بین تشیع و تسنن، با اختلافات بنیادین، به ویژه در مورد ولایت، امامت، مهدویت و.،چگونه ممکن است؟

در عصری که اندیشه‌های متفاوت و حتی متضاد با یک دیگر، شعار وحدت برای “جهانی‌سازی و حکومت واحد جهانی به رهبری امریکا” را سرلوحه‌ی تئوری و عملی خود قرار داده‌اند، و حتی پس از گذر ناموفق از مدرنیسم و پست‌مدرنیسم و نفی ارزش‌ها و هم چنین مفاهیم مطلق و …، دوباره “مکتب جامعه‌گرایی” را با نظریه‌پردازانی چون “سندل” به میدان آورده‌اند که سخن از پذیرش مذاهب، فرهنگ‌ها و بالاخره “اخلاق ارسطویی” به میان آورد، چگونه است که ایجاد وحدت، فقط میان مذاهب اسلامی، غیر ممکن القا می‌شود؟! در جایی که قدرت‌ها – اگر چه مانند گرگ، منتظر غفلت و دریدن یک دیگر هستند – اما بر سر منافع و یا دشمن مشترک وحدت می‌کنند، چرا چنین وحدتی را برای مسلمانان محال القا می‌کنند؟!
پایه‌ی وحدت:
ما باید از قرآن و سنت معصومین علیهم السلام درس بگیریم، آن چه در این آموزه‌ها تعلیم شده، همان‌هاست که گاهی نظریه‌پردازان و اندیشمندان، چشم بسته و عصا‌زنان، به فراز و اصلی از آن پی‌برند و به عنوان نظریه یا دکترین خود، به بازار اندیشه‌های اعتقادی و سیاسی، عرضه می‌کنند.
*- “وحدت"، نه تنها هیچ گاه بر سر اصول مورد اختلاف نبوده و نمی‌تواند باشد، بلکه فقط بر پایه‌ی حداقل‌های مورد “توافق و اشتراک” محقق و استوار می‌گردد، چنان که در کلام وحی، در مورد وحدت با غیر مسلمانان از اهل کتاب، به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله می‌فرماید:
« قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ » (آل‌عمران، 64)
ترجمه: بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.» پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگوييد: «شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما].»
هم چنین هنگامی که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، مالک اشتر را برای ولایت بر مصر می‌فرستند، طی نامه و دستورالعمل (معروف) خود، می‌فرمایند:
«مردم دو دسته و صنف‌اند يا مسلمان هستند و برادر دينی تو هستند، و يا در خلقت و انسان بودن با تو برابرند.» (نهج البلاغه، نامه 53)
پس، در یکی “کلمه توحید” که حداقل اشتراک عقیدتی با اهل کتاب می‌باشد، به عنوان پایه و محور ایجاد وحدت مطرح شد و در دیگری نوعیت در خلقت (انسان بودن) که حداقل اشتراک بین تمامی آحاد مردم در جوامع مختلف می‌باشد، پایه‌ی وحدت و تعامل بشری قرار گرفت.
**- بدیهی است که پایه‌های وحدت بین شیعه و سنی، به مراتب بیش از این حداقل‌ها می‌باشد، مانند: توحید، نبوت، معاد، قرآن، قبله، نماز، روزه و بسیاری دیگر از احکام و … .
ولایت و مهدویت:
درباره‌ی اختلافات بر سر مبانی “ولایت و مهدویت” نیز باید مبتنی بر همین روش عمل نمود، چرا که در بطن همین اختلافات نیز، نقاط وحدت و اشتراک، یا همان حداقل‌های مشترکی وجود دارد که می‌توان آنها را پایه و اساس وحدت قرار داد. به عنوان مثال:
ولایت – شیعیان می‌گویند: بر اساس معرفی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، به امر خداوند سبحان، معتقد به اصل ولایت و امامت و جاری شدن آن در سلسله‌ی اهل عصمت علیهم السلام می‌باشیم که امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب علیه السلام، سرآغاز آن است و ایشان وصی، ولی‌الله، حجة الله، امام، و خیلفة الله هستند.
اهل سنت، مباحث ولایت، امامت و خلافت مردم را به “شورا و رأی اکثریت در سقیفه” مبتنی ساختند و بر خلافت چهار خلیفه و ضرورت بیعت همگان با آنها تأکید دارند که آخرین آنها، همان امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام بودند.
پس به لطف خداوند هدایت کننده‌ای که اتمام حجت می‌کند، همان عامل اختلاف، اینک عامل اتحاد گردیده است. شیعیان پیرو امیرالمؤمنین هستند و اهل سنت نیز با خلفا یکی بعد از دیگری بیعت کردند و ختم به ایشان شد که باید در بیعت ایشان باقی بمانند و نباید در بیعت به خلفای قبلی و یا فقط یکی از آنان برگردند، این خلاف آموزه‌های اعتقادی و فقهی اهل سنت می‌باشد.
خب، حالا چرا مسلمانان اهل تشیع و تسنن، این پایه و محور اتفاق و اشتراک را رها کرده‌اند و بر سر اختلافات ایستادگی می‌کنند، تا دشمن نیز از همین شکاف وارد شود و آنها را به جان هم بیاندازد؟!
مهدویت – در امر “مهدویت"، شیعه و سنی معتقدند که حضرت «بقیة الله» علیه السلام، به نام “مهدی” ظهور خواهد نمود، او از فرزندان رسول اکرم صلوات الله علیه و آله می‌باشد، به امر خدا قیام خواهد نمود و جهان را پر از عدل و داد می‌نماید، چنان که پر از ظلم و ستم شده است.
در صحیح ابوداود سجستانی، که یکی از (صحاح سته) شش کتاب معتبر و مرجع اهل تسنن می‌باشد، فصلی قرار داد به نام «کتاب المهدی»، که در این فصل به احادیث رسول اعظم صلوات الله علیه و آله درباره مهدویت و شخص حضرت مهدی علیه السلام تصریح شده است. در اولین حدیث به نقل از ایشان آورده است: « مَن أنکَرَ خُروجَ المَهدی، فَقَد کَفَر – هر کس خروج مهدی را منکر شود، کافر شده است ».
اختلاف تشیع و تسنن در مهدویت، درباره شخص حضرت مهدی سلام الله علیه می‌باشد که آنها می‌گویند: «هنوز به دنیا نیامده، و یک زمانی به امر خدا به دنیا می‌آید” و ما می‌گوییم که از همان سلاله، به دنیا آمده است و فرزند امام حسن عسکری علیه السلام می‌باشد.
پس در اصل موضوع، که قیام و انقلاب ایشان است، اشتراک حاصل است، چرا همین را پایه و محور قرار ندهیم و در مقوله‌ی «انتظار و تلاش برای تعجیل در ظهور» همکاری نکنیم و به خاطر مورد اختلاف از یک دیگر فاصله بگیریم؟!
دوست و دشمن واحد:
تمامی وحدت‌های آدمیان، جوامع و حکومت‌ها در دنیا، بر حول محور «دوست واحد» است که امروزه از آن به “منافع واحد” یاد می‌کنند و حتی کشورها را بر اساس “مشترک المنافع” تقسیم می‌کنند؛ و نقطه مقابل، «دشمن واحد» یا زیان واحد است که از آن به عنوان “زیان عمومی” نیز یاد می‌کنند.
دوست‌شناسی، تعامل و مودت با دوستان، و هم چنین دشمن‌شناسی و مقابله‌ی یکپارچه با دشمنانِ واحد، اساس اعتقادی و سیاسی اسلام و هم چنین اولین و بارزترین صفات و ویژگی‌های امت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله می‌باشد، چنان که فرمود: « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ - محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند / الفتح، 29».
آیا در حالی که فرمود: « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا »، و فرمود: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا » مسلمانان شیعه و سنی، خدای واحد و ولیّ واحدی ندارند که حول محور آن با یک دیگر وحدت کنند؟! و در حالی که فرمود: شیطان دشمن آشکار شماست، و امروزه شیطان بزرگ و دشمنی‌های آن را به وضوح می‌بینند و با جان خود حسّ و درک می‌کنند، دشمن واحدی ندارند که در مقابله‌ی با آن با یک دیگر وحدت کنند و صف واحدی تشکیل دهند تا هیچ قدرتی را توان مقابله با آنها نباشد؟!
تکلیف حیاتی ما:
تکلیف حیاتی ما و تمامی شخصیت‌های حقیقی و حقوقی، سازمان‌ها، نهادها، مراکز فرهنگی، دانشمندان، اهل قلم، رسانه‌ها و … – اعم از شیعه و سنّی - این است که امر “ولایت” را محور وحدت قرار دهیم، مقوله‌ی “معاد” را به عنوان هدف غایی مشترک نصب العین قرار دهیم؛ مهدویت و ظهور را به عنوان مقصد مشترک در نظام اعتقادی و سیاسی، در اذهان عمومی مسلمانان، به صورت جدی طرح کنیم و فرهنگ غنی، سازنده و پویای “انتظار” را تبلیغ نماییم؛ این می‌شود بخش «تولا = تولی» - و امریکا (استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل) را به عنوان اصلی‌ترین دشمن واحد، بشناسیم و بشناسانیم، و این می‌شود بخش «تبرا = تبری»، که اساس اسلام بر همین دو اصل است و “حبّ و بغض” یا همان دوستی و دشمنی نیز بر همین اساس شکل می‌گیرد.
این همان امر خطیر، سازنده و نتیجه بخشی است که استعمار چندین قرن مانع از تحقق آن گردیده است و امروزه (در دوره‌ی بیداری اسلامی)، ما باید آن را محقق سازیم. انشاء الله.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.