موضوع: "انعکاس"
وصیت نامه بانو امین
دوشنبه 96/05/16
چون روایت شده است :[ من مات بلا وصیت مات میته جاهلیه] 1 بر آن شدم کتاب 2 را با وصیتم پایان برم , تا خوشی پایانی داشته باشد.
نخست آموزه رسول خدا, صلی الله علیه و آله , را, در راه و رسم وصیت , با روایت شیخ طوسی , قدس سره ,از کتاب[ تهذیب] می آورم .
امام صادق , علیه السلام , فرمود: رسول خدا فرمود: کسی که هنگام فرا رسیدن مرگ , وصیتی نیکو نکند در خود و جوانمردی او کاستی است .
پرسش شد: چگونه باید وصیت کرد؟
حضرت فرمود: وقتی مرگ او نزدیک شد و مردم گرد او جمع شدند, چنین بگوید:
اللهم فاطرالسموات والارض , عالم الغیب والشهاده ,الرحمن الرحیم .اللهم انی اعهدالیک فی دارالدنیاانی اشهدان لااله الاانت وحدک لاشریک لک وان محمدا عبدک و رسولک , وان الجنه حق والنار حق وان البعث والحساب حق والعدل والقدر والمیزان حق و ان القرآن کماانزلت وانک انت الله الحق المبین . جزی الله محمدا, صلی الله علیه و آله , خیرالجزاء, وحیاالله محمدا و آل محمد بالسم .اللهم یا عدتی عند کربتی , و یا صاحبی عند شدتی , و یا ولیی فی نعمتی الهی واله آبائی لاتکلنی الی نفسی طرفه عین . کنت اقرب من الشر وابعد من الخیر, وآنس لی فی القبر وحشتی واجعل لی عهدا یوم القاک منشورا 3 .
پس از قرائت این دعا, آنچه را که , به اعتقاد من , مایه خوشبختی , کامیابی کمال و رستگاری است , به برادران و خواهران دینی ام , توصیه می کنم واز خدای تعالی , توفیق دست یابی به آنها را برای خود و همه برادران و خواهران مومن , خواستارم .
سفارش می کنم ترا به پروای خدا, پروایی سزاوار خداوندیش .
با تمام وجود, روی به سوی او دار و تمام همت خود را وقف ساحت قدسش نما. در هیچ حالی از حالات , به گاه آسانی و سختی , تندرستی و بیماری خوشی و ناخوشی , سازگاری و ناسازگاری , نیاز و بی نیازی , به مقدار یک پلک به هم زدن ,از خدای سبحان , غافل مشو. دائم با زبان و دل , به یاد او باشد بویژه به هنگام انجام فرمانها و ترک نهیه ای او, جل شانه .
چونان که امام صادق , علیه السلام , در ضمن سخنانی به ابی عبید می فرماید:
وذکرالله کثیرااماانی لااعنی : سبحان الله والحمدالله ولااله الاالله والله اکبر, وان کان منه , و لکن ذکرالله عند مااحل و حرم ,ان کان طاعه عمل بها وان کان معصیه ترکها 4 .
منظور آیه شریفه که فرمود: مدام خدا را به یاد داشته باشید, گفتن ذکر :[سبحان الله والحمدلله و لااله الاالله والله اکبر] نیست (گر چه آنهم ذکراست ) بلکه ذکر خدا آن است که : در برخورد با حلال و حرام , او را به یاد آورید,اگر فرمانی است اطاعت کنید واگر گناهی است واپس روید .
مدام این آیه از سوره نور را آویزه دل بدارید:
رجال لاتلهیهم تجاره و لابیغ عن ذکرالله واقام الصلوه وایتاء الزکوه یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والابصار لیجزبهم الله احسن ما عملوا و یزیدهم من فضله والله یرزق ما یشاء بغیر حساب 5 .
زیرا کارها با تقوا پذیرفته می شود. چونان که خدای تعالی فرمود:
[ انما یتقبل الله من المتقین] 6 با تقوا نفس کمال می یابد و به مرتبه عبودیتی که باطن و کنه آن رسیدن به مقام ربوبیت است نائل می شود. به وسیله همین تقواست که دانش , نصیب انسان می گردد:
واتقوالله ویعلمکم الله 7 .
علمی که خاستگاه آن تقوا باشد, جز دانشی است که با کسب و تعلیم بدست آید, چه دانش نظری از سنخ نقوش است و آن را نور و روشنایی نیست .
همانظور که شیخ بهائی به فارسی سروده است
علم رسمی سر بسر قیل است و قال
نه ازاو کیفیتی حاصل نه حال
اما علمی که از راه تقوا نصیب گردد, نوری است که خدا در قلب هرکدام از بندگانش بخواهد می افکند.
تو را به فراگیری معرفت خدای عزوجل و کسب محبت او, واشتیاق به دیدارش توصیه می کنم چه کسی جزاین راه به کامیابی و سعادت نرسد, آن را که معرفت نیست اگراعمال جن وانس را داشته باشد, کارهایش بی محتوا و بی بهااست همانطور که روایات بسیاری گویای آن است .
در تحصیل معرفت الهی , کسب تقوا و خوشنودی او تلاش کن و دراین مهم , نستوه باش . بدان !اهل تقوا را مکانتی مطمئن در مجلسی پسندیده , نزد خدای تواناست .
پیوند قلبی وایمان خود را به خدا, پیامبران و جانشینان اواستوار ساز زیرا هر که به خدا پیوندند, به دستگیره محکم و ناگسستنی دست یافته است .
عمل صالح و شایسته انجام بده . بدان ! خدا عزوجل کار هیچ مرد و زنی را ضایع نمی کند.
اعمال و رفتارت را برای خدا خالص کن و در قبال آن کارها مزدی مطلب بلکه کارهای خالصت را نردبان لقاء و دیدار خدای تعالی کن , همانطور که گوینده والا مقام فرمود:
فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لایشرک بعباده ربه احدا 8 .
هر کس لقای حق را می جوید باید عمل صالح و شایسته انجام دهد و در عبودیت پروردگار, هیچ کس و هیچ چیز را شریک قرار ندهد.
در همه کارهایت به خدا توکل کن زیرا, هر کس امورش را به خدا بسپارد, خداوند,او را بس است . به آنچه از جانب او رسد خوشنود و به فرمانهای او سرسپار.
بدان , منزل رضا و تسلیم مقامی بس بزرگ است , هر کس بدان مقام رسد به کامیابی عظیمی دست یافته است . بر بلاها و پیشامدهای ناگوار صبور باشد زیرا خداوند مزد صابران را بی کم و کاست می دهد.
بدان ! راه وصول به عرفان الهی و رسیدن به مقام رضا, جز با پیروی پیامبر, صلی الله علیه و آله , نشاید. دوستی و ولایت اهل بیت رسول , صلی الله علیه و آله , را به دست آور زیرا, آنان دست آویز محکم و ریسمان استوارالهی و کشتی نجات اویند. هر کس به آنان توسل جوید به ساحل نجات رسد و هر کس از آنان جدا شود,از جایی که خود نداند تباه و هلاک گردد زیرا, با محبت واطاعت آنان , سالک , راه نجات و پیروزی را پوید. سلوک , بدون راهنمایی آنان ناممکن است .
در حدیث آمده است :
بنا عرف الله و بنا عبدالله , لولانا ما عرف الله 9 .
پیامبر در حدیثی مشهور فرمود:
و ما نودی بشی ء من الولایه 10 .
گرد محرمت و مکروهات مرو بلکه میل چیزهای شبهه دار مکن زیرا, آلوده شدن به کارهای حرام راه خدا را بر رویت ببندد, و حجاب بین تو و پروردگارت گردد. بی شک ,انجام مکروهات وارتکاب چیزهای شبهه دار, پرتگاه افتادن در حرام الهی و مایه هلاکت ناگهانی است , و ترک کارهای شبهه دار عامل نجات از حرامهااست فرایض را نیکو به پای دار و نفس خود را برانجام مستحبات دینی و نوامیس الهی و کارهای شایسته وادار کن .
در صحت کارها و وظایف دینی ات بکوش و آنها را تا درجه پذیرش درگاه حق , بالا ببر آنسان که شایستگی عرضه به ساحت قدس او را بیابد و مورد لطف و عنایت او قرار بگیرد. با خواسته های نفسانی ات مبارزه کن او راازاخلاق ناپسند پاک کن و به صفات خوب و پسندیده بیارای . با تمام توانت از غفلت و بطالت بپرهیز. هر صبح و شام از نفس خود حساب بکش و کارهای او را نظارت کن مباد, یک چشم بر هم زدن از جاده طاعت حق کنار رود. جان , مال و تمام نیرویت را در راه رضای خدا به کار بگیر .
خود, وصی خویش باش . با ثروت و دارائیهایت چنان کن که دوست داری پس از مرگت , با آن کنند. همانطور که امیرمومنان , صلی الله علیه و آله , فرمود:
یاابن آدم ! کن وصی نفسک واعمل فی مالک ما توثران یعمل فیه . 11
و به فرزند خود,!امام حسن علیه السلام , توصیه می کند:
یا بنی لاتخلفن و راءک شیئا من الدنیا فانک تخلفه لاحد رجلین اما رجل عمل فیه بطاعه الله فسعد بما شقیت به واما رجل عمل فیه بمعصیه الله فشقی بما جمعت له فکنت عونا له علی معصیته و لیس احد هذین حقیقاان توثر علی نفسک و تحمل له علی وزرک . 12
پسرکم ! چیزی از دنیا به جا منه چه آن را برای یکی از دو کس خواهی نهاد: یا مردی که آن را در طاعت خدا به کار برد, پس به چیزی که تو بدان بدبخت شده ای نیکبخت شود, و یا مردی که به نافرمانی خدا در آن کار کند و بدانچه تو برای او فراهم کرده ای بدبخت شود پس در آن نافرمانی او را یار باشی و هیچ یک ازاین دو درخور آن نبود که برخود مقدمش داری .
نیزاز آن حضرت روایت شده است :
لیس لا حد من دنیاه الا ماانفقه علی اخراه .
برای هر کس ازاین دنیا آنچه باقی می ماند که در راه آخرت صرف کند.
در سامان دهی امور مومنان و مسلمانان بسیار بکوش .
دراین زمینه امام صادق(ع) از پیامبر ( صلی الله و علیه و آله) , چنین نقل کرده است :
من اصبح ولایتهم بامورالمسلمین فلیس بمسلم 13 .
مسلمان نیست کسی که شب را به صبح برد و در فکر سامان بخشیدن به امور مسلمانان نباشد.
روایات بسیاری دراین زمینه رسیده است .
به همه مخلوقات خدای سبحان , همنوع و غیر همنوعت نیکویی کن .
با پیامبران , چونان یک فرزند باش , جوانان را چونان یک برادر و کودکان را چونان پدر. آنچه را برای خود دوست داری برای دیگران دوست بدار و آنچه را بر خود روا نمی داری بر دیگران روا مدار. حق هر صاحب حقی را به گونه ای مناسب ادا کن , با آنان مدارا کن , بلکه با دشمنت نیزمداراکن . تا می توانی لغزشها و عیبهای آنان را پوشیده دار.
مبادا به دنیا دل ببندی , چه شیفتگی دنیا مصدر هر خطایی است .از نفس اماره خطا کار غافل ,اشتباه گر, بازیگر, شهوت گرای , زینت خواهد برحذر باش زیرا آن دشمن ترین دشمنان توست , روایات شاهد براین مدعاست .
از فریب آرزوهای دراز, مربوط به این زندگی مادی , بپرهیز و کار آخرت را برای دست یابی به آن آرزوها, به تاخیر مینداز دنیایی که خدای سبحان , آن وطالبانش را مذمت کرده و به طالبان او وعده آتش را داده است .
خداوند تعالی در قرآن کریم می فرماید:
الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیاه واطمانوا بها والذین هم من آیاتنا غفلون ,اولئک ماواهم النار بما کانوا یکسبون 14 .
نفس خود را با سرکوبی خواستهایش به رنج افکن , با لذتها و هوسهایش برخورد کن تااز بردگی اماره آزادگردی واز دامهای شیطان مکار در امان مانی .
عمری را که تنها سرمایه توست غنیمت دان و در تجارتی سودمنداو را به کارگیر تا گرفتار خسران و زیان نگردی .
آگاه باش , هیچ کس بدون ریاضتهای توان فرسا و جهادی دشوار, چون : تهذیب اخلاق پیراستن جان از پستیها و آراستن آن به صفات والا و ترک رسمها و عادتها و فارغ ساختن قلب از غیر حق و مداومت بر یاد خدای واحد قهار و مراقبت هوشیارانه براین مهم , به مقام موحدان , متوکلان , صالحان و متقین , دست نیابد.
بااین ریاضتها و کوششها نفس مهیای تابش انوار معرفت و یقین می گردد و در پرتواین انوار و شناخت از بستر طبیعت و ماده به مقام والای علیین عروج و پرواز می کند.
پس تا فرصت است , پیش از سپری شدن مهلت و فرسایش توان جسمی ,از این مرکب تن در کسب غنا و بی نیازی جاودان بهره گیر.
بترس از ماندن جان در چاه طبیعت و سرگم شدن به این خانه فریب و غرور. مباداز آنان باشی که در آخرت دردمندانه گویند:
رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت 15 .
پروردگارا مرا به دنیا برگردان تا در فرصت باقی مانده , کارهای شایسته کنم .
چنین پاسخ می شنوند:
کلاانها کلمه هوقائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون .
ساکت شو!این حرفی است که او می زند ورنه اهل عمل نمی باشد.
هان ای برادران مومنم ! من شما را گواه می گیرم . شما به سود من نزد خدای تعالی گواهی دهید. همانطوری که خدای سبحان را گواهی کافی است , گواه می گیریم . همه فرشتگان و ساکنان آسمانها, حاملان عرش , پیامبران و فرستادگان الهی را شاهد می گیرم : براین که اقرار می کنم و با قلب , زبان و تمام وجودم گواهی می دهم :
معبودی جز خدا نیست .او, یکتاست . نه او را رفیقی است و نه فرزندی . گواهی می دهم : خدای تعالی , دانا, توانا, زنده اراده کننده , درک کننده ,ازلی ,ابدی , سرمدی , شنوا, بینا, مهربان بخشایشگر و پاک از همه نقصانهاست . شهادت می دهم که : جمیع فرشتگان , پیامبران و کتابهای آسمانی راست و بحق اند.
شهادت می دهم : جدم بنده خدا و فرستاده او, و خاتم پیامبران است . هر آنچه از جانب خدا آورده , راست و حق است .اواز خود سخنی نگفت . هر آنچه فرموده وحی الهی بوده .
شهادت می دهم که : وصی و جانشین پس ازاو, جد من امیرمومنان علی بن ابیطالب ,امام حسن ,امام حسین , علی بن الحسین , محمد بن علی , جعفر بن محمد, موسی بن جعفر, علی بن موسی , محمد بن علی , علی بن محمد, حسن بن علی و حجت بن الحسن , قائم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین , امامان من هستند. گواهی می دهم :امام منتظر, زنده است . پیامبر[ص] از ظهور وی خبر داده است .از طریق شیعه و سنی متواتراست این خبر که آن بزرگوار فرمود:
ان المهدی من عترتی من اهل بیتی یخرج فی آخرالزمان تنزل له السماء قطرها و تخرج له الارض بذرها فیملاالارض عدلا و قسطا کما ملاهاالقوم ظلما و جورا 16 .
مهدی از ذریه واز فرزندان من است .او, در آخرالزمان ظهور می کند. آسمان بارانش را براو فرو می بارد و زمین بذرهایش را به بار می نشاند. در آن هنگام , زمین از عدل و قسط لبریز شود همانگونه که به دست قوم ستمگر,از جور و ستم لبریز شده بود.
او حجت خدا قائم آل محمد, صلی الله علیه و آله , فرزندامام حسن عسکری است . جان و تنم و فدای او باد. بارالها! در ظهوراو شتاب کن و راههای خروج و قیام او را آسان و آماده ساز.
شهادت می دهم : مرگ حق است و معاد, صراط و میزان و سنجش اعمال , وجود دارد. بهشت و آتش حق است . قرآن و همه کتابهای آسمانی بر حق اند. همه اینها رااز روی بقین و براساس بصیرت و آگاهی دینی ام گواهی می دهم .
خدای تعالی را گواه می گیرم و گواهی او مرا بس است . من آنچه از معارف حقیقیه دراین کتاب اربعین یاد کردم , برگرفته از دیگری نبوده است , بلکه برخاسته از دین اسلام است که پروردگار بر من الهام کرده است و به آنها هدایتم نمود.
با آن معارف شرح صدر یافتم , به گونه ای که قلبم گنجایش معارفی که اینجا گفتم و آنچه را ناگفته گذاردم , یافت زیرا معانی شهودی و ذوقی در قالب الفاظ و عبارات نیاید.
این اندک گفتار برای صاحبان قلب بس است . همه اینهااز عنایت پروردگارم است , تا مرا بیازماید که سپاسگزارم یا ناسپاس . بی شک خدا بی نیازاز جهانها و جهانیان است .
اللهم ثبتنی و جمیع اخوانی واخواتی من المومنین والمومنات علی کلمه الاخلاص وهب لنا من لدنک رحمه وقنا عذاب النار .
پی نوشت:
1. مشکاه الانوارابی الفضل علی الطبرسی 334.
2. منظور کتاب الاربعین الهاشمیه است که به عربی نگاشته است .او دراین کتاب , چهل حدیث را در باب معارف الهیه با شیوه فلسفی و عرفانی شرح کرده است که به این وصیت نامه ختم شده است .
3. تهذیب الاحکام , شیخ الطائفه ابی جعفر محمدبن حسن طوسی , ج 9.174.
ای خدای پردازنده آسمانها و زمین , دانای نهان و آشکار, مهربان مهرورز. با تو در همین دنیا پیمان می بندم به این که : گواهی می دهم هیچ معبودی , بر حق , جز تو نیست . یگانه ای .انبازی تو را نشاید. محمد بنده و فرستاده توست . بهشت و آتش حق است . بساط عدل ,اندازه گیری و سنجش اعمال گسترده خواهد شد. قرآن موجود, همان است که بر پیامبر نازل شد.البته تو خدای حق و مبینی .
درود و سلام خدا بر محمد و آل او باد. معبودا!ای به هنگام گرفتاریها توشه من و در وقت سختیها یار و همراه من !ای ولی نعمت من و پدران من ! یک پلک هم بر هم زدن مرا به خود وامگذار. من از خوبیها به دور و در پرتگاه بدیهایم .
وحشت مرا در قبر, به انس تبدیل کن . برایم پیمانی در روز عرضه نامه اعمال , عنایت فرما.
4. مشکاه الانوار, 54.
5. سوره نور, آیه 37.
6. سوره مائده , آیه 27.
7. سوره بقره , آیه 282.
8. سوره کهف , آیه 110.
9. اصول کافی , ج 1.144.
10. همان مدرک , ج 2.21.
11. نهج البلاغه , صبحی صالح , حکمت 254.
12. همان مدرک , حکمت 416.
13. اصول کافی , ج 2.163.
14. سوره یونس , آیه 7 و 8.
15. سوره مومنون , آیه 100.
16. بحارالانوار, چاپ بیروت , ج 51.74.
تنها دژی که قدرت علمی شگفتانگیز بشر نمیتواند آن را تسخیر کند
دوشنبه 96/05/16
در مقابل قدرت علمی و فنی بشر، هیچ دژ تسخیرناپذیری وجود ندارد جز یکی؛ آن دژ روح و نفس آدمی است. کوه و صحرا و دریا و فضا و زمین و آسمان، همه در قلمرو قدرت علمی و فنی بشر است. تنها مرکزی که از این قلمرو خارج است، نزدیکترین آنها به آدمی است. مطیع کردن و مسخّر ساختن این دژ به قول مولوی: کار عقل و هوش نیست، «شیر باطن سُخره خرگوش نیست».
از قضا خطرناکترین دشمنان آسایش و آرامش، امنیت و عدالت، آزادی و مساوات، و بالأخره خوشبختی و سعادت بشر در همین دژ پنهان شده و کمین کرده است: «اعْدی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتی بَینَ جَنْبَیک». بزرگترین دشمنان تو همان نفس توست که میان دو پهلوی توست.
بشر امروز پس از این همه موفقیتهای علمی، دردمندانه مینالد. از چه مینالد؟ کسریها و کمبودهایش در کدام ناحیه است؟ آیا جز در ناحیه خُلق و خوی و «آدمیت» است؟
انسان امروز با همه پیشرفتهای معجزآسا در ناحیه علم و فن، از لحاظ مردمی و انسانیت گامی پیش نرفته بلکه به سیاهترین دوران سیاه خویش بازگشته است.
استاد مطهری، سیری در سیرۀ نبوی، ص14-13
کلاه ﻗﺮﻣﺰﯼ: ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺪﺍﺧﻼﻗﻪ؟
دوشنبه 96/05/16
کلاه ﻗﺮﻣﺰﯼ: ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺪﺍﺧﻼﻗﻪ؟
ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ: ﺑﭽﻪﻫﺎﺵ ﻧﻤﯿﺎﻥ بهش ﺳﺮ ﺑﺰﻧﻦ.
ﮐﻼﻩ ﻗﺮﻣﺰﯼ: ﺍﺯ ﺑﺲ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ ﺑﻮﺩﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻩ!
ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ: ﺷﺎﯾﺪﻡ ﺍﺯ بس تنها ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ ﺷﺪﻩ.
«چرا بسیاری از دانشمندان غرب خداناباور هستند؟»
دوشنبه 96/05/16
یکی از دلایل بسیار مهمی که برخی از دانشمندان را به سوی الحاد سوق می دهد، عدم ِفهمِ دقیق از متون الهیات است.
بسیاری بر این باور هستند که الهیات یا همان مابعدالطبیعه، سنگین ترین بخش از علوم فلسفی متداول بوده است؛ از این رو فلاسفه ابتدا منطق میخواندند، سپس علوم طبیعی که شامل فیزیک شیمی و مانند آن را و سپس وارد الهیات میشدند.
سنگینی مباحثِ بخش الهیات بیشتر به خاطر غیر مادی بودن تمامی مفاهیم (مانند خداوند، وحی، عقل و …) می باشد. از این رو بیراه نگفته ایم اگر ادعا کنیم که بسیاری از دانشمندان، مباحث سنگین و دقیق الهیات را نفهمیده اند و از این رو به الحاد و انکار خدا دچار شده اند، حتی اگر در علوم دیگر، کاملاً حاذق نیز باشند.
اما یک شاهد برای این مدعی می آوریم: ابن سینا از معدود نوابغ روزگار، پیرامون سنگینی مباحث الهیات این چنین مینویسند:
«پس از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب مابعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم، ولی چیزی از آن نمیفهمیدم و غرضِ نویسنده را از آن سخنان درنمییافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم. چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقتِ آن پی نبرده بودم. چهرهٔ مقصود در حجابِ ابهام بود و من از خویشتن ناامید میشدم و میگفتم مرا در این دانش راهی نیست. یک روز عصر از بازار کتابفروشان میگذشتم کتابفروشِ دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار میگشت به من درخواست کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابونصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بیدرنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از برداشتم پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاسِ خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم.»
باید دقت داشت که بو علی سینا هنگامی که این جمله را گفته بود، بر علومی چون پزشکی، فیزیک و مانند آن خبره و چیره بوده است.
در نتیجه باید بگوییم که با احترام به دانشمندان بزرگی که در زمینه های گوناگون علمی بوده اند و هر کدام کشفیات و پیشرفت های مثمر ثمری داشته اند، اما الهیات نیز برای خود علمی مستقل است که شخص برای فهم آن و اظهار نظر در آن، باید بر آن تسلط داشته باشد و متاسفانه چنین تسلطی در میان اکثر دانشمندان علوم طبیعی چون فیزیک، زیست شناسی و … وجود ندارد.
و این مطلب نیز توهین به آنان نخواهد بود، زیرا آنان، علم خود را مطالعه کرده و پیش برده اند و زمانی برای خواندن و پرداختن به الهیات نداشته اند.