آیا روش کار مرتاض های هندی درست است ؟
مرتاض، هیچگاه به روحش تسلط ندارد که بیان شود بدون ایمان، چگونه چنین تسلطی یافته است!
برای شناخت بیشتر، لازم است به دو مقولهی مهم «انسان شناسی» و سپس «دینشناسی» پرداخته شود که چون در این مجال کوتاه، امکانی برای شرح مفصل آن وجود ندارد، به چند محور اساسی اشاره میشود:
الف – آدمی، دارای چگونگیها (یا ابعاد) بسیار متفاوتی میباشد که هر کدام نیز نیروهای متفاوتی دارند. در یک دستهبندی کلی میتوان به «جسم، روان و روح» و البته قوای آنها اشاره نمود.
ب – قوای جسمی، با ورزش، تغذیه، بهداشت … و رعایت اصول و فروع “سلامتی و تندرستی” تقویت میشود. قوای روانی، با سلامت جسم و تمرین ذهن و کنترل سلسله اعصاب، تقویت میگردد؛ و قوای روحی نیز با توجه روح به مبدأ و معاد، عالَم معنویت، روحانیت و حاکمیت بر مملکت وجود و قوای آن [جسم، نفس، روان و …] تقویت میگردد.
ج – هر یک از ابعاد وجودی انسان و قوای بالفعل (آن چه هست)، و قوای بالقوه یا استعداد (آن چه میتواند باشد) در انسان، از توان و نیروی فوق تصور و ناشناختهای برخوردار است که حتی علم تجربی امروز، به نشانههایی از آن دست یافته است. به عنوان مثال:
●- بلند کردن یک وزنهی بالای 150 یا 200 کیلوگرم برای انسان معمولی [هر چه قدر هم که سالم و تنومند باشد] ممکن نیست؛ اما یک وزنهبردار حرفهای، به رغم قد کوتاه و وزن کمش، آن را به راحتی از زمین کنده، بلند شده و بالای سرش نگه میدارد!
نیروی تن:
بنابر این، قوای بینایی، شنوایی، حرکت، سکون، خوردن، خوابیدن، احساس یا عدم احساس درد و سایر قوای بدنی نیز همینطور میباشند.
اراده:
قویترین نیروی آدمی، همان “اراده” میباشد که مسلماً از سنخ قوای بدنی یا فیزیکی نمیباشد و شاید بتوان گفت که قوای «روحی» است. بنابر این آدمی میتواند که با قدرت ارادهی خود، روح را متوجه معبود حقیقی، یا دنیا و بدن نماید – میتواند نفس حیوانی و قوای بدنی را در کنترل عقل در آورد – میتواند تمامی قوای عاقله و روحی خود را در اختیار نفس حیوانی قرار دهد و … .
قوای بدنی، همه توسط “نفس حیوانی"، زنده و فعال و پویا هستند. بنابر این، اگر کسی با تمرین زیاد “اراده"ی خود را تقویت کند، میتواند افسار نفس را در اختیار عقل و روح قرار دهد و یا هر طوری که دوست دارد با آن رفتار کند.
پخش نیرو:
به خورشید به عنوان یک منبع انرژی دقت نمایید. نورش روشنیبخش و حرارتش گرمابخش و انرژیزاست؛ نه تنها نمیسوزاند، بلکه از منابع اصلی حیات میباشد. اما اگر شعاع اندکی از این نور – مثلاً به شعاع یک ذرهبین با قطر 10 سانت – را تجمیع کنید و از یک کانون بیرون بدهید، کاغذ، برگ، چوب و … را میسوزاند و حتی جنگلی را به آتش میکشد.
قوای روحی، روانی، بدنی (فیزیکی) ما نیز پخش شده است؛ بنابر این اگر کسی با تمرین، بتواند بخشی از این قوا را متمرکز نموده و از یک کانون خارج نماید، میتواند به لحاظ روحی، دچار و مقهور نفسانیات و یا وسوسهها نشود و یا به لحاظ فیزیکی، با یک ضربهی دست، چند قالب یخ را بشکند، یا با یک ضربه سر، چند قطعه چوب یا سنگ را بشکند، یا حتی با نیروی چشم و نگاه کردن، یک چنگال فلزی را خم کند؛ یا حتی از پشت یک مانع ضخیم، چیزی را ببیند؛ یا خطورات ذهنی کسی را بخواند و یا به او القا نماید و … .
دستور به تجمیع نیرو در دین:
در قرآن کریم و هم چنین احادیث، آیات و روایات بسیاری وجود دارد که دستور به تجمیع نیرو، چه در وجود شخص و چه در جامعه داده است و از پراکندگی نیروها برحذر داشته است و تأکید نموده که این پراکندگی، سبب ناتوانی شما و فَشل شدن قوای شما میگردد. دقت کنیم که “فَشَل” شدن، یعنی نیرو هست، اما به خاطر پراکندگی، قدرتی ندارد و کاری از آن بر نمیآید.
مثال: به نیروی الکتریسته دقت کنید که همه جا و در همه چیز وجود دارد، اما اگر در باطریها بزرگ و کوچک، مخازن بسیار میکرونی و یا بسیار بزرگ تجمیع شود و از یک کانون خارج شود، یک قدرت محرکهی قوی میباشد.
« وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ » (الأنفال، 46)
ترجمه: و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت و مهابت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!
توحید (وحدت نیرو):
معنای توحید، فقط شناخت خداوند سبحان به یگانگی نیست، بلکه این شناخت به انضمام “یکتاپرستی” میباشد.
“یکتاپرستی” یعنی: عقل، قلب، فطرت، اختیار، اراده و بالاخره خروجی آن در اتخاذ مواضع و عملکردها، همه یک جهت داشته باشند و به یک جا وصل باشند؛ آن هم به جهتی که هستی بخش (نیرو بخش) اوست و خود “قدرت و قوت” محض میباشد، نه این که خودش نیز نیرویش را از جای دیگری گرفته باشد و یا در آن نقص و کمبودی باشد که نیاز به تقویت از نیروی بالاتر و قویتری داشته باشد:
« اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ » (الشوری، 19)
ترجمه: خداوند نسبت به بندگانش لطف (و آگاهی) دارد؛ هر کس را بخواهد روزی میدهد و او قوّی و شکستناپذیر است! [تمامی قوای درونی و بیرونی (کمکی) انسان، رزق و روزی است؛ و البته قوت و نیرو، امر لطیفی است، یعنی ضخامت و جرم ندارد؛ و هر چیزی، هر چه لطیفتر باشد، قدرتمندتر و پُرنفوذتر است]. در مثال مادی، به نور و حرارت آتش موم (شمع)، نفت، گاز، برق، رعد و برق و … دقت کنید.
توحید و اربابها:
“ربّ"، یعنی صاحب اختیار و تربیت کنندهی امور؛ و آدمی، فطرتاً مخلوق، مرزوق، عبد و مربوبِ غیر است. مربوب خداست، هر چند که ممکن است به خطا، دیگران را ربّ خود قلمداد نماید.
نفسانیات دورنی، چون: قدرت، شهوت، حرص و …، میخواهند قوا را در اختیار گرفته و خود ربوبیت نمایند، و ربّهای بیرونی، چون طواغیت، فراعنه، مستکبران و ظالمان نیز همینطور.
بنابر این، اگر عقل انسان، مُعرف رب حقیقی شد – قلب انسان آن را فهم نکرد و محبوب قرار نداد – نفس انسان و کششهای گوناگون آن، هر کدام به سویی رفت، شهوتش مزاحم عزتش شد، قدرتش مزاحم شهرتش شد، قدرت، شهوت و شهرت نیز مزاحم حرص مالش شد و …، تمامی این نیروها پراکنده و فشل میشوند و برخی نیز به مرور زمان از بین میروند! از این رو، حضرت یوسف علیه السلام، به دو هم سلولی خود فرمودند که ربهای گوناگون را کنار بگذارید و تسلیم خدای واحدی شوید که “قهار” است؛ یعنی نیروی او، همه چیز را مقهور خود نموده و بر همه چیز غلبه دارد:
« يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ » (یوسف علیه السلام، 36)
ترجمه: اى دو رفيق زندانيم، آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانهی قهار (مقتدر و پیروز)؟
تفاوت اولیاء الله با مرتاضها:
بنابر این، مرتاض با ریاضتها (تمرینها)ی سخت، فقط و فقط با قوای بدن کار دارد که در حوزهی نفس حیوانی میباشد. او هر چقدر هم که ریاضت بکشد، باز هم از نفس و برای نفس است. از این رو فقط توان بدنی و ارادهی سلطهی خود بر بدن را تقویت کرده است و بالتبع به قوای بدنی بیشتر (در برخی از جوارح و اعضا) میرسد؛ و این بدن، هر چقدر هم که نیرویش را متمرکز نماید، باز هم پیر، فرسوده و ضعیف شده و میمیرد؛ اما روح مرتاض، نه تنها هیچ رشدی پیدا نکرده و مراتب تعالی را نپیموده، بلکه مانند بچهای عقب مانده، یا میوهای که دور آن را با قالب کچی قلاف کرده باشند، شکل قالب را میگیرد، اما از دورن سیاه و فاسد میشود.
کار انبیا و اولیای الهی (کار دین الهی) این است که بین تمامی قوای روحی، نفسی و بدنی، ایجاد وحدت کند. و البته این وحدت، به شرط همسویی و اتصال تمامی قوای درونی و بیرونی به منبع هستی و قوت (الله جلّ جلاله) ایجاد میگردد. حتی تمامی احکام اسلامی، [از امور مربوط به بدن مثل: خوردن، خوابیدن، طهارت، شهوت جنسی و … گرفته تا امور مربوط به روح، مثل شناخت، توجه، تعلق، ایمان، عبادت و …]، همه برای رساندن انسان و جامعه، به توحید میباشد؛ تا انسان بتواند ” خَلیفَةُ الله ” گردد، نه ” كَٱلْأَنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ – مانند حیوان، بلکه پستتر و گمراهتر".
اجازه خداوند متعال:
خداوند علیم و حکیم، با حاکمیت قوانینِ حاکم بر خلقت، اجازه داده است که انسان با اختیار و ارادهی خود، انتخاب کند و به هر چه توجه کند و یا در راهی گام بردارد، در همان قویتر شود؛ و البته نتایج در اختیار انسان نیست؛ چون انسان خالق، مالک و قانونگذار نظام هستی نمیباشد.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط فردوس تراب علی در 1396/06/08 ساعت 08:41:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |