راز ماندگاری(درک لحظه ها)

بنای عمر انسان برپایه لحظات است، لحظاتی که گذشته، حال وآینده را می سازد، و با ایجاد رابطه معنادار بین آنها فرآیند زندگی شکل می گیرد. زندگی ای که آغازش از رحم مادر وسپس دنیای ماده و امتدادش به بی نهایت می رسد.سرنوشت انسان در آن بی نهایت به نحوه زیستن او در این دنیا بستگی دارد. فرصت ها وامکاناتی که به لطف پروردگار هستی در این دنیای فانی موجود است. (1) ولحظاتی که زمان را تولید می کنند، ابزاری هستند که به واسطه آنها سعادت یا شقاوت در ابدیت رقم می خورد. به این ترتیب انسانها صاحب زمان هستند و با درایت و عقل خدادادی می توانند به گونه ای لحظات عمر خود را مدیریت نمایند که موجب حسرت آنان در آخرت نگردد.

چنانکه امام حسن مجتبی (ع) می فرماید:«فرزند آدم از روزی که شکم مادر را ترک می کند و به زمین قدم می گذارد پیوسته سرگرم نابود ساختن عمر خویش است در حالی که باید از فرصت زندگی استفاده کند و برای منازلی که در پیش دارد بهره بردارد»

باید بدانیم فرصتها “زمان حال”  زندگی اند، زیرا گذشته لحظاتی هستند که از دست رفته اند و آینده لحظاتی می باشند که از” اکنون ” حاصل می شوند.در روایات زیادی استفاده از زمان حال را غنیمت حساب آورده اند(2) و گفته شده که باید از تک تک فرصت های فعلی استفاده شود ؛ چرا که فرصت ها مثل ابر گذرا هستند.(3)

امام سجاد(ع) فرمود: «یک مصیبت، این است که انسان با از دست دادن مال ـ که جایگزین دارد ـ غمگین می شود ؛ ولی برای عمرش ـ که از دست می رود و قابل جبران نیست ـ نگران نمی شود. مصیبت دیگر این که هر روز که به شب می رساند، یک قوم به سوی آخرت پای می گذارد ؛ ولی نمی داند به سوی بهشت روانه است یا جهنم… اگر انسان از این امر پند بگیرد دچار سختی و مشکلی نمی شود»(4)

انسان عاقل واندیشمند کسی است که در استفاده از ساعات ونه بلکه ثانیه های زندگی اش خساست به خرج داده وبا  الگوپذیری از تعالیم حیات بخش دین و کوشش وتلاش در این مسیر، به منظور دریافت سهم خویش «درآینده » زمان حال را دریابد.

امیر المؤمنین درخطبه102نهج البلاغه با بیانی بسیار شیوا در همین زمینه می فرماید:«به مانند بى رغبت هاى به دنيا، و اعراض كنندگان از آن به دنيا بنگريد، كه به خدا قسم دنيا به زودى اهل اقامت و ساكنانش را از ميان برمى دارد، و عيّاشان بى خيال را دچار حادثه و بلا مى نمايد.آنچه از دنيا از دست رفته و پشت كرده بازنمى گردد، و آينده آن هم روشن نيست چه مى شود تا به انتظارش باشند.شادى آن آميخته به اندوه است، و قدرت و قوت مردان آن رو به سستى و ضعف مى رود.پس فراوانى آنچه كه شما را خوشايند است فريبتان ندهد، زيرا آنچه از دنيا با شما خواهد بود اندك است.رحمت خداوند بر كسى كه انديشه كند و عبرت گيرد، و عبرت بگيرد و بيناى به امور شود. آنچه از دنيا موجود بوده پس از اندك زمانى كه بر آن بگذرد گويى وجود نداشته، و آنچه از آخرت وجود خواهد يافت گويى پس از اندك زمانى ابدى و هميشگى خواهد بود. آنچه به شماره آيد (ساعات عمر) پايان پذير است، و هرچه را انتظار برند آمدنى است، و هرچه آمدنى است نزديك و در حال رسيدن است.»

ادامه »

شبه جنبش هاي معنوي(عرفان های نوظهور)

شبه جنبش هاي معنوي و عرفان هاي کاذب حجم عظيمي از تبليغات را آغاز کرده اند. در دو دهه اخير ميليون ها نسخه کتاب با صدها عنوان مختلف، ده ها مجله زرد و پرتيراژ، صدها سايت، هزاران محفل و حلقه و جلسه رسمي و غير رسمي و موسسات متعدد مشغول بوده اند تا معنويت هاي نوظهور را ترويج کنند.
حجم عظيم تبليغاتي که شبه جنبش هاي معنوي ايجاد کرده اند، به تدريج افکار مخاطبان را تحت تأثير قرار مي دهد. اگر مخاطب آنها در يک مقاله بينش ها و آموزش هاي آنها را نپذيرد، در چند کتاب ديگر و با ديدن چندين سايت و نشريات مربوطه و احيانا شرکت در برنامه هاي سمينارها آنها به تدريج پذيرا مي شود، القائات آنها در ذهن و دل او راه پيدا مي کند.
گستره ي فراگير ابزارهاي انتقال پيام که شبه جنبش هاي معنوي به کار گرفته اند و تکثر و حجم بالاي توليدات آنها همه مردم را در معرض آسيب هاي ناشي از تعاليم آنها قرار داده است. توسعه وسايل ارتباطي و درهم شکسته شدن مرزهاي فرهنگي بسياري از شهرهاي کوچک و حتي مناطق روستايي را که در معرض نفوذ معنويت هاي کاذب قرار داده است.

همه کساني که به نوعي مخاطب شبه جنبشهاي معنوي هستند، به يک اندازه اثر نمي پذيرند. به طور کلي مخاطبان آنها را مي توانيم به سه گروه تقسيم کنيم:
يکم. افرادي که از روي سرگرمي، کنجکاوي، بي کاري يا کلاس اجتماعي و چشم و هم چشمي در برنامه هاي آنها وارد شده اند. تجربه نشان مي دهد شايد حدود %?? مخاطبان آنها از اين دسته باشند
دوم، افرادي که در اثر ارتباط با معنويت هاي نوظهور و مخاطب قرار گرفتن از سوي آنها دچار تغييرات اوليه و تزلزل و شبه شده اند اين گروه شايد در حدود %?? مخاطبان باشند
سوم، افرادي که نه سرگرم اند و نه شبه دار، بلکه متعصب اند. به اين معنا که تغييرات آنها کامل شده و ديگر شبه ندارند و کاملاً افکار انحرافي را جذب کرده‏اند.
گروه سوم که بخش اندکي از مخاطبان و آسيب ديدگان عرفان هاي کاذب را شامل مي شود، نيازمند مراقبت ويژه معنوي هستند و بايد برنامه هاي خاصي جهت بازپروري معنوي روي آنها انجام شود. که شامل مراقبت معنوي، مشاوره هاي روانشناسي و حمايت هاي اجتماعي است.
گروه دوم با مراجعه به مشاوران معنوي که با آموزه هاي معنويت هاي کاذب و تعاليم معنوي دين آشنا هستند، قابل راهنمايي هستند. اقدام به موقع و درست درباره اين گروه از رسيدن به مرحله آسيب نوع سوم جلوگيري مي کند.
براي گروه اول روش روشنگري پيش‏گيرانه مناسب است و به نظر مي‏رسد ساير مردم که هنوز مخاطب معنويت‏هاي نوظهور نشده‏اند، بالقوه در معرض تبلغات آنها هستند و به گروه اول ملحق مي‏شوند. نگاهي به حجم فعاليت‏هاي داخلي و خارجي و نيم نگاهي به عقبه برنامه‏ريزي و پيش‏بيني‏هاي صورت گرفته از سوي کانون‏هاي تفکر تمدن غرب، اين موضوع را تأييد مي‏کند، که هجمه عرفان هاي کاذب و شبه جنبش هاي معنوي موجي نيست که به سادگي فرونشيند، بلکه با هدف و برنامه ريزي اين موج ساخته شده و بر دامنه آن افزوده مي شود.
بنابراين:
قلمرو روشنگري پيش‏گيرانه همه‏ي مردم جامعه است، غير از گروه دوم و سوم که اين روش در آنها تأثيري ندارد. براي آسيب ديدگان نوع دوم مراکز مشاوره معنوي و براي آسيب ديدگان نوع سوم مراکز مراقبت ويژه معنوي طراحي پيشنهاد مي شود.
روشن‏گري پيش‏گيرانه با رعايت اصول زير قابل اجراست:
يکم. جذابيت ها و آسيب هاي شبه جنبش‏هاي معنوي با هم گفته شود. در صورتي که فقط آسيب هاي آنها بيان شود، پس از مواجهه با آنها مخاطب اطلاعات اوليه خود را نادرست ارزيابي کرده و منابع روشنگري را دروغگو مي پندارد. معمولا جذابيت ها در شبه جنبش هاي معنوي اوليه هستند و آسيب ها در مراحل بعدي و پس از گذشت مدت زماني که براي افراد متخلف است، ظاهر مي شود.
دوم. نقد و آسيب شناسي در کنار ارائه معنويت اسلامي به نسبت ??-?? بيان شود. نقدها مردم را در يک فضاي منفي و خالي مي کشد و در اين شرايط نياز به معرفي جايگزين بسيار جدي است. گاهي همنهادي نقد و ارائه معنويت اسلامي به مقايسه و درک عميق تر و روشن تر نقدها نيز کمک مي کند.
سوم. در سطح عمومي جامعه نقدها حتي الامکان از سوي افراد غير روحاني ارائه گردد و ارائه معنويت اسلامي از سوي روحانيون. اين نکته دو نتيجه ارزشمند دارد. نخست اينکه بيان نقدها از سوي روحانيون براي کساني که پيش فرض هاي منفي دارند، تفسيرهاي نادرستي را به دنبال مي آورد. مثل اينکه روحانيون براي اثبات درستي خودشان ديگران را نقد و تخطئه مي کنند. از سوي ديگر مردم انتظار دارند از روحانيون معرفي معارف ديني را بشنوند و با اعتماد بيشتري ارائه معنويت ديني را از آنها مي پذيرند.
چهارم. در نقدها مرزهاي معنايي و مفهومي بين ادبيات ميزبان و ادبيات مهاجم روشن شود. اهميت اين نکته از آن رو است که شبه جنبش هاي معنوي با استفاده از ادبيات جامعه اي که به آن وارد مي شوند و با استفاده از واژگان مقدس و مأنوس فرهنگ مورد هجوم مطالب خود را تنظيم و عرضه مي نمايند. اين کار موجب مي شود که مردم به آنها اعتماد مي کنند و احساس نمي کنند که در حال دريافت مطالبي بيگانه و متعارض با معارف بومي و ديني خود هستند.
پنجم. در ضمن نقدها اشاره گذرا به مصاديق صورت بگيرد و در اصل بحث معيارها و شاخص هاي تمايز ميان معنويت حقيقي و کاذب بيان گردد. مصاديق شبه جنبش هاي معنوي بسيار متنوع و متکثر است، نمونه هايي در گذشته بسيار فعال بوده اند ولي اکنون، از رونق افتاده اند، موادي که اکنون پر سر و صدا هستند، ممکن است فردا اهميت کمتري داشته باشند و در آينده جريان هاي جديدي به ميان خواهند آمد، که امروز نامي از آنها در ميان نيست. بنابراين اساس نقد هاي روشنگرانه بر دادن معيارهاي کلي و شاخص هايي است که در بين عرفان هاي کاذب و شبه جنبش هاي معنوي شيوع دارد. اما صرف نظر از ذکر مصاديق مهم و به روز شايسته نيست. زيرا همه مخاطباني که نياز به روشنگري پيش گيرانه دارند، نمي توانند معيارهاي کلي را به دقت دريافت کنند و به درستي بر مصاديق تطبيق دهند. بنابراين اشاره به مصاديق مهم و فعال ضروري است.
ششم. ارائه معنويت اسلامي متضمن برنامه هاي عملي مناسب با موضوع نقد و به صورت انگيزشي باشد و کمتر بر ابعاد بينشي تکيه شود. مشکل بزرگي که فضاي خالي براي ورود معنويت هاي کاذب ايجاد کرده اين است که با توجه به منطق محکم و عقلانيت نيرومند موجود در معنويت اسلامي، معلمان معنوي بيشتر همت خود را بر بيان ابعاد منطقي و تبيين عقلاني معنويت اسلامي قرار داده اند و کمتر به ابعاد انگيزشي، هيجان زا و شورانگيز معنوي قرار داده اند. اين اشتباه سبب شده است که معنويت هاي کاذب با به کار گيري تکنيک هاي انگيزشي و ايجاد جاذبه ي هيجاني و بدون تکيه بر منطق و عقلانيت بتوانند مخاطبيني را به سوي خود متوجه سازند و آنها را تحت تأثير قرار دهند.
هفتم. از همه عوامل جامعه پذيري براي روشنگري پيشگيرانه استفاده شود. مدرسه، رسانه، مطبوعات، گروه همسالان، معلمان و روحانيان همه بايد براي ايجاد يک نهضت روشنگري نسبت به معنويت هاي کاذب مشارکت کنند. روشنگري اگر به طور ناقص انجام شود، ممکن است آسيب هايي را به دنبال داشته باشد. بنابراين همه عوامل جامعه پذيري با تمام قوا بايد آگاهي هاي مردم را به سطح مطلوب ارتقاء دهند به طوري که هيچ کس از روي ناآگاهي و تحت تأثير تبليغات دروغين شبه جنبش هاي معنوي به آنها گرايش پيدا نکند.
براي تحقق نهضت روشنگري آموزش نيمه تخصصي اقشار خاص که عوامل فعال اين حرکت هستند، نظير روحانيون، فرهنگيان، مديران فرهنگي، هنرمندان، برنامه سازان و مديران رسانه، خبرنگاران و فعالان فرهنگي ضرورت دارد، تا يک جريان روشنگري عمومي در جامعه شکل بگيرد. اقشار خاص در ضمن آشنايي با جريان هاي معنوي نوظهور و آسيب ها و شاخص هاي آنها بايد با روش روشنگري پيشگيرانه آشنا شوند و منابع لازم براي مشارکت در اين حرکت را بشناسند. همچنين آنها نياز به سازمان دهي و آموزش مدام و بهره مندي از بسته هاي فرهنگي هستند تا در ايفاي نقش روشنگرانه ي خود موفق باشند.
عده اي گمان مي کنند که روشنگري ممکن است به معرفي اين جريان ها به جوانان و اقشار آسيب پذير فرهنگي منتهي شود و جنبه ي تبليغي براي شبه جنبش هاي معنوي پيدا کند. اين ترس بسيار نابه جا و خطرناک است و نتيجه ي آن اين است که دست روي دست بگذاريم تا زماني که بخش عمده اي از جامعه دچار آسيب هاي شبه جنبش هاي معنوي شوند و آنگاه بخواهيم مردم را از اين آسيب ها آگاه کنيم يا به آسيب ديدگان کمک کنيم که سلامت معنوي خود را بازيابند.
در نهايت تأکيد بر اين نکته بسيار مهم است که هيچ درمان و راه حلي براي آسيب هاي فرهنگي بهتر از پيش گيري نيست و پيش گيري در قلمرو امور فرهنگي و معنوي تنها با آگاهي بخشي و روشنگري امکان پذير است.

مقاله مختصر در مورد نماز و رسانه

نیاز بسیاری از مخاطبان رسانه‌ها‌ به‌ مناسک‌ مذهبی، از جـمله عـبادتی ارزشـمند وانسان‌ساز چون«نماز» این ستون‌ اصلی دین، آنها را به استفاده از رسانه‌های زیارتی، یعنی‌ رسانه‌هایی که‌ این مناسک را ارایه می‌دهند سوق می‌دهد. با تـوجه به تعاریف نظریه‌پردازان علم ارتباطات‌ از ارتباط، وسیله ارتباطی و اهداف‌ ارتباط، می‌توان به نماز و ویژگی‌ ارتباطی آن پرداخـت. از میان ویژگی‌های ارتباطی نـماز، «خودگشودگی» یکی از مـشخصه‌های مهم آن به شمار می‌آید که از نظر اندیشمندان علم روان‌شناسی در ارتباط انسان با «خود» و«دیگری» بسیار حایز اهمیت است. متاسفانه در زمینه‌ نقش«خودگشودگی» در ارتباطات مذهبی، تحقیقات‌ اندکی صورت گرفته است. نباید فراموش کنیم که مخاطبان رسانه، ارتباطگران فعالی‌ هستند که به دلیل نیازهایشان از جـمله نیازهای مذهبی از رسانه‌ها استفاده می‌کنند. ازاین‌رو در این مقاله به این نکته مهم پرداخته‌ می‌شود که‌ عدم پرداختن رسانه‌های صوتی، تصویری به مناسک، در پیدایش و ظهور پایگاه‌های اینترنتی مناسک، به مثابه‌ رسانه‌های زیارتی تاثیر فراوان دارند. لذا پرداختن صدا و سـیمای جـمهوری اسلامی ایران به مناسکی چون نماز از ضروریات این رسانه‌ ملی‌ است.

1-مناسک‌1و رسانه‌های زیارتی‌2

از نخستین صاحب‌نظرانی که درباره رسانه‌های زیارتی‌ مطالعه کرده است، نیک کولدری‌3 استاد مکتب اقتصادی‌ سیاسی علم لندن است. وی با بحث و بررسی‌اش به مـا کـمک‌ می‌کند تا به درک مناسبی از‌ مناسک‌ رسانه‌های به عنوان ابزار قدرت نائل شویم .کولدری در فصل پنجم کتاب«مناسک زیارتی» به‌ رسانه‌های زیارتی و محدودیت‌های هرروزه رسانه‌ها می‌پردازد و می‌گوید: «پایگاه‌های اینترنتی فضای مناسبی برای رسانه‌های‌ زیارتی است. آنچه درباره این پایگاه‌ها جالب اسـت‌ ایـن‌ است‌ که‌ آنها با بی‌دقتی خودشان را«پایگاه‌های‌ زیارتی» بنامند‌ تا شاید‌ محققی مثل من را به خود جذب کنند. به نظر نمی‌رسد که مدعی آن شویم که پایگاه‌های اینترنتی ‌  4جایگزین‌ رسانه‌های محلی شوند. برعکس، همانندسازی تصاویر واقعی‌ پایگاه‌های زیارتی‌ بر‌ روی‌ شـبکه وب دقـیقا اهمیت اصلی‌ آنها را قدرت می‌بخشند . سـپس‌ کولدری بـه مـعرفی چند پایگاه اینترنتی که به عنوان رسانه‌ زیارتی، اطلاع‌رسانی می‌کنند، می‌پردازد.

به راستی چرا پایگاه‌های اینترنتی به‌جای تلویزیون‌های‌ محلی نقش رسانه‌های‌ زیارتی‌ را‌ به عهده گرفته‌اند؟

شاید بهترین پاسخ بـه ایـن پرسـش آن باشد‌ که پایگاه‌های‌ اینترنتی همان‌گونه که کولدری می‌شمارد از خـصلت تـعاملی‌ بودن‌5برخوردار هستند درحالی‌که رسانه‌های غیر زیارتی‌6 از این خصلت برخوردار‌ نیستند. هرچند می‌توان از رسانه‌های جمعی دیگر مانند، رادیو، تلویزیون و مطبوعات نیز به‌ مـثابه‌ رسـانه‌های زیـارتی استفاده‌ کرد، اما امروزه اینترنت به دلیل ویژگی‌هایی که به عنوان یـک‌ چندرسانه‌ای مدرن‌7دارد، بیشتر مورد توجه کاربران‌ مناسک‌ و‌ رسانه‌های‌ زیارتی است.

2-ارتباطات و رسانه‌های زیارتی

تعاریف متعددی برای ارتباط8توسط صاحب‌نظران ارائه‌ شده است و ما‌ نیز‌ تنها بـه یـک تـعریف بسنده نمی‌کنیم. برخی معتقدند ارتباط به معنی انتقال اطلاعات، ایده‌ها، نگرش‌ها یا احساسات‌ از‌ شخصی‌ یـا گـروهی به دیگری یا دیگران است که بیشتر از طریق سمبل‌ها یا نمادها صورت‌ می‌گیرد.( TheodorsonṣAnd Theodorson.1969) برخی دیگر بر این بـاور هـستند کـه ارتباط به‌طور کلی آن است‌ که‌ ما‌ از‌ طریق یک سیستم،از یک منبع یا دسـتکاری و جـایگزینی نـشانه‌ها آنها را از کانال ارتباطی‌ به‌ مقصد منتقل‌ کنیم و بر دیگری تاثیر بگذاریم. Osgoodetal) ،1957) همچنین ارتباط ممکن اسـت بـه‌ ایـن‌ صورت‌ تعریف شود که‌ آن را به مثابه«تعامل اجتماعی از طریق پیام‌ها»بدانیم. Gerberner) ،1967)اما آنچه مهم است‌ در‌ هـر ارتـباطی‌ به عنوان یک فرایند9اجتماعی حد اقل شش جزء وجود دارد: 1-منبع ارتباط10

2-رمزگذاری‌11

3-پیام12‌

4-مجرا13

5-رمزیاب14

‌6-گیرنده‌ پیام‌15‌ Berlo) ،1960)

 

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 3983 کلمه
مولف : دکتر امید مسعودی

ادامه »

به نظر شما نقش سبک زندگی، در زمینه سازی ظهور چیست؟

سبک‌ زندگی مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را در برمی‌گیرد و می‌تواند جزء رفتار شخصی او باشد یا نباشد؛

زیرا بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگی‌شان را آزادانه انتخاب کنند. اما این انتخاب آزادِ بدون داشتن جهان‌بینی توحیدی، انسان متزلزلی خواهد ساخت که تمایلاتش هر روز او را به یک طرف خواهد برد در نتیجه آرامشِ در زندگی را تجربه نخواهد کرد. سبک زندگی، نحوه و نگاه به زندگی است که در حال حاضر از طرف عده‌ای با استفاده از تبلیغات وسیع طراحی می شود و هر روز به شیوه‌ای جدید جلوه‌گری می‌کند و باعث از بین‌رفتن نوع تلقی درست فرد از زندگی خواهد شد.

روند رو به جلوی این نوع زندگی در صدد فراموش‌کردن ارزش‌های دینی و اخلاقی در سطح گسترده را موجب می‌شود که با باورهای دینی و بومی ما صددرصد در تضاد است. طبیعی است که نگاه بر مبنای انسان‌شناسی توحیدی در بردارنده هدف و غایتی است که دنیا را مزرعه آخرت می‌داند و تصویر درستی از سبک زندگی خویش را طراحی می‌کند.

برای رسیدن به جامعه ایده‌آل لازم است نوع نگاه به زندگی، نحوه زندگی، معیشت و… بازنگری شود؛ این بازنگری منجر به «تغییر»خواهد شد. تغییر، در دو مسئله کلیدی، شناخت بر اساس «من عرف نفسه فقد عرف ربه» و اصلاح روند زندگی که برای اجرای هر دوی اینها داشتن شهامت ضروری به‌نظر می‌رسد.

«تغییر» به معنای انقلاب و دگرگونی از حالت فرد برای رسیدن به حالت مطلوب. این حالت مطلوب را فرد بر اساس مرحله اول شناخت خویش به‌دست آورده است. شهامت اجرای تغییر در تمام مراحل زندگی از نحوه تفکر، سخن گفتن، سلوک با مردم و حتی ملاک و معیار خرید روزانه بر اساس جهان‌بینی الهی در فرد صورت خواهد گرفت.

محور تمام تحول‏ها، جهش نفساني و تبدل دروني نفس انسان است که رو به صلاح می باشد و در سايه لطف خداوند توفيق رسيدن به كمال نصيب او مي‏شود. در این‌صورت مبنای زندگی فرد طبق فرمایش امام صادق (علیه السلام) تغییر می‌کند و به آرامش می‌رسد؛

زیرا امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به این سوال که زندگی خود را بر چه بنا کردید؟

فرمود: بر چهار اصل: دانستم رزق مرا دیگری نمی‌خورد پس آرام شدم؛

دانستم که خدا مرا می‌بیند پس حیا کردم؛

دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی‌دهد پس تلاش کردم،

دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم

(علامه مجلسی، ج20،ص 228)

برای تحقق و تعجیل در ظهور حضرت مهدی (عجل الله) لازم است، نوع زندگی بر اساس خودشناسی و دریافت اعتقادات براساس جهان‌بینی متصل به وحی تغییر پیدا کرده تا بتوان بر اساس آن به غایت و هدف متعالی خویش دست پیدا کرد. زیرا وجود حضرت حجت (علیه السلام) همان نعمتی است که خداوند بهره‌مندی از او را نصیب بندگان خود فرموده است.

 

در زاویه اشعار ثبت کردم

مرا  که  بی  سببی  نیست  با  تو پیوستم

  چه  حسن  ها    ز  تو  دیدم  که  دل  بدان  بستم  

اگر  چه  خامشی  اما  هزار  شعله  تو  داری  

میان  سردی  و  غم  در  کنار  تو مستم

تو  دلپسند  دلی   من چه  میتوانم  گفت   

به  دل  تو  راه  برو  من  کناره  بنشستم

کجاست  دل  که  تو  بردی؟  مرا  نشانش  نیست

دلم  توبرده  شکستی  ببین که  بشکستم