روزی چند بار مادر بودنتان را شکر کردید؟
دوشنبه 96/06/20
خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و باشکوه ترین لحظات دانستی …
خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم ، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم …
بگذار آرام باشم … به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی …
فاش میگویم این حس را تا کنون لمس نکرده بودم …
اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی ….
احساس خودت به تمام بنده هایت …. آری حس مادری ام را میگویم
میانمار و چالش تصویر رومانتیک از مکاتب
دوشنبه 96/06/20
آنچه امروز در میانمار میگذرد بیش از هر چیز خوشبینی نسبت به مواضعمان از هر دست که باشند را به چالش میگیرد.
ما عادت داریم راهکارهای بزرگی برای حل مسائل بشری پیشنهاد کنیم و برای این کار با اتکا به نیروی خیالمان تصویرهای رؤیایی بسازیم. جنگها و جنایتها در شکستن این تصویرهای رؤیایی بهترین خدمت را به ما میکنند.
تازه به اینجا هم که رسید با تفکیک ذات مکتب از رفتارِ پیروان صورت مسئله را پاک میکنیم، در حالی که خود مکاتب غیر الهی، هرچه که باشند، نیازمند نقادی هستند.
همین اتفاق برای #بودیسم و تصویر معنویتگرایانهاش از قدرت و سیاست رخ داده است.
کسانی که میگویند هیچ کاری به سیاست ندارند در پهنهی سیاسی خطرات زیادی در دامن خود میپرورانند. دلیل اصلیاش این است که انسان به مثابه موجودی ذاتاً مدنی ( الانسانُ مدنیٌ بالطبعِ)
اگر به تمرین سیاست در چهارچوبهای مدنیِ دموکراتیک نپردازد به سادگی دستخوش رفتارهای سیاسی غریزی و وحشیانه یا سیاست بازی سیاستمداران میشود.
ولی افزون بر این، تصویرسازیهای رومانتیک از سنت، از مدرنیته، از معنویت، از شرق و غرب، از ملیت و مانند آنها هم بیتأثیر نیست.
برای نمونه، از سده-ی نوزدهم به بعد ادیان شرقی مرهم خشونت و سختی و قفس آهنینِ زندگی انسانِ مدرن معرفی شدند.
ما از بوداییها با صلحطلبی، پرهیز از آزار جانداران، لبخند راهبانه، مراقبه و سکوت و آرامش سخن گفتیم و شنیدیم.
این تصویر خیالین بهرهای از حقیقت دارد، ولی نابسندگیهای زیادی هم دارد که نگفتیم و نشنیدیم.
نه خودِ بودیستها را جدا از این تصویر رؤیایی بررسی تاریخی و انسانی کردیم و نه #بودیسم را زیر تیغ نقادی خود بردیم.
دهها کتاب با رویکرد غیرنقادانه و سانتیمانتالیستی دربارهی بودیسم در همین کشور خودمان وجود دارد و نقدهایی هم که هست یا بد و بیراهگویی سیاسی است یا برای اثبات شکلهای دیگری از معنویتگراییِ رقیب است.
گاهی وقتی به نقد مکاتب میپردازیم بیخودی مکتب بدیلی را بری از مشکلات اساسی می-پنداریم.
روشنگران سدهی هجدهم چه راحت تمدنِ سدههای میانه را تاریکاندیش خواندند و تاریکهای دیدگاه جدید را نادیده گرفتند.
پیروان برتریِ سنت بر تجدد هم کم چنین نکردهاند. چشممان را به جملات و معارفی که انبار مهمات خطرند میبندیم و جملات دیگری را برجسته میکنیم.
این تصویرسازیها خودِ بوداییها را هم حتماً متوهم کرده که به راستی نیازی به نقادیِ خود ندارند چون هر چه دربارهی خود شنیده-اند صلح و صفا بوده است.
▫️ حتی اگر اکثر بودیستها به راستی هم میخواستند با این روایتِ رؤیایی و “#فراانسانی” اهل صلح و صفا باشند طبیعی بود که بعد از مدتی احساس کنند از دنیا عقب ماندهاند و باید از خود جدیتی نشان دهند و حقِ فرضی خود را بگیرند:
آن گزاره که میگوید «هرکه زور دارد حق دارد» را به نظر من آدمهای ضعیف هم میتوانند بسازند و ساختهاند.
آدمهای ضعیف در مقایسهی خود با قدرتمندان این گزاره را به سطح خودآگاه میرسانند و بعد با همین پرچم تلاش میکنند خود را به وضع آدمهای قدرتمند برسانند.
فراموش نکنیم که این جنایتکارانِ میانماری آدمهای ضعیفی هستند که رهبرشان تا همین دیروز در حصر نظامیها بود.
آنها احساس عقبماندگی میکنند و اکنون باید جبران کنند و البته دستشان به ضعیفتر از خود میرسد و به نظرم موفق هم میشوند.
اینکه خانم سوچی حاضر نیست این اتفاقات را محکوم کند از این روست که میداند تنها از همین راه میتواند قدرت بیشتری در میانمار برای مردم فرودستِ پیروش فراهم کند …
لحظه باز کردن در برای همسرچه شکلی هستید؟
دوشنبه 96/06/20
* لحظه باز کردن در برای همسر خیییییلی لحظه مهمیه. تا جایی که مهتاب معتقده حال و هوای بقیه روز توی خونه رو اون لحظه تعیین میکنه. تجسم کنید که یه روز دوست صمیمی دوران دبستاتون رو اتفاقی توی خیابون ببینید. چطوری بهش سلام میکنید؟ … سلامتون به همسر بعد از یک روز کار و تلاشش برای رفاه شما، باید یه همچین سلامی باشه: سسسسسسلاااااااام! … دیگه خود دانید!
* مهتاب یه مثال قشنگی زده بود. میگفت زن مثل شیشه شربته که توی یخچال هست و هی یکی میاد و میره و ازش میخوره. اگه اون شیشه پر نشه، دیگه بعد از یه مدت شربتی درکار نخواهد بود! … محبتی که زن نثار اطرافیانش میکنه هم همینطوره. زن در طول روز باید به همسرش، به بچه هاش، به والدینش، به خواهر و برادرش و … محبت کنه. حالا اگه محبتی دریافت نکنه، چطور میتونه بطری عشقش رو پر کنه تا بعد بتونه دوباره محبت کنه؟ … اینجاست که لازمه آدم نیازهای عاطفی خودش رو هم به رسمیت بشناسه و به دیگران هم بفهمونه که فقط نباید دستِ بگیر داشته باشند …
این خیلی بده که زنهای ایرانی همیشه عادت دارند قسمتهای بد و سوخته غذا رو بخورن، و میوه های لک دار، و قسمت دم ماهی که بیشتر تیغ داره و … یا اینکه آخر از همه برای خودشون خرید میکنن، یا تمام بار کارهای خونه رو تنهایی به دوش میکشن و خیلی چیزهای دیگه که ما زیاد توی مادرهامون دیده ایم و خیلی هاش به ما هم ازث رسیده.
اما زن باید بدونه که اینها اسمش فداکاری نیست. اسمش جمع شده عقده هاست! … و بالاخره یه روزی این عقده منفجر میشه و حکایت آدم میشه حکایت گاو نه من شیر ده و تمام اون زحمتها هیچی میشه.
زن هم یک انسانه با تمام کرامتهای انسانی. باید زندگی رو جوری مدیریت کنیم که نیازهای همه درش به بهترین نحو پاسخ داده بشه.
* از همسرتون متوقع باشید که شما رو بیینه. ولی خیلی مهمه که این نیاز رو با ظرافت بهش بفهمونید، نه مستقیم بهش بگین: تو اصلاً من رو نمی بینی!
مثلاً اگه رفتید آرایشگاه و ابروتون رو مرتب کرده اید، به همین سادگی نگید: شوهرم که این چیزها حالیش نمیشه! … بلکه از فرصت استفاده کنید. برید با ناز و خنده و شیطونی جلوش رژه برید و بگید یک دقیقه بهت فرصت میدم که بگی من چه تغییری کرده ام و گرررنه … اگه درست جواب داد که هرجوری خودتون صلاح میدونین ;o) تشویقش کنید، و اگه درست نبود هم با شیطنت بگید این دفعه به خاطر ابروی خوشگلم می بخشمت! … خلاصه که عادتش بدید به تغییرات مثبتتون عکس العمل نشون بده.
* و نکته آخر این که اگه از چیزی ناراحت شدید، همون وقت شروع به دعوا نکنید … چون هرچی بگید، همسرتون باز هم همون حسی رو داره که در موقع انجام اون کار ناراحت کننده داشته و باعث شده اون رفتار رو از خودش بروز بده و شما ناراحت بشین. باید بهش فرصت بدید تا فضاش عوض بشه تا بتونه یه جور دیگه به ماجرا نگاه کنه … بنابراین باید نسبت به موضوع حساسش نکنید و صبر کنید بعداً که هردوتون آرومتر شدید، تو خوبی و خوشی مطرحش کنید …
و این که کلاً نباید مرد رو به این حد رسوند که نتونه خودش رو کنترل کنه …
مهتاب استعاره از فردوس
«حقوقِ بشر» علیه بشر
دوشنبه 96/06/20
▪️ رویدادهای اخیر میانمار، و سرکوب وحشیانۀ سیستماتیکِ اقلیت مسلمانِ روهینجا توسط ارتش و نیروهای نظامیِ رسمی، بازنماییکنندۀ حقیقت تلخی است که تاکنون تلاش میشد در پس رنگها و طعمدهندههای مختلفِ رسانهای شیرین و جذاب نشان داده شود. بهانۀ این «کشتارِ سیستماتیک»، مطابق آنچه اینک دیگر به کلیشه پهلو میزند، «تروریسم اسلامی» است. دولتِ میانمار، به بهانۀ مقابله با شورشیانِ مسلمانی که هیچ نامونشان مشخصی ندارند، اقدامهایی هدفمند به منظور «تغییر آرایش جمعیتی» و «پاکسازی نژادی و مذهبی» را ساماندهی میکند. آنسانگ سوچی، رهبر معنویِ صاحبنام میانمار، که پیشتر برندۀ جایزۀ نوبل صلح شده است، عملاً اثرگذارترین شخصیت سیاسی میانمار است که در توجیه و حتی ترغیبِ این «اقدام سیستماتیک» از سهم ویژهای برخوردار است. عکسها، فیلمها و خبرهایی که از ابعاد پیدا و ناپیدای این «نسلکشی سیستماتیک» در دسترس است، به طرز حیرت انگیزی بازنمای بحران در سه سطحِ پشتِ پردۀ ماجراست:
?یکم، آئین بودایی، به عنوان ایدئولوژی حاکم بر گفتمان سیاسی مسلط در دولت میانمار، تقریباً در نیم قرن اخیر به میانجی تبلیغات رنگارنگ رسانههای غربی و شرقی، بدل به مهمترین «ایدۀ دینیِ غیرابراهیمی» شده است که میتواند، «اخلاق»، خاصه «حقوق بشر» را با بالاترین کیفیت نمایندگی کند. دالاییلاما نماد صلح و آشتی و نفی خشونت معرفی شد و آیین بودایی با صورتها و آرایشهای مختلف، به عنوان منادی صلح و آشتی به سرتاسر جهان صادر شد. حال با دولتی بودایی طرف هستیم که برای پیشبرد آرمانهای رهایی بخشِ بودایی از اسرائیل سلاح خریداری می کند و آنها را آشکارا علیه انسان های بی دفاع و غیرمسلح به کار می گیرد. آیا خشونت و «ترور دولتی»، تا این پایه دهشتناک و غیرانسانی، چیزی جز امکانهای تاکنون برملانشدۀ خود آیین بودائی نیستند که در لوای قسمی «فیگور اخلاقی» و «ژست عرفانی» سربسته مانده بود؟
? دوم، آنسانگ سوچی، مهمترین چهرۀ سیاسیِ گفتمان مسلطِ دولت میانمار، که پیشتر توسط غرب، با لقب گاندیِ دوران، به عنوان «مصداق» تمامنمایِ «ایدۀ حقوق بشر» معرفی شده بود، اینک به تجلیِ «حقیقی» درونمایۀ «ایدۀ حقوق بشر» و مهمتر از آن، «کارگروه تعیین مصادیقِ» آن، یعنی متولیّان سیاست در غرب بدل شده است. دستِ رو شدۀ آنگسانسوچی ابداً مسئلهای مربوط به یک شخص یا حتی تصمیم اخلاقی نیست، بلکه عیناً و اتفاقاً نشانۀ «کذبِ» خود ژست توخالیِ «حقوقِ بشر» در دو سطحِ «مبنا» و «مصداق» است. البته روشن است که نقد ایدۀ حقوق بشر نباید به دستاویزی برای توجیه سرکوب مردم در سطح جهان بدل شود، اما مبادا خود همین ملاحظه، بدل به اهرم فشاری علیه انتقاداتِ وارد بر ضد ناکارآمدیِ محتوا و شیوۀ عرضۀ «اعلامیۀ جهانی حقوق بشر» شود.
? سوم، بحث اصلی میتواند، مضاف بر خودِ ایدۀ «حقوق بشر»، متوجه غرب، امپراتوری رسانهایاش و «کارگروهِ» مزبور از رهگذر ارزیابیِ دستاوردهای «واقعی» آن در طول تاریخ باشد. به نظر میرسد، «حقوق بشر»، در پسِ چهرۀ زرین خود، از آن رو که جز از قسمی کلیات فراتر نرفته است، مستعد امکانهایی هیولایی است که میتواند آن ایدۀ «نیک» را به واقعیترین شکل ممکن، به ضد خود، یعنی «شر» مطلق بدل سازد. نگاهی گذرا به رویدادهای سالیان اخیر، و پارادوکسهایی از قبیل «توجیه جنگ با هدف صلح»، «توجیه شکنجه با هدف امنیت»، «توجیه خفقان با هدف آزادی» و این مورد اخیر «توجیهِ نسلکشی با هدف دفاع از حقوق بشر»، میتواند مؤید این نظر باشد که «مبارزه با تروریسم»، «اسلام افراطی» و ایدههایی مشابه که جملگی ذیل ایدۀ «بازدارندگی» توجیه میشود، بیش از آنکه سویۀ «نیکِ» مندرج در مفاد «حقوق بشر» را بازنمایی کند، آن را به نوعی دستاویز برای «یکدستسازی» و «جهانیسازی» منویات یک «کارگروهِ مافیایی» در غرب بدل ساخته است که هر آیینه این امکان را زنده نگه میدارد: امکان برآمدنِ «شر مطلق» از درون ایده « نیک مطلق».
در نهایت، رسالت امروز ما از یک سو، نقد بیقید وشرطِ هر شکلی از سرکوبِ هویتگرایانه (اعم از نژادی، قومی، مذهبی، جنسیتی، زبانی و …) و رسواسازیِ ژستهای انساندوستانه و اشک تمساح های مسئولیتگریزانۀ متولیان و نهادهای بینالمللی، و از سوی دیگر، دفاع از حقِ بشر در برابر «حقوق بشر» است. این دفاع صرفاً با نقد درونیِ خود ایدۀ حقوق بشر از طریق نقد و بازسازیِ دو دقیقۀ کلیدیِ «بشر» و «حق» در بستر نوع نوینی از مناسبات، و در عین حال نفیِ ایدۀ فعلیِ ناکارآمد و پوچِ «حقوق بشر» با هدف حفظ و رستگارسازیِ عناصر حقیقی و نجاتبخشِ آن است.
خودنوشت(نیمه پنهان ماه)
دوشنبه 96/06/20
اون موقع ها که کتاب نیمه پنهان ماه را میخوندم به این نتیجه رسیدم رضایت همسران شهدا بازمان شهادت همسرشون ارتباط مستقیم داره……منظور از رضایتهم معنیش این نیست که می نشستن صبح تا شب دعا کنن شوهرشون شهید بشه یا مثلا بگن تا شهید نشدی برنگرد.
منظوررسیدن به مرتبه ای است که بگی خدایا اگه دوست دارس ببرش …
اما خدا لنگ رضایت کسی نمی مونه بخواد ببره میبره
چرا؟چون عاشق معنای عشق را در طلب میدونه
همین.
خودنوشت