​نکته جیبی کفر نعمت:آیه،حدیث،داستان

آیه

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِيدٌ

ﻭ[ﻧﻴﺰ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ]ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﻋﻠﺎم ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻯ ﻛﻨﻴﺪ،ﻗﻄﻌﺎ[ﻧﻌﻤﺖ]ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ  ﺍﻓﺰﺍﻳﻢ،ﻭﺍﮔﺮ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻰ ﻛﻨﻴﺪ،ﺑﻰﺗﺮﺩﻳﺪ ﻋﺬﺍﺑﻢ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ.

📚 سوره مبارکه ابراهیم آیه ۷

حدیث 

حضرت علی علیه السّلام می فرماید: «کفرُ النعمه مَجْلَبَه لحلولِ النقَم:

کفران نعمت،زمینه فرود آمدن انتقام های الهی است.

📚غررالحکم،ص۳۲۲

رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلّم:

اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفْرانُ النِّعْمَةِ:

گناهى که زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را مى گیرد کفران نعمت است.

📚بحارالانوار، جلد۶۶، صفحه۷۰

امام حسین علیه السّلام میفرماید:

الإستدراجُ مِنَ اللهِ سبحانَه لِعَبدِه أن یسْبِغَ علیه النعَمَ و یسْلُبَه الشکرَ:

استدراج(رها کردن شخص به حال خودش)از جانب خداوند سبحان برای بنده اش،این است که شخص نعمت هایی را داشته باشد و شکر آن ها را ادا نکند.

📚 میزان الحکمه، ج ۵، ص۴۳۷۳،حدیث۲۰۴۱۵

📚بحارالانوار،ج ۷۵،ص۱۱۷

حضرت علی علیه السّلام میفرماید:

شرّ النّاس مَن لایشکر النعمه:

بدترین مردم کسانی اند که شکر نعمت را به جای نمی آورند.

📚غررالحکم،شرح جمال الدین محمد خوانساری،ج۴،ص۱۷۰،حدیث ۵۷۰۵

داستان 

روزی رسول خداصلّی الله علیه وآله وسلّم نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد،پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از او پرسید:ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزرائیل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

۱.روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سرنشینان کشتی غرق شدند،تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شدوامواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شدو پسری از وی متولد شد،من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم،دلم به حال آن پسر سوخت.

۲.هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیرخودپرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کردوخروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود،وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد،هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم،دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد،در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم رسید و گفت ای محمد! 

خدایت سلام میرساندو می فرماید:به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم وبه پادشاهی رساندیم،در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت،سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت،تا جهانیان بدانندکه ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.

📚جوامع الحكايات و لوامع الروايات

​اعتراض یک روستایی به عمامه روی سر شهید مطهری!

✅انسان چیزی را که نمی‌داند می‌گوید نمی‌دانم. می‌دانیم که شیخ انصاری شوشتری بوده است. مردی است که در علم و تقوا نابغه روزگار است. هنوز علما و فقها به فهم دقایق کلام این مرد افتخار می‌کنند. 

می‌گویند وقتی چیزی از او می‌پرسیدند، اگر نمی‌دانست #تعمد داشت بگوید نمی‌دانم. می‌گفت: ندانُم! ندانُم! ندانُم!… 
✅سالی رفته بودیم نجف آباد اصفهان، ماه رمضان بود… یادم هست که آمدم از عرض خیابان رد بشوم. وسط خیابان که رسیدم یک بابای دهاتی آمد جلوی مرا گرفت، گفت: آقا مسأله‌ای دارم، مسأله مرا جواب بدهید. گفتم: بگو. گفت: غسل جنابت، به تن تعلق می‌گیرد یا به جون؟ گفتم: من معنای این حرف را نمی‌فهمم. غسل جنابت مثل هر غسلی از یک جهت به روح آدم مربوط است چون نیت می‌خواهد، و از جهت دیگر به تن آدم، چون انسان تنش را باید بشوید. مقصودت این است؟
✅گفت: نه، جواب درست باید بدهی! غسل جنابت به تن تعلق می‌گیرد یا به جون؟ گفتم: من نمی‌دانم. گفت: پس این عمامه را چرا سرت هشته‌ای‌ [یعنی گذاشته ای]!
📚 کتاب سیره_نبوی، صفحه ۱۷۶-۱۷۷

🔖 از آثار شهید_مطهری

فلسفه فوق العاده  مورچه ای

⭕️فلسفه مورچه، دارای 4 قسمت است:⭕️ ✨اولین بخش آن این است: “مورچه ها هرگز تسلیم نمی شوند” فلسفه خوبی است، اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقف شان کنید به دنبال راه دیگری می گردند . بالا می روند، پایین می روند، دور می زنند. آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه می دهند. چه فلسفه کارآمدی ؛ هرگز از جست و جوی راهی که تو را به مقصد مورد نظر می رساند دست نکش. ✨بخش دوم  مورچه ها کل تابستان را زمستانی می اندیشند ” این نگرش مهمی است.نمی توان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است . پس مورچه ها وسط تابستان در حال جمع آوری غذای زمستانشان هستند . آینده نگری اصل مهمی است و باید در تابستان فکر طوفان را هم کرد . باید همچنان که از آفتاب رو شن لذت می برید به فکر سنگ و صخره هم باشید. ✨سومین بخش از فلسفه مورچه این است: “مورچه ها کل زمستان رامثبت می اندیشند ” این هم مهم است . در طول زمستان مورچه ها به خود یادآور می شوند که  این دوران زیاد طول نمی کشد ؛ به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت . و در اولین روز گرم ، مورچه هابیرون می آیند . اگر دوباره سرد شد آنها برمی گردند زیر ، ولی باز در اولین روز گرم بیرون می آیند . آنها برای بیرون آمدن نمی توانند زیاد منتظر بمانند. و اما…… ✨آخرین بخش از فلسفه مورچه: یک مورچه در تابستان چه قدر برای زمستان خود جمع می کند؟  هر چه قدر که در توانش باشد .  چه فلسفه باور نکردنی ای ، فلسفه : “هر چه قدر در توانایی ات است.” : ✔️1. تسلیم نشوی ، ✔️2. آینده را ببینی ،  ✔️3. مثبت بمانی ، ✔️4. همه تلاشت را بکنی.

نکات کلیدی درس تمییز 

نکاتنکات کلیدی درس تمییز در مبادی