گاهی از من "مذهبی"؛ تنها یک تیپ مذهبی باقی می ماند؛
گاهی من “مذهبی” آنقدر درگیر پست ها و متن هایم در صفحات مجازی می شوم؛
که از خواندن روزانه چند خط قرآن یا کتب روایی،غافل میشوم؛
.
و در پایان روز،میبینم که حتی یک دهم وقتی که در فضای مجازی بودیم،در فضای قرآن و حدیث نفس نکشیدم….
آنقدر که آنلاین بودم و اولین نفر پست های دیگران را تائید کردم؛
به فکر نماز اول وقت نبودم…
.
آنقدر درگیر جذب حداکثری شدم که فراموش کردم “اخلاص” و “عبودیت” رمز برکت در کارهایمان است…
آنقدر که به فکر آبروی خود،و برانگیختن تشویق دیگران و تائید کردن هایشان بودم،
به فکر رضایت صاحب زمانمان نبودم
چه کسانی در اسفل سافلین(قعرجهنم) قرار میگیرند⁉️
پیامبر ص فرمودند :
هر کسی که علیه دیگری شهادت دروغ بدهد، در روز قیامت، به زبانش آویزان میشود و با منافقان، درپایینترین طبقه دوزخ خواهد بود
?من لا یحضره الفقیه ج 4، ص 15
هر کس ثروتمندى را به طمع مال دنیاى او احترام بگذارد و دوستش بدارد، خدا بر او خشم میگیرد، و درپایینترین طبقه دوزخ، با قارون در یک درجه خواهد بود
?وسائل الشیعة، ج 17، ص 181،
زن بداخلاقی که شوهرش را آزار میدهد اگر پیش از اینکه از ناسازگارى دست بردارد و با مرد همراهى کند و یا قبل از اینکه مرد از وى خشنود شود، بمیرد، روز قیامت با منافقان محشور شود و سرنگون شود با آنها در آخرین طبقات جهنم
?بحار الانوار، ج 73، ص 367
وای بر کسانی که به اهل_بیت من ظلم کنند؛ عذاب آنها به همراه منافقان در قعر جهنم خواهد بود در برخی از روایات نیز از وجود قاتلان امام حسین(ع) در قعر جهنم خبر داده شده است
?عیون اخبار الرضا ج 2 ص 47
شرح حکم 120نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)
فقال علیه السلام أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَیْحَانَهُ قُرَیْشٍ، نُحِبُّ حَدِیثَ رِجَالِهِمْ، وَالنِّکَاحَ فِی نِسَائِهِمْ. وَأَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْیاً، وَأَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا. وَأَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِی أَیْدِینَا، وَأَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، هُمْ أَکْثَرُ وَأَمْکَرُ وَأَنْکَرُ، وَنَحْنُ أَفْصَحُ وَأَنْصَحُ وَأَصْبَحُ.
از امام علیه السلام در مورد قریش سؤال شد.
اما بنىمخزوم، گلهاى قبیله قریشند که ما دوست داریم با مردانشان هم سخن شویم و با زنانشان ازدواج کنیم، اما طایفه بنى عبد شمس، از همه بداندیشتر و بخیلترند، اما ما (طایفه بنىهاشم) از همه آنها به آنچه در دست داریم بخشندهتریم و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتر؛
جمعیت آنها بیشتر و مکرشان فزونتر و زشتترند و ما فصیحتر و دلسوزتر و زیباتریم.[۱]
شرح و تفسیر ویژگىهاى قبایل قریش
این کلام حکیمانه در پاسخ کسى بیان شد که از امام علیه السلام درباره ویژگىهاى قبایل قریش سؤال کرد امام علیه السلام نیز به سه قبیله معروف آنها ( «بنو مخزوم»، «بنو عبد شمس» و «بنو هاشم») اشاره کرد و ویژگىهاى روحى و جسمى آنها را بر شمرد و در واقع به عنوان یک روانشناس ماهر در عبارات کوتاهى سجایاى آنها را بررسى کرد»؛
(وَ سُئِلَ علیه السلام عَنْ قُرَیْشٍ)
. نخست در پاسخ این سؤال- سؤال درباره طایفه قریش- از قبیله «بنىمخزوم» سخن مىگوید و مىفرماید: «اما بنى مخزوم گلهاى قبیله قریشاند که ما دوست داریم با مردانشان هم سخن شویم و با زنانشان ازدواج کنیم»؛
(فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَیْحَانَهُ قُرَیْشٍ، نُحِبُّ حَدِیثَ رِجَالِهِمْ، وَالنِّکَاحَ فِی نِسَائِهِمْ)
. «مخزوم» جد این قبیله فرزند «یقظه بن مره» بود. و این طایفه به پاکیزگى و برخورد خوب و حسن معاشرت معروف بودند. امام علیه السلام نیز همین اوصافشان را ستود نه اوصاف معنوى و اخلاقى دیگر را و مىدانیم که «ابو جهل» معروف، «ولید» و دودمان «مغیره» از دشمنان سرسخت اسلام از این قبیله بودند که شأن نزول بعضى از آیات قرآن مسائل مربوط به آنها را تشکیل مىدهد؛ از جمله در شأن نزول آیات «ذَرْنِى وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً* وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُوداً …»[۲] گفتهاندکه این آیات درباره «ولید بن مغیره» ى معروف است که تصمیم داشت با قرآن معارضه کند. و آیه شریفه «ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ»[۳] درباره «ابو جهل» نازل شده که مذمت شدیدى در این آیات از هر دو به چشم مىخورد.
سپس امام علیه السلام به سراغ معرفى طایفه «بنى عبد شمس» مىرود که «ابو سفیان»، «معاویه» و «بنىامیه» از این قبیلهاند، مىفرماید: «اما طائفه بنى عبد شمس از همه بداندیشتر و بخیلترند»؛
(وَأَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْیاً، وَأَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا)
. جمله«أَبْعَدُهَا رَأْیاً»
و«أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا»
گاه به شکل مدح تفسیر شده به این گونه که آنها داراى افکارى عمیق و دورنگرند و نسبت به آنچه در اختیار دارند شجاعانه دفاع مىکنند و گاه به صورت دو وصف مذموم تفسیر شده و جمله«أَبْعَدُهَا رَأْیاً»یعنى دورترین قبایل قریش از حقند و«أَبْعَدُهَا رَأْیاً»و«أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا»
به این معنا تفسیر شده که آنها بخیلترین افرادند نسبت به چیزهایى که در اختیار دارند. با توجه به شواهد و قراین تاریخى و وجود افرادى همچون «ابو سفیان»، «معاویه» و «بنىامیه» در میان آنها، تفسیر دوم مناسبتر به نظر مىرسد و جمله «امکر» و «انکر» که بعدا خواهد آمد نیز شاهد این مدعاست.
آنگاه امام علیه السلام از بنى هاشم یاد کرده، مىفرماید: «اما ما (طایفه بنىهاشم) از همه آنها به آنچه در دست داریم بخشندهتر و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتریم، جمعیت آنها بیشتر و مکرشان فزونتر و زشتترند و ما فصیحتر و دلسوزتر و زیباتریم»؛
(وَأَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِی أَیْدِینَا، وَأَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَهُمْ أَکْثَرُ وَأَمْکَرُ وَأَنْکَرُ، وَنَحْنُ أَفْصَحُ وَأَنْصَحُ وَأَصْبَحُ)
. فصاحت بنىهاشم نمونه بارز آن در پیغمبر اکرم و امیرمؤمنان علیهما السلام و خطبههاى نهجالبلاغه و نامهها و کلمات قصار آن کاملًا نمودار است. دعاى
عرفه امام حسین علیه السلام و دعاهاى صحیفه سجادیه نیز نمونههاى دیگرى از این فصاحت بىبدیل است.
خیرخواهى آنها درباره اسلام تا آنجا بود که تا پاى جان ایستادند و همه چیز را براى حفظ اسلام در صحنههایى همچون کربلا و غیر آن فدا کردند. زیبایى صورت آنها در تواریخ کاملًا منعکس است. بذل و بخشش آنان در زندگى امیر مؤمنان که هزار برده را با دسترنج خود آزاد کرد و در رکوع نماز انگشتر گرانقیمتى را به سائل داد و آیه در مدح او نازل شد و در زندگى بانوى اسلام فاطمه زهرا علیها السلام که پیراهن شب زفافش را به سائل تقدیم کرد و در زندگى امام حسن علیه السلام که در طول عمر خود چند بار تمام اموالش را میان خود و نیازمندان تنصیف نمود و همچنین در زندگى امام صادق علیه السلام که بخشى از اموال خود را به دست یکى از شیعیان سپرده بود تا اگر اختلافى در میان شیعیان در باره مسائل مالى ببیند مبلغ مورد اختلاف را از اموال او بپردازد و میان آنها صلح و صفا برقرار سازد معروف است.
کوتاه سخن اینکه تاریخ اسلام که به دست دوست و دشمن نوشته شده شاهد گویاى سخنان فشرده و پرمعنایى است که امام علیه السلام در این کلام حکمتآمیز خود بیان فرموده است.
در اینجا این سؤال مطرح مىشود که چگونه امام علیه السلام قبیلهاى را به طور عموم زیر سؤال مىبرد و آنها را آشکارا مذمت و نکوهش مىکند در حالى که از نظر شرع اسلام چنین کارى مناسب به نظر نمىرسد.
پاسخ این سؤال روشن است. اولًا اینگونه حکمهاى عام ناظر به عموم نیست، بلکه ناظر به غالب افراد است. مثلًا وقتى مىگوییم: جوانان جسور و سرکشاند مفهومش این نیست که همه بدون استثنا چنیناند و یا این سخن که پیران پخته و پرتجربهاند دلیل وجود این صفت در تمام افراد کهنسال نیست.
ثانیاً ابراز صفات مخفى و پنهان اشکال دارد اما صفات آشکار که افراد نمونههاى آن را در این قبایل آشکارا دیده بودند، بیان آن بىاشکال است؛ مثلا در طایفه بنى عبد شمس چهرههایى همچون «ابو سفیان» و فرزندانش و همچون همسر آلوده و زشتکارش «هند» را مىدیدند.
سؤال دیگر اینکه در عصر جاهلیت، عرب به افراد قبیله خود افتخار مىکردند و حتى کثرت جمعیت خود را به رخ دیگرى مىکشیدند؛ ولى با ظهور اسلام این تفاخر به انساب جاهلى از میان رفت. چگونه امیر مؤمنان على علیه السلام در اینجا ویژگىهاى قبایل قریش و برترى بنىهاشم را بیان مىکند؟
پاسخ آن است که عرب جاهلى بر ارزشهاى اخلاقى تکیه نمىکرد، بلکه روى تعداد و کثرت و پارهاى از صفات زشت مانند غارتگر بودن تکیه داشت و اصولًا دفاع از قبیله، دفاعى بىچون و چرا و بى قید و شرط و تعصبآمیز بود نه براى ارزشهاى اخلاقى آنها. امام علیه السلام نیز در اینجا تکیه بر ویژگىهاى اخلاقى مىکند.
***
بارالها! تو را سپاس مىگوییم که توفیق رحمت فرمودى دوازدهمین جلد شرح نهجالبلاغه مولاى متقیان امیرمؤمنان على علیه السلام را مقارن ایام غدیر به پایان رساندیم و از غدیر پرفیض کلمات حکیمانه آن حضرت خود و دیگران را سیراب کردیم.
خداوندا! توفیق عمل به این سخنان نورانى را نیز مرحمت فرما و عنایت خود را کامل بگردان. آمین یا رب العالمین
[۱] . سند گفتار حکیمانه:
این کلام شریف را زمخشرى در ربیع الابرار همانند روایت مرحوم سیّد رضى آورده است ولى در محجه البیضاء فیض کاشانى با تفاوت روشنى ذکر شده بى آنکه مدرک آن را بیان کند و از این تفاوت اجمالًا معلوم مىشود که از منبع دیگرى آن را گرفته است. ابن عبد ربه در عقد الفرید نیز آن را با تفاوتى ذکر کرده و همچنین ابن بکار در موفقیات و این هر دو پیش از سیّد رضى مىزیستند و به هر حال این کلام حکمتآمیز هم در کتب پیش از مرحوم رضى و هم در کتب بعد از آن آمده است.( مصادر نهجالبلاغه، ج ۴، ص ۱۰۹).
[۲] . مدثر، آیه ۱۱ و ۱۲٫
[۳] . دخان، آیه ۴۹٫
فرد با ویژگی زیر مناسب ازدواج نیست
اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمیگیرد یا در مسئولیت محوله تعلل میورزد. (تنبلی و بیمسئولیتی)
اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (که به نظر حتی غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه را ندارند) ارتباط سازنده و راضیکننده ندارد (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کرده، علائق خود را نیمهکاره رها کرده و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارد. (عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)
اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت میکند و بیشتر از آنکه سعی کند دیگران را بفهمد، سعی دارد که دیگران وی را درک کنند. (عدم مدیریت رابطه)
اگر بسیار هیجانطلب است و صرفاً، هیجانات وی را به سویی میکشاند و قادر به به تعویق انداختن خواستههایش نیست. (هوش هیجانی پائین)
اگر در آینه نگاه دیگران، وی فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشهگیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشتتلخ، غمگین یا تکانشی به نظر میآید. (اختلال شخصیت)
فرد با ویژگی زیر مناسب ازدواج نیست
اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمیگیرد یا در مسئولیت محوله تعلل میورزد. (تنبلی و بیمسئولیتی)
اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (که به نظر حتی غیرمنطقی بوده یا اخلاق دلخواه را ندارند) ارتباط سازنده و راضیکننده ندارد (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده، با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کرده، علائق خود را نیمهکاره رها کرده و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارد. (عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)
اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت میکند و بیشتر از آنکه سعی کند دیگران را بفهمد، سعی دارد که دیگران وی را درک کنند. (عدم مدیریت رابطه)
اگر بسیار هیجانطلب است و صرفاً، هیجانات وی را به سویی میکشاند و قادر به به تعویق انداختن خواستههایش نیست. (هوش هیجانی پائین)
اگر در آینه نگاه دیگران، وی فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشهگیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشتتلخ، غمگین یا تکانشی به نظر میآید. (اختلال شخصیت)