موضوع: "عقیدتی"
تدبیر امام رضا(ع) برای شکلگیری مدنیت شیعی در ایران
پنجشنبه 96/05/12
در محضر آیتالله میرباقری
«اگرچه جمعیت جامعه شیعه در زمان ولایت امام رضا(ع) از کثرت قابل توجهی برخوردار شده بودند، اما متفرق در دنیای اسلام بوده و مرکزیت خاصی نداشتند.
در چنین شرایطی بود که امام رضا(ع) به مرو هجرت فرمودند و تدابیری اندیشیدند که مأمون مجبور شد به بغداد کوچ کند. بخش دیگری از تدابیر تاریخی ثامنالحجج(ع) فراخواندن امامزادهها به سمت خراسان بود؛ هجرت این بزرگواران موجب شد تا مدنیت شیعه در ایران، حول امامزادهها شکل بگیرد.
شهرسازی در ایران، حول بیوت نور ائمه اطهار(ع) توسعه یافته است؛ یعنی، مردم به جای آن که حول آب و مرتع و علفزار خوب _مانند سایر اقوام و ملل_ جمع شوند؛ حول نسل نورانی نبی اکرم(ص) گردآمدهاند. از این روست که بنیان جامعه شیعه، علیالتقواست.»
چند حکایت و کرامت از امام رضا (علیه السلام)
چهارشنبه 96/05/11
موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ،میگوید:روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریهای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازهای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده… .
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ،میگوید :
« روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریهای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازهای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند کردند و چنان به آن جنازه چسبیدند، همچون بچهای که به مادرش میچسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :
« هر کس جنازهای از دوستان ما را تشییع کند، مثل روزی که از مادر متولد شده، گناهانش پاک میشود »
وقتی جنازه کنار قبر گذاشته شد، حضرت کنار میت نشسته و دست مبارک خود را روی سینهی او گذاشتند و فرمودند :« فلانی ! تو را بشارت میدهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید .» (1)
عرض کردم : فدایت شوم، مگر این مرد را میشناسید، در حالیکه اینجا سرزمینی است که تا کنون در آن گام ننهادهاید امام علیه السلام فرمود: موسی ! مگر نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه میشود.
این چنین است که امامان علیهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندی که رو به سوی آنان میکند، مورد توجه قرار میگیرد و حاجتش به نحو شایستهای برآورده میگردد.
دستگیری امام هشتم علیهم السلام از زائران در راه مانده
محدث نوری رضوان الله علیه نقل میکند :
یکی از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام گفت : در شبی که نوبت خدمت من بود، در رواقی که به دارالحفاظ معروف است، خوابیده بودم .
ناگاه در خواب دیدم که در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا علیه السلام از حرم بیرون آمدند و به من فرمودند :« برخیز و بگو مشعلی فروزان بالای گلدسته ببرند، زیرا جماعتی از اعراب بحرین به زیارت من میآیند و اکنون در اطراف « طرق » ( هشت کیلومتری مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم کردهاند برو به میرزا شاه نقی متولی بگو مشعلها را روشن کند و با گروهی از خادمان جهت نجات و راهنمایی آنان حرکت کنند .»
آن خادم میگوید : از خواب پریدم و فوری از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بیدار کرده و ماجرا را برایش گفتم او نیز با شگفتی برخاست و با یکدیگر بیرون آمدیم در حالی که برف به شدت می بارید مشعلدار را خبر کردیم و او به سرعت مشعلی روی گلدسته روشن کرد آنگاه با عدهای از خدام حرم به خانهی متولی رفتیم و ماجرا را برایش شرح دادیم سپس با گروهی مشعلدار به طرف طرق حرکت کردیم نزدیک طرق به زوار رسیدیم . آنان در هوای سرد و برفی میان بیابان گویی منتظر ما بودند . از چگونگی حالشان جویا شدیم گفتند : ما به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از بحرین بیرون آمدیم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتیم و دیگر نمیتوانستیم مسیر حرکت را تشخیص دهیم تا اینکه از شدت سرما دست و پای ما از کار افتاد و خود را آمادهی مرگ نمودیم . از مرکبها فرود آمدیم و همه یک جا جمع شدیم . فرشهایمان را روی خود انداختم و شروع به گریستن کردیم و به حضرت رضا علیه السلام متوسل شدیم . در میان مسافران مردی صالح و اهل علم بود . همین که چشمش به خواب رفت، حضرت رضا علیه السلام را در خواب زیارت نمود ،که به او فرمود :
« برخیز ! که دستور دادهام چراغها را بالای منارهها روشن کنند. شما به طرف چراغها حرکت کنید .» همه برخاستیم و به طرف چراغها حرکت کردیم که ناگاه شما را دیدیم .» (2)
ای نفست چارهی درماندگان جزتوکسی نیست کس بیکسان
چارهی ما ساز که بیچارهایم گر توبرانی، به که روی آوریم
یار شوای مونس غمخوارگان چاره کن ای چارهی بیچارگان
قافله شد، بی کس ما ببین ای کس ما بیکسی ما ببین
پیش تو با ناله وآه آمدهایم معتغذر از جرم و گناه آمدهایم
پس میگوید: من ولایت آل محمد علیهم السلام هستم.
چهارشنبه 96/05/11
?ابو بصیر از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام روایت کرده است که فرمودند: هنگامی که بنده مومنی از دنیا می رود، شش صورت همراه با او همراه قبرش می شوند. یکی از آن صورت ها، از بقیه زیبا تر و با هیبت تر و خوش بوتر و پاکیزه تر است. پس یک صورت طرف راست،دیگری طرف چپ، یکی در مقابل او و یکی از پشت سرش و آخرینشان در کنار پاهای او می ایستند. آن صورتی که زیباتر است بالای سرش می ایستد و از بقیه ی صورت ها می پرسد: خداوند شما را پاداش نیک دهد، شما چه کسانی هستید؟ پس آن صورت که طرف راست است می گوید من نماز هستم. آنکه طرف چپ است، می گوید من زکات هستم. آنکه در مقابلش ایستاده، می گوید من روزه هستم. آنکه پشت سرش ایستاده می گوید من حج هستم و آنکه در کنار پاهایش ایستاده است، می گوید من صله ی رحم نیک تو با برادرانت هستم. سپس همه ی آنان از آن که بالای سر ایستاده است می پرسند: تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبو تر و با هیبت تری؟ ?پس میگوید: من ولایت آل محمد علیهم السلام هستم.?