موضوع: "انعکاس"
شرح حکمت 200 نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)
سه شنبه 96/05/24
و قال علیهالسلام وَأُتِیَ بِجَانٍ وَمَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ: لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَاتُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَهٍ.
هنگامى که جنایتکارى را به همراه جمعى از اوباش خدمت امام علیه السلام آوردند.
امام علیه السلام فرمود:خوشآمد مباد بر چهرههایى که جز به هنگام «حوادث بد» دیده نمىشوند.[۱]
شرح و تفسیر غوغاطلبان
این کلام حکیمانه تکمیلى است براى کلام گذشته و ماجرا از این قرار است که جنایتکارى را خدمت آن حضرت آوردند و عدهاى از اوباش همراه او بودند (گویا مىخواستند مجازات او را تماشا کنند) امام علیه السلام فرمود: «خوشآمد مباد بر چهرههایى که جز به هنگام حوادث بد دیده نمىشوند»؛
(وَأُتِیَ بِجَانٍ وَمَعَهُ غَوْغَاءُ، فَقَالَ لَامَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَاتُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَهٍ)
. «مرحبا» از ماده «رحب» به معناى وسعت مکان است و معمولا هنگامى که میهمانى وارد مىشود، عرب به او مرحبا مىگوید؛ یعنى بفرمایید که در محل وسیع و مناسبى وارد شدهاید. معادل آن در فارسى «خوش آمدید» است و ضد آن «لا مَرْحَباً» به معناى «خوش نیامدید» و یا «خوشآمد بر شما مباد».
آرى همواره گروهى در جوامع بشرى در پى جنجال آفرینى یا حضور در حوادث جنجالى هستند؛ به محض اینکه نگاه کنند دو نفر با هم در گوشه خیابان دعوا مىکنند از اطراف جمع مىشوند؛ نه براى میانجیگرى، بلکه براى اینکه آن صحنه زشت را بنگرند و یا هنگامى که بشنوند بنا هست فلان کس را در ملأ عام مجازات کنند، دوان دوان به سوى آن صحنه مىروند.
از بعضى روایات که در باب حدود آمده به خوبى استفاده مىشود که امیرمؤمنان على علیه السلام از این گروه متنفر بود. در کتاب وسائل الشیعه در کتاب الحدود حدیثى به این مضمون در باب کراهت اجتماع مردم براى نگاه کردن به
شخصى که حرام مىخورد آمده است هنگامى که امیرمؤمنان علیه السلام در بصره بودند مردى را خدمتش آوردند که بنا بود حد بر او اجرا شود، ناگهان گروهى از مردم براى تماشاى آن منظره اجتماع کردند، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: اى قنبر نگاه کن این گروه کیانند و براى چه آمدند عرض کرد مردى هست که مىخواهند حد بر او اقامه کنند (و اینها تماشاگرند)، هنگامى که نزدیک شدند امام نگاه در چهره آنها کرد و فرمود:
«لا مَرْحباً بِوُجُوهٍ لا تُرى إلّافی کُلّ سُوءٍ هؤُلاءِ فُضُولُ الرّجالِ أمِطْهُمْ عَنّى یا قَنْبَرُ
؛ خوش آمد مباد بر چهرههایى که جز در صحنههاى بد دیده نمىشود آنها افراد بیهوده جامعه هستند اى قنبر آنها را از من دور ساز».[۲]
درست که در قرآن مجید و روایات دستور داده شده است اجراى حد در حضور جمعى باشد تا مایه عبرت مردم گردد؛ اما این گروه از افراد هرگز براى عبرت گرفتن نمىآمدند، بلکه هر جا جنجالى برپا شود در آنجا حضور مىیابند و در صورتى که فرصت پیدا کنند خودشان نیز وارد صحنه مىشوند.
ولى جالب توجه اینکه زمامداران ظالم و ستمگر در دنیاى دیروز و امروز از وجود این گروه براى پیش بردن مقاصد نامشروع خود بهره فراوان مىگیرند و براى درهم شکستن مخالفان خود و آمران به معروف و ناهیان از منکر این گروه را تحریک کرده و به مصاف آنها مىفرستند.
ابن ابىالحدید از «احنف» چنین نقل مىکند که مىگفت: سفیهان جامعه را گرامى دارید، زیرا آنها شما را از این و آن حفظ مىکنند. (منظورش این بود که مىتوانند دشمنان شما را دفع کنند) سپس شعرى از شاعرى نقل کرده که مضمونش این است: من این افراد بدرفتار را براى خودم حفظ مىکنم تا در مقابل مخالفان از آنها استفاده کنم، اگر سگهایى که نزد مناند حضور نداشته باشند از سگهاى مخالفین در هراسم.[۳]
[۱] . سند گفتار حکیمانه:
خطیب رحمه الله در مصادر از دانشمندانى که قبل و بعد از سید رضى مىزیستند این کلام حکمتآمیز را نقل کرده از جمله بلاذرى در انساب الاشراف با تفاوت مختصرى و همچنین یعقوبى در کتاب تاریخ و آمدى در غررالحکم.( مصادر نهجالبلاغه، ج ۴، ص ۱۶۴).
مرحوم شیخ طوسى نیز آن را در کتاب تهذیب، مستند و مبسوطتر آورده است.( تهذیب، ج ۱۰، ص ۵۰، ح ۳۴).
[۲] . وسائلالشیعه، ج ۱۸، باب ۲۲، ص ۴۵، کتاب الحدود، ح ۱٫
[۳] . شرح نهج البلاغه ابن ابىالحدید، ج ۱۹، ص ۲۰، ذیل حکمت مورد بحث.
انواع دیانتهای ما!!!
سه شنبه 96/05/24
انواعی از دیانت های ما
دین فست فودی
فقط میخواهیم چیزی را فورا بخوریم که گرسنگی را برطرف کند
حالا چه باشد و چه ضرراتی در ارکان ما داشته باشد مهم نیست
دین شغلی
فقط دنبال این هستیم که موقعیتی داشته باشیم و پولی درآوریم
و فردا روزی هم در آن لباس و آن شغل نباشیم هیچ تعهدی نداریم
دین حداقلی
در این حد که نمازی بخوانیم و روزه ای بگیریم و مشهدی برویم
در این دین نه نهی از منکر و نه ترک غیبت و نه .. جایی ندارد.
دین شخصی
همین که خودمان مال و آبرو و امور شخصی مان محفوظ باشد
کاری نداریم که دهها کشور مسلمان و دهها استان دیگر گرفتارند.
دین عوامانه
مطالعات معتبر و منظمی ندارد و هر چیزی را از هر کسی می پذیرد
و اصلا حوصله و فرصت مطالعات منسجم در موضوعات دینی را ندارد.
دین محتاطانه
در هیچ موضوع مالی و سیاسی و اجتماعی مسلمین دخالت نمی کند
که مبادا حقی از کسی ضایع شود اما حقوق اجتماعی را فراموش می کند.
دین مناسک زده
فقط دنبال مشهد و کربلا و مکه رفتن و زیارت و اموری ازین دست است
و توجهی ندارد که ازین دعاها و این زیارت ها باید مسلمانی بیرون بیاید.
دین شلخته
با رفتار و کردار و افکار خود دیگران را از مومنین دلزده می کند
آداب اجتماعی و سنت های حسنه جامعه را بلد نیست و رعایت نمی کند.
دین منفعل
به محض هر شایعه دینی و سیاسی به مومنین و سنتها بدبین می شود
و باید هرهفته دهها شبهه غالبا مکرر اما با کاور نو را به او پاسخ بدهی.
دین عقل زده
هر چیزی را با عقل آنهم فقط با عقل و منفعت شخصی خودش می سنجد
بی آنکه جوانب موضوع را سنجیده باشد و نظرات اهل فن را شنیده باشد.
دین تنبل
فقط احوال و اعمالی از دین را دوست دارد که آسان و کوتاه باشد
اگر ذره ای از وخد و مال و رنج و تلاش وسط بیاید خودش را کنار می کشد.
دین تجربه محور
فقط هر چه را تجربه او و افراد مورد اعتمادش حکم کند می پذیرد
و شاید تجربه درستی نداشته باشد و تجربه جزئی اندک از حقیقت است.
دین غربزده
هر قسمتی از دین که مورد تایید منش غربی باشد را می پذیرد
و هر قسمتی را که غربزده ها نادرست بدانند از دایره زندگی حذف میکند.
دین بدون قرآن
نه انسی با قرآن دارد و نه در عمل کاری با کلمات و معارف آن
گاهی عنایت افراطی به روایات دارد و گاهی هم به تجربه و مادی نگری.
دین بدون روایات
فقط آنچه را در قرآن آمده می پذیرد و کاری به روایات اهل بیت ندارد
و گاهی این منش طلبگی است و گاهی عوامانه، و فقط اسم ائمه را میداند.
دین سیاست زده
هر کسی و هر گروهی باید نگرش سیاسی حزب ما را داشته باشد
و الا از دین خارج و مهدور الدم و تمام زحمات و کارهای او باطل است.
دین بدون سیاست
از هر چه مربوط به سیاست است می ترسد و دوری می کند
بدون این که بداند سیاست نگرش اجتماعی اسلام است و تعطیلی ندارد.
دین دانشگاه زده
فقط هر چه توسط فیزیک و ریاضی و عقل ثابت شود معتبر است
و هیچ جنبه ای از دین او نمی تواند عقل تجریدی یا امور ماورا باشد.
دین حوزه زده
فقط هر چه اساتید و کتب او بگویند درست و دیگران در گمراهی اند
اگر استادش فلسفه و عرفان زده باشد او مرید فلاسفه است و بالعکس و..
دوست دارد همه با اصطلاحات و نگرش مورد علاقه او جهان را بنگرند.
دین تویتری
هر چه کوتاه و مختصر و خنده دار باشد اصل دین و آئین است
و هر چه طولانی و دارای شرح یا جدی باشد محلی از اعتبار ندارد.
دین دبیرستانی
هر چه معلم قرآن و دینی طرف بگوید درست و معتبر است
و مطالب دینی باید طوطی وار حفظ و تکرار شوند و تحقیق ممنوع
دین هیئت زده
فقط باید در هیئت حاضر شد و مهم نیست محتوا و صاحب آن کیست
چه عربده باشد چه حُس حُس چه شیعه انگلیسی چه هر چیز نامناسبی
فردا امام زمان(عج) هم ظهور کند عده ای همان هیئت را خود میروند.
دین احتیاطات علمائی
تمام جزئیات تمام مناسک باید دارای نص قطعی الصدور باشد
بی توجه به اینکه می توان بی خلط اعتبارات، مسائل مردم را راه انداخت.
دین خانواده زده
هر چه فامیل و والدین و برادر من بفهمد و بگوید دین من است
دیگران اعم از خطبا و علما و دیگران همه دنبال منافع خودشان هستند!
و چه بسیار دسته ها و تفکرات و رفتارهای دیگری که می توان شمرد
وهمیشه از خدا بخواهیم که ما را عالم به دین وعامل وآشنا به جامعه قرار دهد.
و با تمرین و همت و توسل و توکل می توان این راه را شروع و به انتها رساند
بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين (هود/86)
"بررسی موضوع بعثت بر اساس لوازم، علل، رفتارها و نتایج فرازمانی آن"(6)
سه شنبه 96/05/24
گروه گروه شدن امت واحده ای که قبل از دنیا وجود داشته است از جنبه ربوبیت و تربیت پروردگار است
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پس آیه ۲۱۳ سوره بقره اگر چه بحث امت واحده را در گذشته تاریخ مطرح میکند اما بحث را رها نمیکند. در آیه بعد آینده عظیم الهی را تبیین میکند.
در آیه سوره یونس هم همین است. مردم جز امت واحده نبودند، اختلاف پیدا کردند. خدای متعال به خاطر کلمه رب بین آنها قضاوت نکرد و مهلت داد. در آیه بعدی بحث انتظار است و بحث غیب است و بحث فرا رسیدن یک مقطع زمانی از تاریخ در آینده تا تکلیف اختلافات روشن بشود.
خب این دوتا آیه و این دو مجموعه از آیه خودش بحث را جمع میکند. بنابراین اگر در آیاتی بحث آمدن امت واحده در آینده است، آن فضای حداکثری ارتقا یافته انسانها است، به این توجه داشته باشید.
حالا وقتی مردم یک مجموعهای بودند، امت واحدهای بودند. همه انسانها خلق شده بودند- جسم ذری آنها خلق شده بود- برای ما روشن شد که خداوند به خاطر این که این انسانها لایق بهشت بشوند باید فضایی ایجاد میکرد که ما به این فضا دنیا میگوییم. به خاطر وقوع کلمه رب خداوند باید فضایی واقع میکرد، اینها را متوجه شدیم.
موضوعات دیگری هم هست که خداوند در سیر آوردن امت واحده به سمت دنیا شکل داده باشد و در قرآن روشن کرده باشد؟ بعضی از این موضوعات را به سرعت مطرح بکنیم. البته یکی از این موضوعات مطرح شد. در سیر آمدن به سمت دنیا فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ. وقتی خداوند برای تربیت به سمت دنیا میآورد، اول شجره انبیا و رسولان را مشخص میکند. بشر باید ارتقا پیدا بکند، انبیا و رسولان باید بیایند.
دوم آیه ۴۸ سوره مائده. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا. خدا انبیا را آورده، خب حالا چه کار میکند؟ برای هر مجموعهای از شما شریعت و منهاجی قرار میدهد. یک روش دینداری قرار میدهد، شریعهای از دین قرار میدهد و نوعی از سلوک را مشخص میکند. لِكُلّ، برای کدام یک از شما؟ خدا دارد دانه دانه حرف میزند؟ نه. با توجه به سیاق خداوند دارد در مورد امتها صحبت میکند یا در مورد اقوام صحبت میکند. قوم پیامبر اکرم، قوم یهود، قوم نصاری.
لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ یعنی برای هر طیف از شما مسلمین، نصاری، یهود، چه و چه، خداوند یک شریعت و یک منهاج مشخص قرار داد. از بالا داریم پایین میآییم، بسیار منظم و قاعدهمند. خب این بحث شریعت و منهاج هم باید در راستای بعثت مطالعه بشود. از ارکان بحث بعثت است.
یکی دیگر از بحثهای مرتبط با بعثت لِکُلِّ أُمَّةً جَعَلْنَا مَنسَکاً. مناسکی قرار داد، یعنی همان شریعت به شکل ریزتر، خدا اجزا را مشخص کرد…
بررسی موضوع بعثت بر اساس لوازم، علل، رفتارها و نتایج فرازمانی آن"(5)
سه شنبه 96/05/24
گروه گروه شدن امت واحده ای که قبل از دنیا وجود داشته است از جنبه ربوبیت و تربیت پروردگار است
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پس مردم امت واحد بودند، به انشعابات کشیده شدند. چرا.؟به خاطر یک موضوع کلانی در راستای ربوبیت پروردگار. وَ لَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ. از جنبه ربوبیت پرودگار یک موضوعی وسط آمده بود که نیاز بود مردم از این فضای امت واحده که در قبل از این دنیا داشتند پایین بیایند. گروه گروه بشوند و به خاطر این موضوع ربوبیت و تربیت جلو بروند، تا خدا ماجرا را در یک زمانی جمع بکند.
پس در این آیه دوم مشخص شد که اگر گروههای انسانها به دنیا آمدند، اگر قرار شد انبیا بیایند و مبعوث بشوند تا اینها را جلو ببرند، موضوع اصلی که بحث انبیا ذیل آن شکل گرفته ربوبیت است. خدا میخواهد انسانها را ربوبیت بکند. خدا میخواهد این مجموعه امت واحده را تربیت بکند و پرورش بدهد، رشد بدهد. برای تربیت این انسانها سیر زمان شکل میگیرد، امتها شکل میگیرند، اختلافات شکل میگیرند. یک محدوده و مهلت شکل میگیرد تا کلمه ربوبیت به شکل تام در فضای تاریخ تجلی پیدا بکند. امتها تربیت بشوند تا به آن نقطه جلوتر برسند. این آیه یک مقدار فضا را برای ما روشنتر میکند.
و البته آیه بعدی سوره یونس، آیه بیست و پنج بخشی از این ماجرا را به آینده موکول میکند که إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ. این ماجرا یک ماجرای کاملاً با برنامه است. بی حساب و کتاب نیست. منتظر باشید. تاریخ بشر به انتظار است، انبیا به انتظار هستند، منتظر باشید. جبهه باطل به انتظار باش که جبهه حق به انتظار است، ماجرا خیلی بزرگ است.
خب ممکن است شما بفرمایید آقا، این دوتا آیهای که تلاوت شد. هم آیه دویست و سیزدهم از سوره بقره و هم آیه نوزدهم از سوره یونس که بحث امت واحده در گذشته تاریخ را مطرح میکند تعارض دارد. بعضی از آیات قرآن میگوید امت واحده هنوز شکل نگرفته، تعارض نیست. امت واحدهای بود. مسیرهایی برای وقوع کلمه رب و تربیت عالم و آدم شکل گرفت، حالا امت واحده در آینده مشخص میشود.
پس بعضی از آیات از وجود یک امت واحدهای با یک خصوصیات حداقلی در گذشته تاریخ حرف میزند. بعضی از آیات از وجود یک امت واحده تربیتشده و ارتقا یافته در آینده عالم حرف میزند. اتفاقاً جالب است! این موضوع هم در ادامه آیه ۲۱۳ سوره بقره و هم در ادامه آیه ۱۹ سوره یونس ذکر شده. یعنی در دو آیه بعدش ذکر شده است. در آیه ۲۱۳ سوره بقره این بحث بود که مردم امت واحده بودند، خداوند انبیا را مبعوث کرد، به آنها کتاب و حکمت داد، چه و چه و چه. در آیه بعدش بحث سر چی است.
امْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ و َلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ و امتداد… یعنی چی؟ خدا از یک گذشتهای که امت واحده بود،بعد به دلایلی این فضا تغییر کرد سخن میگوید تا آیهای که امْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ. فکر کردید همین طوری وارد بهشت میشوید؟ باید تربیت بشوید. و َلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء. باید بروید مشمول باساء و ضراء بشوید، آزمون بدهید. چون هدف این گونه است، پس به سمت دنیا بیایید. وارد آزمون بشوید، تا چه بشود؟ تا لایق بهشت بشوید، تا امت واحده حقیقی بشوید…
لطفا آیات رو خودتون علاوه بر مطالعه در متن پست جداگانه یخونید
"بررسی موضوع بعثت بر اساس لوازم، علل، رفتارها و نتایج فرازمانی آن"(4)
سه شنبه 96/05/24
بعثت انبیا ع برای برطرف کردن اختلاف بوجود آمده در امت واحده بوده است
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
خب قبل از این یک جمله که خداوند بخواهد نبیای به نام آدم را مبعوث بکند، كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً، مردم بودند. به چه شکلی بودند؟ امت واحد بودند. بعد از این که خدای متعال در خلال چند هزار سال انبیا را مبعوث کرد، «وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الحکمَه». و ابزارهای الهی به همراه این انبیا در این چند هزار سال نازل کرد و در دست آنها قرار داد. که چه کار بکنند. لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ. برای این که اختلاف مردم را برطرف بکنند. چه شد؟ انبیا آمدند اختلاف مردم را برطرف بکنند؟ بله. ببینید خدا چقدر دقیق صحبت میکند، مردم امت واحد بودند، بعد مردم به اختلاف رسیدند، گروه گروه شدند، حالا انبیا آمدهاند تا اختلافات بین گروهها و همین مردم را حل بکنند.
آمدن انبیا قبل از اختلافات مردم است و امت واحده قبل از آمدن انبیا است. این آیه از آیاتی است که بحث بعثت انبیا را بعد از بحث امت واحده مطرح میکند، در پیوند با بحث امت واحده مطرح میکند. از امت و از مردم در یک تعبیر با عنوان امت واحده در گذشته تاریخ یاد میکند و در تعبیر دیگر به عنوان افرادی که به اختلاف خوردهاند. و انبیای الهی و ابزارهای انبیای الهی و بعثت انبیای الهی و بشارتها و انذارهای انبیای الهی را پس از بعثت برای رفع اختلافات و تقویت امتها مطرح میکند.
پس ما در این آیه مقدم بر بعثت بحث امت واحده را داریم. بحث امت یک بحثی است که در پیوند با بعثت باید مطالعه بشود، و بعد در بحث بعثت تمام بعثتها در یک خط کاملاً مشخص تعریف میشود. بعثتها یک نخ تسبیح دارند، تمام بعثتها یک محور کلان دارند، بشارت و انذار. تمام انبیای مبعوث شده طبق آیه حداقل دوتا ابزار دارند، کتاب و حکمت، این جریان باید ورای تاریخ مطالعه بشود.
تمام بعثتها در پیوند با آن عنوان امت واحدهای که قبل از این دنیا وجود داشته باید مطالعه بشود. بعثت آدم، بعثت نوح، بعثت ابراهیم، بعثت موسی و عیسی علیهم السلام و بعثت پیامبر اکرم(ص)، همه و همه به نوعی پیوستگی کامل با آن امت واحده دارند. بنا بوده یک اتفاقی بر امت واحده واقع بشود که نیاز به بعثت داشته. امت واحده باید از آن فضای واحده بودن در میآمده و برای ارتقای خودش بعثتهایی شکل میگرفته تا در یک آینده مقدس اتفاق ویژهای سامان پیدا بکند.
یکی از آیات دیگری که این معنا را مورد توجه قرار میدهد، آیه نوزدهم سوره یونس است. «وَ مَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً». مردم به جز امت واحد نبودند، در نظر نگیرید مردم چیز دیگری بودند، مردم امت واحد بودند. فَاخْتَلَفُواْ، منشعب شدند، وَ لَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ. اگر یک موضوع عظیم و کلانی که از جنبه ربوبیت پروردگار است در میان نبود، خدا آن اختلافات را قضاوت میکرد و حل میکرد…