علت طرح برادری میان شیعه و سنی؟
شنبه 96/06/04
چرا اهل تسنن را با وجود قبول نداشتن امامت و همچنين با وجود اختلافاهاي بارز با شيعيان و همچنين اينكه آنها تسنن را برتر از تشيع مي دانند، با شيعان برادر مي گويند؟
اسلام مسلمانا ن را امت واحده خوانده است: «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون» (سوره انبياء، آيه 92.). و مؤمنان برادر يکديگر معرفي شده اند: «انما المؤمنون اخوه فأصلحوا بين اخويکم» (سوره حجرات، آيه 10.). قال الصادق(ع) «المسلم اخ المسلم» (شيخ عباس قمي، سفينه البحار، انتشارات اسوه، 1416 ه.ق، ج 1، ص 54). بنابراين اختلاف در پاره اي از مسائل مانع اخوت اسلامي و وحدت مسلمانان نمي شود وقتي اسلام به مسلمانان سفارش مي کند که با پيروان اديان آسماني و مکاتب ديگر بشري با عدل و مسالمت رفتار شود و آنان را به مشترکات توجه مي دهد «قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمه سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شيئا ولا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقالوا شهدوا بانا مسلمون؛ بگو اي اهل کتاب بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را غير از خداي يگانه به خدايي نپذيرد هرگاه سرباز زنند بگوييد گواه باشيد که ما مسلمانيم» (سوره آل عمران، آيه 64.).بر اين اساس درباره چگونگى رفتار با اهل سنت و ديگر فرقههاى مذهبى بايد به اين نكته مهم توجه كرد كه حساب «سردمداران بدعتگذار» از «پيروان دلپاك» جداست و سرانجام «دانايان لجاجت پيشه» از «ناآگاهان عبوديت پيشه» را بايد جدا دانست.
دشمنان اهل بيت سردمداران گمراهي و ظلالت هستند و آنچه درباره «تبرى» و لزوم «بغض» گفته شده است، بيشتر درباره گروه اول است. اما عموم مردم و پيروان ناآگاه، در صورتى كه روحيه حقپذير و «قلب سليم» داشته باشند، اما در تشخيص حق اشتباه كردهاند مورد لطف خداوند قرار مىگيرند. ما نيز در رفتار با آنان بايد نگاه محبتآميز و هدايتگر داشته باشيم.
وحدت با مسلمانان هم از اين منظر قابل توجيه است. اما بايد توجه داشت كه اختلاط و رفتارهاى محبتآميز موجب سستى در اعتقاد و بىاعتنايى به احكام ويژه مذهب خود ما نشود. بهترين شيوه در رفتار با اهلسنت آن است كه بدون تحريك احساسات و بروز تعصبات بر نقاط مشترك تكيه كنيم و در مقابل دشمنان اسلام و مستكبران با تمامي مسلمانان وحدت سياسي خود را حفظ كنيم و هر چه بيشتر از فضايل اهلبيت و تعاليم و سيره آنان بازگو كنيم كه در پرتو اين گفتگوها محبت هر چه بيشتر حاصل آيد و طبيعى است كه به دنبال «محبت»،«متابعت» و پيروى خواهد آمد. بر اين اساس مسئله دوستي با دوستان اهل بيت(ع) و دشمني با دشمنان آنان، منافاتي با وحدت اسلامي بين شيعه و سني ندارد؛ زيرا چنان نيست كه اهل تسنن از دشمنان اهل بيت باشند؛ بلكه بسياري از آنان به حكم آيه شريفه « قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ؛» شوري(42)، آية 23 دوستي و مودّت اهل بيت را واجب ميشمارند. بنابراين، دستور دشمني، تنها شامل كساني ميشودكه با اهل بيت(ع) از سرناسازگاري درآمده و با آنان به مقابله برخاستهاند؛ مانند حاكمان ستمگر و ياوران آنها ويا ناصبيها. افزون بر اين گفتني است: يكم. سرِّ منع دوستي با دشمنان اهل بيت، قرار گرفتن در خط و جريان انحرافي آنها است. از اين رو، پيوندهايي كه در اين خطر نباشند، چندان اشكالي ندارد.
البته دوستي با خاندان عصمت و طهارت، مراتبي دارد و بيشتر فرقههاي اسلامي نيز در مرتبهاي از آن، جاي گرفتهاند؛ ليكن از امتيازات شيعه آن است كه با تمام ابعاد، به اين دستور الهي جامه عمل پوشانده است. دوم. امروز مصلحت مهم تري براي حفظ اسلام ونظام اسلامي در مقابل خطرات وتهاجم شياطين داخلي وخارجي ،وجود دارد و اقتضاي وحدت همه امت اسلامي را مينمايد. بنابراين منظور از برادري و وحدت شيعه و سني کنار گذاشتن مسائل اختلافي و تکيه بر مشترکات و مبنا قرار دادن آنها در تعامل با يکديگر و در مسائل مربوط به جهان اسلام و صحنه بين المللي است. به گونه اي که مسلمانان فارغ از اختلافات و با پرهيز از تفرقه در مسائل جهان اسلام همسو و هم جهت حرکت کنند. به تعبير ديگر اختلافات مانع از اخوت اسلامي و وحدت صفوف مسلمين در برابر دشمنان نيست از اين رو معناي اتحاد شيعه و سني دست برداشتن و کوتاه آمدن از اصول و اعتقادات خويش نيست بلکه در عين وجود اختلافات زمينه تعامل و جهت گيري يکسان در مسائل کلي و بين المللي در ميان آنها وجود دارد به همين جهت مطابق قانون اساسي «دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست کلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و کوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد» (1). مقام معظم رهبري فرمودند: «معناي اتحاد بين ملت هاي اسلامي اين است که در مسائل مربوط به جهان اسلام همسو حرکت کنند و به يکديگر کمک کنند و در داخل اين ملت ها سرمايه هاي خودشان را بر عليه يکديگر به کار نبرند» (2). 2. ضرورت و لزوم اين وحدت: در شرايطي که دشمنان اسلام تمام تلاش خويش را براي مبارزه و مقابله با اسلام به کار بسته و آشکارا اعلام مي کنند «جهان اسلام در قرن بيست و يکم يکي از مهمترين ميدان هاي زورآزمايي سياست خارجي آمريکاست» (3). و «تقابل اصلي آينده جوامع بشري برخورد فرهنگ اسلامي و فرهنگ غربي است»(4). تأکيد بر مسائل اختلافي و تفرقه ميان صفوف مسلمانان منطقي نيست. در زماني که مسلمانان مي توانند با توجه به جمعيت بيش از يک ميليارد نفر و منابع و امکاناتي که در اختيار دارند به عنوان يک قدرت تأثيرگذار در صحنه بين المللي مطرح باشند پرداختن به اختلافات و مسائل تفرقه انگيز نتيجه اي جز به هدر رفتن سرمايه ها و استفاده دشمن از اين اختلافات، نخواهد داشت. مقام معظم رهبري فرمودند: «يک ميليارد مسلمان در دنيا هستند که درباره خدا و پيامبر(ص) و نماز و حج و کعبه و قرآن و بسياري از احکام ديني با هم يک عقيده دارند يک چند مورد اختلاف هم دارند اينها بيايند همان چند اختلاف را بگيرند با هم بجنگند تا آن کسي که با اصل خدا و پيامبر(ص) و دين و همه چيز مخالف است کار خودش را انجام بدهد آيا اين عاقلانه است؟ اگر مسلمين دست در دست هم بگذارند و با هم صميمي باشند ولو عقايدشان مخالف با يکديگر باشد اما آلت دست دشمن نشوند دنياي اسلام سربلند خواهد شد» (5).
آيا مسلمانان نبايد با توجه به مشترکات و کنار گذاردن اختلافات با يکديگر با مسالمت و عدل رفتار کنند. بنابراين با توجه به آنچه بيان شد روشن است که وحدت ميان مسلمانان و اتحاد بين فرق اسلامي امري لازم و ضرروي است هر چند ممکن است اهميت اين امر در شهرهاي مرکزي ايران و مناطق شيعه نشين محسوس نباشد اما در مناطق مرزي ايران و نقاطي که شيعيان و اهل تسنن در کنار يکديگر زندگي مي کنند همچنين در صحنه بين المللي و مناسبات کشورهاي اسلامي با يکديگر وحدت و اتحاد بين مسلمين و پرهيز از اختلافات ضرورت و اهميت اين امر به خوبي قابل درک است مرحوم امام فرمودند: «امروز اختلاف بين ما تنها به نفع آنهايي است که نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفي و يا ساير فرق آنها مي خواهند نه اين باشد نه آن راه را اين طور مي دانند که بين شما و ما اختلاف بيندازند» (6). پي نوشت ها: 1. قانون اساسي، اصل 11. 2. حديث ولايت، ج 4، ص 262. 3. ريچارد نيکسون، فرصت را از دست ندهيد، ترجمه دفسي نژاد، انتشارات طرح نو، 1371، ص 256. 4. حميد نگارش، هويت ديني و انقطاع فرهنگي، نمايندگي ولي فقيه در سپاه، ص 184. 5. حديث ولايت، ج 5، ص 230. 6. صحيفه نور، ج 12، ص 259. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 1/100114506)
جريان ليبرال؛ گروهک فرقان و کودتاي نوژه؟
شنبه 96/06/04
سلام. آيا در اسناد به جاي مانده از گروههاي ليبرال و همچنين گروهكهاي چپ و منافقين، واكنش آنها نسبت به اعدام تروريستهاي گروهك فرقان و عوامل كودتاي نوژه ذكر شده است؟ آيا مشخص است كه گروههاي مختلف غربگرا و شرقگرا در آن زمان چه موضعي نسبت به مجازاتهاي فوق مي گرفتند؟
با سلام و احترام خدمت شما فرهيخته گرامي ، واكنش رسمي اي از سوي اين گروهها نسبت به اعدام تروريست هاي گروهك فرقان و عوامل كودتاي نوژه صورت نگرفته است . اما با توجه به مواضع فكري و عملي اين گروهها و همسويي آنها با اهداف تروريستي گروهك هايي مانند گروهك فرقان و عوامل كودتاي نوژه ، مي توان دريافت كه اين جريان ها و گروهها از اين برخورد نظام رضايت نداشتند و اميد ضربه خوردن نظام از اين اقدامات را داشتند . با توجه به ارتباط و پيوند نهضت آزادي به عنوان نماد جريان ليبرال با سازمان منافقين و پيوند اين سازمان با گروهك فرقان به خوبي مي توان مواضع اين گروهها در برخورد نظام با گروههايي كه به دنبال براندازي نظام بودند را دريافت . ارتباط نهضت آزادي با منافقين : پس از انتخاب بازرگان و يزدي در مرحله اول انتخابات مجلس اول ، دبيركل نهضت آزادي در بيانيهاي از مسعود رجوي (سركرده گروهك منافقين و تنها نامزد راه يافته اين گروهك به دور دوم انتخابات) به عنوان «معرف جناح پرشوري از جوانان با ايمان» يادكرد و از مردم خواست كه به او راي دهند. (هفته نامه شهروند امروز، شماره 52، مجاهدين بدنام و سياست ورزان ناكام و ر.ك. كيهان، 16/2/1359) اين موضعگيري كه بلافاصله با عكسالعمل شديد امام مواجه شد، نشان ميداد كه بازرگان مايل است جبههاي از عناصر مخالف خط امام را در يك مبارزه پارلماني صف آرايي كند. پس از آن نيز تعداد ديگري از اعضاي نهضت آزادي بيانيهاي ديگر در حمايت از اعلاميه بازرگان صادر نمودند و از اين پيشنهاد حمايت نمودند. (كيهان، 27/2/1359) هرچند نهضت آزادي همواره وانمود ميكرد كه در مسئله آفرينيهاي بنيصدر، بيطرفانه برخورد كرده است، اما درست يك هفته قبل از غائله 14 اسفند1359، يعني در هفتم اين ماه، نهضت آزادي تجمعي را در ورزشگاه امجديه تهران برگزار كرد. در اين تجمع كه با شعارهايي بر ضد حزب جمهوري اسلامي (مثل شعار حزب چماق به دستان بايد بره گورستان…) همراه بود، بازرگان ، شهيد رجايي را به تبعيت از گروه واحد (حزب جمهوري اسلامي) و بي توجهي به مقام حقوق و وظايف رياست جمهوري (بنيصدر) متهم كرد. در اين دوره روابط نهضت آزادي و گروهك منافقين نيز گسترش يافت. مهدي بازرگان در سرمقاله روزنامه ميزان صريحاً خطاب به منافقين نوشت: «مجاهدين خلق! شما فرزندان نهضت آزادي هستيد. در سال 1342 كه در زندان بوديم به دنيا آمديد و راه خود را پيش گرفتيد بدون آن كه از خانه فرار كرده يا اخراج شده باشيد، مباني فكري و تعليمات اوليه شما را كتاب ها و بحث و تحليلها و تجربياتي كه از نهضت گرفتيد تشكيل ميداد.» (روزنامه ميزان، 12/2/1360) با اعلام عدم كفايت بنيصدر فضاي كشور متأثر از آشوبهاي خياباني طرح ريزي شده توسط منافقين و ترورها و انفجارها شد. در اين فضا نيز امام به نصيحت نهضت آزادي پرداختند و از آنها خواستند تا راه خود را از آشوبگران جدا كنند. پس از اتمام مجلس اول و به تبع آن پايان يافتن حضور اعضاي نهضت آزادي در درون نظام تقنيني كشور و سپس رد صلاحيت مهدي بازرگان در انتخابات رياست جمهوري سال 1364، بازرگان و يارانش با تشكيل جمعيت دفاع از آزادي و حاكميت ملت ايران با پشتوانه رسانههاي غربي در نقش يك گروه فشار فعاليت خود را آغاز كردند. اولين تحرك نهضتي ها مخالفت با ادامه جنگ و در شرايطي بود كه بخشهاي ارزشمندي از خاك ايران همچنان در اشغال دشمن بود، دشمني كه آمريكا، برخي از كشورهاي اروپايي و نيز ابرقدرت شرق نه تنها حاضر به اعتراف به تجاوزگري و تنبيه او نبودند، بلكه بر حمايت خود از او افزوده بودند. اعضاي اين گروه تبليغات بر ضد ادامه دفاع از كشور را از سال 1361 در مجلس آغاز كرده بودند. اما پس از پايان حضور در مجلس با نوشتن بيانيه و پوشش خبري راديوهاي فارسي زبان غربي مثل بي بي سي و حتي راديو بغداد، به تضعيف روحيه رزمندگان ميپرداختند. در بهار سال 1365 نشريه «آرا» متعلق به ارتشيان سلطنت طلب در مقالهاي با عنوان براندازي را از خود آغاز كنيم، نوشت: «اين درست است كه هدف مهندس بازرگان و يارانش ممكن است براندازي رسمي و صوري جمهوري اسلامي نباشد. ولي يادمان نرود كه مبارزه آنها با ضد فرهنگي كه رژيم جمهوري اسلامي از بهمن 1357 به اين طرف درصدد ترويج آن است، يعني خشونت، كشتار، استبداد، ارتجاع و… هيچ كمتر از مبارزه واقعي براي براندازي رژيم ندارد.» كارنامه سازمان منافقين نيز در مواجهه با نظام جمهوري اسلامي چندان تاريك و سياه است كه نياز به شرح ندارد . در ماجراي كودتاي نوژه ارتباطاتي ميان شاخه سياسي كودتا با اين سازمان برقرار شد و «شاخه سياسي كودتا اقداماتي را براي جلب همكاري ديگر گروههاي سياسي مانند حزب دمكرات ، كومله مخصوصاً مجاهدين خلق و فداييان خلق به عمل آورد كه طي تماسهايي كه با مجاهدين انجام شد از آنها خواسته شد تا خنثي عمل كنند . تحليل سران سازمان مجاهدين آن بود كه سرنگوني حكومت كودتا به دليل فقدان اعتقادات اصولي و مناسبات تشكيلاتي آسانتر از نظام جمهوري اسلامي است .»(كودتاي نوژه ، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، 1365، ص 128-129) در مورد گروهك فرقان ، اقدامات اين گروهك با حمايت اين سازمان تروريستي همراه شد و مرحوم آيتالله موسوي اردبيلي معتقدبود كه سازمان مجاهدين خلق در ترورهاي فرقان دست داشته است و در واقع گروه فرقان از نظر ايدئولوژي و استراتژي، در جهتي هماهنگ با آن سازمان بوده است و عناصر نفوذي سازمان بهخوبي موفق شدند از گروه سادهلوح فرقان در جهت اهداف تشكيلاتي خود بهره گيرند. شواهدي حكايت از رابطه سازماني گروه فرقان با سازمان مجاهدين خلق در دست است كه عبارتاند از: الف) از نظر ايدئولوژي، گروه فرقان در انتشارات خود و تحليلهاي قرآني منتشرهاش نشان داده است كه بهطور دقيق در خط اين سازمان حركت ميكند. همان برداشتهاي مادي از مفاهيم اسلامي را كه سالها و بارها از زبان اعضاي سازمان شنيدهايم، در نوشتههاي گروه فرقان نيز ميبينيم. ب) از نظر استراتژي نيز گروه فرقان همان مسيري را طي ميكند كه سازمان مجاهدين ترسيم كرده است. در رابطه با امام خميني هم بهطور دقيق، همان برداشتهاي درون سازمان مجاهدين را دارد.»( موسوي اردبيلي، عبدالكريم، غائله 14 اسفند 59 ظهور و سقوط ضدانقلاب، تهران: نجات، 1364، ص 68)
ليبراليسم اسلامي چيست؟
شنبه 96/06/04
با سلام. ليبراليسم اسلامي چيست؟ هدف از طرح آن چه بوده؟ و مدافعان آن در ايران چه كساني هستند؟ با تشكر
با سلام و احترام. ليبراليسم اسلامي ، اصطلاحي است كه برخي از روشنفكران به اصطلاح ديني با هدف آشتي برقرار نمودن ميان دين و تمدن غربي مطرح نمود و از آن سخن به ميان مي آورند . اين دسته از روشنفكران كه از يكسو دغدغه ديني داشته و از سوي ديگر تحت تأثير فرهنگ و تمدن غرب قرار دارند و به نوعي شيفته تمدن و تفكر غربي هستند ، به منظور برقرراي تعامل ميان دين و آموزه هاي جديد تفكر غرب و نشان دادن ، عدم تعارض دين با تمدن جديد ؛ رويكردي را دنبال كردند كه در آن ، مباني تفكر غربي به نوعي در فرهنگ ديني ما بازسازي شود و اصطلاح ليبراليسم اسلامي زاييده چنين تفكري است . از روشنفكراني كه نماينده تفكر ليبراليسم اسلامي در كشور ما هستند مي توان از مهندس مهدي بازرگان ، حسين بشيريه ، هاشم آقاجري ، سيد جواد طباطبايي و مصطفي ملكيان نام برد . در ارزيابي كلي اين رويكرد بايد بگوييم با توجه به تفاوت بنيادين و اساسي كه ميان تفكر غربي و تفكر اسلامي در حوزه مسائل انسان شناختي و معرفت شناختي و جهان بيني وجود دارد ، صرف به كار بردن پسوند ديني و رنگ ديني نمي تواند تعامل ميان دين و آموزه هاي تفكر غربي را ايجاد نمايد و هر گونه كوشش در اين جهت را به جايي نخواهد برد .تفكر ليبراليسم آن چنان با مباني فكري حاكم بر غرب همچون اومانيسم و سكولاريسم در هم تنيده است كه استفاده از پسوند ديني نمي تواند به آن ظاهري موجه و قابل قبول دهد و نتيجه اي جز تفكري التقاطي به دنبال نخواهد داشت . براي روشن شدن بيشتر اين موضوع ابتدا به تفاوت ماهوي نگاه اسلام و غرب و سپس يه چالش هاي اصلي بين اسلام و ليبراليسم اشاره مي كنيم .
آیا خود امام زمان (عج) هم از منتظران ظهور هستند؟
جمعه 96/06/03
انتظار فرج یکی از ارکان اساسی اسلام، به ویژه مذهب شیعه است. انتظار فرج به معنای آرزوی گشایش و رهایی یافتن از نابرابری ها و رفع گرفتاری های همه جهانیان است.
منتظران فرج بر این باورند که در آخر الزمان انسان الهی - در اسلام به نام مهدی- ظهور می کند و بساط ظلم و ستم را بر می چیند و عدل و داد را جایگزین ظلم و ستم می نماید و حکومت الله را بر سراسر جهان حاکم می کند. همه انبیا و اوصیا از آغاز آفرینش چنین آرزویی داشته اند و در برآورده کردن آن از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند و در این راه انواع سختی ها را تحمل کرده اند، تا جهان را گامی به سوی ظهور منجی بشریت نزدیک تر سازند.
یکی از منتظران فرج حضرت مهدی (عج) خود آن حضرت هستند؛ زیرا:
اولاً انتظار، در روایات ما به عنوان افضل العبادة مطرح شده است و بعید، بلکه محال است که آن وجود عزیز از افضل عبادات غافل و محروم باشد.
ثانیاً: در روایاتی که کلمه فرج آمده، تنها به فرج مؤمنان اشاره ندارد، بلکه فرج امام زمان نیز مورد نظر است پس امام زمان گشایش در کارهای خویش را منتظرند.
بنابراین، خود حضرت ولی عصر (ع) نیز چون هدف استقرار نظام توحیدی و فراهم ساختن زمینه سعادت بشری را دارند، در انتظار چنین روزی هستند، تا عدل و داد را بر سراسر جهان حاکم کند.
کدام آیه قرآن درباره حجاب است؟
جمعه 96/06/03
دو آیه قرآن به صورت صریح بحث حجاب را مطرح کرده اند. آیه ۳۱ سوره نور و آیه ۵۹ سوره احزاب به طور صریح به این بحث پرداخته اند:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[نور/۳۱] و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهاى خود را جز آن مقدار كه پیداست آشكار نكنند و مقنعه هاى خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهاى خود را آشكار نكنند، جز براى شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود یا زنان همكیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود كه رغبت به آن ندارند، یا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى خبرند. و نیز چنان پاى بر زمین نزنند تا آن زینت كه پنهان كردهاند دانسته شود. اى مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه كنید، باشد كه رستگار گردید.»
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[احزاب/۵۹] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
به نظر مى رسد حكم وجوب حجاب در سال ششم هجرت تشریع گردید. شاهد بر آن، آیات سوره نور است كه داستان معروف افك در آن آمده است. در همین زمان بود كه منافقین و اراذل و اوباش در صدد برآمدند با ایجاد شایعه درباره زنان پیامبر (ص) و با درست كردن مزاحمتها راهى براى زنان آزاده به بهانه كنیز انگاشتن آنها قلوب پیامبر(ص) و مسلمانان را جریحهدار بكنند. به دنبال این اوضاع و شرایط بود كه خداوند آیات مربوط به پوشش را براى بازگویى به امت نازل فرمود.
البته باید توجه کرد که در اینجا به معنای معروف حجاب پرداخته ایم. و اگر بخواهیم دقیق تر سخن بگوییم باید بگوییم که این آیات پوشش بانوان را مطرح کرده است. و بحث حیاء و عفت، حکم ویژه همسران پیامبر (ص) مبنی بر پرده نشینی، و واجباتی که برای مردان در این زمینه وجود دارد، در آیات دیگر مطرح شده است.
«وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً؛[احزاب/۵۳] و هنگامى كه چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] مىخواهید از پشت پرده بخواهید این كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید كه این كار نزد خدا بزرگ است.»
«قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛[نور/۳۰] به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ كنند این براى آنان پاكیزه تر است خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است!»