امپراتوری والت ديزني (قسمت اول)
پنجشنبه 96/06/09
«غولهای رسانهای» از اصطلاح های آشنای دنیای امروز است. یکی از این غولهای رسانهای کمپانی بزرگ والت دیزنی است. کودکان بسیاری در دنیا و نه فقط ایران وقت زیادی از زندگی خود را صرف تماشای فیلمهایی میکنند که محصول کمپانی بزرگ والت دیزنی است. فیلمهایی که با شخصیتهای جذاب و رنگارنگ خود حامل پیامها و معناهای فرهنگی گوناگون هستند.
تولیدکنندگان این فیلمها با بهکارگیری پیشرفتهترین امکانات، تسخیر تمام فضای ذهنی مخاطبان خود را هدف قرار دادهاند. آنهم مخاطبانی که در دوره سنیای قرار دارند که به دنبال منابعی برای شکل دادن به هویت فرهنگی خود میگردند و چه منبعی جذابتر و قدرتمندتر از والت دیزنی؟!
سؤال اینجاست قدرت والت دیزنی چگونه قدرتی است؟ به نظر میرسد قدرت والت دیزنی از جنس امپراتوری است. این امپراتوری همان است که نگری و هارت در کتابی با همین عنوان یعنی «امپراتوری» به تعریف تازهای از آن پرداختهاند؛ آنها میگویند:
«امپراتوری جدید، بیش از تمامی امپراتوریهای تاریخ، در بسیاری از ابعاد زندگی در سراسر جهان رسوخ کرده است».
قدرت این امپراتوری جديد قدرتی همهجایی است. این امپراتوری هیچ مرکز قدرت سرزمینیای را بنا نمیکند و به مرزهایی ثابت و مشخص تکیه ندارد.
بیشک یکی از ابعاد وسیع قدرت این امپراتوری، قدرت رسانهای آن است. رسانهها در شکلهای مختلف خود ابزار گسترش این امپراتوری هستند. قدرتی که در همه جا حضور دارد و همه ابعاد زندگی کودکان را در بر گرفته است.
⬅️کودکان امروز با والت دیزنی و شخصیتهای آن زندگی میکنند، آنها با تماشای انیمیشنهای والت دیزنی بزرگ میشوند، خود را به جای شخصیتهایی همچون میکی ماوس و سیندرلا و … قرار میدهند و حتی از بزرگترهای خود میخواهند که آنها را باور کنند و با نامهای شخصیتهای محبوبشان آنها را بخوانند.
محصولات والت دیزنی حامل معانی فرهنگی بسیاری هستند. آنها حامل معانی از فرهنگی هستند که همواره خود را برتر و والاتر میدانسته؛ این محصولات به کشورهایی با بافتار و زمینههای فرهنگی مختلف سفر میکنند و کودکان بسیاری را با خود همراه خواهند کرد.
ادامه دارد…
خاطرات مستر همفر (3)(دشمن شناسی،بدعت)
پنجشنبه 96/06/09
کشور بريتانيا از هند به دليل وجود قوميّتهاي مختلف، اديان متفاوت، زبانهاي گوناگون و منافع بسيار، در صورت برخورد با آن موارد نگراني نداشت. چنانكه چين نيز نمي توانست نگران کننده باشد. زيرا اديان بودا و کنفوسيوس که بيشتر مردم آن کشور پيرو آنها بودند انگيزه قيام را در آنان برنمي انگيخت.
اينها دو دين مرده اي هستند که به مسايل اجتماعي کاري ندارند و تنها به ابعاد دروني مي پردازند و احتمال ضعيف داشت که احساسي ملّي در ميان مردم اين دو منطقه پديد بيايد.
بنابراين بريتانياي کبير از اين دو منطقه نگراني نداشت. ما از امكان به وجود آمدن تحوّلاتي در آينده نيز غافل نبوديم و برنامه هاي دراز مدّتي را براي گسترش تفرقه، ناداني، فقر، و گاه بيماري، در اين کشورها برنامه ريزي کرديم.
پيدا کردن پوشش مناسب براي اين اهداف نيز دشوار نبود، پوششهايي با ظاهر جذّاب و خيره کننده و باطني استوار، که با تمايلات روحي مردم در اين مناطق متناسب بود.
براي توصيف کار ما، مي توان از يك مثل قديمي بودايي ياد کرد که ميگويد : اگر چه دارو تلخ است امّا به گونه اي رفتار کن که بيمار آن را با شيريني ميل کند.
امّا اوضاع کشورهاي اسلامي ما را نگران مي کرد. ما با اين مرد بیمار(حکومت عثمانی) قراردادهايي بسته بوديم که همه آن به نفع ما بود.
کارشناسان وزارت مستعمرات نيز بر اين باور بودند که اين مرد کمتر از يك قرن آينده، نفسهاي آخرش را خواهد کشيد. ما همچنين قراردادهاي پنهاني با دولت ايران بسته بوديم و نيز جاسوسها و مزدوراني در اين دو کشور به کار گرفته بوديم. رشوه، فساد اداري و سرگرمي پادشاهان با زنان زيبا مانند موريانه در آنها نفوذ کرده بود ولي با اين همه برنامه ريزي به دلايل زير ما به نتايج کار اطمينان نداشتيم:
١. نيروي اسلام در جان فرزندانش.
٢. روزگاري اسلام دين زندگي بوده که سروري داشته، و برده خواندن سروران دشوار است.
٣. ما اطمينان نداشتيم که عثماني ها و پادشاهان ايران آگاه نشوند و برنامه هاي سلطه گرانه ما را در هم نريزند.
٤. ما از عالمان مسلمان بسيار نگران بوديم.
..چشمها در كاسه ی سر ميچرخيد امّا، پيرمرد، كوچه ها و محلّه ها را پشت سر ميگذاشت. در سكوتِ او فريادي بلند تا آسمان بالا ميرفت: «باراني شدن!»
كم كم غوغايي در دلها پيدا شد. گويا مردم، يكي يكي چيزي را به ياد مي آورند. چيزي كه سالها بود از يادشان رفته بود. «باراني شدن».
باراني شدن يعني: «براي ديگران باريدن»
چشم پيرمرد كه به صورت مردم مي افتاد هركس چيزي درمي يافت.
باراني شدن؛ بي تقاضا و سؤال باريدن.
باراني شدن؛ با خاك نشينان و خاك درآميختن.
تبسم آرام پيرمرد تأييدي بر دريافت همه ی كساني بود كه ناگهان در دلشان اتفاقي مي افتاد و از چشمشان برقي مي جهيد.
باراني شدن؛ بر صحرا و دشت و كوه و بيابان يكسان باريدن.
باراني شدن؛ زلال و شفاف شدن…
شاعر پير، كوچه ها را پشت سر ميگذاشت، از محله ها ميگذشت و پشت سر خود غوغايي به پا ميكرد. كم كم مردم باران را به ياد مي آوردند. تازه باران را مي فهميدند.
باراني شدن؛ جاري شدن، نايستادن.
باراني شدن؛ آسماني شدن، آبي شدن.
ديگر صدا از زير گنبد يا طاقي نبود. در دلها بود كه غوغا ميكرد. اتفاقي در جان مردم شهر افتاده بود.
مردم باراني شدن را سالها پيش از ياد برده بودند.
حالا ديگر صدا همه ی حجم جسم و جانشان را پر ميكرد.
چشمها به آسمان دوخته شده بود.
همه از خانه بيرون زده بودند. و پابرهنه راهي دشت و صحرا.
از هم خجالت ميكشيدند و از آسمان امّا، جملگي، «باراني شدن» را ميخواستند.
«باراني شدن» را طلب ميكردند. باران را صدا ميكردند.
و ناگهان، باران، باريدن گرفت.
( با تلخیص)
خاطرات مستر همفر (2)(دشمن شناسی،بدعت)
پنجشنبه 96/06/09
بخش اول:
از گذشته هاي دور حكومت بريتانياي کبير مانند امروز در اين انديشه بود که امپراطوري بزرگ و گسترده خود را چگونه حفظ کند: امپراطوري که آفتاب هيچگاه در آن غروب نميکرد.
بريتانيا در مقايسه با مستعمرات خود همچون هند، چين و خاورميانه، کشوري کوچك بود. اگر چه ما در بخشهاي بزرگي از اين کشورها حكومت دست نشانده نداشتيم و کار را خود مردم انجام مي دادند، امّا سياستهاي فعّال و موفقيّت آميز ما در اين کشورها به پيش مي رفت، و ما به سوي حاکميّت کامل بر آنها گام برمي داشتيم.
بنابراين ما بايد به دو نكته مي انديشيديم:
١. در مناطقي که بر آنها تسلّط پيدا کرديم حاکميّت خود را حفظ کنيم.
٢. بخشهايي که هنوز زير سلطه ما نيستند به مستعمرات خود بيفزاييم.
وزارت مستعمرات براي هر يك از اين کشورها کميسيون خاصّي برگزيد تا به بررسي اين مسايل بپردازد. و من خوشبختانه از ابتداي ورود به اين وزارت مورد اعتماد وزير بودم؛ و کار در کمپاني هند شرقي به من سپرده شد. اين کمپاني اگر چه هدف آشكارش بازرگاني بود، در حقيقت راههاي تسلّط بر هند و به چنگ آوردن سرزمينهاي دور شبه قاره هند را جستجو ميکرد.
ادامه دارد…
خاطرات_مستر_همفر (قسمت اول)(دشمن شناسی،بدعت)
پنجشنبه 96/06/09
#دشمن_شناسي #بدعت #خاطرات_مستر_همفر
کتاب “خاطرات مستر همفر"، خاطرات جاسوسی است که در هیبت روحانی، و در جهت ایجاد تفرقه در جهان اسلام فعالیت می کرده و از نتایج فعالیت او ایجاد فرقه ضاله #وهابیت است.
او دراين کتاب از مأموريتش به کشورهاي مصر، عراق، ايران، حجاز و استانبول مرکز خلافت (عثماني) و هدفش از اين مأموريت (که جمع آوري اطلاعات کافي به منظور جستجوي راههاي درهم شكستن مسلمانان و نفوذ استعماري در ممالك اسلامي بود) و از مسائلي که دراين مأموريت براي او پيش مي آيد، ياد مي کند.
اين مأموريّت مربوط به زماني است که قدرت و شوکت امپراطوري عثماني رو به ضعف و سستي نهاده بود و دشمنان اسلام در پي آن بودند که با ويران کردن پايه هاي اعتقادي مسلمانان، ضربه اي اساسي بر جوامع اسلامي وارد سازند. آنان مي کوشيدند تا باورهايي که مسلمانان را بيدار و آگاه مي ساخت و ميان آنها همدلي و اتّحاد ايجاد مي کرد و باورهايي که فرقه هاي گوناگون اسلامي بر آن پاي مي فشردند و سلامت فكري، رواني و اجتماعي آنان را تأمين مي نمود از ميان بردارند.
پروژه ای مفصل که اگر به بسیاری از اختلافات میان مسلمانان طی ادوار اخیر و افراطی گری ها و سر بر آوردن گروه هایی چون طالبان و داعش و … نگاه کنیم رد پای آن مشهود است.
از این رو در سلسله مطالبي به ارائه این خاطرات خواهیم پرداخت. ان شاءالله.
ادامه دارد…
اثبات ولایت فقیه در زمان غیبت
پنجشنبه 96/06/09
مبناى ولایت فقیه در روایات
??تعداد روایاتى که براى اثبات ولایت فقیه، مورد استدلال قرار گرفته اند و مباحث مربوط به آن ها، به اندازه اى است که نیازمند تدوین کتاب و یا مقاله اى گسترده است . (6) در این مجال، امکان پرداختن به این مبحث وسیع وجود ندارد. تنها براى آشنایى کلّى با برخى ، نخست تعدادى را به صورت مختصر نقل می کنیم :
??1. در روایات زیادى، از جمله روایت صحیح ابوالبخترى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:
« العلماءُ ورثهُ الانبیاء؛ (7) علما وارثان انبیا و پیامبران الهى هستند» .
??2. در روایت معتبرى، سکونى از امام صادق و ایشان از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) روایت مى کنند:
« الفُقَهاءُ اُمناءُ الرُّسُلِ مالَم یَدْخُلُوا فى الدُّنْیا ؛ (8) فقیهان تا زمانى که دنیا زده نشده اند، امین و مورد اعتماد پیامبران هستند» .
??3. شیخ صدوق، با سندهاى متعدّد، از امیرمؤمنان ، از پیامبر نقل مى کند :
سه بار فرمودند: «اللّهم ارحَم خُلفایى ؛ خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار ده!» ؛ پرسیدند : جانشینان شما چه کسانى هستند؟ فرمودند:
« اَلَّذینَ یَأتُونَ بَعدى وَ یَروُونَ حَدیثى وَ سُنَّتى ؛کسانى که بعد از من مى آیند، حدیث مرا روایت مى کنند و سنّت مرا به مردم مى رسانند » . (9)
??4. شیخ کلینى، از امام هفتم (علیه السلام) نقل کرده است که در قسمتى از سخنان خود درباره منزلت دانشمندان دینى فرمود:
« الفُقَهاءُ حُصُونُ الاِسلامِ کَحِصْنِ سُورِ المَدینَهِ لَها ؛ (10) فقیهان دژهاى مستحکم اسلام هستند، همچون دژهاى شهر که حفاظت از آن را بر عهده دارند» .
??5. از امام صادق نقل شده است:
« المُلُوکُ حُکّامٌ عَلَى النّاسِ وَ العُلَماءُ حُکّامٌ عَلى المُلُوکِ ؛ (11) پادشاهان حاکم بر مردم اند و علما بر پادشاهان حاکم اند».
پی نوشت ها:
1. مائده (5) ، آیه 44.
2. همان، آیه 45.
3. همان ، آیه 47.
4. همان، آیه 48.
5. اعراف (7) ، آیه 3.