موضوع: "انعکاس"

برایت هرچه بنویسم تعریف نمی شود(برای محسن حججی)

محسن حججی

مدافع حرم محسن حججی از شهرستان نجف آباد در دفاع از حریم اهل‌بیت، اسلام حقیقی و تامین امنیت ملی کشورمان، بدست تروریستها در سوریه به شهادت رسید.

وی دو روز پیش در عملیاتی که نزدیک مرز سوریه با عراق صورت گرفت به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد. داعش تصاویری از به شهادت رساندن این رزمنده ایرانی را منتشر کرده است.

شهید مدافع حرم «محسن حججی» یکی از نیروهای لشکر زرهی ۸ نجف اشرف و یکی از نیروهای فعال موسسه شهید احمد کاظمی بود. از این شهید بزرگوار یک فرزند ۲ساله به یادگار مانده است.

لشکر ۸ تاکنون ۱۰ شهید را در راه تامین امنیت کشور با عنوان مدافع حرم در سوریه تقدیم کرده است.

 

شرح خطبه 198(روزانه با نهج البلاغه)

۱۹۸ و قال علیه‏السلام لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ: «لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ»: کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ.
امام علیه السلام هنگامى که این سخن خوارج را که مى‏گفتند «لا حکم الا لله»(حکم مخصوص خداست) شنید فرمود: «سخن حقى است‏که معنى باطلى از آن اراده شده است».[۱]

 

شرح و تفسیر باطل در لباس حق‏

امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه‏اش هنگامى که این سخن خوارج را که مى‏گفتند «لا حُکْمَ إلَّالِلَّهِ» (حکم مخصوص خداست) شنید فرمود: «سخن حقى است که معنى باطلى از آن اراده شده است»؛(لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَاحُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ). اشاره به این که سخن حق است و برگرفته از آیات قرآن مجید؛ ولى خوارج معناى آن را تحریف مى‏کنند به گونه‏اى که سر از باطل بیرون مى‏آورند. پیش از این‏که این سخن را شرح بدهیم به سراغ روایتى مى‏رویم که قاضى نعمان مغربى در کتاب‏ شرح الاخبار آورده است. او مى‏گوید: على علیه السلام از صفین باز گشته بود و در مسجد مشغول بیان خطبه‏اى بود که یک نفر از گوشه مسجد شعار «لا حُکْمَ إلَّا لِلَّهِ» را سر داد. امام علیه السلام سکوت کرد و پاسخى نداد. مقدارى گذشت نفر دومى همین شعار را از گوشه دیگر سر داد. باز امام علیه السلام اعتنایى نکرد. سرانجام جمعى (از خوارج که در مجلس حضور داشتند) با هم این شعار را سر دادند. امام علیه السلام فرمود: این سخن حقى است که اراده باطل از آن شده است. ما سه امتیاز به شما (خوارج) مى‏دهیم: شما را از شرکت در مساجد و نماز خواندن (با ما) باز نمى‏داریم و تا زمانى که (با ما) هم دست باشید سهم شما را از بیت‏المال مى‏دهیم و اگر آغازگر جنگ نباشید ما آن را آغاز نخواهیم کرد، سپس فرمود:

«وَأشْهَدُ لَقَدْأخْبَرَنِى النَّبىُّ الصّادِقُ عَنِ الرُّوحِ الْأمینِ عَنْ رَبّ الْعالَمینَ أنَّهُ لا یَخْرُجُ عَلَیْنا مِنْکُمْ فِئَهٌ قَلَّتْ أوْ کَثُرَتْ إلّاجَعَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ حَتْفَها عَلى‏ أیْدینا

؛ گواهى مى‏دهم به خدا سوگند پیامبر راستگو از فرشته وحى روح الامین به من خبر داد که گروهى از شما چه کم باشد چه زیاد بر ما خروج نمى‏کند مگر این‏که مرگشان به دست ما خواهد بود».[۲]

توضیح: همان‏طور که قبلًا اشاره شد، امام علیه السلام این کلام را بعد از جنگ صفین و پس از داستان حکمین ایراد فرمود. با این‏که داستان حکمیت بر امام علیه السلام تحمیل شد ولى جمعى که بعداً به عنوان خوارج نامیده شدند بر امام علیه السلام خرده گرفتند که چرا مسئله حکمیت را پذیرفته است با این‏که که قرآن مجید مى‏گوید: «حکم مخصوص خداست». این در حالى است جمله پیش‏گفته که در سه جاى از قرآن آمده با قرائنى که قبل و بعد از آن است هیچ‏گونه ارتباطى به ادعاى خوارج ندارد.

قرآن در سوره «انعام» آیه ۵۷ خطاب به پیغمبر صلى الله علیه و آله مى‏گوید: «قُلْ إِنِّى عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَّبِّی وَکَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا للَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ»؛ بگو من دلیل روشنى از پروردگارم دارم ولى شما آن را تکذیب کرده‏اید. آنچه شما (از عذاب الهى) درباره آن شتاب مى‏کنید در اختیار من نیست حکم و فرمان تنها از آنِ خداست حق رااز باطل جدا مى‏کند و او بهترین جداکننده (حق از باطل) است».

در آیه ۴۰ از سوره «یوسف» نیز در پاسخ بت‏پرستان که اسم‏هاى بى‏مسمایى را بر بت‏ها نهاده بودند مى‏فرماید: «ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»؛ آنچه غیر از خدا مى‏پرستید، جز اسم‏هایى (بى‏مسمّا) که شما و پدرانتان آنها را (خدا) نامیده‏اید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلى‏بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید.

این است آیین ثابت و پایدار؛ ولى بیشتر مردم نمى‏دانند».

روشن است که حکم در این آیه اشاره به فرمان الهى در امر توحید و مبارزه با شرک و مانند آن است.

همچنین در آیه ۶۷ سوره «یوسف» از زبان یعقوب پیغمبر مى‏گوید: «وَقَالَ یَا بَنِىَّ لَاتَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَهٍ وَمَا أُغْنِى عَنکُمْ مِّنَ اللَّهِ مِنْ شَىْ‏ءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا للَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»؛ و (به هنگام حرکت، یعقوب) گفت: پسران من؛ همگى از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهاى مختلف وارد گردید (تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)؛ و (من با این دستور،) نمى‏توانم تقدیر حتمى الهى را از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توکّل کرده‏ام؛ و همه متوکّلان باید بر او توکّل کنند!».

حکم در این آیه نیز اشاره به این است که اگر من به سراغ عالم اسباب مى‏روم و به شما دستوراتى مى‏دهم تا گرفتار چشم زخم تا توطئه مخالفان نشوید، باید بدانید که مسبب الاسباب حقیقى خداست و باید به او توکل کنید.

قرآن مجید در مسئله اختلاف دو همسر با یکدیگر دستور مى‏دهد که حَکَمى از سوى مرد و حَکَمى از سوى زن انتخاب شود تا بنشینند و تصمیم عادلانه‏اى بگیرند و به اختلاف میان آنها پایان دهند.

اصولًا کار تمام قضات حَکَمیت براى رسیدن به دعاوى و فصل خصومت است آیا هیچ عاقلى مى‏گوید: خداوند باید در محکمه قضاوت بنشیند و براى فصل خصومت و رسیدن به دعاوى مردم حکم کند؟ و یا این‏که اگر اختلافى بین زن و شوهر پیدا شد، خداوند بیاید و تصمیم عادلانه‏اى درباره آنها بگیرد و یا این‏که امر حکومت بر مسلمانان را خدا بر عهده بگیرد؛ فرمانده جنگ و صلح او باشد، غنائم را او تقسیم کند؟

آرى باید این کارها به دست انسان‏هاى آگاه و عادلى صورت گیرد که در تمام موارد بر طبق احکام الهى و فرمان و دستورات او حکم کنند، بنابراین حکم به معناى حَکَمیت براى رفع اختلاف که خوارج مى‏پنداشتند هرگز در قرآن مجید به خدا نسبت داده نشده است و این مطلب به قدرى روشن است که نیاز به توضیح ندارد.

احکامى که در قرآن مجید آمده به صورت قوانین کلى است که به دست رسول اکرم صلى الله علیه و آله و اولى‏الامر براى اجرا داده شده است و در اختلافات به دست قضات و مأمورانى که از طرف آنها براى اجراى احکام برگزیده شده‏اند. هیچ عاقلى نمى‏گوید خدا باید حد سرقت یا حد زنا را بر کسانى که مستحق‏اند اجرا کند. هیچ کس نمى‏گوید که در اختلاف حقوقى و خانوادگى که میان افرادى معین یا بین چند قبیله یا خانواده است، خداوند بیاید و قضاوت و فصل خصومت کند.

البته خداوند احکام کلى و قوانین جامعى مقرر فرموده که مدیران جامعه و مجریان احکام و قضات باید اعمال خود را بر آنها تطبیق دهند. این چیزى است که خوارج بر اثر ضعف عقل و حماقت و تعصب شدید نمى‏توانستند آن را درک کنند.

امیرمؤمنان على علیه السلام در خطبه ۴۰، از اجراى احکام و مدیریت جامعه تعبیر به «إمره» (امیرى و فرمانروایى) مى‏کند و از این رو در ادامه همان خطبه مى‏فرماید:

«مردم نیازمند امیر و حاکمى هستند (که فرمان خدا را در میان آنها اجرا کند)» اشاره به این‏که مسئله حکمیت در این دایره قرار داشت نه در دایره قانون‏گذارى الهى. با توجه به این‏که لشکر معاویه قرآن‏ها را بر سر نیزه کردند و در توطئه‏اى خطرناک گفتند ما هم مسلمانیم و قرآن در میان ما حکومت کند که چه کسى امیر در میان مسلمانان باشد و از آنجا که قرآن تعیین امیرى به صورت شخصى و معین به اعتقاد آنها نکرده بود گفتند: ما باید از هر طرف حَکَمى انتخاب کنیم تادر پرتو آیات قرآن بنشینند و یک نفر را به عنوان امیر مسلمانان انتخاب کنند و این امر بر على علیه السلام و یاران خاصش تحمیل شد. سپس اقلیت خوارج با آن مخالفت کردند که اصلا انتخاب حَکَم کار غلطى است و حَکَم خداست و شعار «لا حُکْمَ إلّالِلَّهِ» با این مفهوم انحرافى بعد از شکست مسئله حَکَمیت بالا گرفت، از این رو امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏فرمود: شعار «لا حُکْمَ إلّالِلَّهِ» یک واقعیت و سخن حقى است که آنها معناى باطلى را از آن اراده کرده اند؛ حق است به این دلیل که توحید در قانون‏گذارى حکم مى‏گوید: تشریع قوانین و احکام تنها از سوى خداست و رسول اکرم صلى الله علیه و آله مبلغ و مجرى آن است و اما مفهوم باطلى که آنها از آن اراده مى‏کردند این است که حکومت و فرماندهى و اجراى احکام و مدیریت جامعه باید به وسیله خداوند صورت گیرد. غافل از این‏که هرگز خدا نمى‏آید فرمان جنگ و صلح یا تقسیم غنائم و یا نصب امراى بلاد را صادر کند و اگر منظور آنها این بوده که اصلًا نیازى به امیر و زمامدار در جامعه نیست و مردم خودشان احکام را باید عمل کنند همان‏گونه که در طول تاریخ گذشته و امروز افرادى طرفدار نفى حکومت بودند، سستى و بى‏پایگى این مسئله نه تنها کمتر از اول نیست بلکه بیشتر است، همان‏طور که حضرت در خطبه چهلم نیز اشاره‏اى به آن دارد که تمام جوامع بشرى در طول تاریخ حاکمى داشته؛ خواه ظالم خواه عادل و حتى وجود حاکم ظالم از نبودن آن که باعث حرج و مرج و به هم ریختن شیرازه تمام جامعه مى‏شود بهتر است؛ حاکم ظالم براى حفظ خود هم که باشد ناچار است اجمالًا نظم و امنیتى در جامعه ایجاد کند، قاضى براى حل خصومت‏ها تعیین کند، زندان و بندى براى سارقان و مجرمان ترتیب دهد و حتى گاه خدمات اقتصادى فراوانى براى جلب توجه مردم و حفظ موقعیت خویش داشته باشد. اگر هیچ حکومتى نباشد جوامع بشرى پس از مدت کوتاهى نابود مى‏شوند.در جلد دوم همین کتاب ذیل خطبه ۴۰ بحث‏هاى مشروحى در این زمینه داشتیم و درباره بلاى تحریف حقایق و آثار زیان‏بار آن و همچنین ضرورت تشکیل حکومت، مطالب لازم را بیان کردیم.

 

[۱] .سند گفتار حکیمانه:

این جمله در طلیعه خطبه چهلم گذشت و خطیب رحمه الله در کتاب مصادر، منابع زیادى براى این کلام در آنجا و در محل کلام نقل کرده است؛ از جمله از شافعى امام معروف اهل تسنن در کتاب« أم» نقل مى‏کند که روایت شده است على بن ابى‏طالب( رضى الله عنه) هنگامى که خطبه‏اى مى‏خواند صدایى از گوشه مجلس برخواست و یکى گفت:« لا حُکْمَ إلّالِلّه عَزَّوَجَلَّ» آن حضرت فرمود:« کِلَمَهٌ حَقّ أُریدَ بِهَا الْباطِلُ» و نیز محمد بن جریر طبرى در کتاب تاریخ خود و ابوطالب مکى در قوت القلوب و ابن واضح در تاریخ خود و بلاذرى در انساب الاشراف که همه آنها قبل از سید رضى مى‏زیستند آن را نقل کرده‏اند. همچنین ابن درید در کتاب اشتقاق آن را آورده است.( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۱، ص ۴۴۰ و ج ۴، ص ۱۶۳).

[۲] . شرح الاخبار، ج ۲، ص ۹٫
 

کشف ۲۳ کهکشان جدید با استفاده از دوربین “انرژی تاریک”

به گزارش بیگ بنگ به نقل از ایسنا، زمان تشکیل این کهکشان‌ها دقیقا همزمان با دوره بسط و انبساط کیهان بعد از تاریکی مطلق کیهانی است. در این دوره جهان در فرایند یونیزه شدن مجدد قرار داشته است که در آن پرتوهای ایجاد شده از طرف ستارگان و کهکشان‌های جدید محیط اطراف خودشان را روشن کرده بودند و مه‌های کهکشانی را در اطراف کهکشان‌های جدید خنثی می‌کردند.

تیمی از منجمان دانشگاه ایالتی آریزونای آمریکا با استفاده از دوربین کشف انرژی تاریک و تلسکوپ چهار متری “بلانکو” که در رصدخانه نوری ملی شیلی قرار دارد موفق شدند ۲۳ کهکشان جدید که در دوران ابتدایی کیهان ایجاد شده‌اند را مشاهده کنند. حدود ۳۰۰ هزار سال پس از بیگ بنگ، کیهان در تاریکی مطلق قرار داشت و گاز هیدروژن در تمام فضا پراکنده بود. در ۵۰۰ میلیون سال بعد از این شرایط، اولین کهکشان‌ها و ستارگان شکل گرفتند و تشعشعات ناشی از آنها فضای پیرامونی آنها را تغییر داد که سبب تغییر ماهیت جهان شد. دانشمندان این روند را در فاصله ۳۰۰ میلیون تا ۱ میلیارد سال پس از شکل‌گیری کیهان می‌دانند.

“سانگیتا مالهوترا”(Sangeeta Malhotra) یکی از محققان این پروژه گفت: پیش از یونیزه شدن مجدد این کهکشان‌ها به سختی رصد می‌شدند زیرا نور آنها به خاطر گازهای بین کهکشانی قابل رویت نبود و پس از مدتی با از بین رفتن این گازها رصد آنها امکان‌پذیر شد. وی افزود: با استفاده از این روش ما می‌توانیم در هر زمانی بفهمیم چقدر از مه‌های کهکشانی اولیه در جهان باقی مانده است.

تجهیزات رصدی مورد استفاده برای رصد این ۲۳ کهکشان به تازگی بروزرسانی شده‌اند و بخش زیادی از موفقیت منجمان به خاطر استفاده از این تجهیزات بوده است. چند سال قبل با امکانات آن زمان محققان این رصد را با استفاده از یک دوربین ۶۴ مگاپیکسلی انجام دادند که می‌تواند فضایی به اندازه ماه کامل در آسمان را پوشش دهد. دوربین مورد استفاده در تحقیق فعلی حدود ۵۷۰ مگاپیکسل است که می‌تواند فضایی در ابعاد ۱۵ برابر ماه کامل در آسمان را پوشش دهد. جزئیات بیشتر این پژوهش در نشریۀAstrophysical Journal Letters منتشر شده است.

سایت علمی بیگ بنگ / منبع: dailymail.co.uk

کمان ستارگان راه شیری بر فراز درۀ یادبود

فقط در دره یادبود آمریکا می توانید چنین پیش زمینۀ زیبایی را با این صخره های نمادین که تل یا تپه نامیده می شوند، ببینید. تپه ها از سنگ های سختی ساخته شده اند که پس از فرسایش سنگ های نرم پیرامونشان در اثر آب بجا ماندند. در این تصویر برجسته که در سال ۲۰۱۲ گرفته شده، نزدیکترین تپه در سمت چپ و تپه در سمت راست Mitten نامیده می شوند، درحالیکه تپه Merrick دورتر در سمت راست قابل مشاهده است. یک درخشش سبز رنگ از افق دیدیه می شود که هواتاب نامیده می شود. در بالا خطی از نورهای پراکنده وجود دارد که مرکز دیسک کهکشان راه شیری مان را تشکیل می دهد. خط ستارگان کهکشان راه شیری را تقریبأ همه در هر شب صافی می توانند در میان نورهای درخشان پیرامون آن ببینند، اما برای به تصویر کشیدن این رنگ ها در آسمان شب تاریک به یک دوربین دیجیتال حساس نیاز است.

سایت علمی بیگ بنگ / منبع: apod

لوک خوش شانس،هاچ زنبور عسل و...

3- لوک خوش شانس:
مجموعه لوک خوش شانس، داستان گانگستر سپیدپوستی است که هیچ خانه و کاشانه‌ای ندارد؛ اما همیشه فرشته نجات سرخ پوستان بومی است و وجودش باعث می‌شود که افراد و قبیله‌های گوناگون، هیچ گاه وارد جنگ و دعوا نشوند. او به همراه اسب بذله گو و سگ شوخ طبعش همیشه به دنبال تبهکاران است و در پایان هر بخش، تنها به سوی غروب خورشید می‌رود؛ اما چرا غروب خورشید؟!! شاید اگر بدانیم غروب خورشید در کتاب مقدس، نماد سرزمین موعود یهودیان است، به خوبی پاسخ این پرسش را دریابیم. لوک خوش شانس سعی می‌کند تا به خوبی معرف یهودی خوش برخورد و مهربانی باشد که بدنبال سرزمین موعود و مادری خود است و در این راه به رسالت خود یعنی ایجاد امنیت برای دنیا عمل می‌کند.

4- هاچ زنبور عسل:
خیلی از ما در دوران کودکی خود، مجموعه جذاب «هاچ زنبور عسل» را دیده ایم و بی هیچ تأملی، حاضر هستیم دیدن آن را به کودکان دلبند خود توصیه کنیم؛ اما خوب است بدانیم داستان هاچ زنبور عسل به کودکان یهودی می‌فهماند که باید همواره به دنبال مادر ( نماد سرزمین موعود ) خود باشند و دیگران همچون موجودات مخوف این انیمیشن، همواره در این راه، سد راه او هستند و البته در این راه می‌توان روی کمک برخی دوستان مو بور حساب کند.
نکته: گشتن به دنبال مادر تم غالب مجموعه‌های انیمیشنی است که کشور‌های آسیایی و در رأس آنها ‍ژاپن به سفارش شرکت‌های صهیونیستس هالیوود تولید کرده‌اند، همچون «دختری به نام نل»؛ «حنا دختری در مزرعه»، «باخانمان»، «چوبین» و غیره. همان طور که گفتیم، مادر در فرهنگ یهودی، نماد سرزمین موعود یهودیان است. این انیمیشن‌ها هرچند با هدف بیشترین تأثیر بر کودکان یهودی جهان ساخته شده اما به دیگر کودکان جهان نیز این حس را القا می‌کند که تصاحب دیگر سرزمین ها با عنوان برگشتن به سرزمین مادری، حق مسلم قوم یهود است.

 
مداحی های محرم