اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از کتب اهل تسنن (سند ۴)

 

 

 اعتراف مهم دیگر ابن تیمیه (پایه گذار اعتقادی وهابیت) در مورد حدیث ثقلین و غدیر :

 "در روايت صحيح از پيامبر صلی الله عليه و آله ثابت شده است كه آن حضرت در غدير خم (ميان مكه و مدينه) در حضور مردم خطبه خواند و فرمود: همانا من دو چيز گرانبها در ميان شما می گذارم، يكی كتاب خدا است. آنگاه مردم را درباره آن سفارش كرد.

 سپس فرمود: و عترت من،‌ اهل بيت من. شما را به خدا سفارش می‌کنم درمورد اهل بيتم. اين جمله را سه مرتبه تكرار كرد.

 و حسن و حسين از بزرگان اهل بيت رسول خدا (ص) و نزديك ترين افراد به آن حضرت است، چنانچه در روايت صحيح ثابت شده است كه رسول خدا صلی الله عليه و آله كسايش را بر علی، فاطمه، حسن و حسين انداخت پس از آن فرمود: خدايا اين ها اهل بيت من هستند پس رجس و پليدی را از آنها دور كن و آنها را پاك گردان.”

 ابن تيميه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحليم (متوفاى 728 هـ)


 منهاج السنة النبوية، ج4، ص561، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ

نوری از صحیفه سحادیه

شرح حکمت 200 نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)

و قال علیه‏السلام وَأُتِیَ بِجَانٍ وَمَعَهُ غَوْغَاءُ فَقَالَ: لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَاتُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَهٍ.
هنگامى که جنایتکارى را به همراه جمعى از اوباش خدمت امام علیه السلام آوردند.

امام علیه السلام فرمود:خوش‏آمد مباد بر چهره‏هایى که جز به هنگام «حوادث بد» دیده نمى‏شوند.[۱]

شرح و تفسیر غوغاطلبان‏

این کلام حکیمانه تکمیلى است براى کلام گذشته و ماجرا از این قرار است که جنایتکارى را خدمت آن حضرت آوردند و عده‏اى از اوباش همراه او بودند (گویا مى‏خواستند مجازات او را تماشا کنند) امام علیه السلام فرمود: «خوش‏آمد مباد بر چهره‏هایى که جز به هنگام حوادث بد دیده نمى‏شوند»؛

(وَأُتِیَ بِجَانٍ وَمَعَهُ غَوْغَاءُ، فَقَالَ لَامَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَاتُرَى إِلَّا عِنْدَ کُلِّ سَوْأَهٍ)

. «مرحبا» از ماده «رحب» به معناى وسعت مکان است و معمولا هنگامى که میهمانى وارد مى‏شود، عرب به او مرحبا مى‏گوید؛ یعنى بفرمایید که در محل وسیع و مناسبى وارد شده‏اید. معادل آن در فارسى «خوش آمدید» است و ضد آن «لا مَرْحَباً» به معناى «خوش نیامدید» و یا «خوش‏آمد بر شما مباد».

آرى همواره گروهى در جوامع بشرى در پى جنجال آفرینى یا حضور در حوادث جنجالى هستند؛ به محض این‏که نگاه کنند دو نفر با هم در گوشه خیابان دعوا مى‏کنند از اطراف جمع مى‏شوند؛ نه براى میانجیگرى، بلکه براى این‏که آن صحنه زشت را بنگرند و یا هنگامى که بشنوند بنا هست فلان کس را در ملأ عام مجازات کنند، دوان دوان به سوى آن صحنه مى‏روند.

از بعضى روایات که در باب حدود آمده به خوبى استفاده مى‏شود که امیرمؤمنان على علیه السلام از این گروه متنفر بود. در کتاب‏ وسائل الشیعه‏ در کتاب الحدود حدیثى به این مضمون در باب کراهت اجتماع مردم براى نگاه کردن به‏

شخصى که حرام مى‏خورد آمده است هنگامى که امیرمؤمنان علیه السلام در بصره بودند مردى را خدمتش آوردند که بنا بود حد بر او اجرا شود، ناگهان گروهى از مردم براى تماشاى آن منظره اجتماع کردند، امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: اى قنبر نگاه کن این گروه کیانند و براى چه آمدند عرض کرد مردى هست که مى‏خواهند حد بر او اقامه کنند (و اینها تماشاگرند)، هنگامى که نزدیک شدند امام نگاه در چهره آنها کرد و فرمود:

«لا مَرْحباً بِوُجُوهٍ لا تُرى‏ إلّافی کُلّ سُوءٍ هؤُلاءِ فُضُولُ الرّجالِ أمِطْهُمْ عَنّى یا قَنْبَرُ

؛ خوش آمد مباد بر چهره‏هایى که جز در صحنه‏هاى بد دیده نمى‏شود آنها افراد بیهوده جامعه هستند اى قنبر آنها را از من دور ساز».[۲]

درست که در قرآن مجید و روایات دستور داده شده است اجراى حد در حضور جمعى باشد تا مایه عبرت مردم گردد؛ اما این گروه از افراد هرگز براى عبرت گرفتن نمى‏آمدند، بلکه هر جا جنجالى برپا شود در آنجا حضور مى‏یابند و در صورتى که فرصت پیدا کنند خودشان نیز وارد صحنه مى‏شوند.

ولى جالب توجه این‏که زمامداران ظالم و ستمگر در دنیاى دیروز و امروز از وجود این گروه براى پیش بردن مقاصد نامشروع خود بهره فراوان مى‏گیرند و براى درهم شکستن مخالفان خود و آمران به معروف و ناهیان از منکر این گروه را تحریک کرده و به مصاف آنها مى‏فرستند.

ابن ابى‏الحدید از «احنف» چنین نقل مى‏کند که مى‏گفت: سفیهان جامعه را گرامى دارید، زیرا آنها شما را از این و آن حفظ مى‏کنند. (منظورش این بود که مى‏توانند دشمنان شما را دفع کنند) سپس شعرى از شاعرى نقل کرده که مضمونش این است: من این افراد بدرفتار را براى خودم حفظ مى‏کنم تا در مقابل مخالفان از آنها استفاده کنم، اگر سگ‏هایى که نزد من‏اند حضور نداشته باشند از سگ‏هاى مخالفین در هراسم.[۳]

 

[۱] . سند گفتار حکیمانه:

خطیب رحمه الله در مصادر از دانشمندانى که قبل و بعد از سید رضى مى‏زیستند این کلام حکمت‏آمیز را نقل کرده از جمله بلاذرى در انساب الاشراف با تفاوت مختصرى و همچنین یعقوبى در کتاب تاریخ و آمدى در غررالحکم.( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۱۶۴).

مرحوم شیخ طوسى نیز آن را در کتاب تهذیب، مستند و مبسوطتر آورده است.( تهذیب، ج ۱۰، ص ۵۰، ح ۳۴).

[۲] . وسائل‏الشیعه، ج ۱۸، باب ۲۲، ص ۴۵، کتاب الحدود، ح ۱٫

[۳] . شرح نهج ‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج ۱۹، ص ۲۰، ذیل حکمت مورد بحث.

انواع دیانتهای ما!!!


انواعی از دیانت های ما

دین فست فودی
فقط میخواهیم چیزی را فورا بخوریم که گرسنگی را برطرف کند
حالا چه باشد و چه ضرراتی در ارکان ما داشته باشد مهم نیست

دین شغلی
فقط دنبال این هستیم که موقعیتی داشته باشیم و پولی درآوریم
و فردا روزی هم در آن لباس و آن شغل نباشیم هیچ تعهدی نداریم

دین حداقلی
در این حد که نمازی بخوانیم و روزه ای بگیریم و مشهدی برویم
در این دین نه نهی از منکر و نه ترک غیبت و نه .. جایی ندارد.

دین شخصی
همین که خودمان مال و آبرو و امور شخصی مان محفوظ باشد
کاری نداریم که دهها کشور مسلمان و دهها استان دیگر گرفتارند.

دین عوامانه
مطالعات معتبر و منظمی ندارد و هر چیزی را از هر کسی می پذیرد
و اصلا حوصله و فرصت مطالعات منسجم در موضوعات دینی را ندارد.

دین محتاطانه
در هیچ موضوع مالی و سیاسی و اجتماعی مسلمین دخالت نمی کند
که مبادا حقی از کسی ضایع شود اما حقوق اجتماعی را فراموش می کند.

دین مناسک زده
فقط دنبال مشهد و کربلا و مکه رفتن و زیارت و اموری ازین دست است
و توجهی ندارد که ازین دعاها و این زیارت ها باید مسلمانی بیرون بیاید.

دین شلخته
با رفتار و کردار و افکار خود دیگران را از مومنین دلزده می کند
آداب اجتماعی و سنت های حسنه جامعه را بلد نیست و رعایت نمی کند.

دین منفعل
به محض هر شایعه دینی و سیاسی به مومنین و سنتها بدبین می شود
و باید هرهفته دهها شبهه غالبا مکرر اما با کاور نو را به او پاسخ بدهی.

دین عقل زده
هر چیزی را با عقل آنهم فقط با عقل و منفعت شخصی خودش می سنجد
بی آنکه جوانب موضوع را سنجیده باشد و نظرات اهل فن را شنیده باشد.

دین تنبل
فقط احوال و اعمالی از دین را دوست دارد که آسان و کوتاه باشد
اگر ذره ای از وخد و مال و رنج و تلاش وسط بیاید خودش را کنار می کشد.

دین تجربه محور
فقط هر چه را تجربه او و افراد مورد اعتمادش حکم کند می پذیرد
و شاید تجربه درستی نداشته باشد و تجربه جزئی اندک از حقیقت است.

دین غربزده
هر قسمتی از دین که مورد تایید منش غربی باشد را می پذیرد
و هر قسمتی را که غربزده ها نادرست بدانند از دایره زندگی حذف میکند.

دین بدون قرآن
نه انسی با قرآن دارد و نه در عمل کاری با کلمات و معارف آن
گاهی عنایت افراطی به روایات دارد و گاهی هم به تجربه و مادی نگری.

دین بدون روایات
فقط آنچه را در قرآن آمده می پذیرد و کاری به روایات اهل بیت ندارد
و گاهی این منش طلبگی است و گاهی عوامانه، و فقط اسم ائمه را میداند.

دین سیاست زده
هر کسی و هر گروهی باید نگرش سیاسی حزب ما را داشته باشد
و الا از دین خارج و مهدور الدم و تمام زحمات و کارهای او باطل است.

دین بدون سیاست
از هر چه مربوط به سیاست است می ترسد و دوری می کند
بدون این که بداند سیاست نگرش اجتماعی اسلام است و تعطیلی ندارد.

دین دانشگاه زده
فقط هر چه توسط فیزیک و ریاضی و عقل ثابت شود معتبر است
و هیچ جنبه ای از دین او نمی تواند عقل تجریدی یا امور ماورا باشد.

دین حوزه زده
فقط هر چه اساتید و کتب او بگویند درست و دیگران در گمراهی اند
اگر استادش فلسفه و عرفان زده باشد او مرید فلاسفه است و بالعکس و..
دوست دارد همه با اصطلاحات و نگرش مورد علاقه او جهان را بنگرند.

دین تویتری
هر چه کوتاه و مختصر و خنده دار باشد اصل دین و آئین است
و هر چه طولانی و دارای شرح یا جدی باشد محلی از اعتبار ندارد.

دین دبیرستانی
هر چه معلم قرآن و دینی طرف بگوید درست و معتبر است
و مطالب دینی باید طوطی وار حفظ و تکرار شوند و تحقیق ممنوع

دین هیئت زده
فقط باید در هیئت حاضر شد و مهم نیست محتوا و صاحب آن کیست
چه عربده باشد چه حُس حُس چه شیعه انگلیسی چه هر چیز نامناسبی
فردا امام زمان(عج) هم ظهور کند عده ای همان هیئت را خود میروند.

دین احتیاطات علمائی
تمام جزئیات تمام مناسک باید دارای نص قطعی الصدور باشد
بی توجه به اینکه می توان بی خلط اعتبارات، مسائل مردم را راه انداخت.

دین خانواده زده
هر چه فامیل و والدین و برادر من بفهمد و بگوید دین من است
دیگران اعم از خطبا و علما و دیگران همه دنبال منافع خودشان هستند!

و چه بسیار دسته ها و تفکرات و رفتارهای دیگری که می توان شمرد
وهمیشه از خدا بخواهیم که ما را عالم به دین وعامل وآشنا به جامعه قرار دهد.
و با تمرین و همت و توسل و توکل می توان این راه را شروع و به انتها رساند
بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين (هود/86)

"بررسی موضوع بعثت بر اساس لوازم، علل، رفتارها و نتایج فرازمانی آن"(6)

گروه گروه شدن امت واحده ای که قبل از دنیا وجود داشته است از جنبه ربوبیت و تربیت پروردگار است
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پس آیه ۲۱۳ سوره بقره اگر چه بحث امت واحده را در گذشته تاریخ مطرح می‌کند اما بحث را رها نمی‌کند. در آیه بعد آینده عظیم الهی را تبیین می‌کند.
در آیه سوره یونس هم همین است. مردم جز امت واحده نبودند، اختلاف پیدا کردند. خدای متعال به خاطر کلمه رب بین آنها قضاوت نکرد و مهلت داد. در آیه بعدی بحث انتظار است و بحث غیب است و بحث فرا رسیدن یک مقطع زمانی از تاریخ در آینده تا تکلیف اختلافات روشن بشود.
خب این دوتا آیه و این دو مجموعه از آیه خودش بحث را جمع می‌کند. بنابراین اگر در آیاتی بحث آمدن امت واحده در آینده است، آن فضای حداکثری ارتقا یافته انسان‌ها است، به این توجه داشته باشید.

حالا وقتی مردم یک مجموعه‌ای بودند، امت واحده‌ای بودند. همه انسان‌ها خلق شده بودند- جسم ذری آنها خلق شده بود- برای ما روشن شد که خداوند به خاطر این که این انسان‌ها لایق بهشت بشوند باید فضایی ایجاد می‌کرد که ما به این فضا دنیا می‌گوییم. به خاطر وقوع کلمه رب خداوند باید فضایی واقع می‌کرد، اینها را متوجه شدیم.

موضوعات دیگری هم هست که خداوند در سیر آوردن امت واحده به سمت دنیا شکل داده باشد و در قرآن روشن کرده باشد؟ بعضی از این موضوعات را به سرعت مطرح بکنیم. البته یکی از این موضوعات مطرح شد. در سیر آمدن به سمت دنیا فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ. وقتی خداوند برای تربیت به سمت دنیا می‌آورد، اول شجره انبیا و رسولان را مشخص می‌کند. بشر باید ارتقا پیدا بکند، انبیا و رسولان باید بیایند.

دوم آیه ۴۸ سوره مائده. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا. خدا انبیا را آورده، خب حالا چه کار می‌کند؟ برای هر مجموعه‌ای از شما شریعت و منهاجی قرار می‌دهد. یک روش دینداری قرار می‌دهد، شریعه‌ای از دین قرار می‌دهد و نوعی از سلوک را مشخص می‌کند. لِكُلّ، برای کدام یک از شما؟ خدا دارد دانه دانه حرف می‌زند؟ نه. با توجه به سیاق خداوند دارد در مورد امت‌ها صحبت می‌کند یا در مورد اقوام صحبت می‌کند. قوم پیامبر اکرم، قوم یهود، قوم نصاری.

لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ یعنی برای هر طیف از شما مسلمین، نصاری، یهود، چه و چه، خداوند یک شریعت و یک منهاج مشخص قرار داد. از بالا داریم پایین می‌آییم، بسیار منظم و قاعده‌مند. خب این بحث شریعت و منهاج هم باید در راستای بعثت مطالعه بشود. از ارکان بحث بعثت است.
یکی دیگر از بحث‌های مرتبط با بعثت لِکُلِّ أُمَّةً جَعَلْنَا مَنسَکاً. مناسکی قرار داد، یعنی همان شریعت به شکل ریزتر، خدا اجزا را مشخص کرد…

 
مداحی های محرم