موضوع: "انعکاس"
آیهای که فقط نیمۀ اولش را بلدیم!
دوشنبه 97/01/20
کسی که عظمت خدا در دلش ننشسته باشد، وقتی از محبت خدا برایش بگویند، یکمقدار لذت میبرد، اما نمیتواند این محبت را پاسخ دهد. کسی که عظمت خدا در دلش وارد نشده، نمیتواند محبت خدا نسبت به خودش را درست درک کند و جواب این محبت را بدهد. اگر بخواهیم محبت خدا را درک کنیم و این محبت در ما اثر بگذارد، اول باید عظمت خدا در دل ما بنشیند.
یک آیۀ قرآن هست که نیمۀ اولش را همه شنیدهاند: «اُدْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، جوابتان را میدهم.» این قسمت از آیه را همه بلد هستند چون پر از مهربانی است، معمولاً همۀ ما هر چه آیۀ محبتآمیز هست بلدیم. اما بقیه این آیه را خیلیها بلد نیستند. چرا؟ چون بقیۀ آیه از عظمت خدا صحبت میکند و میفرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ؛ کسانی که نسبت به عبادت من تکبر وزرند، به زودی با کمال ذلت و خواری داخل جهنم خواهند شد.»
این خداست که در جایجای قرآن از عظمت خود سخن میگوید. به نظر شما اگر خدا از عظمت خودش سخن بگوید و عظمت خودش را نشان دهد، دیگر کسی طرف او نمیرود و عاشق او نمیشود؟ اتفاقاً عشق به خدا از رؤیت عظمت مقام ربوبی آغاز میشود. چه کسانی خدا را ملاقات میکنند؟ «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ» هر كس از حضور در پيشگاه عزّ ربوبيت بترسد.
حالا دوباره به معنای این آیه توجه کنید. خداوند ابتدا میفرماید: «اُدْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید، من جوابتان را میدهم.» بعد بلافاصله میفرماید: «کسانی که تکبر کنند و درِ خانه من نیایند و از من چیزی نخواهند، اگر دیگران را عادی به جهنم میبرم، آنها را به خاطر تکبرشان، با خواری و ذلّت به جهنم خواهم برد.» در واقع معنایش این است: «من خدای تو هستم که دارم به تو میگویم مرا صدا بزن تا جوابت را بدهم، آنوقت تو سرت را پایین انداختهای و لال شدهای! یا اینکه اصلاً اعتنا نمیکنی و میروی؟» این نوع برخود، نشانۀ تکبر انسان نسبت به خداوند است.
به مجلس ختم که میروی، وقتی بچهای سینی خرما را جلوی شما میگیرد و میگوید «بفرمایید»، بیاعتنا از کنارش رد نمیشوی، چون بیادبی محسوب میشود، هرچند طرف مقابل شما یک بچه است. اگر هم خرما نخواهی، برمیگردی میگویی: «خیلی ممنون. میل ندارم. تشکر.» بالاخره یک جوابی میدهی. حالا خداوند با آن عظمت و جلال، آمده جلوی شما و میفرماید: «از من چیزی بخواهید تا به شما بدهم!» اما تو سرت را پایین انداختهای و بیاعتنا رد میشوی؟ یعنی داری به خدا تکبر میکنی؟ محبت خدا را پس میزنی؟ بینیازی خودت را اعلام میکنی؟! خدا هم با کسی شوخی ندارد.
میدانی چرا نمازی که تعقیبات نداشته باشد قبول نیست؟ چون خدا بعد از نماز به تو میفرماید: «بنده من نماز خواندی؟ از من حساب بردی؟ امر مرا اجرا کردی؟ احسنت! حالا تو یک دعای مستجاب پیش من داری، از من بخواه تا به تو بدهم.» بعد یک دفعهای خدا نگاه میکند میبیند که بندهاش بدون اینکه چیزی بخواهد، دارد از سر سجاده بلند میشود و میرود! این کار معنایش چیست؟ آیا بیاعتنایی به خدا نیست؟ آیا تکبر و اعلان استغناء و بینیازی از خدا نیست؟
رسول اکرم(ص) فرمود: خداوند در مورد کسی که بعد از نماز تعقیبات نمیخواند و از خدا چیزی نمیخواهد، به ملائکهاش چنین میفرماید: «ملائکه من، این بندۀ مرا نگاه کنید. امر مرا انجام داد ولی از من حاجتی نخواست. انگار از من بینیاز است. نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید» اصلاً بندهای که به من نیاز ندارد، برای چه آمده امر مرا اجرا میکند؟ نکند با این کارش میخواهد بگوید «نه تو خدا هستی و نه من بندۀ تو هستم»؟!
دعا نکردن و حاجت نخواستن در جایی که خداوند به ما فرموده است «اگر حاجتی بخواهید جوابتان را میدهم»، بیادبی نسبت به پرودگار عالم است.
? بخشی از کتاب “چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟” اثر علیرضا پناهیان
بخاطر دنیا از دینتان کم نگذارید...
دوشنبه 97/01/20
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
لا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْیَاهُمْ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ
مردم چیزى از امور دینشان را براى اصلاح دنیایشان ترک نمى کنند مگر اینکه خداوند زیانبارتر از آن را به روى آنها مى گشاید.
بحارالانوار ج ۶۷ ص107
مشکل عرفان جهان مسیحیت چیست؟ چرا مسیحیت امروز نمیتواند عشق به خدا تولید کند؟
یکشنبه 97/01/19
حاج آقا، اشکالی دارد بدون اینکه خدا در دل ما عظمت پیدا کند، همین جوری دوستش داشته باشیم؟
نمیشود عزیز دل من! اگر میشد، که حرفی نداشتیم. تا حالا ما چقدر نشستهایم پای داستانها و صحبتهایی از عشق و محبت و لطف و مهربانی خدا و اشک ریختهایم، حسابی هم گریه کردهایم، امّا بعدش که از جلسه بیرون رفتهایم، باز هم اوضاعمان مثل قبل بوده و تغییر چندانی در ما ایجاد نشده است؟
چرا از بین اصحاب امام حسین(ع)، از همه بیشتر به اباالفضل العباس(ع) علاقمندی؟ چون قدرت او، هیبت او و علمداری او از همه بیشتر بود. این شدت علاقه به حضرت عباس(ع)، بعد از شدت عظمت و هیبت او در دلهای ما پدید میآید. اگر به شما بگویند: «اباالفضل العباس(ع) یک آقایی بود که خیلی خوب بود و خیلی به برادرش امام حسین(ع) وفادار بود، امّا حیف که ضعیف و نحیف و لاغر بود؛ به حدّی که هر کسی به او تنه میزد، درجا زمین میخورد! و همان اول جنگ هم شهید شد!» در این صورت آیا باز هم عباس(ع) اینقدر پیش شما عزیز میشد؟!
بعضیها دوست دارند قدرت و عظمت خدا را حذف کنند، و فقط با خدا عشقبازی کنند! الان سرزمین نازنین ما که پر است از معنویت و نعمات معنوی، دارد مینگذاری میشود! عرفانهای وارداتی و کاذب که از غرب و شرق عالم میآیند تا با ظاهر جذاب عرفانیهای کاذب مانع رسیدن انسانها به عرفان و معنویت واقعی شوند. تا دلتان بخواهد از نویسندگان مختلف غربی و شرقی کتاب فارسی چاپ میکنند. نویسندگانی که هیچ دینی ندارند اما با خدا حرف میزنند و به اصطلاح خودشان، با خدا عشقبازی میکنند! کتابهایشان پر است از حرفهای خوب درباره اینکه: خدا ناز و مهربان است، خدا حرف ما را میشنود، خدا ما را دوست دارد و از اینجور حرفها.
ممکن است سؤال شود که این حرفهای خوب چه ایرادی دارد؟ میدانید مشکل جهان مسیحیت چیست؟ مشکلشان این است که خدای آنها عظمت ندارد، فقط مهربان است. تنها کاری که خدایشان بلد است انجام دهد، این است که ببخشد. خدایی که انسان از او حساب نبرد، عاشق او هم نمیتواند بشود.
مشکل عرفانهای کاذب این است که خدای آنها مهربان و بخشنده است ولی عظمت ندارد. میدانید این چه فاجعهای درست میکند؟ خدایی که عظمت نداشت، همه میخواهند دوستش داشته باشند، ولی در عمل هیچ کس دوستش نخواهد داشت. همه دوست دارند عاشق این خدای عشقپرور باشند، ولی کسی عاشق خدایی که عظمت ندارد، نخواهد شد.
تلخ اما واقعى!خرابه های سریال پایتخت از کدام کارخانه از کار افتاده است؟
یکشنبه 97/01/19
اين خرابههايى كه در سريال پايتخت به عنوان كارخانههاى از كار افتاده و جنگ زده سوريه نشان میدهد كارخانههاى تعطيل شده شهر رى است!
حمایت از کالای ایرانی
بابا چیزی نشده رنگ همه پریده همش فیلم بود!
یکشنبه 97/01/19
تیاتر بود آقا، داعشی در کار نبود، همه عینه نقی_معمولی بازیگر بودن!
جلوی دوربین فیلم بازی میکردن!
پشت دوربین هم سیروس_مقدم اشاره میکرد کات میکردن، همه عوامل فیلم کنار هم چایی میزدن
اون لگد هم اصلاً نخورد
پشت تلفن هم کسی نبود که بیاد سراغ بچه ها!
همش فیلم بود!
اما واقعیت ماجرا میدونی کجاست؟
واقعیت ماجرا، تو بیابون های تنف و تلعفعر بود، اون جایی که محسن حججی رو زنده و زخمی و تشنه گرفتن!
و این بسیجی خمینی مثل شیر شرزه تو چشم های دواعش نگاه میکرد و مرگ رو به سخره گرفته بود!
واقعیت ماجرا خانطومان بود و لشگر 25 کربلا که 16 نفر از رعنا ترین جوانان این مملکت، که بعضی ها، تازه داماد بودن مثل برگ پاییزی رو زمین ریختند!
واقعیت ماجرا رو باید از خانواده شهدا، از و همسر و مادر شهید حججی پرسید که وقتی عکس جوون رعناشونو، تو چنگال داعش دیدند، خنجر کفر و رو پهلوی جوونشون دیدن چی بهشون گذشت!
اونجا دیگه فیلمنامه و کارگردان نبود که کات بده!
سکانس یک بار فیلمبرداری میشد اونم توسط خود خدا!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر شهید حاج عباس عبداللهی پرسید که وقتی فیلم دوره کردن پیکر شهیدش توسط داعش رو دید چی بهش گذشت!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر شهید_اسکندری پرسید که وقتی سر شوهرش رو روی نیزه دید چه حالی شد!
واقعیت ماجرا رو باید از اون نو عروسی پرسید که دو هفته قبل تو خرید عروسی بود و حالا باید بندهای کفنو باز کنه تا مَردش رو برای آخرین بار ببینه!
واقعیت ماجرا رو باید سالها بعد از نوزاد چند ماهه شهید_بلباسی پرسید که از چهار ماهگی یتیم شدن یعنی چی!
واقعیت ماجرا رو باید از دختر بچه های شهدای مدافع_حرم پرسید که از الان تا شب عروسی باید ماکت بابا شونو بغل کنن!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر تازه عقد کرده شهید_سیاوشی شنید که ماشین عروسش کنار مراسم تشییع شوهرش پارک بود!
پسر جون اینا همش الکی بود!
فیلم اصلی رو مدافعان حرم زینب کبری(س) بازی کردند که فیلمشون تو عرش اعلی اکران خصوصی بود برای خود خدا، فرش قرمز شونم با خونشون رنگین شد و جایزه بهترین بازیگر مرد هم از دست های حضرت زهرا گرفتن!
آره داداش
اینا همه فیلمه!
قهرمان های اصلی جای دیگه ان!
اگه نبودن مدافعان حرم، لباس و روسری ناموس خیلی از این روشنفکر ها سر کلاشینکف بود!