نسوزید و بسازید خدا از هیس خوشش نمی آید
26 مرداد 1396
مادربزرگ در حالي كه سوزن نخ ميكرد ادامه داد: آره مادر،نُه ساله بودم که شوهرم دادند، از مکتب که اومدم، دیدم خونهمون شلوغه مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تانشگونریز، از لپهام گرفت تا گل بندازه تا اومدم گریه کنم گفت: هیس، خواستگار آمده خواستگار، حاج… بیشتر »
نظر دهید »