در دنیا
این کلام نورانى هنگامى از امام علیه السلام صادر شد که «نوف بکالى مىگوید: امیر مؤمنان علیه السلام را در یکى از شبها دیدم براى عبادت از بستر خود خارج شده بود.
نگاهى به ستارگان آسمان افکند سپس به من فرمود: اى نوف! خوابى یا بیدار؟
عرض کردم: بیدارم» (آنگاه این سخن نورانى که نهایت زهد در دنیا را در عباراتى کوتاه شرح مىدهد بیان فرمود)؛
(وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَکَالِیِّ قَالَ: رَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ذَاتَ لَیْلَهٍ، وَقَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ، فَنَظَرَ فِی النُّجُومِ فَقَالَ لِی: یَا نَوْفُ، أَرَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ؟ فَقُلْتُ: بَلْ رَامِقٌ)
. نوف چنانچه خواهد آمد از دوستان نزدیک یا خادمان امیر مؤمنان بوده که حتى شبها در خدمتش به سر مىبرده است.
«فرمود: اى نوف! خوشا به حال زاهدان در دنیا که راغبان در آخرتند، همانها که زمین را فرش و خاک آن را بستر و آبش را نوشیدنى گواراى خود قرار دادند.
قرآن را همچون لباس زیرین و دعا را همچون لباس رویین خویش ساختند سپس دنیا را بر روش مسیح سپرى کردند»؛
(قَالَ یَا نَوْفُ طُوبى لِلزَّاهِدِینَ فِی الدُّنْیَا، الرَّاغِبِینَ فِی الْآخِرَهِ، أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً، وَتُرَابَهَا فِرَاشاً، وَمَاءَهَا طِیباً، وَالْقُرْآنَ شِعَاراً، وَالدُّعَاءَ دِثَاراً، ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلى مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ)
. تعبیر زمین را فرش و خاک را بستر و … کنایه از ساده زیستن در حد اعلى است.
تعبیر به قرآن را لباس زیرین و دعا را لباس رویین قرار دادند، کنایه از این است که دستورات قرآن در درون دل و جان و روحشان قرار دارد و دعا ورد زبانشان است همواره به هنگام قیام و قعود و هرگونه حرکت فردى و اجتماعى از خدا یارى مىطلبند و براى توفیق بیشتر دعا مىکنند و از این طریق هرگز خدا را از یاد نمىبرند.
افزون بر این، بدن انسان در حال عادى بسیار آسیبپذیر است و لباس، او را از بسیارى آسیبها حفظ مىکند، پس دعا را لباس رویین قرار دادن اشاره به این است که آنها در سایه دعا، خود را از خطرات مختلف و عذابهاى دنیا و آخرت و انحرافات اخلاقى حفظ مىکنند.
تعبیر به «قَرَضُوا الدُّنْیا ..». اشاره به پیمودن و طى کردن دنیا بر روش بسیار زاهدانه حضرت مسیح است (قرض هم به معناى قطع کردن و بریدن آمده و هم به معناى گذشتن و عبور کردن).
اشاره امام در اینجا به زندگى زاهدانه حضرت عیسى به طور مشروحتر در خطبه ۱۶۰ آمده است که فرمود: «و اگر بخواهى (براى نمونه دیگرى) زندگى عیسى بن مریم- که درود خدا بر او باد- را برایت بازگو مىکنم؛ او سنگ را بالش خود قرار مىداد، لباس خشن مىپوشید، غذاى ناگوار (مانند نان خشک) مىخورد، نان خورش او گرسنگى، چراغ شبهایش ماه، سر پناه او در زمستان مشرق و مغرب زمین بود (صبحها در طرف غرب و عصرها در طرف شرق رو به آفتاب قرار مىگرفت) میوه و گل او گیاهانى بود که زمین براى چهارپایان مىرویاند. نه همسرى داشت که او را بفریبد و نه فرزندى که (مشکلاتش) او را غمگین سازد، نه مالى داشت که او را به خود مشغول دارد و نه طمعى که خوارش کند؛ مرکبش پاهایش بود و خادمش دستهایش!»
(وَإِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِی عِیسَى بْنِ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ، وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ، وَیَأْکُلُ الْجَشِبَ، وَکَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ، وَسِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ، وَظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقُ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا، وَفَاکِهَتُهُ وَرَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ؛ وَلَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَهٌ تَفْتِنُهُ، وَلَا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ، وَلَا مَالٌ یَلْفِتُهُ، وَلَا طَمَعٌ یُذِلُّهُ، دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ، وَخَادِمُهُ یَدَاهُ!)
ادامه »کدشناسی دشمنان اهل البیت در قرآن.
یکشنبه 96/05/29
امام صادق (علیه السلام) فرمودند؛
عَدُوُّنَا فِی کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ الْفَحْشَاءُ وَ الْمُنْکَرُ وَ الْبَغْیُ وَ الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ وَ الْأَصْنَامُ وَ الْأَوْثَانُ وَ الْجِبْتُ وَ الطَّاغُوتُ وَ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ.
شرح حدیث؛
دشمنان ما اهل البیت (علیهم السلام) در قرآن تحت عناوین؛ فحشاء، منکر، بغی، خمر، میسر، انصاب، ازلام، اصنام، اوثان، جبت، طاغوت، میته، دم و گوشت خوک معرفی شدهاند.
پیشنهاد؛ پس هرگاه حین تلاوت قرآن با این لغات مواجه شدید (خصوصاً جبت و طاغوت)، به اعداء الله و قتله اهل البیت لعنت کنید.