موضوع: "کمپین رفع شبهه"

تأثیر یک حرف نامناسب و غلط در منبر و مداحی

نکته‌ی بعد که خیلی مهم است، همین مسئله‌ی تربیت نیروها یا حراست از نیروهای گوینده و خواننده، از خطاها و اشتباهات است؛ این خیلی مهم است. واقعاً یکی از گرفتاری‌های ما این است؛

حالا اسم مدّاح‌ها بد در رفته، مخصوص مدّاح‌ها نیست، مدّاح و غیر مدّاح ندارد. از کسانی که در این ماجرای منبر رفتن و از عاشورا خواندن وارد بوده‌اند - اعم از مدّاح و منبری و مانند اینها - مواردی دیده شده که حرف‌های نامناسبی از اینها صادر شده.

یک وقت حالا من و شما نشسته‌ایم، یک حرف غلطی هم از دهان بنده می‌آید بیرون، چیزی نیست، [چون] دو نفر پهلو هم نشسته‌اند، مهم نیست؛ یک وقت نه، ما هزار نفر، ده هزار نفر، گاهی پنجاه هزار نفر مستمع داریم، گاهی این جمعیّت تبدیل می‌شود به جمعیّت‌های میلیونی به خاطر انتشار؛ اینجا باید محاسبه بشود که تأثیر یک حرف غلط و نامناسب بر روی ذهن مخاطب چیست.

یک عدّه‌ای همان حرف غلط را قبول می‌کنند، و یک معرفت غلطی پیدا می‌کنند؛ یک عدّه‌ای آن را اِستنکار* می‌کنند و این اِستنکار موجب می‌شود که از اصل دین زده بشوند؛ بین کسانی و کسانی سرِ این حرف اختلاف می‌افتد؛ ببینید، از چند جهت مجاری فساد به وجود می‌آید برای یک حرف غلطی که یک نفر می‌زند.

 اِستنکار: انکار کردن

امام سیدعلی خامنه‌ای | ۹۲/۹/۲۸

چرا هرکس بر امام حسین (ع) بگرید بهشت بر او واجب می‌شود؟ این عدالت است؟

 

پاسخ ?
با در نظر گرفتن مجموعه روایات در این موضوع به این نتیجه می‌رسیم، گریه‌ای برای ورود به بهشت مؤثر است که از روی معرفت و محبت باشد، نه از روی احساسات صرف.

نکته مهم

یک آیه و یا یک روایت را به تنهایی نمی‌شود انتخاب و آن را معیار عمل قرار داد.

بلکه باید این حدیث را در کنار سایر احادیث بگذارد تا به یک جمع بندی درستی برسد، براین اساس به برخی از احادیثی که ما را برای رسیدن به یک دیدگاه صحیح کمک می‌کنند اشاره می‌کنیم.


1. امام صادق (ع) فرمود: از شیعیان ما نیست آن که با زبانش بگوید ما را دوست مى‏دارد و از ما پیروى مى‏کند، ولى در رفتارها و نشانه‏ ها با ما مخالفت می‌کند، شیعیان ما کسانى هستند که با زبان و دل با ما موافق باشند و از آثار ما پیروى کنند، و مانند ما رفتار کنند.


2. پیامبر (ص) فرمود: شفاعت من به کسى که نماز خود را سبک بشمارد نمى‏رسد، به خدا سوگند، چنین شخصی کنار حوض کوثر بر من وارد نمى‏شود.


3. برای تأثیر گذاری گریه دست کم دو شرط اساسی وجود دارد.

گریه باید از روی معرفت و محبت باشد، لذا می‌بینیم مردم کوفه و شام - همان کسانی که به نحوی در شهادت امام حسین (ع) دست داشتند- نیز زمانی از روی احساسات، گریه می‌کنند.


الف. از حذیم بن شریک اسدىّ روایت شده است؛ زمانی که امام سجاد (ع) را همراه با زنان از کربلا وارد کوفه کردند، زنان کوفه زارى کنان، گریبان چاک زده و مردان هم با آنان مى‏گریستند، زین العابدین (ع) بیمار بود، پس به آوازى ضعیف و آهسته گفت: اینان بر ما گریه مى‏کنند پس ما را که کشت؟

شرط مهم

گریه باید مخلصانه و همراه با پیروی در گفتار و رفتار از اهل بیت (ع) باشد

امام صادق (ع) فرمود: خدا را معصیت کنى و اظهار محبّت او نمائى؟! بجانت قسم که این در میان کارها بسى عجیب است! اگر دوستیت صادقانه مى‏بود اطاعتش می کردى! که بی شکّ فرد محبّ مطیع و فرمانبردار محبوب است.


?روضة الواعظین ج ‏2، ص 319

?الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏2، ص 303 و 304،


مباهله_قرن_21

 

خدا خودش میداند کجا ستاری بکند و کجا نه! عیب پوشی یا عیب جویی؟

 

 

 

دو صفت متضاد انسانی که در مقابل هم قرار دارند: پوشاندن عیوب دیگران و یا جستجو در مورد عیوب.

آنچه که در اخلاق وسیره اهل بیت مورد سفارش قرار گرفته است، عیب پوشی نسبت به خطای مردم است.
ستار_العیوب بودن، از صفات الهی بشمار میرود و در واقع انسان با عیب پوشی از گناهان مومنین، توانسته است کار خدایی کند.

اما در جامعه امروزی ما، عیب پوشی جای خود را به عیب جویی واگذار کرده و این #بدور از اخلاق اسلامی است.

پیامبر اکرم(ص):

بنده ای بر بنده ای دیگر عیب هایش را نپوشاند مگر اینکه خداوند در روز #قیامت بر او (عیب هایش را) پوشاند

الاخبار ص 348 ، ح 647

 

آیت الله جوادی آملی:

خداوند متعال که ستار العیوب است،‌ می‌داند کجا #ستاری بکند و کجا ستاری نکند. اگر کسی ستارالعیوب دیگران باشد و در عین حال مخفیانه مرتکب گناهی شود، ذات اقدس اله اجازه نخواهد داد اسرارش نزد دیگران افشا شود. حتی در قیامت خداوند اجازه نمی‌دهد کسانی که کنار یک‌دیگرند از اعمال هم با خبر شوند؛ بنابراین عملکرد خود شخص بسیار مهم است.

اگر کسی پرده دیگران را ندرد و آشکارا دست به گناه نیازد، خداوند پرده اش را نمی‌درد. بر این اساس، کسی که با قلم و بیان و اندیشه های ناصواب خود،‌ آبروی دین خدا و مردم را می‌برد، به جایی می‌رسد که شایسته نیست خداوند متعال آبروی او را حفظ کند. در این موقعیت، خدای سبحان اجازه می‌دهد صاحبدلان ببینند او چه کرده است و حتی احتمال دارد در قیامت، مقابل دیگران رسوا شود.


(پرسش ها و پاسخ ها، ج٢، ص٥٦2)

 

چرا تا زمان زنده بودن #معاویه امام حسین(ع) قیام نکردند؟

بااینکه آن زمان هم مردم #کوفه برای حضرت نامه نوشتند اما ایشان پاسخ منفی دادند.


پاسخ از زبان امام حسین(ع)

مردم کوفه که گمان می‌کردند عهدنامه صلح امام حسن (ع) با معاویه و یا وجود امام حسن (ع) مانع این شده که امام حسین (ع) علیه معاویه قیام کند، پس از شهادت امام حسن (ع) و حجر بن عدی پی در پی سفیرانی را به همراه نامه‌هایی نزد امام حسین (ع) فرستادند و آمادگی خود را برای پیکار با معاویه اعلام کردند و امام‌ حسین (ع) که براساس شرائط موجود تصمیم می‌‌گرفت و عمل می‌کرد، همان پاسخ‌هایی را به ایشان داد، که ده سال پیش امام حسن (ع) و خود آن حضرت به ایشان داده بودند. امام حسین (ع) در #پاسخ_نامه مردم کوفه چنین اظهار داشت:

«امیدوارم که برادرم در آنچه کرد خداوندش موفق و استوار می‌داشت؛ اما من امروز چنین اندیشه‌ای ندارم. خدایتان رحمت فرماید. بر زمین بچسبید و در خانه‌ها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید پرهیز کنید. اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت».

?دینوری، 269؛ بلاذری، 3/152؛ ذهبی، 2/34

شیخ مفید که گمان کرده عهدنامه صلح، مانع قیام امام حسین(ع) علیه معاویه گردید، پاسخ امام‌حسین(ع) به مردم کوفه را بر همین منوال می‌آورد. او می‌نویسد: «چون حسن (ع) از دنیا رفت شیعیان‌عراق به جنبش درآمدند وبرای حسین(ع) نوشتند ما معاویه را از خلافت خلع کرده با شما بیعت می‌کنیم. امام (ع) خودداری کرد و برای ایشان یادآور شد که همانا میان من و معاویه عهد و پیمانی است که شکستن آن جایز نیست تا زمان آن به پایان رسد و چون معاویه بمیرد در این کار اندیشه خواهم کرد.»
?مفید، 2/29 و 30

مباهله_قرن_21



«آیا تمامی احکام اسلام، برای یک مسلمان، باید از نظر عقلی دلیلی داشته باشد؟

«آیا تمامی احکام اسلام، برای یک مسلمان، باید از نظر عقلی دلیلی داشته باشد؟ و آیا فقدان دلیل عقلی حتی برای یکی از احکام اسلام، دلیلی بر نقص این دین خواهد بود؟»

بسیار فراوان پرسیده میشود که «علت فلان حکم چیست؟» در حالی که در اسلام و تمامی ادیان آسمانی، اطلاعی از علت احکام در دست ما وجود ندارد مگر همان مواردی که اولیای دین مانند پیامبر (ص)، اهل بیت و یا کتاب آسمانی بیان کرده باشند.

به عنوان مثال اینکه چرا نماز های روزانه ما به حرکات مختلف تقسیم شده اند، علت اش بیان نشده است؛ اما برخی از علت هایِ بسیاری از احکام بیان شده است. در اصطلاح علمِ فقه، به این گونه موارد حکمت گفته می شود و حکمت احکام با علت احکام متفاوت است. ما دینداران تنها به حکمت احکام آشنا هستیم، اما علت احکام نزد خداوند متعال است، به عنوان مثال اینکه چرا یک زن پس از وفات شوهرش مدتی را باید بدون همسر بماند که به آن عده می گویند، از مواردی است که علتش برای ما پوشیده است.

اما حکمتش این طور بیان شده است که اگر زن، باردار باشد و پس از چند ماه، روشن شود که او حامله است، این حمل، فرزند همان شوهری خواهد بود که وفات کرده است و دیگر برای شوهر جدید، این امکان وجود ندارد که ادعای پدر بودن کند، اما باید توجه داشت که این تنها یکی از صدها حکمت این مسئله است و ممکن است حکمت های بسیار دیگری باشد و ما از آن اطلاع نداشته باشیم، اما به مقتضای برخی مسائل فقهی و یا سوالاتی که از اهل بیت (ع) پرسیده می شده، مواردی چند عدد از حکمت ها را برای ما بیان کرده اند، ولی بسیاری از آنها برای ما مجهول است و یا علم آینده از پرده برخی از آن اسرار بردارد.

حال تا بدین جا دو سوال مطرح است:

یک. چرا ما نسبت به خیلی از احکام ناآشنا هستیم؟
دو. چرا علت احکام را حکمت می‌نامند؟

پاسخ هر دو سوال به درک یک نکته بازمی‌گردد و آن اینکه خداوند متعال از آنجایی که علم کامل و محیط دارد، یعنی علم به تمامی حقایق، جزئیات و کلیاتِ گذشته، حال و آینده؛ و نیز نسبت به تمامی مصالح و مفاسد؛ به همین خاطر، خود بهتر می داند که چه برنامه ای را برای سعادت انسان برگزیند، از این رو اگر خداوند برنامه و یا قوانینی را برای انسان قرار دهد، این بهترین برنامه برای کمال انسان خواهد بود، زیرا واضع و قرار دهنده این احکام (یعنی خداوند) نسبت به تمامی شرایط، مصالح، مفاسد و کم و کاست انسان اطلاع دارد، به همین خاطر ممکن است حکمی که خداوند برای انسان قرار می دهد، دارای صدها بلکه هزاران مصلحت باشد و ما تنها به چند عدد از آن مصلحت ها و حکمت ها پی برده باشیم.

از این رو اولاً ما نسبت به علت احکام جاهلیم، زیرا علت احکام دست ما نیستT چون لازمه دانا بودن به علت احکام این است که به تمامی مصالح و مفاسد آگاه باشیم که جز خداوند این آگاهی را ندارد و ثانیاً چون علت نزد ما مجهول است، آنها را حکمت می نامند و اساساً حکمت در اصطلاح فقهی، به هر علتی می گویندکه بر ما فاش شده است و ممکن است مصالح دیگری در پسِ پرده باشد که ما به مقتضای علم ناقصمان، از آ« بی اطلاع هستیم.