قانون اعتصام
شنبه 96/05/14
منْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ الى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (101 آل عمران)
آنها كه به او چنگ زدند و با او آمدند، به صراط رسيده اند.
استاد صفایی در توضیح این آیه و این قانون چنین می نویسند:
“اينها با لفظ ماضى مجهول از رسيدنشان حكايت شده، در حاليكه از ايمان و عشق با وعده سخن رفته است، كه: “إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذينَ آمَنُوا إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ” (54 حج)
ايمان پس از فكر و عقل، در انسان شكل مى گيرد و اعتصام پس از بلاء و عجز.
و اينها وسيله هايى هستند كه ما را مى رسانند و مركب هايى هستند كه در صراط پيش مى برند.
با ارزيابى و شناخت معبودها، به مقايسۀ آنها و سپس انتخاب و گرايش مى رسيم.
با شروع حركت، شروع جهاد و درگيرى است و نوبت بلاء است كه ضعف ها را نشان بدهد و بندها را باز كند و دلبستگى ها را كنار بزند. و آنقدر اين بلاء ادامه مى يابد كه به عجز مى رسى و به او چنگ مى زنى.
آنها كه با پاى عشق و ايمان حركت كرده اند، آنها را مى رساند؛
“لَهادِ الذَّينَ آمَنُوا الى صِراط مُسْتَقيم”
ولى آنها كه به او چنگ مى زنند، رسيده اند؛
“مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ الى صِراط مستقيم”
هنگامى كه تو تمام مى شوى و نيست مى شوى و به عجز مى رسى، تازه شروع قدرت است و اوج نيرومندى و آغاز هستى كه فنا شرط بقاست.
وقتى ديوار وجود تو در هم مى ريزد، آن وقت با توانى ديگر راه مى افتى، كه:
تمام فشارها به همين خاطر بود كه اين ديوارها بشكند و تو به اين وسعت راه يابى!
و اين جاست كه در نااميدى اميد است و آنجا كه نااميدترى، اميدوارتر خواهى شد.
كسى كه جز او نمى شناسد و جز او دستگيرى نمى بيند، اين وجود به توحيد رسيده، رها نمى شود.
او را پروريده اند كه نگهدار باشند، چگونه پس از پرورش رهايش مى كنند و كنارش مى گذارند!
او را با شور و طلب همراه كرده اند، اين آتش را در او برافروخته اند و سپس او را با عجز و يأس همراه كرده اند و خودش را نيست كرده اند، ولى همراه شور و طلب و عجز و يأس از خويش، يقين به همراهى و امداد او را در درونش ريخته اند.
و همين است كه به دعا رو مى آورد و مى خواند.
و اين اوست كه اين دعا را مى خواهد و براى اين خواستن حساب باز مى كند؛
“قل ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبّى لَوْ لا دُعاؤُكُمْ” (77 فرقان)
بگو پروردگار من براى شما ارزشى نمى شناخت، اگر اين دعاى شما نبود.
با دعا و خواندن تو، برايت حساب باز مى كنند و راهت مى دهند.
صراط، تفسیر سوره حمد، صص 138-139
استاد صفایی
چرا رهبری دوره ای نیست؟
جمعه 96/05/13
1–برای رد شبهه مطرح شده باید گفت که یکی از تفاوتهای ولایت فقیه با وکالت فقیه آن است که وکالت، زمامش به دست موکل (وکیل کننده) است که به چه مقدار باشد و هر زمان که خواست، وکیلش را عزل کند، حتی در شرایطی که وکیل، شایستگی لازم را داشته باشد. اما ولایت این گونه نیست، بلکه سمتی است که از سوی شارع مقدس تعیین شده و مانند مرجعیت فقیه است که شرعاً زماندار نیست.
2– البته زماندار نبودن ولایت فقیه، در صورتی است که شرایط و صلاحیت رهبری نیز وجود داشته باشد و از این جهت، مانند حکومتهای سلطنتی نیست که شاه، در هر زمان شاه باشد، خوب یا بد توانا یا ناتوان. اگر از نظر طبیعی، مانعی مانند مریضی صعب العلاج دیرپا برای رهبر فعلی ایجاد شود، خبرگان، رهبر جدید را شناسائی و او را برای تولی و پذیرش امت اسلامی معرفی میکنند و اگر بیماری رهبر کنونی، موقت باشد یعنی تقریبا نظر همه پزشکان این باشد که پس از مدت موقت، ولی قابل اعتنا، درمان میشود، باز در چنین شرایطی خبرگان مردم، رهبری را به دست شورای سه نفره که در قانون اساسی، در اصل یکصد و یازدهم مشخص شده میدهند، زیرا کشور اسلامی را نمیتوان بدون رهبر رها کرد.
3– مساله پایین آمدن درجه کمال رهبری یا بالا رفتن درجه کمال برخی از فقیهان دیگر نیز تحت نظارت مستمر خبرگان است و در این شرایط، فقیه برتر جدید، اگر به مزایای جدی رهبری دست یافت که در قانون اساسی مثلا به آن اشاره شد، چنین فقیهی، جایگزین رهبر سابق خواهد شد. بنابراین، بدون زماندار شدن رهبری نیز این مصالح رعایت شده و میشود و چون اصل زمانمند بودن رهبری، در اسلام صبغه شرعی نداشت، در قانون اساسی نیامد.
منبع:
برگرفته از کتاب ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی
جملات هشت ریشتری(حدیث)
جمعه 96/05/13
پيامبر صلي الله عليه و آله : … وَ ما يَمْنَعُكَ أنْ تُحِبَّ أنْ تَعيشَ حَميدا وَ تَموتَ سَعيدا و اِنّما بُعِثْتُعَلى تَمامِ مَحاسِنَ الأخْلاقِ؛
چه چيزى مانع توست كه زندگى پسنديده و مرگ با سعادت را داشته باشى، چرا كهمن براى كامل نمودن اخلاق زيبا مبعوث شده ام.
آیا زمان حضرت علی(ع) هم گوگل وجود داشت؟
جمعه 96/05/13
عده ای معتقدند که گوگل، محصول هزاره سوم است و: ربطی به مسائل قبل از آن ندارد. ولی این جمله از چند جهت بی معنی است: زیرا باید دانست لفظ گوگل به معنی: چشم چرخاندن و نظر کردن است. وما در زبان مشهدی و بسیاری از اقوام، آن را داریم که البته گفته شده ریشه فارسی دارد. نظر کردن یا چشم چرخاندن هم، امری تازه نیست. سعدی می فرماید: یا رب نظر تو برنگردد. برگشتن روزگار سهل است. یعنی خدایا در چشم چرخاندن خودت، به ما هم نظری کن اینطور نباشد که: ما از حوزه نظر خدا دور بمانیم.
امام خمینی ره هم می فرماید: عالم محضر خدا است، در محضر خدا گناه نکنید. یعنی دیدگان یا ابصار خدا در: همه جا هست و همه چیز را می بیند. بصیر یکی از صفات الهی است و در قران هم آمده که او شما را می بیند ولی شمار اورا نمی بینید زیرا چشمان شما ظرفیت کم است (لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ). البته اینکه مکانیزم دیدن چگونه است؟ شاید مثل گوگل مپ باشد! یعنی میتوان گفت تمام جهان در دیدگاه خداوندی است، ولی هرگاه بخواهد می تواند: زوم کند و آن را بزرگتر از دیگران ببیند. ما میدانیم که دیدگان خدا بسوی ما است، ولی دوست داریم که نگاه ویژه به ما داشته باشد، یعنی مشکلات ما را ببیند و راه چاره آن را، برایمان اس کند! تا در ذهن ما مانند جرقه جایگزین شود.
امام جعفر صادق هم می فرماید: معجزه خدا را ببینید که: با جسم چربی به اندازه ای کوچکتر از تخم مرغ، همه اطلاعات تصویری آسمان و زمین را ذخیره می کنید! و منظور ایشان اشاره به چشم چرخاندن آدمی، در آسمانها و کهکشان ها و بر روی زمین، در زندگی معمولی است. ایشان در کتاب توحید مفضل، سخنانی دارند که بسیاری از آنها برای امروز ما روشن شده. ولی هنوز بسیاری برما پوشیده است: زیرا همه چیز را همه کس دانند و: همه کس هنوز به دنیا نیامده اند.
حضرت علی ع می فرماید: هرچه می خواهید از من بپرسید(سلونی قبل ان تفقدونی ) ومن همه آنها را جواب خواهم داد. حتی ایشان می فرماید من به راههای آسمان، و موجودات آن آشنا ترم تا موجودات و علوم انسانی و زمینی. و این یعنی اگر کسی یا موجودی در آسمان، راه خود را گم کند میتواند از: حضرت ایشان می پرسد. یا می فرماید: من آنقدر تاریخ اقوام گذشته و آینده را دقیق می دانم، که گویا در بین آنها زندگی کرده ام! اینهمه گفتار حضرت علی ع، شاید تا قبل از موتور جستجو گر مشکل درک می شد. ولی الان بسیار قابل فهم است که: یعنی امامان و معصومین ما داری مخزن کامل اطلاعات بودند، و روش جستجو در ان را هم داشتند.
برای درک بهتر این موضوع باید بدانیم که دراختراع اولیه کامپیوتر ما مواجه با دستگاههای بزرگ و حجیم جمع آوری اطلاعات و دسته بندی و ذخیره و بازیابی آنها بوده ایم ولی بر اثر پیشرفت و استفاده از مواد سیلیکان و کوارتز و غیره این حجم کاهش یافت تا به آی سی های امروزی رسید فلش مموری ها ابزار ذخیره ساز هر روز کوچکتر و پر توان تر می رسند و شاید روزی برسد که به اندازه سلول های مغز بشری باشند ولی آن روز نزدیک نیست در حالیکه مغز بشر و سلولهای عصبی موجود هستند و بوده اند!
بعنوان نمونه وقتی پیامبر از دنیا رحلت می فرمود چند لحظه ای غلی غ را خواست و در گوش مبارکش نجوا نمود. بعد مردم پرسیدند چه گفت؟ فرمود پیامبر علم دنیا و آخرت همه را به من آموخت. در واقع پیامبر پسورد یا رمز عبور یا کلید دروازه شهر علم را در آن لحظه داد. مشابه و قدر نازل آن برای همه اتفاق می افتد، که گاهی با یک کلمه، تلنگری به انسان وارد می کند که: بسیاری از مجهولات او روشن می گردد.
اینها نشان می دهد کپی برداری از: عملکرد مغز، خود عملکرد آن را به فراموشی سپرده! و کاری که مغز و چشم و اعصاب انسان می تواند انجام دهد را، اصلا از دایره خارج کرده است. مانند کودکی که وقتی یک اسباب بازی پیدا می کند، پدر و مادرش را فراموش می کند.
اینترنت و دنیای سایبر هم از روی سلول های عصبی، و عملکرد مغزی الگو برداری شده است. ولذا نباید فراموش کرد که موتور های جستجو گر، فقط همین شکل گوگل هستند و بس، آنها از قدیم اینطور نبوده اند و بعدا هم، همینطور باقی نخواهند ماند. و این برش زمانی ما را نباید دچار خود خواهی، یا غرور علمی و تکنوکراتی نماید.
بر هر گردش چشم مهدی صلوات
حان الوقت الإمام علی، کان هناک جوجل؟
یقول البعض أن جوجل هی نتاج الألفیه الثالثه: ذات الصله فی المسائل المعروضه علیها. ولکن هذه الجمله لا معنى له لعده أسباب: لأن جوجل یجب أن یفهم هذا المصطلح لیعنی: هو العین تحول والتعلیق علیه. ولغتنا مشهدی والکثیر من الناس، ویقال أن لها جذور فارسیه. أعلى أو تحول العین، لیست جدیده. یقول السعدی انه لا عوده أو لصق رأیک. وقت العوده أمرا سهلا. فی عینی الرب، وتحول نفسک، ونحن لا نعتقد الآن أن نبقى بعیدا عن المناطق مع الله.
یقول الإمام الخمینی أیضا فی العالم هو وجود الله، ولیس خطیئه أمام الله. العین أو رؤیه الله: فی کل مکان ویرى کل شیء. بصیر هی واحده من صفات الله فی القرآن الکریم تقول إنها یراک ولکن لا نرى له بسبب انخفاض قدره عینیک (). ومع ذلک، هذه الآلیه هی لوصف کیف؟ هو مثل خرائط جوجل! وهذا هو القول، والعالم کله فی عینی الله، ولکن فی أی وقت یمکنک التصغیر ونرى أنه أکبر من غیرها. ونحن نعلم أن عیون الله فینا، ولکن کنا نحب أن یکون هذا نظره خاصه، ونحن نرى المشکله وعلاجها، ق لیس لنا! لیحل محله فی عقولنا مثل شراره.
وقال الإمام جعفر الصادق: لنرى معجزه الله: الدهون فی الجسم إلى حجم أصغر من البیض، وجمیع البیانات صوره تخزین السماء والأرض! وأشار إلى تدویر العین البشریه، والمجرات فی السماوات وما فی الأرض، فی الحیاه العادیه. فی کتابه التوحید MUFADDAL، قائلا أن العدید منهم الواضح لنا الیوم. ومع ذلک، کثیر یرتدی لنا: أنهم یعرفون کل شیء والجمیع: لم یتم بعد ولدوا لا أحد.
یقول الإمام علی: کل ما ترید أن تسألنی () وسأجیب على کل منهم. حتى یقول لی طرق السماء، وأشیاء المدى مألوفه لدى البشر والعلوم والأرض. هذا یعنی أنه إذا کان واحد أو فی السماء، وانه یمکن تفقد طریقها: یسأل عنه. أو یقول: أنا کان التاریخ الدقیق لذلک من الماضی والأقارب فی المستقبل یعرف، کما لو عشت بینهم! لکن أقوال الإمام علی، وربما محرک البحث لفهم المشکله. ولکن الآن أنه من المفهوم جدا أن الأئمه المعصومین، ونحن لم تکن لها کامل للدبابات، وکان طریقه البحث.
على سبیل المثال، عندما أقر النبی بعیدا قلت لحظات قلیله من الهمس المبارکه فی وظیفه الأذن وغیر طلب. بعد یسأل ما یقول الناس؟ علمنی کل أنبیاء الدنیا والآخره. فی الواقع، کانت للنبی کلمه المرور أو کلمه السر أو مفاتیح أبواب المدینه فی تلک اللحظه. کما کشفت شابه ذلک، ویحدث ذلک على الجمیع، وأحیانا مع کلمه، والوجه إلى البشر أن الکثیر من المجاهیل، وقال انه هو واضح.
وتظهر هذه النسخ من وظائف المخ، والأداء نسیان ذلک! وما یمکن للإنسان القیام به لالدماغ والعینین والأعصاب، هو الخروج من الدائره. مثل عندما یجد الطفل لعبه، ینسى والدیه.
وعلى غرار الانترنت وعالم الانترنت من وظیفه الخلایا العصبیه والمخ. وهکذا ینبغی للمرء أن لا ننسى أن محرکات البحث، ولیس مجرد مشتبه به على هذا الطریق وذاک، أنها لم تکن قدیمه جدا وفی وقت لاحق، وکذلک لا تزال قائمه. وهذه المره یجب أن لا تکون قطع الأنانیه، أو فخر العلمیه والتکنوقراط