تشبیه مولای مابه «دریای ژرف و بی‌کران»

 

 دریا، یکی از چند مواردی است که نگاه کردن به آنها، ثوابی معادل نگاه کردن به آیات قرآن دارد. «نگاه‏ كردن به سه چيز عبادت است. نگاه كردن به چهره پدر، نگاه كردن به قرآن‏ و نگاه كردن به دريا.» (1)

 این موضوع شاید به این خاطر است که این آبی بی انتها و بی کرانه، از شگفت آورترین آیات خداوند است. نه تنها پهنه ی پر موج آن، از آرامش بخش ترین زیبایی های طبیعت است، بلکه ژرفا و عرصه ی آن نیز، میدانگاه موجودات و ماهی های شگفت آوری است که بخش بزرگی از آنها توسط انسانها شناسایی نشده اند و نامی ندارند.

 جالب این جاست که هر چه در عمق دریا ها و اقیانوس ها بیشتر فرو می رویم، عجایب دریا بیشتر می شود و شگفتی های آفرینش خداوند بیشتر به چشم می آید.

 شاید به خاطر این وسعت و ژرفاست که امامان را شبیه به دریا معرفی می کنند: امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «امام همچون…دریای خشک ناشدنی… است» (2)

 آقای مهربان من! پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم، که عمود بر زمین بایستد… (3)

 در انتظارش مانده‌ام، دل را به دریا داده ‌ام// می ‌آید و بغض مرا با گریه کامل می‌کند (4)

 نکته ی آخر: آقای ما نشناختنی است! چرا که در عمق روح بلند او، صفات نشناخته ای است که دست هیچ انسانی به آن نمی رسد همچون: خلیفة اللهی!


پی نوشت:
1. صحيفة الإمام الرضا عليه السلام / ترجمه حجازى ؛ ص82؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5؛ تولید موسسه نور.
2. بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار) ؛ ج‏3 ؛ ص115
3. موسوی گرمارودی، سید علی، شعر در سایه سار نخل ولایت.
4. شعر از فاطمه یاوری.

 

شرح حکمت 111نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)

۱۱۱ و ۱۱۲ و قال علیه السلام  لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ.
مَعْنى‏ ذلِکَ أنَّ الْمِحْنَهَ تَغْلُظُ عَلَیْهِ، فَتُسْرِعُ الْمَصائِبُ إلَیْهِ، وَلا یَفْعَلُ ذلِکَ إلّا بِالْأتْقِیاءِ الْأبْرارِ وَالْمُصْطَفَیْنَ الْأخْیارِ، وَهذا مِثْلُ قَوْلِهِ علیه السلام:مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً.«وَقَدْ یُؤَوَّلُ ذلِکَ عَلى‏ مَعْنى‏ آخَرَ لَیْسَ هذا مَوْضِعَ ذِکْرِهِ».

به هنگام بازگشت امیرمؤمنان على علیه السلام از میدان صفین «سهل بن حنیف» در کوفه چشم از دنیا فرو بست در حالى که محبوب‏ترین مردم نزد امام علیه السلام بود.

حتى اگر کوهى مرا دوست بدارد از هم مى‏شکافد و فرو مى‏ریزد!

سیّد رضى مى‏گوید: معناى این سخن آن است که شداید و مصائب، به سرعت به سراغ دوستان ما مى‏آیند و این سرنوشت تنها در انتظار پرهیزگاران‏و نیکان و برگزیدگان و خوبان است.

این سخن همانند سخن دیگرى است که از امام علیه السلام نقل شده است که فرمود:

هرکس ما اهل بیت را دوست دارد باید پوشش فقر را براى خود مهیا سازد (و آماده انواع محرومیت‏ها و گرفتارى‏ها) گردد.

سید رضى در پایان مى‏گوید: گاهى براى این کلام تفسیر دیگرى کرده‏اند که اینجا جاى شرح آن نیست.[۱]

شرح و تفسیر

در مقدمه این کلام حکمت‏آمیز شأن ورودى براى آن ذکر شده هنگام باز گشت امیر مؤمنان على علیه السلام از میدان صفین به امام علیه السلام خبر دادند «سهل بن حنیف» (یکى از پیشگامان اسلام، از اصحاب خاص پیغمبر اکرم و امیرمؤمنان على علیهما السلام) در کوفه چشم از دنیا فرو بسته در حالى که محبوب‏ترین مردم نزد امام علیه السلام بود»؛

(وَ قَدْ تُوُفِّیَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ الْأَنْصَارِیُّ بِالْکُوفَهِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّینَ، وَکَانَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَیْهِ)

. امام علیه السلام در این هنگام در زمینه بى‏وفایى دنیا و از دست رفتن سریع عزیزان فرمود: «حتى اگر کوهى مرا دوست بدارد از هم مى‏شکافد و فرو مى‏ریزد»؛

(لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ)

. اشاره به بى‏وفایى و ناپایدارى طبیعت دنیا و از دست رفتن عزیزان است که هم آزمونى براى مردان خداست و هم هشدارى براى همگان.

سپس مرحوم سیّد رضى به دنبال این گفتار حکیمانه درباره بى‏وفایى دنیا مى‏افزاید: «معناى این سخن آن است که شدائد و مصائب، به سرعت به سراغ دوستان ما مى‏آیند و این سرنوشت تنها در انتظار پرهیزگاران و نیکان و برگزیدگان و خوبان است و این سخن همانند سخن دیگرى از امام علیه السلام است که فرمود: «هرکس ما اهل بیت را دوست دارد باید پوشش فقر را براى خود مهیا سازد (و آماده انواع محرومیت‏ها و گرفتارى‏ها) گردد»؛

(مَعْنى‏ ذلِکَ أنَّ الْمِحْنَهَتَغْلُظُ عَلَیْهِ، فَتُسْرِعُ الْمَصائِبُ إلَیْهِ، وَ لا یَفْعَلُ ذلِکَ إلّا بِالْأتْقِیاءِ الْأبْرارِ وَالْمُصْطَفَیْنَ الْأخْیارِ، وَهذا مِثْلُ قَوْلِهِ علیه السلام: مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً)

. «جلباب» به لباسى مى‏گویند که تمام بدن یا قسمت عمده آن را بپوشاند؛ چادر یا مانند آن.

در این‏که چه رابطه‏اى در میان محبت اهل بیت و پوشش فقر است تفسیرهاى مختلفى شده که از میان همه آنها سه تفسیر زیر از همه مناسب‏تر است:

نخست این‏که به مقتضاى «الْبَلاءُ لِلْوِلاءِ»؛ بلاها به سراغ دوستان خدا مى‏روند و همچین به مقتضاى حدیث‏

«إنَّ أشَدَّ النَّاسِ بَلاءً الْأنْبیاءُ ثُمَّ الَّذینَ یَلَوْنَهُمْ ثُمَّ الْأمْثَلُ فَالْأمْثَلُ؛

گرفتارى‏ها و مشکلات بیش از همه دامان پیامبران را مى‏گیرد سپس کسانى که به دنبال آنها هستند سپس نیکان یکى پس از دیگرى»[۲] افرادى که به امام علیه السلام که مجموعه‏اى از فضایل انسانى و برکات معنوى و الهى است عشق بورزند در صف اولیا قرار مى‏گیرند و به حکم این‏که مقرب‏ترند جام بلا بیشترشان مى‏دهند که هم آزمونى است براى آنان و همه وسیله‏اى است براى ترفیع درجاتشان.

بنا به تفسیر دیگر منظور آن است کسانى که عشق به امام مى‏روزند یا حب اهل بیت دارند باید فقر به معناى سادگى زندگى را پیشه کنند؛ همان فقرى که پیغمبر اکرم درباره آن مى‏فرمود:

«الْفَقْرُ فَخْرى‏ وَ بِهِ أفْتَخِرُ عَلى‏ سایِرِ الْأنْبِیاءِ؛

فقر مایه افتخار من است و با آن بر سایر پیامبران افتخار مى‏کنم»[۳] این تعبیر اگر به معناى فقر «فقر الى الله» نباشد به معناى ساده زیستن و قانع به زندگى خالى از هر گونه زرق و برق و تجمل بودن است. پیروان این مکتب نیز مانند پیشوایانشان باید به چنین زندگى‏اى قانع باشند.

تفسیر سوم این‏که منظور از دو کلام حکمت‏آمیز بالا آن است که دشمنان اهل‏بیت به ویژه بنى‏امیه و پس از آنها بنى عباس در صدد بودند که هر کس را پیرو این مکتب و عاشق این پیشوایان ببینند از هر نظر در فشار قرار دهند تا آنجا که حتى از نظر معیشت نیز در تنگنا واقع شوند. از این گذشته ولاى اهل بیت همان ولاى حق است و طرفدار حق در هر عصر و زمان مورد تهاجم طرفداران باطل که عِده و عُده آنها غالبا کم نیست واقع مى‏شود. تاریخ اسلام نیز نشان مى‏دهد کسانى که طرفدار پیغمبر اکرم یا پیشوایان معصومین علیهم السلام مى‏شدند از طرف دشمنان در فشار شدید قرار مى‏گرفتند داستان شعب ابى‏طالب و ابى‏ذر و مشکلاتى که معاویه و عثمان براى او فراهم کردند تا آنجا که مظلومانه در بیابان محروم «ربذه» در شدیدترین فقر جان به جان آفرین سپرد، نمونه‏اى از این دست است.

از شعبى نیز که یکى از تابعین معروف است نقل شده مى‏گفت:

«ما نَدْرى‏ ما نَصْنَعُ بِعَلىّ بْنِ أبى‏طالِبٍ إنَّ احْبَبْناهُ إفْتَقَرْنا وَإنْ أبْغَضْناهُ کَفَرنا؛

نمى‏دانیم با على علیه السلام چه کنیم اگر او را دوست بداریم (چنان بر ما سخت مى‏گیرند که) فقیر و نیازمند مى‏شویم و اگر او را دشمن بداریم کافر مى‏شویم».[۴]

از این روشن‏تر سخنى است که در تاریخ طبرى‏ و تاریخ ابن اثیر از «معاویه» نقل شده که چون «مغیره بن شعبه» را در سنه ۴۱ والى کوفه کرد او را فرا خواند و گفت: من مى‏خواستم سفارش‏هاى زیادى به تو بکنم اما چون تو را فرد بصیرى مى‏دانم از آنها صرف نظر کردم؛ ولى یک توصیه را ترک نمى‏کنم و آن این‏که دشنام على و نکوهش او را فراموش مکن و براى «عثمان» فراوان رحمت خدا را بطلب و استغفار کن و تا مى‏توانى عیب بر یاران على بگذار و آنها را از مرکز حکومت دور کن و پیروان «عثمان» را مدح و تمجید نما و به مرکز حکومت‏نزدیک کن. «مغیره» گفت: من تجربه فراوان در امر حکومت دارم و دیگران نیز مرا آزموده‏اند و پیش از تو براى غیر تو عهده‏دار مناصبى بوده‏ام و هیچ کس مرا در این امر نکوهش نکرده است و تو هم در آینده مرا خواهى آزمود. یا مدح و تمجید مى‏کنى و یا نکوهش. معاویه گفت: ان شاء الله تو را مدح و تمجید خواهم کرد.[۵]

مرحوم سیّد رضى بعد از آنکه تفسیر اول را براى این دو کلام حکیمانه برگزیده مى‏افزاید: «گاهى براى این کلام تفسیر دیگرى کرده‏اند که اینجا جاى شرح آن نیست»؛

(وَقَدْ یُؤَوَّلُ ذلِکَ عَلى‏ مَعْنى‏ آخَرَ لَیْسَ هذا مَوْضِعُ ذِکْرِهِ)

. بعید نیست که مرحوم سیّد رضى نیز نظرش در آخر کلام خود به دو تفسیر دیگرى باشد که ما در بالا آوردیم.

[۱] . سند گفتار حکیمانه:

از جمله کسانى که حکمت پربار اول را نقل کرده، زمخشرى در ربیع الابرار و آمدى در غررالحکم و نویسنده الدرجات الرفیعه( سید على خان متوفاى ۱۱۲۰) است.

اما کلمه حکمت آمیز دوم در میان علما و دانشمندان پیش از سیّد رضى مشهور بوده و آن را به صورت‏هاى مختلفى نقل کرده و در تفسیر آن نظرات متعددى داده‏اند از جمله کسانى که آن را نقل کرده‏اند سید مرتضى در کتاب امالى و ابن اثیر در نهایه است.( مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۳).

مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار بعد از اشاره به این دو کلام حکمت‏آمیز مولا امیر مؤمنان علیه السلام شرح مبسوطى در چند صفحه درباره آن آورده است که بعدا به آن اشاره خواهیم کرد.( بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۴۷).

[۲] . کافى، ج ۲، ص ۲۵۲٫

[۳] . بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۳۲٫

[۴] . مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۲۴۸٫

[۵] . تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۱۱۲( در حوادث سال ۵۱ به مناسبت ذکر شهادت حجر بن عدى ذکر شده است) و تاریخ ابن اثیر، ج ۳، ص ۱۰۲٫
 

راههايی برای صدقه دادن از دكتر محمد العريفی

 

چند عدد صندلی بخريد و در مسجد بگذاريد هركس بر آن نشست و نماز خواند برايتان أجر نوشته ميشود.

در كنار پنجره اتاق خوابت يك كاسه آب و يا غذا برای پرندگان بگذار و به اين كار عادت كن.

يك پيژامه و جوراب (پوشاك هر نوع) در يك پاكت بزار و به كارگری زحمت كش هديه كن.
يك جعبه پس انداز در اتاقت بزار و هر بار كه مرتكب گناهی شدی هزار تومان و يا چند درهم در اون بنداز و بعد از يك ماه اون رو باز كن و به نيازمندی بده و هر ماه اون رو تكرار كن.

دعای ورود و خروج به منزل رو در دو ورقه بنويس و در آسانسور و يا (در خروجی ها و ورودی ها) نصب كن تا عابران با خواندن آن اجر ببرند و تو نيز اجر ببری.

بخشی از حقوقت را برای كفالت يتيم هزينه كن.

در اجتماعات خانوادگی كه در حال استراحت به سر ميبريد يك كارتون آب به نيت صدقه بر ميت و يا مريض توزيع كن.

كارتون آب و آب ميوه خنكی را به كارگرانی كه در بيرون منزلتان در حال حفر هستند اهدا كن تا در هنگام شدت گرمای روز از آن استفاده کنند.

اگر در حال زدن بنزين هستيد از كارگر پمپ بنزين بپرسيد اگر مسلمان هست باقی پول را به كارگر پمپ بنزين بده به نيت صدقه و اگر مسلمان نيست با اين عمل او را به دينت ترغيب كن.

تعدادی قرآن كريم را در مساجد بگزار تا مردم آن را بخوانند و شما صاحب أجر بشويد هر حرف ده حسنه نوشته ميشود تصورش را بكن چقدر أجر به تو خواهد رسيد.

آسان ترين راه صدقه به مردگان اگر مقداری آب در بطری شما به جا مانده آن را بر درخت كنار خيابان بده و نيت صدقه کن.

بر قلب هر مسلمانی شادی وارد كن (با لبخند با سخن نيكو با كمكی كوچك و …) بخصوص انسانهای افسرده.

خنده و سلام بر نشسته ها و سخنان نيكو نيز يك صدقه است.

هنگام خوابيدن هركس را كه به تو بدی كرده و يا غيبت و سخن چينی و يا ظلمی به تو كرده را ببخش به همين راحتی
اين صدقه است.

اين پيام را منتشر كنيد شايد فردی به يكی از اين كارها عمل كرد و شما أجر برديد.

«سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله والله اكبر …سبحان الله العظيم »

پروردگارا اين را برايم صدقه جاريه قرار بده و نيز برای والدينم

آیا جهان ما یکی از بی نهایت جهان موجود است؟


برای بسیاری، دوازده ماه گذشته به نوعی ورود به جهان های موازی به حساب می آید، اما در نظر ستاره شناسان، پدیده خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و ترامپ، چیزی نیست که با جهان های متناوب مقایسه شود. این پدیده، چند جهانی نام دارد. در واقع تئوری چندجهانی، از کیهانی صحبت می کند که در آن جهان های متعدد و نامتناهی وجود دارد. این قلمروهای نامحدود در کنارهم و در ابعاد بالاتری از کیهان می تواند وجود داشته باشد که حواس ما قادر به درک آن به طور مستقیم نیست. با این وجود کیهان شناسان و ستاره شناسان به طور فزاینده برای توضیح مشاهدات گیج کننده، به پدیده چندجهانی استناد می کنند. مخاطرات در این پدیده بالا هستند و هرکدام از این جهان ها حامل نسخه های متفاوتی از واقعیات هستند.

شاید دیوانه کننده به نظر برسد اما اخیرا تکه ای از پازل شواهدی دال بر وجود چندجهانی توسط جامعه مطالعاتی نجوم سلطنتی بریتانیا اعلام شده است. این مطالعه پدیده ای به نام نقطه سرد کیهانی را توضیح می دهد. نقطه سرد تابش زمینه کیهانی، منطقه ای از فضاست که در تابش شکل گیری کیهان تولید شده است. این تابش که مربوط به ۱۳ میلیارد سال پیش است، توسط ماهواره wmap ناسا در سال ۲۰۰۴ به طور اتفاقی رصد شده و در سال ۲۰۱۳ طی ماموریت ماهواره پلانک مورد تایید قرار گرفت.

نقطه سرد به طور خارق العاده ای معما گونه و گیج کننده است. اکثر کیهان شناسان بر این باورند که به وجود آمدن این نقطه توسط فرآیندهای تولد جهان بعید به نظر می رسد؛ چرا که از لحاظ ریاضی برای توضیح تئوری در حال گسترش تورم کیهانی، توضیح این پدیده دشوار است. مطالعه اخیر در تلاش برای رد توضیح کسل کننده پیشین برای نقطه سرد، تحت عنوان آخرین خندق است که بیان می کند نقطه سرد توهم نوری تولید شده به علت عدم وجود کهکشان های مداخله گر است.

یکی از نویسندگان پروژه، پروفسور تام شانکس از دانشگاه دورهام می گوید: نمی توانیم به طور کامل این نکته را که نقطه سرد توسط یک تابش غیرمعمول (که نظریۀ بیگ بنگ توضیح دهنده آن است) به وجود آمده، را رد کنیم. اما اگر جواب این نیست، پس توضیحات عجیب و غریبی در این باره وجود دارد. شاید هیجان انگیز ترین پاسخ این است که این نقطه سرد به علت برخورد جهان ما و جهان حبابی مجاور به وجود آمده باشد. اگر مطالعات، تحلیل ها و کاوش های دقیق تر این ادعا را اثبات کند این سوژه می تواند جزو اولین نشانه های اثبات وجود چندجهانی باشد. هیجان انگیز است اما نکته طنز ماجرا اینجاست که اگر فرضیه چندجهانی اثبات شود، دانشمندان مجبور به قبول این واقعیت هستند که هدف غایی فیزیک، توضیح اینکه چرا جهان ما به این شکل است، برای همیشه دور از دسترس خواهد بود…

«آیا تمامی کتاب تاریخ طبری معتبر است و یا می توان به همه بخش های آن استناد کرد؟»

محمد بن جریر طبری، تاریخ‌نگار و مفسر مشهور قرآن است. او در سال 218 هجری شمسی در آمل طبرستان (مازندران) چشم به جهان گشود و در سال 301 هجری شمسی در بغداد درگذشت. «تاریخ الرسل و الملوک» معروف ترین نوشته او می باشد که بیان نکاتی پیرامون اعتبار و اتقان آن، ضروری به نظر می رسد؟

«تاریخ طبری» امروزه بنا بر نظر اکثر محققان، تنها از نظر زبان و نوع نگارش یا به عبارتی ادبیات آن، حایز اهمیت است و از منظر تاریخی چندان مورد وثوق نیست. بیشترین مطالب پیرامون اتفاقات صدر اسلام در این تاریخ درج شده است که بسیاری از تاریخ‌نویسان از حدود یک قرن پس از وفات طبری در برخي از آنها تشکیک کرده‌اند. خود طبری نیز درباره بسیاری از روایت‌های خود گفته است که درباره تشخيص ميزان اعتماد به سند آنها باید به خدا پناه برد.

مهم‌ترین اشکال طبری در این است که او بدون تحقیق درباره سندیت، همه روایات و نقل قول اشخاص را در کتاب خود درج کرده است و بسیاری از این ناقِلان حدیث نسبت به اهل بیت پیامبر بغض و کینه داشته‌اند. همچنین بسیاری از اشکالاتی که امروزه از سوی مخالفان نسبت به اسلام يا از وهابیت نسبت به مذهب شیعه وارد می‌شود، استناد به نقل‌هاي این کتاب دارد.

از سوي ديگر طبری بیشتر رخدادها به‌ویژه اتفاقات صدر اسلام را با تفصیل نقل می‌کند اما از برخی وقایع مهم چون جریان حجةالوداع و واقعه غدیرخم به سادگی مي‌گذرد و تا حد بسیاری آن را مختصر می‌سازد؛ که این رویه ممکن است با حریت ک مورخ و یا احاطه علمی او در تعارض باشد.

راويان مورد نقل در تاريخ طبري نيز مورد انتقاد بوده‌اند. براي نمونه، «سیف بن عمر التميمي» یکی از راویانی است که طبری بسیار به او استناد کرده است در حالي كه بسیاری از روایات او از نظر سندیت مخدوش است. علامه محقق زنده‌یاد سید مرتضی عسكری در کتاب «150 صحابی ساختگی» به نقد سیف بن عمر پرداخته و روایات‌های او را با دلایل عقلی و نقلی رد کرده است. علامه عسكری در برخی دیگر از کتاب‌های خود نیز به نقد تاریخ طبری پرداخته است.

«جامع البيان عن تاويل آي القرآن» مشهور به «تفسير طبري» نيز کتاب تفسیر قرآن محمد بن جرير طبری است. اين كتاب عمدتاً بر مبنای مرویات تفسیری از رسول اکرم و منقولات صحابه و تابعین، با ذکر سلسله سند کامل هر حدیث، تدوین شده است. طبری با وجود این که در ذکر اسناد و احادیث دقت می کند، غالباً به تحقيق در صحت سند و نقد آن اعتنایی ندارد. بر این اساس احادیث ضعیف از نظر سند و نيز اسرائیلیات در تفسیر او بسيار به چشم می‌خورد.

وجود اسرائیلیات و روايت‌هاي نامعتبر فراوان در تفسیر قرآن طبری، انتقادهای بسیاری از علما را بر انگیخته است. به عنوان مثال، طبری در تفسیر آیه 39 سوره آل‌عمران، آیه بشارت یحیی به حضرت زکریا، بیان می‌کند که زکریا وحی ملائکه را با ندای شیطانی اشتباه گرفت. شیخ محمد عبده عالم مشهور كه خود از اهل تسنن است، در تفسير «المنار» خود، در ذيل همين آيه، طبری را به این دلیل که هر حدیثی را هرچند با عقل ناسازگار باشد، نقل کرده به جنون حدیثی متهم کرده است. به باور عبده، همین یک مثال در جرح تفسیر طبری کافی است.

با تمام این اوصاف نمی‌توان از تالیفات طبری به‌سادگی گذشت. طبری دارای تالیفاتی است که خود آن ها برای استناد باید مانند هر کتاب دیگری مورد ارزیابی قرار بگیرد، و صرف این که برای استناد به مطلبی، آن را به تاریخ طبری ارجاع دهیم، بسیار دور از منطق و روش علمی خواهد بود.

ادامه دارد. . .