«تحریم های مادر» یا «قانون کاتسا» چیست؟
قانونی که بر ضد ایران ، روسیه و کره شمالی از سوی کنگره آمریکا در مرداد ماه امسال تصویب شده است و قرار است از حدود ۲هفته دیگر اجرائی شود.
این طرح که به سبب گستردگی دایره شمول«تحریمهای مادر» نام گرفت و با عنوان «کاتسا» نیز شناخته میشود، به جهت برخورداری از بار مالی حتما باید مورد تأیید مجلس نمایندگان آمریکا نیز قرار میگرفت
تحریم های قانون کاتسا خاصه بر روی تضعیف توان دفاعی و تسلیحاتی ایران و ضربه زدن به نیروهای مسلح ما معطوف شده است.
طبق این طرح اشخاص دخیل در برنامه موشکی بالستیک ایران و کسانی که با آنها داد و ستد دارند، مورد تحریم قرار میگیرند.
براساس قانون کاتسا تمامی شاخه های سپاه ایران به لیست تروریسم بین الملل اضافه میشود و تمامی شخصیت های حقیقی و حقوقیِ ایرانی و غیرایرانی که مستقیم یا غیر مستقیم با سپاه ارتباط دارند، با بهانه «مقابله با فعالیت های مخرّب سپاه» توسط آمریکا تحریم خواهند شد.
برخی افراد در داخل آمریکا گفته بودند که این طرح به سبب شامل بودن بندهایی مرتبط با تحریم روسیه و همچنین محدود در نظر گرفته شدن اختیار رئیس جمهور آمریکا برای اعمال نظر درباره مفاد این طرح، چندان مورد نظر کاخ سفید نیست
اما با توجه به اجماعی که پیرامون این طرح در میان قانونگذاران آمریکایی در مجلس سنا و نیز کنگره این کشور از هر دو جناح جمهوریخواه و دموکرات وجود داشت، چنین مطرح شد که به احتمال بسیار زیاد حتی با وجود عدم امضای ترامپ، این طرح به قانون تبدیل خواهد شد.
نجوا_نت
اثر شش « میم » در تربیت کودک
محبوب:
روان شناسان اثر شش « میم » را در تربیت کودک با توجه به نیازهای روانی اش موثر می دانند:
اول: تو محبوبی
دوم: تو محترمی
سوم: تو میتوانی
چهارم: تو مهمی
پنجم: تو مفیدی
ششم: تو میفهمی
اگر ما در رفتار و گفتارمان این 6«میم» را به فرزندان مان انتقال دهیم «میم هفتم» که “موفقیت” است،خود به خود خواهد آمد، یعنی باتری روانی انرژی دهنده فرد شارژ خواهد شد.
در آن صورت این کودک در تحصیل و زندگی و کار و… موفق خواهد شد
آیه ای که مسیحی را مسلمان کرد
زکریا پسر ابراهیم می گوید:
من مسیحی بودم و مسلمان شدم. سپس جهت مراسم حج به سوی مکه حرکت کردم. در آنجا محضر امام صادق علیه السلام رسیدم، عرض کردم:
- من مسیحی بودم و مسلمان شده ام.
فرمود:
- از اسلام چه دیدی که به خاطر آن مسلمان شدی؟
- این آیه موجب هدایت من گردید که خداوند به پیامبر می فرماید: ما کنت تدری ما الکتاب و لا الا یمان و لکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء.
از مضمون این آیه دریافتم، اسلام دین کاملی است و از کسی که هیچ نوع مکتب و مدرسه ای ندیده، چنین سخنانی ممکن نیست و بنابراین باید به محمد صلی الله علیه وآله و سلم، وحی شده است.
حضرت فرمود:
- به راستی خدا تو را هدایت کرده.
بعد، سه مرتبه گفتند:
- اللهم اهده خدایا! او را به راه ایمان هدایت فرما!
سپس فرمودند:
- پسر خان! هر چه می خواهی سؤال کن!
گفتم:
- پدر مادر و خانواده ام همه نصرانی هستند و مادرم کور است، آیا من که مسلمان شده ام و با آنان زندگی می کنم، می توانم در ظرف هایشان غذا بخورم؟
فرمودند:
- آنان گوشت خوک می خورند؟
گفتنم:
- نه حتی دست به آن نمی زنند.
فرمودند:
- با آنان باش! مانعی ندارد.
آن گاه تأکید نمودند نسبت به مادرت - بخصوص - خیلی مهربانی کن و اگر مرد او را به دیگری واگذار مکن (خودت او را کفن و دفن کن) و به هیچ کس مگو که پیش من آمده ای، تا به خواست خدا در منی نزد من بیایی.
در منی خدمتشان رسیدم، مردم مانند بچه های مکتب، دور او را گرفته بودند و سؤال می کردند!
وقتی به کوفه بازگشتم، با مادرم بسیار مهربانی کردم، به او غذا می دادم و لباس و سرش را می شستم.
روزی مادرم گفت:
پسر جان! تو در موقعی که به دین ما بودی این طور با من مهربانی نمی کردی، اکنون چه سبب شده که این گونه با من رفتار می کنی؟
گفتم:
- من مسلمان شده ام و مردی از فرزندان یکی از پیامبران خدا مرا به خوشرفتاری با مادر دستور داده است.
گفت:
- نه! او پسر پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم است.
- مادرم گفت:
خود او باید پیامبر باشد، زیرا چنین سفارش هایی (در مورد احترام به مادر) روش خاص انبیاست.
- نه مادر! بعد از پیغمبر ما پیغمبری نخواهد آمد و او پسر پیغمبر است.
- دین تو بهترین ادیان است، آن را بر من عرضه کن!
من هم شهادتین را به او آموختم و او نیز مسلمان شد و نماز خواندن را نیز یاد گرفت و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند.
بعد از مدتی مادرم مریض شد، رو به من گفت:
- نور دیده! آنچه به من آموختی تکرار کن!
من شهادتین را برایش گفتم. شهادتین را گفت و در دم از دنیا رفت. صبحگاه، مسلمانان او را غسل دادند و من بر او نماز خواندم و در قبرش گذاشتم.
منبع: داستانهای بحارالانوار ،ج ۱
خاکسپاری پیکر مطهر "جُوْن"
غلام ابوذر غفاری و صحابی با وفای حضرت سیدالشهداء (ع)
ﺟﻤﻌﻰ ﺍﺯ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺪ ﺑﺪﻥ ﺷﺮﻳﻒ “ﺟﻮﻥ” ﻏﻠﺎﻡ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﻏﻔﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
? ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺍﻟﺘﻮﺍﺭﻳﺦ: ﺹ 311
گوشه ای از زندگی جناب “جون"رحمة الله علیه:
جناب ﺟﻮﻥ رحمة الله علیه، ﻛﺴﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ 150 ﺩﻳﻨﺎﺭ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺑﺨﺸﻴﺪ. ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺑﺬﻩ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﻏﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺭﺑﺬﻩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ ﺟﻨﺎﺏ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻜﻪ ﺑﻪ ﻛﺮﺑﻠﺎ ﺁﻣﺪ.
ﻧﻪ ﺁﻗﺎﻯ ﻣﻦ، ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺟﺪﺍ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﮔﺮﺩﺩ. ﺟﻮﻥ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺣﺪّﻯ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
? و در روایتی امام حسین علیه السلام این غلام را به امام زین العابدين علیه السلام بخشیدند و حضرت سید الساجدين علیه السلام او را در راه خدا آزاد کردند
و بعد جون برای کسب اجازه به محضر ارباب رفته و اجازه گرفتند و به میدان رفتند.
جون و لحظه خداحافظی و گریه اطفال خیام:
ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺟﻮﻥ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻯ 90 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻰ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻧﺲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺍﻭ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﺭ ﺧﻴﻤﻪﻫﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻰ ﻭ ﻃﻠﺐ ﺣﻠﺎﻟﻴّﺖ ﺁﻣﺪ، ﻛﻪ ﺻﺪﺍﻯ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
ﻫﺮ ﻳﻚ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﻰ ﺳﺎﻛﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻴﻤﻪﻫﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻴﺮﻯ ﻏﻀﺒﻨﺎﻙ ﺭﻭﻯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻗﻮﻡ ﻧﺎﭘﺎﻙ ﻛﺮﺩ.
ﺍﻭ ﺟﻨﮓ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﻰ ﻛﺮﺩ، ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺯﺧﻤﻬﺎﻯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﻳﺴﺖ، ﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻮﻥ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
"ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺑﻴّﺾ ﻭﺟﻬﻪ ﻭ ﻃﻴّﺐ ﺭﻳﺤﻪ ﻭ ﺍﺣﺸﺮﻩ ﻣﻊ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ”
ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ﺭﻭﻳﺶ ﺭﺍ ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﺑﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻓﺮﻣﺎ ﻭ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﺼﻤﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﺤﺸﻮﺭﺵ ﻧﻤﺎ.
ﺍﺯ ﺑﺮﻛﺖ ﺩﻋﺎﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﻯ ﻏﻠﺎﻡ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻮﻯ ﻋﻄﺮ ﺍﺯ ﻭﻯ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ.
ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻨّﻮﺭ ﻭ ﺑﻮﻳﺶ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻮﺩ.
ﻭﺳﻴﻠﺔ ﺍﻟﺪﺍﺭﻳﻦ ﻓﻰ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ: ﺹ 115
راه حضرت سیدالشهداء (ع) در دو جمله خلاصه شده...!
حضرت سیدالشهداء (ع) رفت اما ما که مدعی هستیم به راه او رفتیم؟ دو جمله تمام مطلب است: إنما… -کلمه ی حصر- «إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدّی»، این مطلب اول.
مطلب دوم: «أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر». همه تان این دو جمله را برنامه کنید، مبادا غفلت کنید، این ایام را از دست بدهید، از این نسیم بهار که دل ها را زنده میکند، غفلت کنید.
یکی اصلاح در امت؛ دوم امر به معروف، نهی از منکر. معروف را بشناسید، منکر را بشناسید. « وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ دعوت کنند به خیر یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر ». این چه مقامی است؟
اولا قرآن را بفهمید «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» این یک آیه. حالا از این امتی که خیر الامم است ولتکن منکم… – کاری کنید که از این عده باشید – و لتکن منکم امه دعوت کنند به خیر، امر کنند به معروف، نهی کنند از منکر. خوشا به حال آنها که این سعادت را یافتند: ایام تحصیل تفقه در دین، ایام تبلیغ انذار مؤمنین.
امام پنجم به جابر بن یزید جعفی وصایایی دارد بسیار عمیق. یک جمله اش این است: عرض کن خودت را بر کتاب الله. کتاب خدا میزان است. میزان زندگی بشر قرآن است. اگر دو کفه این میزان را بگیری: یک کفه تفقه در دین است. کفه دوم انذار مؤمنین و مؤمنات.
دو بالی که پرواز کنید تا اعلا علیین تهیه کردی. بی بال طیران محال است، با یک بال هم پرواز غیر ممکن است، دو بال لازم است. بال اول پرواز به درجات علا میشود تفقه. بال دوم میشود انذار و امر به معروف و نهی از منکر. آن وقت است که می توانی بگویی: ما به آن راهی رفتیم که سید الشهداء رفت «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر».
در این راه چه کرد؟! کاری کرد که باور کردنی نیست. امری که خدا- ذات قدوس حی قیومی که لا یدرک و لا یوصف- اول کسی است که ذکر مصیبت او کرده. خدا! مصیبت خوان او، ابراهیم، خلیل، موسای کلیم، عیسای مسیح، نوح نبی، همه انبیا و مرسلین مستمع عاشورای او.
? بخشی از متن بیانات آیت اللّه وحید خراسانی