موضوع: "راهی به حریم کبریا"

چرا هرکس بر امام حسین (ع) بگرید بهشت بر او واجب می‌شود؟ این عدالت است؟

 

پاسخ ?
با در نظر گرفتن مجموعه روایات در این موضوع به این نتیجه می‌رسیم، گریه‌ای برای ورود به بهشت مؤثر است که از روی معرفت و محبت باشد، نه از روی احساسات صرف.

نکته مهم

یک آیه و یا یک روایت را به تنهایی نمی‌شود انتخاب و آن را معیار عمل قرار داد.

بلکه باید این حدیث را در کنار سایر احادیث بگذارد تا به یک جمع بندی درستی برسد، براین اساس به برخی از احادیثی که ما را برای رسیدن به یک دیدگاه صحیح کمک می‌کنند اشاره می‌کنیم.


1. امام صادق (ع) فرمود: از شیعیان ما نیست آن که با زبانش بگوید ما را دوست مى‏دارد و از ما پیروى مى‏کند، ولى در رفتارها و نشانه‏ ها با ما مخالفت می‌کند، شیعیان ما کسانى هستند که با زبان و دل با ما موافق باشند و از آثار ما پیروى کنند، و مانند ما رفتار کنند.


2. پیامبر (ص) فرمود: شفاعت من به کسى که نماز خود را سبک بشمارد نمى‏رسد، به خدا سوگند، چنین شخصی کنار حوض کوثر بر من وارد نمى‏شود.


3. برای تأثیر گذاری گریه دست کم دو شرط اساسی وجود دارد.

گریه باید از روی معرفت و محبت باشد، لذا می‌بینیم مردم کوفه و شام - همان کسانی که به نحوی در شهادت امام حسین (ع) دست داشتند- نیز زمانی از روی احساسات، گریه می‌کنند.


الف. از حذیم بن شریک اسدىّ روایت شده است؛ زمانی که امام سجاد (ع) را همراه با زنان از کربلا وارد کوفه کردند، زنان کوفه زارى کنان، گریبان چاک زده و مردان هم با آنان مى‏گریستند، زین العابدین (ع) بیمار بود، پس به آوازى ضعیف و آهسته گفت: اینان بر ما گریه مى‏کنند پس ما را که کشت؟

شرط مهم

گریه باید مخلصانه و همراه با پیروی در گفتار و رفتار از اهل بیت (ع) باشد

امام صادق (ع) فرمود: خدا را معصیت کنى و اظهار محبّت او نمائى؟! بجانت قسم که این در میان کارها بسى عجیب است! اگر دوستیت صادقانه مى‏بود اطاعتش می کردى! که بی شکّ فرد محبّ مطیع و فرمانبردار محبوب است.


?روضة الواعظین ج ‏2، ص 319

?الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏2، ص 303 و 304،


مباهله_قرن_21

 

نوری از صحیفه سجادیه

روزی چند بار مادر بودنتان را شکر کردید؟

خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و باشکوه ترین لحظات دانستی …
خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم ، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم …
بگذار آرام باشم … به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی …
فاش میگویم این حس را تا کنون لمس نکرده بودم …
اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی ….

احساس خودت به تمام بنده هایت …. آری حس مادری ام را میگویم

 

میانمار و چالش تصویر رومانتیک از مکاتب

آنچه امروز در میانمار می‌‌گذرد بیش از هر چیز خوشبینی نسبت به مواضعمان از هر دست که باشند را به چالش می‌‌گیرد.

ما عادت داریم راه‌‌کارهای بزرگی برای حل مسائل بشری پیشنهاد کنیم و برای این کار با اتکا به نیروی خیالمان تصویرهای رؤیایی بسازیم. جنگ‌‌ها و جنایت‌‌ها در شکستن این تصویرهای رؤیایی بهترین خدمت را به ما می‌‌کنند.

تازه به اینجا هم که رسید با تفکیک ذات مکتب از رفتارِ پیروان صورت مسئله را پاک می‌‌کنیم، در حالی که خود مکاتب غیر الهی، هرچه که باشند، نیازمند نقادی هستند.
همین اتفاق برای #بودیسم و تصویر معنویت‌‌گرایانه‌‌اش از قدرت و سیاست رخ داده است.
کسانی که می‌‌گویند هیچ کاری به سیاست ندارند در پهنه‌‌ی سیاسی خطرات زیادی در دامن خود می‌‌پرورانند. دلیل اصلی‌‌اش این است که انسان به‌‌ مثابه موجودی ذاتاً مدنی ( الانسانُ مدنیٌ بالطبعِ)
اگر به تمرین سیاست در چهارچوب‌‌های مدنیِ دموکراتیک نپردازد به سادگی دستخوش رفتارهای سیاسی غریزی و وحشیانه یا سیاست‌‌ بازی سیاستمداران می‌‌شود.
ولی افزون بر این، تصویرسازی‌‌های رومانتیک از سنت، از مدرنیته، از معنویت، از شرق و غرب، از ملیت و مانند آنها هم بی‌‌تأثیر نیست.
برای نمونه، از سده-ی نوزدهم به بعد ادیان شرقی مرهم خشونت و سختی و قفس آهنینِ زندگی انسانِ مدرن معرفی شدند.
ما از بودایی‌‌ها با صلح‌‌طلبی، پرهیز از آزار جانداران، لبخند راهبانه، مراقبه و سکوت و آرامش سخن گفتیم و شنیدیم.

این تصویر خیالین بهره‌‌ای از حقیقت دارد، ولی نابسندگی‌‌های زیادی هم دارد که نگفتیم و نشنیدیم.
نه خودِ بودیست‌‌ها را جدا از این تصویر رؤیایی بررسی تاریخی و انسانی کردیم و نه #بودیسم را زیر تیغ نقادی خود بردیم.
ده‌‌ها کتاب با رویکرد غیرنقادانه و سانتیمانتالیستی درباره‌‌ی بودیسم در همین کشور خودمان وجود دارد و نقدهایی هم که هست یا بد و بیراه‌‌گویی سیاسی است یا برای اثبات شکل‌‌های دیگری از معنویت‌‌گراییِ رقیب است.

 گاهی وقتی به نقد مکاتب می‌‌پردازیم بی‌‌خودی مکتب بدیلی را بری از مشکلات اساسی می-پنداریم.

 روشنگران سده‌‌ی هجدهم چه راحت تمدنِ سده‌‌های میانه را تاریک‌‌اندیش خواندند و تاریک‌‌های دیدگاه جدید را نادیده گرفتند.
پیروان برتریِ سنت بر تجدد هم کم چنین نکرده‌‌اند. چشممان را به جملات و معارفی که انبار مهمات خطرند می‌‌بندیم و جملات دیگری را برجسته می‌‌کنیم.
این تصویرسازی‌‌ها خودِ بودایی‌‌ها را هم حتماً متوهم کرده که به راستی نیازی به نقادیِ خود ندارند چون هر چه درباره‌‌ی خود شنیده-اند صلح و صفا بوده است.

▫️ حتی اگر اکثر بودیست‌‌ها به راستی هم می‌‌خواستند با این روایتِ رؤیایی و “#فراانسانی” اهل صلح و صفا باشند طبیعی بود که بعد از مدتی احساس کنند از دنیا عقب مانده‌‌اند و باید از خود جدیتی نشان دهند و حقِ فرضی خود را بگیرند:
آن گزاره که می‌‌گوید «هرکه زور دارد حق دارد» را به نظر من آدم‌‌های ضعیف هم می‌‌توانند بسازند و ساخته‌‌اند.

آدم‌‌های ضعیف در مقایسه‌‌ی خود با قدرتمندان این گزاره را به سطح خودآگاه می‌‌رسانند و بعد با همین پرچم تلاش می‌‌کنند خود را به وضع آدم‌‌های قدرتمند برسانند.
 فراموش نکنیم که این جنایتکارانِ میانماری آدم‌‌های ضعیفی هستند که رهبرشان تا همین دیروز در حصر نظامی‌‌ها بود.
آنها احساس عقب‌‌ماندگی می‌‌کنند و اکنون باید جبران کنند و البته دستشان به ضعیف‌‌تر از خود می‌‌رسد و به نظرم موفق هم می‌‌شوند.
اینکه خانم سوچی حاضر نیست این اتفاقات را محکوم کند از این روست که می‌‌داند تنها از همین راه می‌‌تواند قدرت بیشتری در میانمار برای مردم فرودستِ پیروش فراهم کند …

 

لحظه باز کردن در برای همسرچه شکلی هستید؟

* لحظه باز کردن در برای همسر خیییییلی لحظه مهمیه. تا جایی که مهتاب معتقده حال و هوای بقیه روز توی خونه رو اون لحظه تعیین میکنه. تجسم کنید که یه روز دوست صمیمی دوران دبستاتون رو اتفاقی توی خیابون ببینید. چطوری بهش سلام میکنید؟ … سلامتون به همسر بعد از یک روز کار و تلاشش برای رفاه شما، باید یه همچین سلامی باشه: سسسسسسلاااااااام!  … دیگه خود دانید!


* مهتاب یه مثال قشنگی زده بود. میگفت زن مثل شیشه شربته که توی یخچال هست و هی یکی میاد و میره و ازش میخوره. اگه اون شیشه پر نشه، دیگه بعد از یه مدت شربتی درکار نخواهد بود! … محبتی که زن نثار اطرافیانش میکنه هم همینطوره. زن در طول روز باید به همسرش، به بچه هاش، به والدینش، به خواهر و برادرش و … محبت کنه. حالا اگه محبتی دریافت نکنه، چطور میتونه بطری عشقش رو پر کنه تا بعد بتونه دوباره محبت کنه؟ … اینجاست که لازمه آدم نیازهای عاطفی خودش رو هم به رسمیت بشناسه و به دیگران هم بفهمونه که فقط نباید دستِ بگیر داشته باشند …

این خیلی بده که زنهای ایرانی همیشه عادت دارند قسمتهای بد و سوخته غذا رو بخورن، و میوه های لک دار، و قسمت دم ماهی که بیشتر تیغ داره و  … یا اینکه آخر از همه برای خودشون خرید میکنن، یا تمام بار کارهای خونه رو تنهایی به دوش میکشن و خیلی چیزهای دیگه که ما زیاد توی مادرهامون دیده ایم و خیلی هاش به ما هم ازث رسیده.

اما زن باید بدونه که اینها اسمش فداکاری نیست. اسمش جمع شده عقده هاست! … و بالاخره یه روزی این عقده منفجر میشه و حکایت آدم میشه حکایت گاو نه من شیر ده و تمام اون زحمتها هیچی میشه.

زن هم یک انسانه با تمام کرامتهای انسانی. باید زندگی رو جوری مدیریت کنیم که نیازهای همه درش به بهترین نحو پاسخ داده بشه.

 

* از همسرتون متوقع باشید که شما رو بیینه. ولی خیلی مهمه که این نیاز رو با ظرافت بهش بفهمونید، نه مستقیم بهش بگین: تو اصلاً من رو نمی بینی!

مثلاً اگه رفتید آرایشگاه و ابروتون رو مرتب کرده اید، به همین سادگی نگید: شوهرم که این چیزها حالیش نمیشه! … بلکه از فرصت استفاده کنید. برید با ناز و خنده و شیطونی جلوش رژه برید و بگید یک دقیقه بهت فرصت میدم که بگی من چه تغییری کرده ام و گرررنه … اگه درست جواب داد که هرجوری خودتون صلاح میدونین ;o) تشویقش کنید، و اگه درست نبود هم با شیطنت بگید این دفعه به خاطر ابروی خوشگلم می بخشمت! …  خلاصه که عادتش بدید به تغییرات مثبتتون عکس العمل نشون بده.


* و نکته آخر این که اگه از چیزی ناراحت شدید، همون وقت شروع به دعوا نکنید … چون هرچی بگید، همسرتون باز هم همون حسی رو داره که در موقع انجام اون کار ناراحت کننده داشته و باعث شده اون رفتار رو از خودش بروز بده و شما ناراحت بشین. باید بهش فرصت بدید تا فضاش عوض بشه تا بتونه یه جور دیگه به ماجرا نگاه کنه … بنابراین باید نسبت به موضوع حساسش نکنید و صبر کنید بعداً که هردوتون آرومتر شدید، تو خوبی و خوشی مطرحش کنید …

و این که کلاً نباید مرد رو به این حد رسوند که نتونه خودش رو کنترل کنه … 

مهتاب استعاره از فردوس