شرح حکمت 116نهج البلاغه(روزانه با نهج البلاغه)
چهارشنبه 96/06/15
و قال علیه السلام کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ.
چه بسیارند کسانى که به سبب نعمتى که به آنها داده شده در غفلت فرو مىروند و به سبب پردهپوشى خدا بر آنها مغرور مىگردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مىخورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمتها و ترک عقوبت) آزمایش نکرده است.[۱]
شرح و تفسیر هشدار به چهار چیز
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه و هشدار دهنده به چهار نکته مهم اشاره مىکند که بر محور چهار واژه معنادار: «مستدرج»، «مغرور»، «مفتون» و «املاء» دور مىزند. مىفرماید: «چه بسیارند کسانى که به وسیله نعمتى که به آنها داده شده غافل مىشوند و به سبب پردهپوشى خدا بر آنها مغرور مىگردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مىخورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمتها و ترک عقوبت) آزمایش نکرده است»؛
(کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ)
. «مستدرج» از ریشه «استدراج» به معناى چیزى را تدریجاً به سمت و سویى بردن آمده است. در قرآن مجید این تعبیر در دو آیه (۱۸۲ سوره «اعراف»، و ۴۴ سوره «قلم») ذکر شده و مفهوم آن در هر دو مورد یکى است و آن اینکه کسى را مرحله به مرحله بدون اینکه خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار کنند درست مثل اینکه کسى از بیراهه به سوى پرتگاه مىرود اما نه تنها او را از این کار نهى نکنیم بلکه به دلیل آنکه مستحق مجازات و کیفر است او را نیز تشویق کنیم. ناگهان به لب پرتگاه مىرسد و خود را در دام مجازات مىبیند، وحشت مىکند و راه بازگشت در برابر خود نمىبیند و از همان جا مىلغزد و در پرتگاه سقوط مىکند. خدا به افرادى که طغیان را به اوج خود مىرسانند نیکى مىکند، نعمت مىبخشد، مقام مىدهد و ناگهان در میان ناز و نعمت گرفتار مجازاتشان مىسازد، مجازاتى که در آن حالت بسیار دردناک است.
در آیه ۴۴ سوره «انعام» مىخوانیم: « «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَىْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهً فَإِذَا هُمْ مُّبْلِسُونَ»؛ هنگامى که آنچه را به آنها تذکر داده شده فراموش کردند ما درهاى همهگونه نعمت را بر آنها گشودیم تا زمانى که (کاملًا) به آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند.
ناگهان آنها را به عذاب گرفتار ساختیم و یکباره نومید شدند».[۲]
دومین جمله اشاره به کسانى است که مورد آزمون الهى از طریق پردهپوشى خداوند نسبت به گناهان آنها قرار مىگیرند. خدا، ستار العیوب است و تا آنجا که ممکن باشد بر گناهان بندگانش پرده مىافکند تا بیدار شوند و توبه کنند و به راه حق باز گردند ولى گروهى به عکس، مغرور مىشوند و از این ستر الهى فریب مىخورند و بر شدت و کثرت گناه مىافزایند. با توجه به اینکه «چون که از حد بگذرد رسوا کند» سرانجام پردهها بالا مىرود و آنها رسواى خاص و عام مىشوند.
جمله سوم اشاره به یکى دیگر از راههاى نفوذ شیطان و هواى نفس در انسان است؛ گاه مردم از روى حسن ظن و گاه از طریق تملق و چاپلوسى به مدح و ثناى افرادى مىپردازند؛ ولى گاه آنها که از حال خود باخبرند و وضع خود را با آنچه به صورت مدح و تمجید گفته مىشود کاملًا متفاوت مىبینند بیدار شده و سعى مىکنند خود را با حسن ظن مردم موافق کنند، گاهى با این سخنان، فریب مىخورند و خود را مقرب درگاه الهى و در اوج فضیلت و اخلاق مىپندارند، درحالى که در دام شیطان و هواى نفس گرفتارند.
چهارمین جمله اشاره به حال کسانى است که خداوندِ حلیم و غفور آنها را از طریق بخشیدن نعمت و گسترش روزى و مانند آن مىآزماید شاید به پاس نعمتهاى الهى بیدار شوند و باز گردند؛ این گسترش نعمتها سبب غفلت و بىخبریشان شده و همچنان راه خطا را با شتاب ادامه مىدهند، ناگهان خدا آنها را گرفته و مجازات مىکند؛ مجازاتى که بسیار دردناک است، زیرا در میان نعمتهاى الهى غوطهور و سرگرم لذاتند که در یک لحظه همه چیز دگرگون مىشود و همچون «قارون» که با داشتن آن همه امکانات در اوج غرور و غفلت قرار داشت، گرفتار عذاب ناگهانى الهى شده و در یک لحظه همه چیز خود را از دست مىدهند.
قرآن مجید در شرح حال قوم «سبا» و سرگذشت آنها به همین معنا اشاره کرده است؛ خدا آنها را مشمول انواع نعمتها قرار داد، سرزمینى پر از نعمت و خدایى آمرزنده داشتند «بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ»[۳] اما هواى نفس و شیطان کار خود را کرد و آنها را به ناسپاسى و طغیان واداشت. ناگهان سد عظیمِ «مأرب» بر اثر نفوذ آب و جانوران در آن شکست و سیلاب عظیمى به راه افتاد و باغها و زراعتها و کاخها را در هم کوبید و در هم برد و تنها زمینى بایر و ویران به جاى ماند به گونهاى که باقى مانده جمعیت مجبور شدند از آن سرزمین کوچ کنند.
قرآن مجید درباره این گروه مىفرماید: « «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لّاَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»؛ کافران هرگز گمان نکنند مهلتى که به آنان مىدهیم به نفع آنها است تنها به این سبب به آنها مهلت مىدهیم که (اگر بیدار نمىشوند) بر گناهان خود بیفزایند و (سرانجام) براى آنها عذابى خوار کننده است».[۴]
در این آیه شریفه نیز از واژه «املاء» (همچون کلام حکیمانه بالا) استفاده شده که به معناى «کمک دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است که آن نیز نوعى کمک به شمار مىآید؛ ولى معمولا در قرآن مجید به مهلت دادنى اطلاق شده که مقدمه عذاب دردناک است.
[۱] . سند گفتار حکیمانه:
نویسنده مصادر مىگوید: این کلام حکمتآمیز پیش از نهجالبلاغه در کتاب تحف العقول و روضه کافى و تاریخ یعقوبى و تذکره سبط بن جوزى آمده است.( مصادر نهجالبلاغه، ج ۴، ص ۱۰۷).
در ضمن، این گفتار حکیمانه تحت حکمت شماره ۲۶۰ نیز عیناً تکرار شده و در حکمت ۴۶۲ نیز سومین جمله آن« رب مفتون بحسن القول فیه» به طور مکرر آمده است.
[۲] . براى توضیح بیشتر درمورد عذاب« استدراج» مىتوانید به تفسیر نمونه، جلد ۵، صفحه ۲۹۸ ذیل آیه ۴۴ سوره« انعام» مراجعه کنید.
[۳] . سبأ، آیه ۱۵٫
[۴] . آل عمران، آیه ۱۷۸٫
ماجرای سه کامیون طلا که رژیم آلسعود به رجوی داد
چهارشنبه 96/06/15
گفتگو با مریم سنجابی از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق
در رابطه با حمایتهای مالی چشمگیر عربستان در اینجا فقط میخواهم به یک مورد اشاره کنم که سال 1366 رجوی مخفیانه برای ملاقات با یک سری مقامات عربستان و به ظاهر برای سفر حج به عربستان رفت. او در این سفر که در ایام حج بود برای خوش خدمتی به آل سعود به شیوه خود سعودیها لباس احرام پوشید و زیارت کرد. در صورتی که در درون سازمان دائما تأکید داشت که باید مذهب شیعه توسط اعضای سازمان انتخاب شود.
در هنگام بازگشت او، مقامات عربستان از طرف “ملک عبدالله” ولیعهد عربستان علاوه بر هزینه سفر، سه کامیون طلا حاوی مقادیر چشمگیری شمش طلا و جواهرات و ساعتهای طلای رولکس با آرم سلطنتی آل سعود به رجوی هدیه دادند که در آن زمان مبلغ هنگفتی میشد.
شمشهای طلا توسط سه کامیون به عراق حمل شدند. یکی از شاهدین عینی آقای مسعود خدابنده هستند که همان زمان از نفرات حفاظت بودند. جواهرات و طلا از جمله ساعتهای رولکس بعدها توسط یک سری از اعضای حفاظت برای فروش به اردن برده شد .
? yon.ir/hYVSi
از انقلاب پابرهنگان تا مکتب نیاوران!
چهارشنبه 96/06/15
مکتب نیاوران مانند میدان انقلاب که با دانشگاه تهران شناخته میشود، پاستور که با دولت عجین شده است، مکتب نیاوران هم یک سبک زندگی است، سبک زندگی از جنس ژن خوب، دختر مظلوم وزیر، بنز و مازراتی، چادرهایی با جنس پارچه حریر و ترکیب یقه دیپلمات و سر آستین
«پابرهنگان» را همه میشناسند، همانهایی که سال 57 برای تحقق آرمان انقلابی خود و به امید روزهای بهتر، بر رژیم سلطنتی حاکم شوریدند. اهداف اصلی آنها در آن زمان استقرار استقلال، عدالت و آزادی بود که نهایتا تبلور انقلاب پابرهنگان به نام جمهوری اسلامی محقق شد.
هر چقدر مفهوم انقلاب پابرهنگان شفاف و ملموس است، سخن گفتن درباره نیاوران سخت است، مخصوصا وقتی پای یک مکتب هم در میان باشد؛ مکتبی که پدیدآورندگان آن همان پابرهنههای انقلابی چهل سال پیش باشند.
برای پاسخ به این سوال که آیا پا برهنگان انقلاب، نیاوران نشین شده اند؟ یا نیاوران محل زندگی پابرهنههای انقلابی شده است؟، ابتدا باید پرسید نام مکتب نیاوران از کجا آمده است؟
نام مکتب نیاوران هیچ ارتباطی با ساختمان تشخیص مصلحت ندارد، مکتب نیاوران مانند میدان انقلاب که با دانشگاه تهران شناخته میشود؛ پاستور که با دولت عجین شده است؛ مکتب نیاوران هم یک نوع نگاه است؛ نگاه از بالا به پایین؛ یک سبک زندگی است؛ سبک زندگی از جنس ژن خوب، دختر مظلوم وزیر، بنز و مازراتی، چادرهایی با جنس پارچه حریر و ترکیب یقه دیپلمات و سر آستین!
در راس تئوری پردازان مکتب نیاوران مسعود نیلی حضور دارد و در این مسیر محمد علی نهاوندیان، رضا صالحی امیری، عباس آخوندی، مسعود کرباسیان و طرفدارانشان آنها را یاری میکنند.
*عدالت یا توسعه مسئله این است!
با وجود اینکه اغلب ایده پردازان مکتب نیاوران، روزی خود جزو پابرهنگان بودند و سینه میدریدند برای عدالت، امروز ورق برای آنها برگشته است.
یعنی پس از اینکه سهم خود را از عدالت، به اسم انقلاب گرفتند حالا به دنبال توسعه هستند، فارغ از اینکه کشور هنوز تشنه عدالت است، منطق آنها هم این است که عدالت بدون توسعه، یعنی تقسیم فقر، ایضا که درست هم میگویند، اما هیچوقت نگفتند توسعه بدون عدالت هم میشود اختلاف طبقاتی؛ میشود شکاف طبقاتی، میشود دره طبقاتی، میشود آینه بغل ماشین شما پس انداز سی ساله ما و در یک کلمه میشود حال روز امروز تهران و شهرهای بزرگ.
دولت یازدهم مانند تمام دولتهای پس از انقلاب به دنبال بزرگ کردن کیک اقتصاد بود و الحق و الانصاف که با رشد 12 درصدی توانست این کیک را به بزرگترین شکل ممکن تبدیل کند.
عقل اقتصادی حکم میکند با بزرگتر شدن یک کیک، سهم مصرف کنندگان آن هم بیشتر شود، اما داستان اقتصاد ایران به شکلی دیگر است، با وجود رشد اقتصادی، ضریب جینی یا همان شاخص توزیع درآمد هم افزایش پیدا کرده است که نشانگر فقیرتر شدن فقرا و ثروتمند شدن اغنیا است.
ضریب جینی از سی و شش دهم درصد در سال 90 و 91، به سی و هشت دهم در سال 93 و به سی و نه دهم در سال 94 درصد رسیده است که به عقیده کارشناسان این روند در امسال نیز ادامه خواهد داشت.
به این ترتیب هر آنچه کیک اقتصاد ایران بزرگتر و بزرگتر شود، اگر عدالت رعایت نشود به حال اقشار کم درآمد هیچ تاثیری ندارد، زیرا نسبت سهم درآمدی آنها نسبت به گذشته تغییری نداشته است.
*فاصله مکتب نیاوران تا مکتب جماران*
با وجود اینکه فاصله جغرافیایی نیاوران تا جماران زیاد نیست، اما بین مکتب نیاوران تا مکتب جماران فرسنگها فاصله وجود دارد.
نگاه اقتصادی امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی، نفی تبعیض، حمایت از مستضعفین و رسیدن به عدالت اقتصادی است:
«سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آنها باشد. و آنها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزشها را به این میدانند که آنجایی که زندگی میکنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آنها میکنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است.
باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض میکنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت میدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالی میدانستند، به قدرتهای دیگر میدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند.» (1361/6/7) ایشان در جایی دیگر می فرمایند: «همه آرمان و آروزی ملت و دولت و مسولین کشور ما است که روزی فقر و تهیدستی از جامعه ما رخت بربندد و مردم عزیز و صبور و غیرتمند کشور از رفاه
در زندگی مادی و معنوی برخوردار باشند.» صحیفه امام” ج 20 ص 340
اینها بخشی از نگاه امام خمینی(ره) به موضوع عدالت، توسعه و سبک زندگی مسئولان است، حال با شاخص قرار دادن بیانات امام راحل، ارزیابی عملکرد دولتمردان راحتتر میشود؛ دولت مردانی که ابایی از زندگی اشرافی، آقازادگی، حقوقهای نجومی و نمایش آن برای مردم ندارند.
اقداماتی که همه و همه برآمده از تفکر، مقدم بودن توسعه بر عدالت یا همان مکتب نیاوران نشات گرفته است، این مکتب که واکسینه شده لیبرالیسم و اقتصاد بازار آزاد است ابایی از این ندارد که بگوید له شدن مستضعفان زیر چرخ توسعه امری بدیهی است، همانند قانون جنگل، درندگان، حیوانات اهلی را میدرند./
حسرت کم کاری برای امام...
چهارشنبه 96/06/15
«أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ»
«(ﺍﻳﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭﻫﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ) ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻛﺴﻰ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﮕﻮﻳﺪ: ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻛﻮﺗﺎﻫﻴﻬﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻛﺮﺩم ﻭ ﺍﺯ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ (ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻭ) ﺑﻮﺩم!»
?زمر ۵۶
آری هنگامیکه انسان وارد محشر میشود و نتیجه خلاف کاری ها و آسان گرفتن و شوخی گرفتنِ جدّی ها را برابر خود میبیند، فریادش به “واحسرتا” بلند میشود. حال جَنْبِ اللّٰه به چه معناست؟
امام کاظم در تفسیرش میفرمایند: جَنْبُ اللّٰه، امیرالمومنین و جانشینان او هستند که مقام والایی دارند تا به آخرین نفر آن ها (حضرت مهدی) برسد.
? تفسیر نمونه، ج ۱۹ ص ۵۱۴
http://l1l.ir/2366
آیت الله وحیدخراسانی: امام زمان یعنی عصاره تمام انبیا، خدمت به او، کار کردن برایش، نشر مناقبش، گسترش فضائلش، آن هم در عصر غیبتش، گوهری ناشناختست و فردای قیامت در حسرت آنیم که چرا یک قدم بیشتر میتوانستیم و برنداشتیم.
نیمه شعبان ۱۳۸۹
خلاصه تفسیر سوره یاسین
سه شنبه 96/06/14
با اتمام مطالعه صفحات سوره یس در هر هفته،نکات و یاداشت های هر صفحه از سوره را در کنارهم گذاشته و با کمی تلخیص و طبقه بندی انها در قسمتها(پارگرافها)یی مجزا میتوان پیام یا چکیده سوره را بدست آورد.
با هم مطالب سوره یس را بشرح زیر مرور می کنیم:
ایات ۱-۱۲(حمایت از پیامبر)
این ایات باهدف دلگرم کردن پیامبر،می خواهد این پیام را منتقل کند:
ای پیامبر!تو بر حقی و بحق رفتار می کنی.اکثریت ایمان نمی اورند.چه انذارشان دهی چه ندهی.
نگران نباش.ما تمام اعمال انها را ثبت میکنیم.
ایات 13-32(مثالی از اصحاب قریه به منظور حمایت از پیامبر و انذار مخالفین)
ایات۱۳_۱۹:ای پیامبر نگران نباش.قومی وجود داشت که سه رسول همزمان فرستادیم تا به کمک هم مردمی لجوج را هدایت کنند.امامردم هرسه انها راتکذیب و حتی تهدید به سنگسار و اذیت کردند.
ایات ۲۰_۲۷:مردی باایمان دردفاع از رسولان به صحنه میاید وبازبان مردم با انها استدلال میکند تا ایمان بیاورند و از کشتن رسولان منصرف شوند.اما انها این مرد را میکشند.
ایات 28تا 32
ما انها (اصحاب قریه)را هلاک کردیم فقط با یک صیحه اسمانی و بدون نیاز به لشگری اسمانی.
(ای پیامبر و ای مردم .قدرت خدا این گونه است.)این، سرانجام دنیوی این قوم وافراد بود.
اما در اخرت هم ، انها وهمه اقوامی که قبلا هلاک شدند را زنده میکنیم و حساب میکشیم.
ایات 33 تا44 (مثالها و شواهدی از قدرت خدا بر احیای انسانها پس از مرگ)
ایا در مرده ،زنده کردن خدا شک دارید؟ خداوند مثالها و نشانه هایی برای این بحث ارایه میکند:
اولین مثال هم ،زمین مرده است.که انرا زنده میکند و دانه و میوه(ثمر) از ان خارج می کند.
سپس نشانه های دیگر را با خلق زوجها (حتی در چیزهایی که انسان نمی داند)،شب وروز،ماه و خورشید ادامه میدهد.
خلق مرکبهای مختلف و سلامت نگهداشتن انسانها در آن ،به اراده خداست و اگر بخواهد بوسیله ان هلاکتان کند،هیچ فریادرس و نجات دهنده ای ندارید.مگر رحمت خود خدا
ایات 45تا68(توصیف مخالفان پیامبر و وعده هلاکت انها و سرنوشتی متمایز از بهشتیان دراخرت)
ایات 45تا 47 تعدادی دیگر از بهانه تراشی های مخالفین پیامبر را بیان میکند.
ایات 48تا 54 سرنوشت این مخالفین را بیان میکند:هلاکت در دنیا و محشور شدن در قیامت (تا هم به پیامبر دلگرمی دهد و هم مخالفان را انذار دهد)
ایات 55تا 68 :سرنوشت متفاوت دو گروه بهشتیان و جهنمیان(مخالفین) را بیان میکند.ابتدا در ایات 55تا58 سرانجام خوش و دلپذیر بهشتیان را بیان میکند.
قبل از بیان اوضاع و احوال جهنمیان ،ملاک و معیار بهشتی و جهنمی شدن را ارایه میکند:
پای بندی انسانها به عهد اولیه مبنی بر پرستش خدا و بنده شیطان نشدن که راه راست همین است.
سپس به توصیف جهنمیان می پردازد:
تعقل نکردند.شیطان گمراهشان کرد وبر دهان و دست و پا و چشمان آنها مستولی گردید.
ایات 69و70 (حمایت از پیامبر)
به حمایت مجدد از پیامبر و شعر نبودن قرآن که برای انذار افراد زنده و حی و اتمام حجت بر کافرین نازل شده،تاکید نموده است.
ایات 71-83 (بیان قدت خداوند و ارایه مثالها و شواهدی از این قدرت)
ایات 71-73:قدرت و رحمت خدا در افرینش حیوانات و رام کردن انها برای انسانها که اسفاده های متفاوتی از حیوانات می کنند.
ایات 74-75: بیان بی قدرتی سایر معبودان
ایه 76:دلداری پیامبر
ایات 77-81:بیان شواهدی دیگر که به انسانها بفهماند خدا بر زنده کردن مردگان قادر است
از جمله این شواهد:خلقت اولیه انسانها و سخت تر نبودن افرنش دوباره نسبت به خلقت اولیه،افرینش اسمانها وزمین؛پدید اوردن اتش از درخت سبز
ایه 82:بیان نحوه متفاوت اعمال قدرت خداوند که کن فیکون می کند.هرگاه اراده کند،موجودی باشد،موجود میشود.
ایه 83:این خداوندیکه مالکیت همه چیز از ان اوست ، به سوی او برگردانده میشویم شایسته تسبیح است.
بنابراین می توان با توجه به خلاصه مفاهیم ایات ،رئوس قسمتهای مختلف سوره را به شکل زیر بیان کرد:
ایات ۱-۱۲(حمایت از پیامبر)
ایات 13-32(مثالی از اصحاب قریه به منظور حمایت از پیامبر و انذار مخالفین)
ایات 33 تا44 (مثالها و شواهدی از قدرت خدا بر احیای انسانها پس از مرگ)
ایات 45تا68(توصیف مخالفان پیامبر و وعده هلاکت انها و سرنوشتی متمایز از بهشتیان دراخرت)
ایات 69و70 (حمایت از پیامبر)
ایات 71-83 (بیان قدت خداوند و ارایه مثالها و شواهدی از این قدرت)
لذا پیام سوره یس را میتوان به شکل زیر استخراج نمود:
دلگرمی و حمایت از پیامبر با بیان مثالی تاریخی ،مظاهر قدرت خداوند و بیان سرنوشت دنیوی و اخروی مخالفین پیامبر