موضوع: "شیوه تبلیغ"

شاگردت را عاشق کن

​خدا خیلی از کارهای مقطعی بدش می‌آید. حتی گاهی مقطعی‌کاران را عهدشکن و ناسپاس می‌خواند. از جمله آن‌ها که در کشتی توفان می‌بینند و خالصانه به خدا پناه می‌برند؛ اما چون به خشکی می‌رسند، آن کار دیگر می‌کنند! حالا واقعا ما از آن‌ها نیستیم؟

فرق ما با آن‌ها چیست وقتی که دهه اول محرم خالصانه حسین‌ حسین می‌گوییم و اندکی بعد، به غفلت گذشته‌مان باز می‌گردیم؟
این مشکل برای ما مربیان آشکارتر است.

زیرا علاوه بر توبه‌های مقطعی و توبه‌شکستن‌ های پی‌درپی خود، با شاگردانی سروکار داریم که خوبی‌‌ها و بدی‌هایشان برای‌ مان روشن است و وقتی می‌خواهیم اصلاح‌شان کنیم، انتظار داریم دیگر مرتکب خطای گذشته نشوند. برای همین هم تکرار خطا را جرمی نابخشودنی تلقی می‌کنیم و به مجازات و طرد شاگردمان می‌اندیشیم؛ غافل از این که خودمان روزی هزاربار توبه می‌کنیم و توبه می‌شکنیم.

برای حل این مسئله دو راه‌کار را پیشنهاد می‌کنیم.

🔶 اول این که اصل را بر «استمرار» بگذاریم، اگرچه بارها و بارها شکست بخوریم. یعنی اگر تصمیم گرفتیم یک بدی را کنار بگذاریم یا یک خوبی را انجام دهیم بر آن مداومت کنیم، حتی اگر چندین بار مرتکب آن بشویم: « قَلِیلٌ مَدُومٌ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْه»
🔷دوم ما که از مورچه کمتر نیستیم! پس اگر هفتادها بار هم ناکام ماندیم، جا برای جبران داریم. این حرف را اول باید خودمان باور و اجرا کنیم و بعد به متربیان بفهمانیم.
چه راه حل سختی!

بله؛ هر که طاووس خواهد، باید جور هندوستان کشد! البته راه‌کار دومی هم هست که تاثیر شگفت‌آوری دارد.

در این راه به جای تهذیب و ریاضت عملی، باید به قلب صاف و پاک پرداخت و چشمه آن را از درون جوشاند.

آن وقت دیگر عمل به سادگی انجام می‌گیرد و بی‌هیچ زور و اجباری خود را تقویت می‌کند. یعنی تا چشمه قلب «عشق» می‌جوشاند، «استمرار عمل» از کار نمی‌افتد و دیگر کار مقطعی انجام نمی‌شود.

اما همه مساله این است که قلب را چطور باید به تکاپو انداخت…

این جا دیگر دست من و تو نیست. قلب پیچیده‌تر از این حرف‌هاست که به هر کسی اذن ورود دهد. برای همین هر کسی نمی‌تواند به آن نفوذ کند؛ مگر اویی که راه‌بلدِ دلِ ما باشد؛ اویی که برای نرم کردن این قلب از عزیزترین‌هایش گذشته است؛ او که نامش حسین است…

حالا دیگر نیازی نیست که نگران مقطعی‌کاری دل باشی. زیرا دل که گره خورد، دیگر محبوب خود را رها نمی‌کند. پس کافی است که تو دل خود و شاگردت را به حسین(ع) گره بزنی و باقی‌اش را به ارباب بسپاری. برای همین بعد محرم انسان‌ها بهتر و مهربان‌تر می‌شوند. اصلا چه کسی گفته همه به غفلت خود باز می‌گردند؟ مگر قلب حسینی می‌تواند از آقای خود زیاد فاصله بگیرد؟

البته گره‌زدن دل هم کار تو نیست. تو فقط باید روضه بخوانی. برای خودت؛ و برای شاگردت.
✍م.انصاری

​نکته جیبی کفر نعمت:آیه،حدیث،داستان

آیه

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِيدٌ

ﻭ[ﻧﻴﺰ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ]ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﻋﻠﺎم ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻯ ﻛﻨﻴﺪ،ﻗﻄﻌﺎ[ﻧﻌﻤﺖ]ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ  ﺍﻓﺰﺍﻳﻢ،ﻭﺍﮔﺮ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻰ ﻛﻨﻴﺪ،ﺑﻰﺗﺮﺩﻳﺪ ﻋﺬﺍﺑﻢ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ.

📚 سوره مبارکه ابراهیم آیه ۷

حدیث 

حضرت علی علیه السّلام می فرماید: «کفرُ النعمه مَجْلَبَه لحلولِ النقَم:

کفران نعمت،زمینه فرود آمدن انتقام های الهی است.

📚غررالحکم،ص۳۲۲

رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلّم:

اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفْرانُ النِّعْمَةِ:

گناهى که زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را مى گیرد کفران نعمت است.

📚بحارالانوار، جلد۶۶، صفحه۷۰

امام حسین علیه السّلام میفرماید:

الإستدراجُ مِنَ اللهِ سبحانَه لِعَبدِه أن یسْبِغَ علیه النعَمَ و یسْلُبَه الشکرَ:

استدراج(رها کردن شخص به حال خودش)از جانب خداوند سبحان برای بنده اش،این است که شخص نعمت هایی را داشته باشد و شکر آن ها را ادا نکند.

📚 میزان الحکمه، ج ۵، ص۴۳۷۳،حدیث۲۰۴۱۵

📚بحارالانوار،ج ۷۵،ص۱۱۷

حضرت علی علیه السّلام میفرماید:

شرّ النّاس مَن لایشکر النعمه:

بدترین مردم کسانی اند که شکر نعمت را به جای نمی آورند.

📚غررالحکم،شرح جمال الدین محمد خوانساری،ج۴،ص۱۷۰،حدیث ۵۷۰۵

داستان 

روزی رسول خداصلّی الله علیه وآله وسلّم نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد،پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از او پرسید:ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزرائیل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

۱.روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سرنشینان کشتی غرق شدند،تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شدوامواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شدو پسری از وی متولد شد،من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم،دلم به حال آن پسر سوخت.

۲.هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیرخودپرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کردوخروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود،وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد،هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم،دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد،در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم رسید و گفت ای محمد! 

خدایت سلام میرساندو می فرماید:به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم وبه پادشاهی رساندیم،در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت،سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت،تا جهانیان بدانندکه ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.

📚جوامع الحكايات و لوامع الروايات

بابا چیزی نشده رنگ همه پریده همش فیلم بود!

تیاتر بود آقا، داعشی در کار نبود، همه عینه نقی_معمولی بازیگر بودن!
جلوی دوربین فیلم بازی میکردن!
پشت دوربین هم سیروس_مقدم اشاره میکرد کات میکردن، همه عوامل فیلم کنار هم چایی میزدن
اون لگد هم اصلاً نخورد
پشت تلفن هم کسی نبود که بیاد سراغ بچه ها!
همش فیلم بود!
اما واقعیت ماجرا میدونی کجاست؟
واقعیت ماجرا، تو بیابون های تنف و تلعفعر بود، اون جایی که محسن حججی رو زنده و زخمی و تشنه گرفتن!
و این بسیجی خمینی مثل شیر شرزه تو چشم های دواعش نگاه میکرد و مرگ رو به سخره گرفته بود!
واقعیت ماجرا خانطومان بود و لشگر 25 کربلا که 16 نفر از رعنا ترین جوانان این مملکت، که بعضی ها، تازه داماد بودن مثل برگ پاییزی رو زمین ریختند!
واقعیت ماجرا رو باید از خانواده شهدا، از و همسر و مادر شهید حججی پرسید که وقتی عکس جوون رعناشونو، تو چنگال داعش دیدند، خنجر کفر و رو پهلوی جوونشون دیدن چی بهشون گذشت!
اونجا دیگه فیلمنامه و کارگردان نبود که کات بده!
سکانس یک بار فیلمبرداری میشد اونم توسط خود خدا!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر شهید حاج عباس عبداللهی پرسید که وقتی فیلم دوره کردن پیکر شهیدش توسط داعش رو دید چی بهش گذشت!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر شهید_اسکندری پرسید که وقتی سر شوهرش رو روی نیزه دید چه حالی شد!
واقعیت ماجرا رو باید از اون نو عروسی پرسید که دو هفته قبل تو خرید عروسی بود و حالا باید بندهای کفنو باز کنه تا مَردش رو برای آخرین بار ببینه!
واقعیت ماجرا رو باید سالها بعد از نوزاد چند ماهه شهید_بلباسی پرسید که از چهار ماهگی یتیم شدن یعنی چی!
واقعیت ماجرا رو باید از دختر بچه های شهدای مدافع_حرم پرسید که از الان تا شب عروسی باید ماکت بابا شونو بغل کنن!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر تازه عقد کرده شهید_سیاوشی شنید که ماشین عروسش کنار مراسم تشییع شوهرش پارک بود!

پسر جون اینا همش الکی بود!
فیلم اصلی رو مدافعان حرم زینب کبری(س) بازی کردند که فیلمشون تو عرش اعلی اکران خصوصی بود برای خود خدا، فرش قرمز شونم با خونشون رنگین شد و جایزه بهترین بازیگر مرد هم از دست های حضرت زهرا گرفتن!
آره داداش
اینا همه فیلمه!
قهرمان های اصلی جای دیگه ان!
اگه نبودن مدافعان حرم، لباس و روسری ناموس خیلی از این روشنفکر ها سر کلاشینکف بود!

مبارزه با ظلم و جور سیلی خوردن دارد

 در طول تاریخ هر کسی برای عدالت قیام کرده ، و در برابر ظالمان و مستکبران ایستاده سیلی خورده است ، زندان رفته ، شکنجه شده و در نهایت کشته شده است. مستکبران عالم بخاطر منافع مادی و دنیایی خود جلوی حق طلبان را بشدت می گرفتند.

 اگر انبیاء الهی و امامان معصوم ( ع) در خانه خود می نشستند و دعایی و عبادتی می کردند ، کسی کاری با آنها نداشت. مبارزه از زمانی شروع شد که جریان حق می خواست در برابر دنیای آنها بایستد.

 هر جا صدای عدالتی بلند شد خفه اش کردند تا کسی جرئت نداشته باشد آن را تکرار کند. تهدید و شکنجه کارشان بوده است. مگر بلال را به بیابانهای داغ مکه نمی بردند و سنگ داغ بر سینه اش نمی گذاشتند؟!!

 اینکه عده ای تصور می کنند با لبخند و تعامل میشود با جبهه باطل کنار آمد ، خیالی باطل است. این تصور خلاف انتظار فرج است. مگر امام عصر ( عج) که بیایند با لبخند مذاکره می کنند؟!
هیهات……خونها باید ریخته شود. ریشه این ظالمان باید خشکانده شود.

 آنهایی که به وضع موجود راضی شدند و بدنبال جهانی شدن ، تعامل با دنیا ، تنش زدایی و ترک کننده جهاد و شهادت در راه خدا هستند نمیتوانند منتظر حقیقی باشند.

 

"اسلام دینی با ظرفیتی امت ساز؛ مرتفع و پیشتاز در مسابقه ادیان" 5

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

بررسی شکل گیری امت تسلیم در انبیاء ماض
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

ابراهیم می‌دانست که در ذریه خودش تا اسحاق امت تسلیم شکل نمی‌گیرد. ماجرا جلو می‌آید تا یعقوب علیه السلام و یعقوب يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ. تا زمان یعقوب و فرزندان یعقوب هم برای شجره نبوت مشخص است که بحث، بحث تسلیم بودن به درگاه خدا است نه بحث امت مسلمه. می‌دانند کجا را دارند درخواست می‌کنند، می‌دانند در ذریه خودشان که دارند دعا می‌کنند، حد و حدودش این است که این ذریه تسلیم خدا باشند. طی درجات تسلیم را داشته باشند اما اگر قرار است که یک امت مسلمه شکل بگیرد، یک رسولی می‌خواهد با آن ویژگی‌ها.

پس بر اساس همین آیات ابراهیم علیه السلام چهار هزار سال قبل عالمانه حداقل از زمان خودش تا نسل یعقوب علیه السلام می‌داند که امت مسلمه شکل نمی‌گیرد. باید یک رسول بزرگی بیاید. در آیاتی که یوسف علیه السلام در پایان عمرش ذکر می‌کند، در آن آیات هم مشخص است که یوسف هم جریان امت مسلمه را در درون خودش، پیرامونش و نسل خودش نمی‌بیند. می‌گوید خدایا، َتوَفَّني‏ مُسْلِماً. خدایا من را، شخص من را مسلمان بمیران، وَ أَلْحِقْني‏ بِالصَّالِحينَ، من را به صالحین ملحق کن.

از زمان ابراهیم تا زمان یوسف علیه السلام پیامبران معتقد نیستند که می‌توانند جریان یک امت را شکل بدهند که امت تسلیم باشد. این جریان بر اساس آن آیه‌ای که از سوره آل عمران ذکر شد، برای اولین بار در زمان امام حسین صلوات الله علیه در زمین سامان پیدا می‌کند. امت تسلیم،امتی که همه بر محور امام هستند و تسلیم خدای متعال.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
مفهوم امت در قرآن
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
در قرآن که رجوع می‌کنیم، می‌بینیم وقتی بحث امت مطرح می‌شود، امت به عنوان یک مجموعه یکدست دارای هدف واحد، یک گروه یکدست غیر متفرق به عنوان امت مطرح می‌شود. همه بر یک محور هستند، اصولشان بر یک چیز است، گرد سه‌تا چیز نمی‌چرخند، گرد یک چیز می‌چرخند. چه از پرنده که اممٌ امثالهم دارد ذکر می‌شود و چه فضاهای دیگر. امت یعنی مجموعه یکدست؛ و وقتی در فضای دینی و ارزشی بحث امت مطرح می‌شود، امت شدن یا بر اساس مناسک است یا محور اقامه دین. آقا، چه جوری امت می‌شویم که مجموعه یکدست بشویم؟ یا بر محور مناسک جمع بشویم یا بر محور اقامه دین اجتماع بکنیم یا بر محور اعتصام به حبل الله و ولایت معصوم اجتماع کنیم یا بر محور قبله بودن کعبه‌ای که البته پیغمبر دارد راجع به آن یک حرف‌هایی می‌زند و یک فضای شاخص در صدر اسلام دارد.

یک صحنه‌ای بوده که خدای متعال قبله را از بیت المقدس به کعبه مقدسه برمی‌گرداند. خب، امت شدن آن جا معنا دارد، امت شدن در اعتصام به حبل الله معنا دارد، امت شدن باید یک محوری داشته باشد..

1 3 4 5