رصدفعالیت زنان در اجتماع

 

نوبت به فعالیت های اجتماعی زنان که میرسد عده ای مضمون روایاتی که میگویند مسجد زن خانه اش هست را بیان میکنند و بواسطه این، از ورود همسرانشان به اجتماع حتی برای مسائل مذهبی مثل زیارت و … جلوگیری میکنند و میگویند نمازت در خانه بهتر است.


در صورتی که
اولا: روایات دیگری داریم که اگر زن خواست به مسجد برود ، منعش نکنید !
ثانیا: خیلی از فقها این روایات را جور دیگر معنا کرده اند و اگر در تحریر الوسیله امام هم نگاه کنید در آخر نوشته اند اگر زن با تمام موازین شرعی به مسجد برود نمازش در مسجد بهتر است از خانه!

بیرون آمدن حضرت صدیقه زهرا (س) و نماز خواندن بر پیکر خواهر ناتنیشان ، یا بیعت خانمها در روز غدیر یا شغل پرستاری خانمها در بعضی جنگها یا تفسیر قرآن بعضی از زنان اهل بیت قسمتی از فعالیتهای اجتماعی زنان است که به دست ما رسیده است!

در بین خانواده علما هم بنت الهدی خواهر مرجع تقلید (شهید محمد باقر صدر) ، نویسنده و اعجوبه و فعال اجتماعی بود که به دست صدام شهید شد که ان شا الله در مورد او خواهم نوشت!

کمتر دختری از مراجع تقلید پیدا میشود که در اجتماع ، اعم از تحصیل و تدریس وسخنرانی و غیره حضور نداشته باشند.
یکی از دختران مراجع تقلید از بهترین و معروفترین دکترهای زنان و زایمان شهر قم هستند و ظاهرا مورد حمایت پدرشان هم هستند.

نظر بعضی از مراجع این است که زن میتواند مرجع تقلید زنان هم بشود!

 البته همه اینها باید طوری تنظیم شود که به کانونخانواده لطمه نخورد!



استغفار امان انسان است ...

هر جا غصّه دار شدی استغفار کن …
به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای ،
اذیّتت کرده اند؟ گناهی کرده ای؟

محزون که شدی استغفار کن …
چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را،
استغفار غم ها را از بین می برد …

همان طور که وقتی خطا می کنی
همه صدمه می خورند،
مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند
به همه ضرر می رسد؛
استغفار هم که می کنی به همه ماسوای
خودت نفع می رسانی …

حاج_اسماعیل_دولابی❤️

 

بالاترین کمال آدمى


بالاترین کمال آدمى آن است که به ادب حق، مؤدّب شود، کمالات انسانى در او ظهور یابد، فطرتِ کمال‏خواهِ او به کمالِ مطلوب برسد و تا آنجا که مى‏تواند، منشأ خیرات گردد. در تعریف ادب گفته‏اند:

الأَدَبُ کلُّ رِیاضَهٍ مَحْمُودَهٍ یَتَخَرَّجُ بهَا الإِنْسَانُ فى فَضِیلَهٍ مِنَ الفَضَائِلِ‏.[۱]

ادب، ورزیدن‏هاى ستوده‏] و دگرگون کردن حالت بد نَفْس به حالت نیک [است که انسان در پى آن، صاحب یکى از فضیلت‏ها] ى اخلاقى و نَفْسى [گردد.

اگر انسان به ادب کمالى و صفاتى انسانى متصف نشود، و کمالات انسانى در او

ظهورننماید و به لطافت وجودى دست نیابد، در صورت انسانى فاسق جلوه مى‏کند که از محتواى انسانى به‏دور است و از او جز تباه‏گرى، خشونت‏ورزى و خون‏ریزى، عملى برنمى‏خیزد.

عَدَمُ الأَدَب سَبَبُ کُلِّ شَرٍّ.[۲]

فقدان ادب سبب هر شر و بدى است.

امیرمؤمنان على (ع) بیشترین همتش بر این بود که موانع راه کسب کمالات انسانى را از پیش پاى مردمان بردارد و زمینه لازم براى رسیدن آنان به ادب کمالى را فراهم نماید؛ و این مسئله را از حقوق مردم مى‏دانست:

وَ لَکمْ عَلَى حَقٌّ، فَأَمَّا حَقُّکمْ عَلَى … تَعْلیمُکمْ کَیْلًا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِیبُکمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا.[۳]

شما را بر من حقّى است. بر من است … که شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آداب آموزم، تا بدانید.

على (ع) همگان را سفارش مى‏کند که بدین امر حیاتى قیام کنند و وجود خود را به ادب کمالى شعله‏ور سازند:

ذَکِّ قَلْبَکَ بالأَدَب کَمَا تُذَکِّى النَّارُ بالحَطَب‏.[۴]

قلب و وجود خود را با ادب شعله‏ور ساز و برافروز؛ چنان‏که آتش با هیزم شعله‏ور و برافروخته مى‏شود.

نهج‏البلاغه، آموزگار کمالات انسانى است. ازاین‏رو به مهم‏ترین شاخصه‏هاى ادب کمالى در آن پرداخته مى‏شود.


 

[۱] . الفیّومى، المصباح المنیر، ص ۹؛ العینى، عمده القارى( شرح صحیح البخارى)، ج ۲۴، ص ۲۳؛ حکیمى، ادبیات و تعهد در اسلام، ص ۳۹٫
[۲] . ابن أبى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۵۸٫
[۳] . سید رضى، نهج‏البلاغه، خطبه ۳۴٫
[۴] . ابن أبى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۷۱؛ المحمودى، نهج‏السعاده فى مستدرک نهج‏البلاغه، ج ۵، ص ۹، خطاب به محمد بن حنفیه؛ و« أَذْک» آمده است.

اشعار تکان‌دهنده امام هادی(ع) در بزم شاهانه خلیفه عباسی

 سالروز ولادت حضرت امام علی النقی الهادی(ع) مبارک باد!

متوکل یک شب بی‌خبر و بدون سابقه، عده‌ای از دژخیمان خود را فرستاد به خانه امام هادی علیه السلام که خانه‌اش را تفتیش و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده مشغول می‌گساری بود. مأمورین سرزده وارد خانه امام شدند و امام را به حضور متوکل بردند.

وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول می‌گساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار».

متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق ده». فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم». متوکل گفت: «چاره‌ای نیست، حتما باید شعر بخوانی».

امام شروع کرد به خواندن اشعاری‏ که مضمونش این است:
 «قله‌های بلند را برای خود منزلگاه کردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی می‌کردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد».

 «آخرالامر از دامن آن قله‌های منیع و از داخل آن حصن‌های محکم و مستحکم به داخل گودال‌های قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودال‌ها فرود آمدند!».

 «در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینت‌ها و آن تاج‌ها و هیمنه‌ها و شکوه و جلال‌ها؟».

 «کجا رفت آن چهره‌های پرورده نعمت‌ها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده‌های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می‌داشت؟».

 «قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره‌های نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرم‌های زمین شد که بر روی آنها حرکت می‌کنند!».

 «زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همان‌ها که خورنده همه چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده‌اند!».

نشئه شراب از سر می‌گساران پرید. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشک‌هایش مثل باران جاری شد. به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی کوتاه، از یک قلب پرقساوت بزداید.

? استاد مطهری، داستان راستان، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۳ (با تلخیص)

کانال رسمی بنیاد شهید مطهری

 

جایگاه قرآن در نهج البلاغه

خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشى گیرند. 

در بخش اول این سخن به تعدادى از خطبه هاى نهج البلاغه که در آن ها سخنان امیرالمومنین در باب قرآن بیان شده بود، پرداخته شد؛ در این بخش نیز سعى بر آن شده است به باقى سخنان حضرت در باب قرآن پرداخته شود: 

ضرورت تاویل قرآن 

ما افراد را داور قرار ندادیم، تنها قرآن را به حکمیت داورى انتخاب کردیم! 

که آنها ( خوارج) سرنیزه کرده و داورى آن را مى خواستند. این قرآن، خطى است نوشته شده که میان دو جلد پنهان است، زبان ندارد تا سخن گوید و نیازمند به کسى است که آن را ترجمه کند، و همانا انسان ها مى توانند از آن سخن گویند و هنگامى که شامیان ما را دعوت کردند تا قرآن را در میان خویش داورگردانیم، ما گروهى نبودیم که به کتاب خداى سبحان پشت کنیم، در حالى که خداى بزرگ فرمود: اگر در چیزى خصومت کردید آن را به خدا و رسول بازگردانید. باز گرداندن آن به خداى این است که کتاب او را به داورى بپذیریم و بازگرداندن به پیامبر (ص) این است که سنت او را انتخاب کنیم، پس اگر از روى راستى به کتاب خدا داورى شود ما از دیگر مردمان به آن سزاوارتریم و اگر در برابر سنت پیامبر (ص) تسلیم باشند ما بدان اولى و برتریم. اما سخن شما که چرا میان خود و آنان براى حکمیت ( داورى) مدت تعیین کردى؟ من این کار را کردم تا نادان خطاى خود را بشناسد و دانا بر عقیده خود استوار بماند و این که شاید در این مدت آشتى و صلح، خدا کار امت را اصلاح کند و راه تحقیق و شناخت حق باز باشد، تا در جست وجوى حق شتاب نورزند و تسلیم اولین فکر گمراه کننده نگردند. 

ارزش هاى اخلاقى و ویژگى هاى قرآن 

گویا مى نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوى منزلگاه آخرین در حرکتند، هر خانه اى در بهشت به شخصى تعلق دارد که نه دیگرى را مى پذیرند و نه از آنجا به جاى دیگر انتقال مى یابند. همانا امر به معروف و نهى از منکر دو صفت از اوصاف پروردگارند که نه اجل را نزدیک مى کند و نه روزى را کاهش مى دهد. بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ریسمان محکم الهى و نور آشکار و درمانى سودمند است که تشنگى را فرو نشاند، نگهدارنده کسى است که به آن تمسک جوید و نجات دهنده آن کس است که به آن چنگ آویزد، کجى ندارد تا راست شود و گرایش به باطل ندارد تا از آن بازگردانده شود، تکرار و شنیدن پیاپى آیات، کهنه اش نمى سازد و گوش از شنیدن آن خسته نمى شود. 

کسى که با قرآن سخن بگوید راست گفته و هر کس بدان عمل کند پیشتاز است: در اینجا مردى بلند شد و گفت: اى امیرالمومنین ما را از فتنه آگاه کن، آیا نسبت به فتنه، از پیامبر خدا (ص) سوال نفرموده اى؟ پاسخ داد: 

آنگاه که خداوند آیات ۱ و ۲ سوره عنکبوت را نازل کرد که ؛ آیا مردم خیال مى کنند چون که گفتند ایمان آوردیم، بدون آزمایش رها مى شوند؟ 

دانستم که تا پیامبر (ص) در میان ماست آزمایش نمى گردیم. 

پرسیدم اى رسول خدا! این فتنه و آزمایش کدام است که خدا شما را بدان آگاهى داده است؟ فرمود: اى على! پس از من امت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند. گفتم اى رسول خدا مگر جز این است که در روز احد که گروهى از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى: اى على! مژده باد تو را شهادت در پى تو خواهد آمد. پیامبر (ص) به من فرمود: همانا این بشارت تحقق مى پذیرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است؟ 

گفتم این رسول خدا(ص) چنین موردى جاى صبر و شکیبایى نیست بلکه جاى مژده شنیدن و شکرگزارى است و پیامبر خدا (ص) فرمود: اى على! همانا این مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمایش مى شوند و در دیندارى بر خدا منت مى گذارند، با این حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا، خود را ایمن مى پندارند، حرام خدا را با شبهات دروغین و هوس هاى غفلت زا حلال مى کنند، شراب را به بهانه این که آب انگور است و رشوه را که هدیه است و ربا را که نوعى معامله است حلال مى شمارند! 

گفتم اى رسول خدا در آن زمان مردم را در چه پایه بدانم؟ آیا در پایه ارتداد؟ یا فتنه و آزمایش؟ پاسخ فرمود: در پایه اى از فتنه و آزمایش. کتاب خدا، قرآن، در میان شما سخنگویى است که هیچ گاه زبانش از حق گویى کند و خسته نمى شود و همواره گویاست؛ خانه اى است که ستون هاى آن هرگز فرو نمى ریزد و صاحب عزتى است که یارانش هرگز شکست ندارند. 

طراوت قرآن 

همانا طلوع کننده اى آشکار شد و درخشنده اى درخشید و آشکار شونده اى آشکار گردید آن که از جاده حق منحرف شد به راه راست بازگشت، خداوند گروهى را به گروهى تبدیل و روزى را برابر روزى قرار داد و ما چونان مانده در خشکسالان که در انتظار بارانند، انتظار چنین روزى را مى کشیدیم. 

همانا امامان دین، از طرف خدا، تدبیرکنندگان امور مردم و کارگزاران آگاه بندگانند، کسى به بهشت نمى رود جز آن که آنان را شناخته و آنان او را بشناسند و کسى در جهنم سرنگون نگردد جز آن که منکر آنان باشد و امامان دین هم وى را نپذیرند. همانا خداى متعال شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزید، زیرا اسلام نامى از سلامت است و فراهم کننده کرامت جامعه مى باشد، راه روشن آن را خدا برگزید و حجت هاى آن را روشن گردانید. قرآن ظاهرش علم و باطنش حکمت است، نوآورى هاى آن پایان نگیرد و شگفتى هایش تمام نمى شود. در اسلام برکات و خیرات چونان سرزمین هاى پرگیاه در اول بهاران فراوان است و چراغ هاى روشنى بخش تاریکى ها فراوان دارد، در نیکى ها جز با کلیدهاى اسلام باز نشود، تاریکى ها را جز با چراغ هاى آن روشنایى نمى توان بخشید، مرزهایش محفوظ و چراگاه هایش را خود نگهبان است، هر درمان خواهى را درمان، و هر بى نیازى طلبى را کافى است. و قرآن را بیاموزید، که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دل هاست. از نور آن شفا و بهبود خواهید که شفاى سینه هاى بیمار است و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سودبخش ترین داستان هاست، زیرا عالمى که به غیر علم خود عمل کند، چونان جاهل سرگردانى است که از بیمارى نادانى شفا نخواهد گرفت، بلکه حجت بر او قوى تر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پیشگاه خدا سزاوارتر به نکوهش است. 

غربت قرآن 

روزگارى بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانى، از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، اما از هدایت ویران است. 

مسجدنشینان و سازندگان بناهاى شکوهمند مساجد، بدترین مردم زمین مى باشند که کانون هر فتنه و جایگاه هرگونه خطاکارى اند، هر کس از فتنه برکنار است او را به فتنه بازگردانند و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند که خداى بزرگ فرماید: 

به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که انسان شکیبا در آن سرگردان ماند! و چنین کرده است و ما از خدا مى خواهیم که از لغزش غفلت ها درگذرد. 

قرآن بیانگر خیر و شر 

همانا خداوند بزرگ کتابى هدایت گر فرستاد، نیکى و بدى، خیر و شر را آشکارا در آن بیان فرمود. پس راه نیکى در پیش گیرید که هدایت شوید و از شر و بدى پرهیز کنید تا در راه راست قرار بگیرید. واجبات! واجبات! در انجام واجبات کوتاهى نکنید تا شما را به بهشت رساند، همانا خداوند چیزهایى را حرام کرده که شناخته نیست و چیزهایى را حلال کرده که از عیب خالى است، در این میان حرمت مسلمان را به هر حرمتى برترى بخشید و حفظ حقوق مسلمانان را به وسیله اخلاص و توحید استوار کرد. 

قرآن خواندن تقوا پیشگان 

پرهیز کاران در شب برپا ایستاده، مشغول نمازند، قرآن را جز به جز و با تفکر و اندیشه مى خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى یابند: وقتى به آیه اى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند و با جان پرشوق در آن خیره شوند و گمان مى برند که نعمت هاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد و هرگاه به آیه اى مى رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند و گویا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوش شان طنین افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانى و دست و پا برخاک مالیده و از خداى، آزادى خود را از جهنم مى طلبند. 

مسوولیت انسان نسبت به قرآن 

به ریسمان قرآن چنگ زن، از قرآن نصیحت پذیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارد، حقى را که در زندگى گذشتگان بود، تصدیق کن و از حوادث گذشته تاریخ، براى آینده عبرت گیر که حوادث روزگار با یکدیگر همانند بوده و پایان دنیا به آغازش مى پیوندد و همه آن رفتنى است. نام خدا را بزرگ دار، جز به حق سخنى بر زبان نیاور؛ مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به یادآور، هرگز آرزوى مرگ مکن جز آن که بدانى از نجات یافتگانى؛ از کارى که تو را خشنود، عموم مسلمانان را ناخوشایند است بپرهیز، از هر کار پنهانى که در آشکار شدنش شرم دارى پرهیز کن، از هر کارى که از کننده آن پرسش کنند، نپذیرد یا عذرخواهى کند، دورى کن، آبروى خود را آماج تیر گفتار دیگران قرار نده، هرچه شنیدى بازگو مکن که نشانه دروغگویى است و هر خبرى را دروغ مپندار که نشانه نادانى است. خشم را فرو نشان، به هنگام قدرت ببخش و به هنگام خشم فروتن باش و در حکومت مدارا کن تا آینده خوبى داشته باشى، نعمت هایى که خدا به تو بخشیده نیکودار و نعمت هایى که در اختیار دارى تباه مکن و چنان باش که خدا آثار نعمت هاى خود را در تو آشکارا بنگرد. 

ارزش پیامبر در قرآن پیشگامان 

خداوند پیامبر (ص) را هنگامى فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امت ها در خواب غفلت بودند و رشته هاى دوستى و انسانیت از هم گسسته بود.سپس پیامبر (ص) به میان خلق آمد در حالى که کتاب هاى پیامبران پیشین را تصدیق کرد و با نورى هدایتگر انسان ها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن نور قرآن کریم است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید که هرگز سخن نمى گوید، اما من شما را از معارف آن خبر مى دهم، بدانید که در قرآن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهاى شما و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است. همانا خداوند پیامبرى را با کتابى گویا و دستورى استوار برانگیخت. هلاک نشود جز کسى که تبهکار است و بدانید که بدعت ها به رنگ حق درآمده و هلاک کننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرماید و همانا حکومت الهى حافظ امور شماست، بنابراین زمام امور خود را بى آن که نفاق ورزید یا کراهتى داشته باشید به دست امام خود سپارید. به خدا سوگند اگر در پیروى از حکومت و امام، اخلاص نداشته باشید، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت که هرگز به شما باز نخواهد گردانید و در دست دیگران قرار خواهد داد. 

ویژگى هاى قرآن واحکام اسلام 

کتاب پروردگار میان شماست که بیان کننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقید و محکم و متشابه مى باشد، عبارات مجمل خود را تفسیر و نکات پیچیده خود را روشن مى کند؛ از واجباتى که پیمان شناسایى آن را گرفت و مستحباتى که آگاهى از آنها لازم نیست. قسمتى از احکام دینى در قرآن واجب شمرده شد که ناسخ آن در سنت پیامبر (ص) آمده و بعضى از آن در سنت پیامبر (ص) واجب شده که در کتاب خدا ترک آن مجاز بوده است؛ بعضى از واجبات، وقت محدودى داشته که در آینده از بین رفته است. محرمات الهى از هم جدا مى باشند: برخى از آنها، گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد و بعضى کوچک که وعده بخشش داده است، برخى از اعمال که اندکش مقبول و در انجام بیشتر آن آزادند. 

شناخت قرآن 

این قرآن است که با آن مى توانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و به وسیله آن بشنوید. بعضى از قرآن از بعضى دیگر سخن مى گوید و برخى بر برخى دیگر گواهى مى دهد، آیاتش در شناساندن خدا اختلافى نداشته، کسى را که همراهش شد از خدا جدا نمى سازد. 

سوگند به خورشید و انوارش 

قد افلح من زکیها 

«کامیاب مى شود کشاورزى که این بذر را رشد و نمو و پرورش بخشد.» 

من حقیقى و نفسى که در درون آدمى نهاده شده، همان است که انسان را مسوول مى سازد؛ مسوول در برابر: پرورش، پاک کردن، بارور کردن و به ثمر رساندنش. اگر انسان ها قادر باشند که به درستى نفس خود را پرورش دهند، آنگاه است که به حقیقت مى رسند به کمال و به نور مطلق الهى؛ انسان در گرو شناختن نفس خود و درست پروراندن آن و رفع نواقص و ضعف هاى نفسانى خود قادر خواهد بود که قدم در راهى گذارد که آن راه مى تواند وى را به رستگارى، «قد افلح» برساند. رستگارى اى که زاییده تلاش و کوشش و تحمل رنج و سختى هاى بى شمارى است. نفس انسان همچون بذرى است که در وجودش نهاده شده و مسوولیت انسان و اختیار او در برابر پرورش و به ثمر رساندن همین بذر است که معنا پیدا مى کند. انسان مانند کشاورزى است که مسوول پروراندن بذر خویشتن است؛ همان نفسى که مى تواند وى را به متعالى ترین درجات برساند و اگر درست شناخته نشود و شکوفا نگردد، آدمى را به نازل ترین و بدترین درجات مى کشاند. سپس انسان مسوول است که با آگاهى و شعور این بذر را بپروراند و از تمامى رنج ها و سختى هایى که در این راه بر وى هموار مى شود، استقبال کند تا به فلاح و رستگارى بزرگ برسد، به شایستگى داشتن مقام «خلیفه الهى!» 

انسان در سایه رسیدن به ما شدن است که مى تواند از من دروغین که زاییده من بودن، غرور و خودخواهى است وا رهد و به آن مایى برسد که کمال مطلق در آن جایگاه است و این مهم میسر نمى شود مگر این که انسان نفس خویش را بشناسد و براى رسیدن به نور الهى، به پرورش آن بپردازد و سر از دنیاى سکون و بطالت و کاهلى برون کند و در سایه آفتاب دانش و وحى الهى قرآن، به شناخت خویشتن خویش بپردازد. 

منبع : روزنامه جوان – شماره ۲۴۰۱