موضوع: "راهی به حریم کبریا"

اشعار تکان‌دهنده امام هادی(ع) در بزم شاهانه خلیفه عباسی

 سالروز ولادت حضرت امام علی النقی الهادی(ع) مبارک باد!

متوکل یک شب بی‌خبر و بدون سابقه، عده‌ای از دژخیمان خود را فرستاد به خانه امام هادی علیه السلام که خانه‌اش را تفتیش و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده مشغول می‌گساری بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و امام را به حضور متوکل بردند.

وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول می‌گساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار».

متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم». متوکل گفت: «چاره‌ای نیست، حتما باید شعر بخوانی».

امام شروع کرد به خواندن اشعاری‏ که مضمونش این است:
 «قله‌های بلند را برای خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی می‌کردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد».

 «آخرالامر از دامن آن قله‌های منیع و از داخل آن حصن‌های محکم و مستحکم به داخل گودال‌های قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودال‌ها فرود آمدند!».

 «در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینت‌ها و آن تاج‌ها و هیمنه‌ها و شکوه و جلال‌ها؟».

 «کجا رفت آن چهره‌های پرورده نعمت‌ها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده‌های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می‌داشت؟».

 «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره‌های نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرم‌های زمین شد که بر روی آنها حرکت می‌کنند!».

 «زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همان‌ها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده‌اند!».

نشئه شراب از سر می‌گساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشک‌هایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید.

? استاد مطهری، داستان راستان، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۳ (با تلخیص)

کانال رسمی بنیاد شهید مطهری

 

جایگاه قرآن در نهج البلاغه

خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشى گیرند. 

در بخش اول این سخن به تعدادى از خطبه هاى نهج البلاغه که در آن ها سخنان امیرالمومنین در باب قرآن بیان شده بود، پرداخته شد؛ در این بخش نیز سعى بر آن شده است به باقى سخنان حضرت در باب قرآن پرداخته شود: 

ضرورت تاویل قرآن 

ما افراد را داور قرار ندادیم، تنها قرآن را به حکمیت داورى انتخاب کردیم! 

که آنها ( خوارج) سرنیزه کرده و داورى آن را مى خواستند. این قرآن، خطى است نوشته شده که میان دو جلد پنهان است، زبان ندارد تا سخن گوید و نیازمند به کسى است که آن را ترجمه کند، و همانا انسان ها مى توانند از آن سخن گویند و هنگامى که شامیان ما را دعوت کردند تا قرآن را در میان خویش داورگردانیم، ما گروهى نبودیم که به کتاب خداى سبحان پشت کنیم، در حالى که خداى بزرگ فرمود: اگر در چیزى خصومت کردید آن را به خدا و رسول بازگردانید. باز گرداندن آن به خداى این است که کتاب او را به داورى بپذیریم و بازگرداندن به پیامبر (ص) این است که سنت او را انتخاب کنیم، پس اگر از روى راستى به کتاب خدا داورى شود ما از دیگر مردمان به آن سزاوارتریم و اگر در برابر سنت پیامبر (ص) تسلیم باشند ما بدان اولى و برتریم. اما سخن شما که چرا میان خود و آنان براى حکمیت ( داورى) مدت تعیین کردى؟ من این کار را کردم تا نادان خطاى خود را بشناسد و دانا بر عقیده خود استوار بماند و این که شاید در این مدت آشتى و صلح، خدا کار امت را اصلاح کند و راه تحقیق و شناخت حق باز باشد، تا در جست وجوى حق شتاب نورزند و تسلیم اولین فکر گمراه کننده نگردند. 

ارزش هاى اخلاقى و ویژگى هاى قرآن 

گویا مى نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوى منزلگاه آخرین در حرکتند، هر خانه اى در بهشت به شخصى تعلق دارد که نه دیگرى را مى پذیرند و نه از آنجا به جاى دیگر انتقال مى یابند. همانا امر به معروف و نهى از منکر دو صفت از اوصاف پروردگارند که نه اجل را نزدیک مى کند و نه روزى را کاهش مى دهد. بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ریسمان محکم الهى و نور آشکار و درمانى سودمند است که تشنگى را فرو نشاند، نگهدارنده کسى است که به آن تمسک جوید و نجات دهنده آن کس است که به آن چنگ آویزد، کجى ندارد تا راست شود و گرایش به باطل ندارد تا از آن بازگردانده شود، تکرار و شنیدن پیاپى آیات، کهنه اش نمى سازد و گوش از شنیدن آن خسته نمى شود. 

کسى که با قرآن سخن بگوید راست گفته و هر کس بدان عمل کند پیشتاز است: در اینجا مردى بلند شد و گفت: اى امیرالمومنین ما را از فتنه آگاه کن، آیا نسبت به فتنه، از پیامبر خدا (ص) سوال نفرموده اى؟ پاسخ داد: 

آنگاه که خداوند آیات ۱ و ۲ سوره عنکبوت را نازل کرد که ؛ آیا مردم خیال مى کنند چون که گفتند ایمان آوردیم، بدون آزمایش رها مى شوند؟ 

دانستم که تا پیامبر (ص) در میان ماست آزمایش نمى گردیم. 

پرسیدم اى رسول خدا! این فتنه و آزمایش کدام است که خدا شما را بدان آگاهى داده است؟ فرمود: اى على! پس از من امت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند. گفتم اى رسول خدا مگر جز این است که در روز احد که گروهى از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى: اى على! مژده باد تو را شهادت در پى تو خواهد آمد. پیامبر (ص) به من فرمود: همانا این بشارت تحقق مى پذیرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟ 

گفتم این رسول خدا(ص) چنین موردى جاى صبر و شکیبایى نیست بلکه جاى مژده شنیدن و شکرگزارى است و پیامبر خدا (ص) فرمود: اى على! همانا این مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمایش مى شوند و در دیندارى بر خدا منت مى گذارند، با این حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا، خود را ایمن مى پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغین و هوس هاى غفلت زا حلال مى کنند، شراب را به بهانه این که آب انگور است و رشوه را که هدیه است و ربا را که نوعى معامله است حلال مى شمارند! 

گفتم اى رسول خدا در آن زمان مردم را در چه پایه بدانم؟ آیا در پایه ارتداد؟ یا فتنه و آزمایش؟ پاسخ فرمود: در پایه اى از فتنه و آزمایش. کتاب خدا، قرآن، در میان شما سخنگویى است که هیچ گاه زبانش از حق گویى کند و خسته نمى شود و همواره گویاست؛ خانه اى است که ستون هاى آن هرگز فرو نمى ریزد و صاحب عزتى است که یارانش هرگز شکست ندارند. 

طراوت قرآن 

همانا طلوع کننده اى آشکار شد و درخشنده اى درخشید و آشکار شونده اى آشکار گردید آن که از جاده حق منحرف شد به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به گروهى تبدیل و روزى را برابر روزى قرار داد و ما چونان مانده در خشکسالان که در انتظار بارانند، انتظار چنین روزى را مى کشیدیم. 

همانا امامان دین، از طرف خدا، تدبیرکنندگان امور مردم و کارگزاران آگاه بندگانند، کسى به بهشت نمى رود جز آن که آنان را شناخته و آنان او را بشناسند و کسى در جهنم سرنگون نگردد جز آن که منکر آنان باشد و امامان دین هم وى را نپذیرند. همانا خداى متعال شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزید، زیرا اسلام نامى از سلامت است و فراهم کننده کرامت جامعه مى باشد، راه روشن آن را خدا برگزید و حجت هاى آن را روشن گردانید. قرآن ظاهرش علم و باطنش حکمت است، نوآورى هاى آن پایان نگیرد و شگفتى هایش تمام نمى شود. در اسلام برکات و خیرات چونان سرزمین هاى پرگیاه در اول بهاران فراوان است و چراغ هاى روشنى بخش تاریکى ها فراوان دارد، در نیکى ها جز با کلیدهاى اسلام باز نشود، تاریکى ها را جز با چراغ هاى آن روشنایى نمى توان بخشید، مرزهایش محفوظ و چراگاه هایش را خود نگهبان است، هر درمان خواهى را درمان، و هر بى نیازى طلبى را کافى است. و قرآن را بیاموزید، که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دل هاست. از نور آن شفا و بهبود خواهید که شفاى سینه هاى بیمار است و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سودبخش ترین داستان هاست، زیرا عالمى که به غیر علم خود عمل کند، چونان جاهل سرگردانى است که از بیمارى نادانى شفا نخواهد گرفت، بلکه حجت بر او قوى تر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است. 

غربت قرآن 

روزگارى بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانى، از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، اما از هدایت ویران است. 

مسجدنشینان و سازندگان بناهاى شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین مى باشند که کانون هر فتنه و جایگاه هرگونه خطاکارى اند، هر کس از فتنه برکنار است او را به فتنه بازگردانند و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند که خداى بزرگ فرماید: 

به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند! و چنین کرده است و ما از خدا مى خواهیم که از لغزش غفلت ها درگذرد. 

قرآن بیانگر خیر و شر 

همانا خداوند بزرگ کتابى هدایت گر فرستاد، نیکى و بدى، خیر و شر را آشکارا در آن بیان فرمود. پس راه نیکى در پیش گیرید که هدایت شوید و از شر و بدى پرهیز کنید تا در راه راست قرار بگیرید. واجبات! واجبات! در انجام واجبات کوتاهى نکنید تا شما را به بهشت رساند، همانا خداوند چیزهایى را حرام کرده که شناخته نیست و چیزهایى را حلال کرده که از عیب خالى است، در این میان حرمت مسلمان را به هر حرمتى برترى بخشید و حفظ حقوق مسلمانان را به وسیله اخلاص و توحید استوار کرد. 

قرآن خواندن تقوا پیشگان 

پرهیز کاران در شب برپا ایستاده، مشغول نمازند، قرآن را جز به جز و با تفکر و اندیشه مى خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى یابند: وقتى به آیه اى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند و با جان پرشوق در آن خیره شوند و گمان مى برند که نعمت هاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد و هرگاه به آیه اى مى رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند و گویا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوش شان طنین افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانى و دست و پا برخاک مالیده و از خداى، آزادى خود را از جهنم مى طلبند. 

مسوولیت انسان نسبت به قرآن 

به ریسمان قرآن چنگ زن، از قرآن نصیحت پذیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارد، حقى را که در زندگى گذشتگان بود، تصدیق کن و از حوادث گذشته تاریخ، براى آینده عبرت گیر که حوادث روزگار با یکدیگر همانند بوده و پایان دنیا به آغازش مى پیوندد و همه آن رفتنى است. نام خدا را بزرگ دار، جز به حق سخنى بر زبان نیاور؛ مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به یادآور، هرگز آرزوى مرگ مکن جز آن که بدانى از نجات یافتگانى؛ از کارى که تو را خشنود، عموم مسلمانان را ناخوشایند است بپرهیز، از هر کار پنهانى که در آشکار شدنش شرم دارى پرهیز کن، از هر کارى که از کننده آن پرسش کنند، نپذیرد یا عذرخواهى کند، دورى کن، آبروى خود را آماج تیر گفتار دیگران قرار نده، هرچه شنیدى بازگو مکن که نشانه دروغگویى است و هر خبرى را دروغ مپندار که نشانه نادانى است. خشم را فرو نشان، به هنگام قدرت ببخش و به هنگام خشم فروتن باش و در حکومت مدارا کن تا آینده خوبى داشته باشى، نعمت هایى که خدا به تو بخشیده نیکودار و نعمت هایى که در اختیار دارى تباه مکن و چنان باش که خدا آثار نعمت هاى خود را در تو آشکارا بنگرد. 

ارزش پیامبر در قرآن پیشگامان 

خداوند پیامبر (ص) را هنگامى فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امت ها در خواب غفلت بودند و رشته هاى دوستى و انسانیت از هم گسسته بود.سپس پیامبر (ص) به میان خلق آمد در حالى که کتاب هاى پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با نورى هدایتگر انسان ها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن نور قرآن کریم است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید که هرگز سخن نمى گوید، اما من شما را از معارف آن خبر مى دهم، بدانید که در قرآن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهاى شما و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است. همانا خداوند پیامبرى را با کتابى گویا و دستورى استوار برانگیخت. هلاک نشود جز کسى که تبهکار است و بدانید که بدعت ها به رنگ حق درآمده و هلاک کننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرماید و همانا حکومت الهى حافظ امور شماست، بنابراین زمام امور خود را بى آن که نفاق ورزید یا کراهتى داشته باشید به دست امام خود سپارید. به خدا سوگند اگر در پیروى از حکومت و امام، اخلاص نداشته باشید، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت که هرگز به شما باز نخواهد گردانید و در دست دیگران قرار خواهد داد. 

ویژگى هاى قرآن واحکام اسلام 

کتاب پروردگار میان شماست که بیان کننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقید و محکم و متشابه مى باشد، عبارات مجمل خود را تفسیر و نکات پیچیده خود را روشن مى کند؛ از واجباتى که پیمان شناسایى آن را گرفت و مستحباتى که آگاهى از آنها لازم نیست. قسمتى از احکام دینى در قرآن واجب شمرده شد که ناسخ آن در سنت پیامبر (ص) آمده و بعضى از آن در سنت پیامبر (ص) واجب شده که در کتاب خدا ترک آن مجاز بوده است؛ بعضى از واجبات، وقت محدودى داشته که در آینده از بین رفته است. محرمات الهى از هم جدا مى باشند: برخى از آنها، گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد و بعضى کوچک که وعده بخشش داده است، برخى از اعمال که اندکش مقبول و در انجام بیشتر آن آزادند. 

شناخت قرآن 

این قرآن است که با آن مى توانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و به وسیله آن بشنوید. بعضى از قرآن از بعضى دیگر سخن مى گوید و برخى بر برخى دیگر گواهى مى دهد، آیاتش در شناساندن خدا اختلافى نداشته، کسى را که همراهش شد از خدا جدا نمى سازد. 

سوگند به خورشید و انوارش 

قد افلح من زکیها 

«کامیاب مى شود کشاورزى که این بذر را رشد و نمو و پرورش بخشد.» 

من حقیقى و نفسى که در درون آدمى نهاده شده، همان است که انسان را مسوول مى سازد؛ مسوول در برابر: پرورش، پاک کردن، بارور کردن و به ثمر رساندنش. اگر انسان ها قادر باشند که به درستى نفس خود را پرورش دهند، آنگاه است که به حقیقت مى رسند به کمال و به نور مطلق الهى؛ انسان در گرو شناختن نفس خود و درست پروراندن آن و رفع نواقص و ضعف هاى نفسانى خود قادر خواهد بود که قدم در راهى گذارد که آن راه مى تواند وى را به رستگارى، «قد افلح» برساند. رستگارى اى که زاییده تلاش و کوشش و تحمل رنج و سختى هاى بى شمارى است. نفس انسان همچون بذرى است که در وجودش نهاده شده و مسوولیت انسان و اختیار او در برابر پرورش و به ثمر رساندن همین بذر است که معنا پیدا مى کند. انسان مانند کشاورزى است که مسوول پروراندن بذر خویشتن است؛ همان نفسى که مى تواند وى را به متعالى ترین درجات برساند و اگر درست شناخته نشود و شکوفا نگردد، آدمى را به نازل ترین و بدترین درجات مى کشاند. سپس انسان مسوول است که با آگاهى و شعور این بذر را بپروراند و از تمامى رنج ها و سختى هایى که در این راه بر وى هموار مى شود، استقبال کند تا به فلاح و رستگارى بزرگ برسد، به شایستگى داشتن مقام «خلیفه الهى!» 

انسان در سایه رسیدن به ما شدن است که مى تواند از من دروغین که زاییده من بودن، غرور و خودخواهى است وا رهد و به آن مایى برسد که کمال مطلق در آن جایگاه است و این مهم میسر نمى شود مگر این که انسان نفس خویش را بشناسد و براى رسیدن به نور الهى، به پرورش آن بپردازد و سر از دنیاى سکون و بطالت و کاهلى برون کند و در سایه آفتاب دانش و وحى الهى قرآن، به شناخت خویشتن خویش بپردازد. 

منبع : روزنامه جوان – شماره ۲۴۰۱
 

شرح حکمت 116نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)

 و قال علیه السلام  کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ.
چه بسیارند کسانى که به سبب نعمتى که به آنها داده شده در غفلت فرو مى‏روند و به سبب پرده‏پوشى خدا بر آنها مغرور مى‏گردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مى‏خورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت‏ها و ترک عقوبت) آزمایش نکرده است.[۱]

شرح و تفسیر هشدار به چهار چیز

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و هشدار دهنده به چهار نکته مهم اشاره مى‏کند که بر محور چهار واژه معنادار: «مستدرج»، «مغرور»، «مفتون» و «املاء» دور مى‏زند. مى‏فرماید: «چه بسیارند کسانى که به وسیله نعمتى که به آنها داده شده غافل مى‏شوند و به سبب پرده‏پوشى خدا بر آنها مغرور مى‏گردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مى‏خورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت‏ها و ترک عقوبت) آزمایش نکرده است»؛

(کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ)

. «مستدرج» از ریشه «استدراج» به معناى چیزى را تدریجاً به سمت و سویى بردن آمده است. در قرآن مجید این تعبیر در دو آیه (۱۸۲ سوره «اعراف»، و ۴۴ سوره «قلم») ذکر شده و مفهوم آن در هر دو مورد یکى است و آن این‏که کسى را مرحله به مرحله بدون این‏که خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار کنند درست مثل این‏که کسى از بیراهه به سوى پرتگاه مى‏رود اما نه تنها او را از این کار نهى نکنیم بلکه به دلیل آنکه مستحق مجازات و کیفر است او را نیز تشویق کنیم. ناگهان به لب پرتگاه مى‏رسد و خود را در دام مجازات مى‏بیند، وحشت مى‏کند و راه بازگشت در برابر خود نمى‏بیند و از همان جا مى‏لغزد و در پرتگاه‏ سقوط مى‏کند. خدا به افرادى که طغیان را به اوج خود مى‏رسانند نیکى مى‏کند، نعمت مى‏بخشد، مقام مى‏دهد و ناگهان در میان ناز و نعمت گرفتار مجازاتشان مى‏سازد، مجازاتى که در آن حالت بسیار دردناک است.

در آیه ۴۴ سوره «انعام» مى‏خوانیم: « «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَىْ‏ءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهً فَإِذَا هُمْ مُّبْلِسُونَ»؛ هنگامى که آنچه را به آن‏ها تذکر داده شده فراموش کردند ما درهاى همه‏گونه نعمت را بر آنها گشودیم تا زمانى که (کاملًا) به آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند.

ناگهان آنها را به عذاب گرفتار ساختیم و یکباره نومید شدند».[۲]

دومین جمله اشاره به کسانى است که مورد آزمون الهى از طریق پرده‏پوشى خداوند نسبت به گناهان آنها قرار مى‏گیرند. خدا، ستار العیوب است و تا آن‏جا که ممکن باشد بر گناهان بندگانش پرده مى‏افکند تا بیدار شوند و توبه کنند و به راه حق باز گردند ولى گروهى به عکس، مغرور مى‏شوند و از این ستر الهى فریب مى‏خورند و بر شدت و کثرت گناه مى‏افزایند. با توجه به این‏که «چون که از حد بگذرد رسوا کند» سرانجام پرده‏ها بالا مى‏رود و آنها رسواى خاص و عام مى‏شوند.

جمله سوم اشاره به یکى دیگر از راه‏هاى نفوذ شیطان و هواى نفس در انسان است؛ گاه مردم از روى حسن ظن و گاه از طریق تملق و چاپلوسى به مدح و ثناى افرادى مى‏پردازند؛ ولى گاه آنها که از حال خود باخبرند و وضع خود را با آنچه به صورت مدح و تمجید گفته مى‏شود کاملًا متفاوت مى‏بینند بیدار شده و سعى مى‏کنند خود را با حسن ظن مردم موافق کنند، گاهى با این سخنان، فریب مى‏خورند و خود را مقرب درگاه الهى و در اوج فضیلت و اخلاق مى‏پندارند، درحالى که در دام شیطان و هواى نفس گرفتارند.

چهارمین جمله اشاره به حال کسانى است که خداوندِ حلیم و غفور آنها را از طریق بخشیدن نعمت و گسترش روزى و مانند آن مى‏آزماید شاید به پاس نعمت‏هاى الهى بیدار شوند و باز گردند؛ این گسترش نعمت‏ها سبب غفلت و بى‏خبریشان شده و همچنان راه خطا را با شتاب ادامه مى‏دهند، ناگهان خدا آنها را گرفته و مجازات مى‏کند؛ مجازاتى که بسیار دردناک است، زیرا در میان نعمت‏هاى الهى غوطه‏ور و سرگرم لذاتند که در یک لحظه همه چیز دگرگون مى‏شود و همچون «قارون» که با داشتن آن همه امکانات در اوج غرور و غفلت قرار داشت، گرفتار عذاب ناگهانى الهى شده و در یک لحظه همه چیز خود را از دست مى‏دهند.

قرآن مجید در شرح حال قوم «سبا» و سرگذشت آنها به همین معنا اشاره کرده است؛ خدا آنها را مشمول انواع نعمت‏ها قرار داد، سرزمینى پر از نعمت و خدایى آمرزنده داشتند «بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ»[۳] اما هواى نفس و شیطان کار خود را کرد و آنها را به ناسپاسى و طغیان واداشت. ناگهان سد عظیمِ «مأرب» بر اثر نفوذ آب و جانوران در آن شکست و سیلاب عظیمى به راه افتاد و باغ‏ها و زراعت‏ها و کاخ‏ها را در هم کوبید و در هم برد و تنها زمینى بایر و ویران به جاى ماند به گونه‏اى که باقى مانده جمعیت مجبور شدند از آن سرزمین کوچ کنند.

قرآن مجید درباره این گروه مى‏فرماید: « «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لّاَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»؛ کافران هرگز گمان نکنند مهلتى که به آنان مى‏دهیم به نفع آنها است تنها به این سبب به آنها مهلت مى‏دهیم که (اگر بیدار نمى‏شوند) بر گناهان خود بیفزایند و (سرانجام) براى آنها عذابى خوار کننده است».[۴]

در این آیه شریفه نیز از واژه «املاء» (همچون کلام حکیمانه بالا) استفاده شده که به معناى «کمک دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است که آن نیز نوعى کمک به شمار مى‏آید؛ ولى معمولا در قرآن مجید به مهلت دادنى اطلاق شده که مقدمه عذاب دردناک است.

[۱] . سند گفتار حکیمانه:

نویسنده مصادر مى‏گوید: این کلام حکمت‏آمیز پیش از نهج‏البلاغه در کتاب تحف العقول و روضه کافى و تاریخ یعقوبى و تذکره سبط بن جوزى آمده است.( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۷).

در ضمن، این گفتار حکیمانه تحت حکمت شماره ۲۶۰ نیز عیناً تکرار شده و در حکمت ۴۶۲ نیز سومین جمله آن« رب مفتون بحسن القول فیه» به طور مکرر آمده است.

[۲] . براى توضیح بیشتر درمورد عذاب« استدراج» مى‏توانید به تفسیر نمونه، جلد ۵، صفحه ۲۹۸ ذیل آیه ۴۴ سوره« انعام» مراجعه کنید.

[۳] . سبأ، آیه ۱۵٫

[۴] . آل عمران، آیه ۱۷۸٫

ماجرای سه کامیون طلا که رژیم آل‌سعود به رجوی داد

گفتگو با مریم سنجابی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق 

در رابطه با حمایت‌های مالی چشمگیر عربستان در اینجا فقط می‌خواهم به یک مورد اشاره کنم که سال 1366 رجوی مخفیانه برای ملاقات با یک سری مقامات عربستان و به ظاهر برای سفر حج به عربستان رفت. او در این سفر که در ایام حج بود برای خوش خدمتی به آل سعود به شیوه خود سعودی‌ها لباس احرام پوشید و زیارت کرد. در صورتی که در درون سازمان دائما تأکید داشت که باید مذهب شیعه توسط اعضای سازمان انتخاب شود.


در هنگام بازگشت او، مقامات عربستان از طرف “ملک عبدالله” ولیعهد عربستان علاوه بر هزینه سفر، سه کامیون طلا حاوی مقادیر چشمگیری شمش طلا و جواهرات و ساعت‌های طلای رولکس با آرم سلطنتی آل سعود به رجوی هدیه دادند که در آن زمان مبلغ هنگفتی می‌شد.


شمش‌های طلا توسط سه کامیون به عراق حمل شدند. یکی از شاهدین عینی آقای مسعود خدابنده هستند که همان زمان از نفرات حفاظت بودند. جواهرات و طلا از جمله ساعت‌های رولکس بعدها توسط یک سری از اعضای حفاظت برای فروش به اردن برده شد .

? yon.ir/hYVSi

از انقلاب پابرهنگان تا مکتب نیاوران!

مکتب نیاوران مانند میدان انقلاب که با دانشگاه تهران شناخته می‌شود، پاستور که با دولت عجین شده است، مکتب نیاوران هم یک سبک زندگی است، سبک زندگی از جنس ژن خوب، دختر مظلوم وزیر، بنز و مازراتی، چادرهایی با جنس پارچه حریر و ترکیب یقه دیپلمات و سر آستین


«پابرهنگان» را همه می‌شناسند، همان‌هایی که سال 57 برای تحقق آرمان‌ انقلابی خود و به امید روزهای بهتر، بر رژیم سلطنتی حاکم شوریدند. اهداف اصلی آنها در آن زمان استقرار استقلال، عدالت و آزادی بود که نهایتا تبلور انقلاب پابرهنگان به نام جمهوری اسلامی محقق شد.

هر چقدر مفهوم انقلاب پابرهنگان شفاف و ملموس است، سخن گفتن درباره نیاوران سخت است، مخصوصا وقتی پای یک مکتب هم در میان باشد؛ مکتبی که پدیدآورندگان آن همان پابرهنه‌های انقلابی چهل سال پیش باشند.

برای پاسخ به این سوال که آیا پا برهنگان انقلاب، نیاوران نشین شده اند؟ یا نیاوران محل زندگی پابرهنه‌های انقلابی شده است؟، ابتدا باید پرسید نام مکتب نیاوران از کجا آمده است؟ 

نام مکتب نیاوران هیچ ارتباطی با ساختمان تشخیص مصلحت ندارد، مکتب نیاوران مانند میدان انقلاب که با دانشگاه تهران شناخته می‌شود؛ پاستور که با دولت عجین شده است؛ مکتب نیاوران هم یک نوع نگاه است؛ نگاه از بالا به پایین؛ یک سبک زندگی است؛ سبک زندگی از جنس ژن خوب، دختر مظلوم وزیر، بنز و مازراتی، چادرهایی با جنس پارچه حریر و ترکیب یقه دیپلمات و سر آستین!
در راس تئوری پردازان مکتب نیاوران مسعود نیلی حضور دارد و در این مسیر محمد علی نهاوندیان، رضا صالحی امیری، عباس آخوندی، مسعود کرباسیان و طرفدارانشان آنها را یاری می‌کنند. 

 
*عدالت یا توسعه مسئله این است! 

با وجود اینکه اغلب ایده پردازان مکتب نیاوران، روزی خود جزو پابرهنگان بودند و سینه می‌دریدند برای عدالت، امروز ورق برای آنها برگشته است.

یعنی پس از اینکه سهم خود را از عدالت، به اسم انقلاب گرفتند حالا به دنبال توسعه هستند، فارغ از اینکه کشور هنوز تشنه عدالت است، منطق آنها هم این است که عدالت بدون توسعه، یعنی تقسیم فقر، ایضا که درست هم می‌گویند، اما هیچ‌وقت نگفتند توسعه بدون عدالت هم می‌شود اختلاف طبقاتی؛ می‌شود شکاف طبقاتی، می‌شود دره طبقاتی، می‌شود آینه بغل ماشین شما پس انداز سی ساله ما و در یک کلمه می‌شود حال روز امروز تهران و شهرهای بزرگ.
دولت یازدهم مانند تمام دولت‌های پس از انقلاب به دنبال بزرگ کردن کیک اقتصاد بود و الحق و الانصاف که با رشد 12 درصدی توانست این کیک را به بزرگ‌ترین شکل ممکن تبدیل کند.
عقل اقتصادی حکم می‌کند با بزرگ‌تر شدن یک کیک، سهم مصرف کنندگان آن هم بیشتر شود، اما داستان اقتصاد ایران به شکلی دیگر است، با وجود رشد اقتصادی، ضریب جینی یا همان شاخص توزیع درآمد هم افزایش پیدا کرده است که نشانگر فقیرتر شدن فقرا و ثروت‌مند شدن اغنیا است.

ضریب جینی از سی و شش دهم درصد در سال 90 و 91، به سی و هشت دهم در سال 93 و به سی و نه دهم در سال 94 درصد رسیده است که به عقیده کارشناسان این روند در امسال نیز ادامه خواهد داشت.
به این ترتیب هر آنچه کیک اقتصاد ایران بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شود، اگر عدالت رعایت نشود به حال اقشار کم درآمد هیچ تاثیری ندارد، زیرا نسبت سهم درآمدی آنها نسبت به گذشته تغییری نداشته است. 

*فاصله مکتب نیاوران تا مکتب جماران*

با وجود اینکه فاصله جغرافیایی نیاوران تا جماران زیاد نیست، اما بین مکتب نیاوران تا مکتب جماران فرسنگ‌ها فاصله وجود دارد.
نگاه اقتصادی امام خمینی(ره) بنیان‌گذار انقلاب اسلامی، نفی تبعیض، حمایت از مستضعفین و رسیدن به عدالت اقتصادی است: 

«سرچشمۀ همۀ مصیبت‌هایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آن‌ها باشد. و آن‌ها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش‌ها را به این می‌‏دانند که آنجایی که زندگی می‌‏کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن‌ها می‌‏کنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است.

باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض می‌‏کنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و این‌ها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزش‌ها را به قدرت می‌‏دانستند، تمام ارزش‌ها را به قدرت مالی می‌‏دانستند، به قدرتهای دیگر می‌‏دانستند، در مقابل قدرت بالا‌تر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند.» (1361/6/7) ایشان در جایی دیگر می فرمایند: «همه آرمان و آروزی ملت و دولت و مسولین کشور ما است که روزی فقر و تهیدستی از جامعه ما رخت بربندد و مردم عزیز و صبور و غیرتمند کشور از رفاه
در زندگی مادی و معنوی برخوردار باشند.» صحیفه امام” ج 20 ص 340

اینها بخشی از نگاه امام خمینی‌(ره) به موضوع عدالت، توسعه و سبک زندگی مسئولان است، حال با شاخص قرار دادن بیانات امام راحل، ارزیابی عملکرد دولت‌مردان راحت‌تر می‌شود؛ دولت مردانی که ابایی از زندگی اشرافی، آقازادگی، حقوق‌های نجومی و نمایش آن برای مردم ندارند.
اقداماتی که همه و همه برآمده از تفکر، مقدم بودن توسعه بر عدالت یا همان مکتب نیاوران نشات گرفته است، این مکتب که واکسینه شده لیبرالیسم و اقتصاد بازار آزاد است ابایی از این ندارد که بگوید له شدن مستضعفان زیر چرخ توسعه امری بدیهی است، همانند قانون جنگل، درندگان، حیوانات اهلی را می‌درند./